اندیشه

کدام اسلام – ۱ ؟!

دورنمای اسلام قرضاویکدام اسلام – 1 ؟!

دورنمای بنیادی اسلام و موضوع آن پیرامون مسایل زندگی در اصول بیستگانه

نویسنده: شیخ دکتر یوسف قرضاوی / مترجم : بدیع حسینی

حدود ۲۵ سال پیش یا بیشتر بود که برای ایراد سخنرانی در کشوربرادر سودان ودانشگاه خارطوم دعوت شدم،تادرباره موضوع «غیر مسلمانان در جامعه اسلامی» بحث نمایم اجتماع زیادی از دانشجویان آن دانشگاه وجاهای دیگردر آنجا حضورداشتند.

آن سخنرانی بازتاب خوبی داشت وبسیار مورد پسند واقع شدومانند روال همیشگی سوالهایی پس از سخنرانی مطرح شدکه به آنها پاسخ دادم.

وسوالی یا در حقیقت اعتراضی راکه یکی از طرفداران «جان کارنگ»مطرح کرد،فراموش نمی کنم.ایشان قصاصهایی را مطرح کرد که در بعضی از کتابهای قدیمی،زرد رنگ،نقل شده اند.واین آرا ونظرات بعضی ازدانشمندان متأخر است که در آن نظرات،چیزهایی وجود دارند که آنهارا توهین به غیر مسلمانان به حساب می آورد.وبه من گفت:آیا اسلام آن است که این کتابها آن را بیان می کنند ودر برگیرنده آن هستند یا آن است که جنابعالی می فرمایید؟ودر واقع چه چیزی برما حکم خواهد کرد؟آنچه فقهای گذشته گفته اند یااجتهادات شما جماعت دانشمندان معاصر؟

درجواب به اوگفتم:آنچه من در سخنرانی گفتم ادعاهای صرف ویا آراء ونظرات شخصی نبود بلکه آن را براساس آیات قرآنی واحادیث پیامبر(ص)وقواعد فقهی ومقاصد شرعی ومواضع عملی خلفای راشدین استوار کردم.واز روی علم ودانش از دانشمندان فرزانه نقل قول می کنیم واین همان چیزی است که بدان پایبندیم وحکم آن را می پذیزیم وبرای تطبیق واجرای آن دعوت کرده وبراساس آن با مردم برخورد می کنیم.

ودر نیمه دهه های هشتاد در قاهره ـ در دارالحکمه،مقراتحادیه پزشکان ـ بین مسلمانان وسکولاریسم ها سمینار یا یک مناظره تاریخی برگزار شد ومن همراه با استادمان محمدغزالی(رحمه الله)در آن شرکت کردم ونماینده سکولاریسم ها که در آن سمینار شرکت داشت،دکتر فواد ذکریا بودکه بعضی از حضار اورا تشویق ویاری می کردند.

بربرهان وحجت سکولاریسم ها خط بطلان کشیده شد واز نظر فکری در مقابل آن جمعیت انبوه شکست سختی خوردند وروزنامه هاومجلات گوناگون قاهره درباره آن بحث کردنداما دکتر فؤاد ذکریا تلاش کرد آن موضوع را به روش سخنرانی حل کند،تا در جمعیت اثرگذارد اما واقعیت آن است که آنچه در مردم اثر گذاشت تنها قدرت دلیل وبرهان بود نه قدرت صوت وشیوه سخنرانی او.

آنچه در این سمینار برای من اهمیت داشت وسکولاریسم ها در آن سمینار وقبل ازآن نیز گفتند وبعدازسمینار نیز تکرار می کردند این بود که اسلامی که مسلمانان به آن دعوت می کنند پیچیده وگنگ ودارای صورتهای زیادی است وبیشتر از یک تفسیر دارد وما نمی دانیم به کدام اسلام از میان این همه اسلامها رجوع کنیم وبه حکم آن عمل نماییم وموضوع گیری اسلام در قبال آن قضایای فکری وسیاسی واجتماعی واقتصادی که امروز در کشورهای عربی مطرح شده،چیست؟شما ای مسلمانان مارابه چیزی دعوت می کنید که سرش را از پاهایش تشخیص نمی دهیم.

وبهتر دیدم که آن رابا بیان یک دورنمای کلی از اسلام وتعریف شده ومشخص ومعلوم ،جواب دهم بطوری که این دورنمابتواندهمه سوالات یا اکثر آنهارادر قضایای مهمی که مردم در قبال آنها به گروههای مختلفی از قبیل راست وچپ،محافظه کار وآزادی خواه وتند رو وکند روتقسیم شده اند،جواب دهد.

اصول بیست گانه

اسلامی که بدان ایمان داریم وبه آن دعوت می کنیم ماده ای ژلاتینی نیست که هر کس بخواهد آن را به هر شکل در آورد.بلکه اسلام یک رسالت متمدن وپیشرفته است یا به تعبیر امروزقانون متمدن وپیشرفته که دعوتگرانش آن راشرح دادندو علامتهای آن را روشن کردند وقواعدش راطوری توضیح دادند که هر تاریکی وپیچیدگی رااز بین می برد.وجای هیچ سخنی را برای هیچ کس باقی نمی گذارد تا بگوید شما مارابه سوی راهی مبهم وپیچیده دعوت می کنید که اصل وفرع آن شناخته شده نیست.بلکه اسلام ما آن است که به طور روشن وواضحآن را توضیح دادیم وهیچ ابهام وتاریکی در آن وجود ندارد.مانند خورشید که در وسط روز می درخشدومنظور من اسلامی است که جناح میانه رو اسلامی به آن دعوت می کندومن از طرف آن جناح سخن می گویم وآن جناح را سخنگوی راستین اسلام،به حساب می آورم.(ر.ج.به کتاب الاسلام والعلمانیه وجهاً لوجه صفحه۲۷،انتشارات کتابفروشی وهبه)

در اینجا به بیستٰ اصل اشاره می کنم که از دیدگاه من می توانند پرتو نورانی را بر این اسلام بتابانند و این اصول از مبانی و منابع زیر بنایی پاک اسلام سرچشمه گرفته اند.

 

۱-     ایمان به خدا و قیامت و نبوت:

اسلام قبل ازهرچیزبرپایه ایمان استوار است که راه رستگاری انسان وخوشبختی جامعه هم ایمان به خداوفرشتگان وکتابها وپیامبران اووروز قیامت می باشد.

-امام شهیدحسن البناء برای فهم اسلام ۲۰اصل ذکر کرده غیر از اصولی که ما در اینجا ذکر می کنیم.زیراایشان گروههایی را مورد خطاب قرار داد که در اینجا ودر این زمان مورد نظر ما نیستند.گروههایی را که ایشان با اصول بیست گانه خود موردخطاب قرار داد گروههای دینی آن زمان بودند واکنون نیز همچنان وجوددارندواختلاف آنها در فهم بسیاری از قضایای اسلامی بود وتأکید ایشان بر حدود وضوابط وقواعدی بود که در چهار چوب آنها اسلام فهمیده می شد ولی امروز ما گروههای دیگری را مورد خطاب قرار می دهیم وبیشتر آنها سکولاریسم ها وغرب زدگان و شیفتگان تمدن و فلسفه غرب هستند و هر سخن را مکانی است.

 

پس مجموعه هستی که ما جزیی از آن هستیم آفریده شده وهمانطور که ابدی نیست،ازلی وخیالی نیز نمی باشدبلکه هستی،حقیقتی است که پروردگار وخالقی آگاه وفرزانه آن را آفریده است وآفریده اش آن را به بهترین شیوه ممکن آفریدومصنوع خود را استوار ومحکم کردوهدفش ازخلقت هستی،بیهوده کاری واز روی باطل وبه خاطر سرگرمی نبوده است.بلکه آن رابرای حکمتی آفرید.به طوری که هدف خداوند در این هستی ودنیا،آزمایش مردم است تا آنها را برای جاودانگی در دنیای دیگری آماده سازد وهر کس آنچه انجام داده بر اساس کردارش پاداش داده شودودر آن دنیا ماندگار شود.

‏«فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ ‏وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرّاً یَرَهُ. ٰ».زلزال/۶-۷

پس هرکس به اندازه ذرّه غباری کار نیکو کرده باشد ، آن را خواهد دید ( و پاداشش را خواهد گرفت).‏و هرکس به اندازه ذرّه غباری کار بد کرده باشد ، آن را خواهد دید ( و سزایش را خواهد چشید ).‏

فطرتهای سالم،خردهای بادرایت وهستی به این بزرگی،فرستادن پیامبران توسط خداوندبلند مرتبه برای مژده دادن وبیم دادن مردم وتأیید وپشتیبانی خداوند از آنها به وسیله دلایل ونشانه های آشکار وروشن،همگی دلیل برعظمت خالق یکتا می باشند.

بزرگترین هدیه ایمان در عقیده توحید جلوه گر می شود،توحیدی که خداوند هدفش از ارسال ومبعوث کردن پیامبران وتلاش ومجاهدتی که آنهابرعقیده به توحید ویکتا پرستی معطوف می داشتند،آن بود که انسان ،پروردگار وسرپرستی جز خداوند برای خود انتخاب نکند وحکم ودستور کسی را جز خداوند پذیرا نباشد:

« وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَٰ».نحل/۳۶

ما به میان هر ملّتی پیغمبری را فرستاده‌ایم ( و محتوای دعوت همه پیغمبران این بوده است ) که خدا را بپرستید و از طاغوت ( شیطان ، بتان ، ستمگران ، و غیره ) دوری کنید .

ایمان ثابت وخالص نمی شود مگراینکه به تمامی کتابهایی که نازل شده وبه تمامی پیامبرانی که فرستاده شده اند،ایمان و یقین داشت.ودراین صورت اسلام،تصدیق کننده،کامل کننده وسازنده خواهدبودنه ویران کننده: « لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مُِن رُّسُلِهِ »یعنی ما در میان هیچ یک از پیامبران خدا جدایی نمی اندازیم.

این ایمان نیز کامل نمی شود مگراینکه در مقابل حکم خداورسولش سرتعظیم فرود آورد:

إِنَّمَا کَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَن یَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا.نور/۵۱

مؤمنان هنگامی که به سوی خدا و پیغمبرش فرا خوانده شوند تا میان آنان داوری کند ، سخنشان تنها این است که می‌گویند : شنیدیم و اطاعت کردیم.

وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَهٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ.احزاب/۳۶

هیچ مرد و زن مؤمنی ، در کاری که خدا و پیغمبرش داوری کرده باشند ( و آن را مقرّر نموده باشند ) اختیاری از خود در آن ندارند ( و اراده ایشان باید تابع اراده خدا و رسول باشد ) .

وایمان صحیح وتکمیل نمی شود مگرباانجام دادن کارهای صالح ونیکو.وبه همین دلیل ایمان،باید زندگی فردوجماعت را رنگین نماید وازآن،قانون ومقررات صادر شوندودر پرتو آن،آموزش وپرورش وفرهنگ وهنرها وآداب،رشد کنند وپرتو افشانی نمایندوبه وسیله هدایت ایمانی،همه جنبش وحرکت انسان در زندگی،در مسیر حق قرار گیرد:

 قُلْ إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ .انعام/۱۶۲

بگو : نماز و عبادت و زیستن و مردن من از آن خدا است که پروردگار جهانیان است ( و این است که تنها خدا را پرستش می‌کنم و کارهای این جهان خود را در مسیر رضایت او می‌اندازم و بر بذل مال و جان در راه یزدان می‌کوشم و در این راه می‌میرم ، تا حیاتم ذخیره مماتم شود ) .‏‏

پس جامعه مسلمان،یک جامعه متروک ومنزوی ویایک جامعه سکولار(بی دین)نیست،بلکه جامعه ای ملتزم به عقیده ای است که به خاطرآن زنده است وبه خاطر آن می میرد:

وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ .آل عمران/۱۰۲

و شما ( سعی کنید غافل نباشید تا چون مرگتان به ناگاه در رسد ) نمیرید مگر آن که مسلمان باشید.‏

لذااز کسی ارتداد را نمی پذیردوبه خاطر آن مرتدان را مجازات می کندتا هویت خویش را حفظ نمایند.

جامعه مسلمان همانگونه که از ایمان مسلمانان محافظت می کند به ایمان وعقاید دیگران ازادیان دیگرآسمانی احترام می گذاردوآنها را به حال خود واگذاشته تا به دین داری خویش مشغول باشند وبا آنها به نیکی واحسان،بحث ومجادله شود.

 

۲-     احترام اسلام به انسان و شناساندن وظایف و حقوقش به او:

اسلام به انسان احترام گذاشته و وظایف ومسؤلیت ها وحقوق انسانی اورا مشخص کرده است.خداوند انسان را در بهترین شکل آفریده وبی نهایت مورد احترام قرارش داده است.اورا به عنوان خلیفه خودبرگزیده وآنچه را که درزمین وآسمانها است برای او رام ومسخر نموده وامانت تکالیف را به دوش اونهاده است.انسان را با استعدادهای غریزی وفطری آنچنان مسلح کرده که اورادر ادای وظایف کمک می کننداز جمله این استعدادها عقلی است که به اوبخشیده که به وسیله آن می اندیشد واراده ای که با آن ترجیح می دهد وقدرتی که به وسیله آن اموررا پیش می برد،برای انسان کتاب فرستاده وپیامبران را برانگیخته که اورا مژده وبیم دهندودست اورا بگیرند وبه سوی پروردگارش هدایت نمایند.وبرنامه وروشی را که مورد پسند خداست به اوبشناسانند.

همچنین انسان را از شیطانی که جز وسوسه وتشویق به راه باطل کار دیگری ندارد برحذر داشته است چنانچه شیطان روز قیامت خواهد گفت:

وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیْکُم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی.ابراهیم/۲۲

و من بر شما تسلّطی نداشتم ( و کاری نکردم ) جز این که شما را دعوت ( به گناه و گمراهی ) نمودم و شما هم ( گول وسوسه مرا خوردید و ) دعوتم را پذیرفتید .

اسلام تکالیفی را برعهده انسان نهاده،تا آنها را انجام دهد.یکی از این وظایف وتکالیف مهم عبارت است ازوظیفه انسان نسبت به پروردگارش.خداوند انسان را آفریده واورا نسبت به نظام هستی ووظیفه اش،سنجیده وهماهنگ نموده است.پس انسان ،باید تنها اورا عبادت کندوبرای او شریکی قایل نشود چنانکه خداوند متعال در قبال حقوقی که به انسان داده وظیفه اورا نیز تعیین کرده ومی فرماید:وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ ‏.ذاریات/۵۶

من پریها و انسانها را جز برای پرستش خود نیافریده‌ام .‏

عبادت،شامل شعایرعبادی وپایبندی به حلال وحرام وهر کارسودمند است هرچند که آن کار برداشتن مانعی از سر راه یا سخن خوبی باشد وحتی استفاده از حلال در صورتی که با نیت درست باشد،عبادت محسوب می شود.

دومین تکلیف انسان عبارت است از وظیفه اودرقبال خود،خانواده،جامعه وکل بشریت به صورتی که نفس خود را تزکیه نماید،حق خانواده را ادا کند،به اصلاح جامعه بپردازد،در راه حمایت ازملت ورشد وترقی آن تلاش کند ودر حد توان فعالیت کند که مردم را به سوی دین خداهدایت نمایدوشروفساد را از جامعه بزداید.

سومین تکلیف انسان وظیفه اودر قبال هستی وزندگی پیرامونش است به طوری که به عمران وآبادانی بپردازدوزمینهای بایر را زنده گرداندوبا سعی وتلاش خود آن را پراز خیروبرکت نماید.چنانکه خداوند می فرماید:

هُوَ أَنشَأَکُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا.هود/۶۱

او است که شما را از زمین آفریده است و آبادانی آن را به شما واگذار نموده است ( و نیروی بهره‌وری و بهره‌برداری از آن را به شما عطاء و در شما پدید آورده است ) .

وبدین صورت به مقام خلافتی که برگزیده شدوفرشتگان به وی غبطه بردند،می رسد.اسلام در مقابل مسؤلیتهایی که برعهده انسان نهاده حقوقش رابدین سان تعیین کرده وآن را لازم الاجرا دانسته است:انسان آزادانه وبدون زور وفشار دین خودراانتخاب می کند،بدون هیچ مانع وسرزنشی می اندیشد وبدون هیچ ترس وهراسی،از آرا ونظرات خود پرده بر می دارد،تا حدی که استعدادو توانائیش به او اجازه می دهد،می تواند به کسب علم ودانش بپردازدوبه او فرصتهای مناسب داده شود تا بتواند با دیگران که هم تراز اوهستند،رقابت کند وهمگام با آنها حرکت نماید.

در نقل وانتقالات از مکانی به مکان دیگردارای اختیار کامل باشدودر انتخاب کار وانتخاب حاکم وفرمانروای خود آزادباشدوهر وقت اقتضا کرد بتواند حاکم را نصیحت ویا استیضاح نمایدوحق طبیعی هر انسانی است که در حد معمولی بتواند زندگی کندودر امنیت وآسایش به سر بردوزندگی ودارایی وشرف وخانواده اش از امنیت برخوردار باشند.تمام نکات مذکور ازجمله حقوق انسان به شمار می آیند ولازم الاجرا هستند.

 

۳-     مخاطب قرار دادن عقل و بهره برداری از آن:

برنامه ای که مردم را به آن دعوت میکنیم،اسلامی است که خرد انسان را مورد خطاب قرار داده ودر فهم دین وآباد کردن زمین برآن تکیه می کند.اسلام به علم ورشد وترقی دعوت می کند ودر تمامی زمینه ها قضایای علمی را مورد احترام قرار می دهد،اندیشیدن را عبادت می شمارد،تحصیل هر علمی را که به نفع مردم است واجب وعقب ماندگی از کاروان دانش ورشدوترقی را ناپسند وجرم می داند،برتری جستن را در میدانهای تئوری وعملی،دانش،تمدن وتسلیحات لازم می داندوهر وسیله ای که زیر بناومقدمه این واجب به حساب آید،استفاده ازآن وسیله واجب می گردد.اسلام بین عقل صریح ونقل صحیح هیچ تعارضی نمی بیند زیرا آنگونه که دانشمندان اقرار کرده اند،عقل وخرد اساس نقل به حساب می آیند.زیرا وجود خداوند بلند مرتبه ونبوت نیز با عقل ثابت شده است.وهمچنین اسلام هیچ اختلافی بین حقایق علم وقطعیات اسلام نمی بیند.پس هیچ جایگاهی برای کشمش بین آنها وجود ندارد.ودر اسلام برخلاف سایر ادیان بین علم ودین اختلاف وجود ندارد.پس دین،نزد ما همان دانش است ودانش نیز به اعتقاد ما همان دین است.

عقل وخرد به میراث گرانبهای اسلامی افتخار ورزیده وخواستار نوروهدایت از آن است.عقل به تفاوت بین اصول ثابت ومعصوم که میدان وعرصه آن محدود واندک است واجتهادات بشری که دامنه وعرصه آن گسترده می باشد،واقف است.از اصول ثابت بهره برداری می کند وبه جستجوی هدایت می پردازد در نتیجه به اجتهادات مجتهدین دست می یابد ودر میان این اجتهادات بشری،دست به ترجیح وانتخاب می زند ودر اینمیان آزاد است.

اسلام ازمیراث دانش واندیشه در همه جهان استقبال می کندوحکمت را از هر ظرفی که تراوش کند،می جوید،از تجربه های امتهای گذشته وحال بهره می برد وبدون تعصب نسبت بهرأی گذشته گان وبدون هیچ پرستشی نسبت به افکار جدید،بهترین دستاورد حکمت ودانایی را می گیرد.با گذشته خود قطع رابطه نمی کند واز زمان حال نیز فاصله نمی گیرد.واز آینده غفلت نمی ورزد.بهترین دستاوردهای دموکراسی رامورد استفاده قرار می دهد،تادر مقابله با حکام از حقوق ملتها حمایت کند وبرای مقابله بامالکین وزورمندان،بهترین روشها وضمانت هایی که کمونیستی به آن رسیده،بهره جسته تااز حقوق گروههای ستمدیده حمایت کند.واز تمامی آرا ونظریات از قبیل فلسفه فرویددر روانشناسی ومارکس در اقتصاد ودورکیم در جامعه شناسی،استفاده می نماید،هرچند که فلسفه وجودی آنها به اعتقادش مردود باشد.

حکمت گمشده مسلمان است،هرجا آن را بیابد،از آن بهره برداری می کند.زیرامسلمان برای گرفتن آن سزاوارتروشایسته تر از دیگران است.

 

۴-     دعوت به اجتهاد ونوآوری:

برنامه ای که مردم را به آن دعوت می کنیم،اسلامی است که به اجتهادونوآوری دعوت وباجمود فکری وتقلید کردن مبارزه می کندوبه همراه شدن با پیشرفتهای علمی وپیگیری پیشرفت مادی،ایمان می آورد.شریعت وقانون اسلام طوری است که با آمدن چیز جدیدی،عرصه براو تنگ نمی شود.واز ارائه راه حل برای هر مشکلی که به وجود آید،ناتوان نمی ماند واگر اکنون عجز وناتوانی مشاهده می شود از اسلام نیست.بلکه ریشه در خرد مسلمانان ویا اراده آنها دارد واجتهاد کردن در زمان ما واجب وضروری شده است،ضرورتی که دین آن را واجب می کند وواقعیت آن را حتمی می سازد.ومیدان ودروازه اجتهاد برای صاحبان خرد با شرایط لازم آن همواره باز است.خواه اجتهاد ترجیحی باشدویا انتخابی،ویا اجتهاد نو وجدیدباشد،وخواه فردی یا گروهی،جزئی یا کلی.کسی نمی تواند وحق ندارد آن دروازه را بر کسی ببندد در حالی که پیامبر آن راگشوده است.ومجتهد به خاطراجتهادش پاداش می گیرد،هرچند که اجتهادش هم اشتباه باشد.وبرما واجب است شرایط وفضای علمی مناسبی رادر سطح جهان اسلام ودر زمان حاظر برای ظهور مجتهدینی که به آنها امید بسته ایم،فراهم نماییم تا آنها نظرات سودمند گذشتگان ونظرات صحیح امروز را جمع آوری نمایند.وما باید در اجتهادهایمان شرایط مردم وضروریات وواقعیت جامعه وتغییرات زمانه ومشکلات دامنگیر مردم را مد نظر داشته باشیم واز ثروت سرشار فقهی که فقها وپیشوایان ما با توجه به تعدد مدارس ودیدگاه هایشان از زمان صحابه وتابعین وامامان وپیشوایان مذهبی که پس از آنها آمدند ونیز کسانی که ،از آن امامان تبعیت کردند،چه آنهایی که به نوآوری ویاآنها که به مقلد مشهورند وچه آنها که مذهبشان ماندگارویا آنها که مذهبشان منقرض شد،یا آنکه هیچ مذهب مدونی به جای نگذاشت،استفاده نماییم.

واز همه آنها آنچه که دلیلش صحیح تر وراهش هموارتروبرای تحقق مقاصد دین ومصالح مردم سزاوارتر است،انتخاب کنیم.

نظرات دانشمندان محقق را مانندتابلو در مقابل چشمان خود،نصب می کنیم،فتوا با تغییر مکان وزمان وعرف واحوال تغییر می کند،وشریعت به منظورمصالح بندگان در بهبود امور زندگی وآخرتشان،تشریع شده است،وفتواها،برمبنای حفظ دین وجان وخرد وناموس ونسب واموال،صادر شده اند.

 

۵-     دعوت به میانه روی و برابری:

اسلام در هر چیزی،نشانه ای از میانه روی را برای خود برگزیده وهمچنین آن را به عنوان یکی از ویژگیهای اصلی امتش قرار می دهند:

وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّهً وَسَطاً .بقره/۱۴۲

و بیگمان شما را ملّت میانهروی کردهایم ( نه در دین افراط و غلوی میورزید ، و نه در آن تفریط و تعطیلی میشناسید . حق روح و حق جسم را مراعات میدارید و آمیزهای از حیوان و فرشتهاید)

پس اسلام در همه زمینه ها،چه از نظر اعتقادی وعملی وچه از نظر مادی ومعنوی به امور متوازن ومثبت می اندیشد،بین وحی الهی وخرد انسان توازن برقرار می کندودرعین حال هر یک از آنها میدانی دارندواسلام بین روح وماده وبین عقل وقلب وبین دنیا وآخرت وبین حقوق وواجبات،توازن برقرار می کند.واز ناحیه دیگر میزانهای برابری و مساوات را بین فرد وجامعه برقرار می کند.وبه فرد، آن اندازه از حقوق وآزادی نمی بخشد که طغیان کند و به زیان مصلحت عمومی رفتار نماید،مانند آنچه سرمایه داری عمل کرد.وبه جامعه اختیارات وقدرت بی حد نمی دهد که برفرد طغیان نماید ویابراو فشارآوردبه طوری که فرد ضعیف وافت نماید،وانگیزه ها واستعدادها وتواناییهای او طراوت خود رااز دست دهند.همانگونه که کمونیستی وسوسیالیسم های تندرو وافراطی عمل کردند.پس اسلام نظریه سرمایه داری را در بزرگ کردن آزادیهای فردی که به زیان عدالت اجتماعی وبخصوص گروههای ضعیف در آن جامعه باشد،اعتراف نمی پذیرد .همچنین نظریه مارکسیسم ودنباله روان آن را در خفه نمودن دموکراسی سیاسی به نام دموکراسی اجتماعی .با شعار فریبنده:هیچ آزادی برای دشمنان آزادی وجود ندارد،نمی پذیرد.

بلکه حقوق فردوجامعه را بدون کم وکاست ادا می نماید،آنگونه که احکام شریعت ورهنمودهای دین آن را سازماندهی کرده اند.

و به این ترتیب اسلام،همانطور که آزادی هموطنان را رعایت می کند آزادی وطن را حفظ می کند واین آزادی،آزادی فکرواندیشه ووجدان ورأی ونظر وحقوق است نه آزادی کفروشهوت وهتک حرمت وفسق وفجور.اسلام به این باور رسیده که مردم،آزاد از مادرانشان متولدمی شوند.پس هیچ کس حق ندارد انسان دیگری را خوارو ذلیل نماید ومردم حق ندارند همدیگررا ارباب وسرپرست خودقرار دهند.پس آزادی حقیقی ثمره توحید راستین است ونتیجه لازم وضروری معنی شعار«لاإله إلاالله»می باشد.

ادامه دارد   >>>>>

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا