اخوان المسلمین و دموکراسی
اخوان المسلمین و دموکراسی
نویسنده : انور الجندی / مترجم: مصطفی اربابی
استاد حسن البنا در ادامه ی آن می فرماید: «اگر منظور از دموکرسی، نظامی است که از قواعد اساسی جامعه اسلامی از جمله دین، خانواده، آزادی معاملات و حقوق افراد دفاع کند، به طوری که قوانین برای حمایت از ضعیفان و کمک به آنان باشد، و حکومت حق داشته باشد که در امور عمومی طوری مداخله کند، که رسیدن به اصلاحات اجتماعی را میسر سازد، اگر مقصود از حکومت و دموکراسی، آن است که ملت در حکومت به طور مستقیم و یا غیر مستقیم مشارکت داشته باشد، بر این اساس که همه ی افراد حق مشارکت در امور کشور را دارند.
اگر مقصود از نظام دموکراسی این مفاهیم باشد، ما به دموکراسی خوش آمد می گوییم، زیرا این بخشی از آن چیزی است که اسلام حنیف ارمغان آورده است. اسلام حنیف آمده است که جوامع را بر بهترین قواعد بنیان نهد و راههای خوشبختی و آرامش را برای شان هموار سازد، آمده است تا از عقیده ی حق و خانواده ی شایسته، حمایت کند، بهترین نظام را استوار سازد، دوستی و شفقت و مهربانی و معاشرت نیک را ضمانت کند، آزادی قرار دادها و حقوق شخصی و ملکی افراد را به رسمیت بشناسد، به نظریات و آموزش و کار ارزش بدهد. به فقراء و ضعیفان عنایت و توجهی نموده است که در هیچ نظام دیگری نظیر آن یافت نمی شود، و در قرآن کریم- که اساس نظام اسلامی است – آیات زیادی در مورد وجوب رسیدگی به امور نیازمندان و ضعیفان وجود دارد تا سطح زندگی شان بالا برده شود و حال شان بهبود یابد و عدالت اجتماعی در میان افراد امت برقرار گردد، چنانکه حکومت در اسلام در مقابل امور عمومی و خصوصی مسئول است، و هر جا که لازم و به نفع مردم باشد باید مداخله کند.
اسلام مبانی شورا و نصیحت را مقرر داشته و امت را در اصل حکومت مشارکت داده است، پس ما بدینسان به دموکرسی خوش آمد می گوییم، زیرا این چیزی است که اسلام آن را آورده است. ما تسلیم اسلام هستیم و آن را بر اساس قواعد آن تفسیر می کنیم، و بخاطر نظریات غرب به آن احترام نمی گذاریم، و در پی جلب رضایت رجال سیاسی غرب و هوا و هوس آنان نیستیم.
اگر در کنار آن این نکته را قرار دهیم که ما امت مسلمانیم و اسلام حنیف آمده است تا به حکم دین، امت را یک پارچه سازد، که اگر عضوی به درد آید، سایر اعضاء با آن عضو بی قرار و هماهنگ گردد، آنجاست که می دانیم اسلام آمده است تا این وحدت را میان اهل ایمان به وجود آورد، بلکه آن را وسیله ای برای وحدت جهانی و نظام مشترکی بسازد که در سایه ی آن انسانیت به خوشبختی نایل گردد.
حوزه ی عمل دعوت تا آنجا گسترش یاغت که از مرزهای جغرافیایی گذشت و به سوریه و یمن و لبنان رسید، سپس این گسترش تا قلب آفریقا پیش رفت، و اریتره و مناطق مختلف آسیا را در بر گرفت که مهمترین آن پاکستان و اندونزی است.
در هندوستان، اخوان در همایس آسیایی که در دهلی نو برگزار شده بود، شرکت نمود، و نماینده شان(مصطفی مؤمن) به عنوان رئیس همایش برگزیده شد، و دانشگاه (علیگره) نماینده ی اخوان را برای افتتاح اولین شعبه ی اخوان در هند دعوت کرد.
در کولومبو سیلان، کمیته ای برای ایجاد شعبات اخوان تشکیل گردید، مسلمانان برمه تلگرامی فرستادند و در مقابل قساوت و بی رحمی هندوها کمک خواستند و ……
هنگامی که ( صالح عشماوی) نماینده اخوان به کراچی رفت، رهبر پاکستان محمد علی جناح اعلام کرد که حکومتش در پرتو قرآن و تعالیم اسلام عمل خواهد کرد.
در اندونزی، مسلمانان دعوت را پذیرفتند و در زیر پرچم آن گرد آمدند، و اخوان موضعی قاطع در آزادی کشورشان داشت.
در انگلستان صدای دعوت بلند شد، و همایش دانشجویان در لندن در دانشگاه دولتی برگزار گردید، که جماعت اخوان رهبری آن را بر عهده داشت نشریه (تیمس) مقاله ای در باره ی فعالیت های اخوان منتشر کردو نوشت:
هدف اخوان احیای اسلام و ایجاد نسلی نو است.
در آمریکا استاد مصطفی مؤمن پس از فریاد در شورای امنیت و اخراج از آن، رساله ( جوانان اخوان با خون هایشان نوشته اند) را میان نمایندگان روزنامه ها در (لیک سیکس) توزیع کرد.
در ایتالیا دکتر محمد الحسینی دفتر اخوان را افتتاح کرد.
در عراق شعبات دعوت، در بغداد ؛ موصل، اربیل، سلیمانیه؛ کرکوک و اعظمیه، به رهبری استاد محمد محمود صواف افتتاح شد.
هم چنین دایره دعوت در ایران ، افغانستان، جزیره ی سیلان، اندونزی و چین ، به اضافه ی کشورهای چارگانه ی لیبی ، تونس، الجزایر و مراکش، گسترش پیدا کرد.
دکتر (اندی کوانسابتو) در مجله ی ( اسکامبی انتر کونتال نانتال) در رم مقاله ای تحت عنوان : ( حرکت جدید اسلام) نوشت که در آن آمده است.
« جنگ اخیر، ما را با نهضت اسلام روبرو کرد، این بیداری است که سه میلیون نفر را به حرکت در آورده است، این حرکت جدید بر مبنای مدنیت بلند و اصیل و ریشه داری شکل گرفته است، اما عامل این نهضت اسلامی و دمنده ی روح در آن، حرکتی است سیاسی که از اسلام و مقاصد و وسایل آن کگمک می گیرد، این حرکت نو پیدا است، ولی در اعماق گذشته قرار دارد، این حرکت اخوان المسلمین است، که مجموعه های بسیاری از مصر تا پاکستان مریدان و پیروان آن هستند.
در پی شکست ترکیه در جنگ جهانی اول و سقوط خلافت عثمانی در مصر، و هند و حرکت های ملی شکل گرفت، که بین ناسیونالیزم و دین فاصله انداخت، و بدین وسیله نوعی اختلاف بین ملی گرایان و بین مسلمانان به وجود آمد، که منبع آن احساس دینی و ترک سنت ها و عرف و عادات ، و گرایش به تبعیت از روشهای بیگانه بود.
آثار تمدنی در افکار و اندیشه های جهان اسلام انتقال داده شد، که این کشورها محل رویش و پیدایش آن نبودند، در حالی که اسلام مردم را به حب وطن فرا می خواند، اقتباس اندیشه ها و روشهای اروپایی، و عدم پای بندی کامل به آن، منجر به ایجاد نوعی ناسیونالیزم زیانبار همراه با تعصّب گردید.
خلاصه ی سخن: تغییر سنت ها و عرف و عادات و جدا کردن سیاست از ماده ی دینی آن، منجر به ناسیونالیزم ملی خشک گردید، که آن نفرت و کینه زایید، چنانکه همین ماجرا میان عرب ها و فارس ها اتفاق افتاد.
از آنچه که بر ما گذشته روشن می گردد، که احزاب ملی همانند حزب وفد، که قویترین حزب مصری بود، دچار سقوط می گردد، در اندک زمانی اختلافات و درگیری های شدیدی روی می دهد، و این حزب به احزاب دیگر، و به شاخه های جدیدی تقسیم می گردد. در میان رهبران آن درگیریهای داغی اتفاق می افتد، به طوری که علی رغم مشترک بودن در مبانی، نمی توانند همدیگر را تحمل کنند. ملت از جدال و جنگ های سیاسی خسته می شود، و اکثریت توده ها بسوی اخوان المسلمین حرکت می کنند، اینجا است که مبارزات سخت و و دشواری میان احزاب قدیمی مصر از یک طرف و اخوان المسلمین که حرکتی است جوان و نیرومند رخ می دهد.
ظاهر آن است که رهبران قدیمی از تربیت ملت و به حرکت در آوردن آن هماهنگ با تحولات زمان و تاریخ ناتوانند، پس تعجبی ندارد که پشت شان خالی گردد و مردم از پیرامون شان پراکنده گردند، ما بر این باور نیستیم که استفاده از روشهای دیکتاتوری که نظام قدیمی مصر آن را مورد توجه قرار داده می تواند، این حرکت نو را از جایگاهش پایین بیاورد، چه بسا در آینده این حرکت نو، از میدان سر بلند و پیروز درآید، که هیچ کس تاب مقاومت در برابر آن را نداشته باشد و هیچ گونه صدمه ای هم به ان نرسد.
احزاب ملی ضمن نمونه برداری از روشهای اروپایی، از عامل دینی در کشورهای شان غافل شده اند عاملی که قوام اسلام و ملاک آن است، با این که این عامل دینی روانهای اخوان را پاک می کند، و از روح خویش به آن می دمد. پس آنان از نو با اسلام دوشادوش هم حرکت می کنند و اسلام را قبله ی خود ساخته اند، و همه ی تلاش ها و کوشش های شان را در خدمت اسلام داده اند.
نظر اخوان المسلمین این است که: عامل دینی برای جهان اسلام امری ضروری است، زیرا دین پیروان پیامبر را سامان می دهد و آنان را در جنبه های روحی و اجتماعی و فرهنگی رهبری می کند. این حسن البنا است، که با تکیه بر دین، و تمسک بر سنّت ، چنان مقام رفیعی را به دست آورده است، که دیگران به چنان جایگاهی نرسیده اند، حتی بزرگان الازهر، و توده های مردم پیرامونش گرد آمده اند، و او را حمایت و یاری می کنند. این مرد از حرکتش نیروی را به وجود آورده است، که خطر و تاثیرات آن جدّی است. نشریه اخوان المسلمین، ترجمان حال تمام مسلمانان است، و نفوذ آن در داخل و خارج مصر وسیع و گسترده و بزرگ است.»
هم چنین جریده (تیمس) مقاله ای از روح ناسیونالیزم در مصر منتشر کرد و در آن به اخوان اشاره نموده و گفته است:
« اخوان المسلمین سیاسی، یا حزب سیاسی نیستند، ولی آنان ملی گرایانی هستند که نفع مصر و استرداد حقوق غصب شده آن کار می کنند.
چون حسن البنا به شدت به تعالیم اسلام ایمان دارد و سخنوری ماهر است، در اندک مدتی پیروان و یاران بسیاری به دست آورده و نفوذش گسترش یافته است. به ظاهر او شخصیتی بارز سیاسی است، او در پرتو مدیریت حکیمانه اش در سراسر مصر شعباتی برای جمعیت به وجود آورده است. افکار و اندیشه و معیارهای فکری او در کشورهای مجاور مصر منتشر گردیده و روزنامه اش در اوایل سال ۱۹۴۶ م. شروع به کار کرده است.
این جمعیت از کارگران تشکیل شذه است، ولی دانشجویان و فرهنگیان به آن پیوسته اند، مالکان بزرگ زیاد به آن اشتیاق نداشته اند، زیرا از افزون شدن قدرت آن بیمناک بوده اند، چون طبقه بالا همواره برکشاورزان و دهقانان سلطه داشته اند. پیداست که این گروه تشکیلات نظامی نیز دارند اعضای آن با اسلحه ی سرد حرکت می کنند، و تمرین می کنند و در مقابل توده های مردم با لباس نظامی ظاهر می شوند. هدف رئیس اخوان کار برای احیای اسلام است و برای تحقق این هدف، ضرورت اقتضا می کند نسلی نو را پدید آورد، که معنی اسلام را بفهمد و از تعالیم آن پیروی کند. اخوان المسلمین بر این باورند، که مدنیت جدید غرب، فقط بر مادیت استوار است، و همین امر در حد زیادی سلوک و اخلاق را در مصر ویران ساخته، وفقر و محرومیت را به بار آورده است.
استاد حسن البنا در سال گذشته گفت:
او به اسم ۰۰۰۰/۵۰۰ نفر اخوان صحبت می کند، آنان که نماینده ی آرمانهای هفتاد میلیون عرب و هفتصد میلیون مسلمان هستند.
او اضافه کرد: که مسئولیت اخوان مفهوم متداول سیاسی نیست، بلکه آنان در پی اصلاحات اجتماعی هستند، همین امر آنان را به سیاست نزدیک می کند. اخوان المسلمین به تعصبات دینی متهم شده اند، ولی اسلام پیروانش را به تسمح سفارش کرده است، لذا آنان نسبت به دیگران احساس تعصب نمی کنند.
اخوان المسلمین بار اوّل در سال ۱۹۳۶ م. وارد امور سیاسی محض گردیدند، آنان از مبارزه با بریتانیا در مصر حمایت کردند، و اعمال ضد انگلیسی را تشویق نمودند، اما پس از به وجود آمدن انقلاب عربی در فلسطین ابن کار عملاً صورت گرفت.
اخوان المسلمین معتقد است که باید گفتگوهای میان مصر و انگلستان متوقف گردد، پیمان ۱۹۳۶ میان این دو کشور لغو شود و از انگلستان می خواهد که، نیروهایش را بدون قید و شرط از مصر بیرون کند، و برای آن براساس نظریات خبرگان ارتش مصر، ضرب الاجل تعیین نماید. اگر چنین نکند، انگلیس ها متجاوزین مسلح تلقی می شوند و باید کار از طریق سازمان ملل پی گیری گردد.
نظر اخوان المسلمین این است: تا زمانی که اشغال مصر توسط انگلستان ادامه دارد، هچگونه پیمان و قراردادی پذیرفته نمی شود. آنان می گویند، مردم وادی نیل باید بخاطر حقوق خود مبارزه کنند، و هیچ نوع همکاری با انگلستان صورت نگیرد».
هم چنین مجله فرانسوی (سرزمین صلح) که که در شهر لیون چاپ می شود، بحثی مفید به قلم پدر (ج جانو) منتشر نموده که در آن آمده است.
«حکومت های مختلف قبل از جنگ جهانی دوم اخوان المسلمین را متهم نمی کرد، ولی سفارت انگلستان بیدار بود، در آغاز جنگ حکومت انگلستان به موجب معاهده ی ۱۹۳۶ م. از دولت مصر خواست بر ضد افراطیون اقداماتی را صورت دهد، که اخوان المسلمین از آن خلاصی نیافت. مجلّه و چاپخانه شان تعطیل گردید، گردهمایی های شان ممنوع شد، و میان آنان و رؤساء و کارمندان شان ، مانع ایجاد گردید، و مبارزان شان روانه ی زندان شدند.
چون جنگ به پایان رسید تسویه حساب آغاز شد، مصریان از بریتانیا خواستند طبق وعده ای که داده است، کشورشان را ترک کند. ولی انگلستان از اجابت خواسته شان خودداری کرد، آنان ناچار شدند در اوایل فوریه ۱۹۴۶ اعلام اعتصاب عمومی نمایند، ولی حکومت مصر آنان را همراهی نکرد.
در آن روز چه اتفاقی افتاد؟ کسی نمی داند، ولی در حدود ظهر بین تظاهر کنندگان ، و ماشینهای جنگی بریتانیا که قصد بستن راه را داشتند، درگیری به وجود آمد، وبه سرعت اوضاع متشنج شد، و اعتصاب کنندگان از خود روحیه ی نظامی نمایان ساختند، این اولین باری بود که اخوان المسلمین اعتراف کرد، که از اعتصاب دور نیستند. بعد از چند هفته ، روزنامه شان وارد میدان کار شد.
آنان می گویند که حزب سیاسی نیستند و حکومت های حزبگرا را تایید نمی کنند، ولی اخوان المسلمین ، چگونه دعوت شان را در کشوری که دموکراسی بر آن حاکم است، و به عبارتی در عصر دموکراسی آن هم بدون مشارکت در دولت، یاری خواهند داد؟ اگر احزاب سیاسی را به رسمیت نشناسد و با آن ها مسابقه ندهند، چگونه می توانند به حکومت برسند، و بصورت تدریجی پارلمان را از آنان بگیرند؟!
ماده ۱۴۹ قانون اساسی مصر اعلام می دارد، که دین رسمی کشور اسلام است، پس عملی کردن نظام اسلام ضرورتی است قانونی و دینی، و در این راستا است که باید همه ی قوانین اسلامی شود، ولی رجوع به شرع مسایل دشواری را در پیش رو دارد، به عنوان مثال قرآن پرداخت وام با بهره را ممنوع می داند، ولی اخوان المسلمین اصرار دارند که می توان وام بدون بهره پرداخت و چرا ما با سایر ملت ها تفاوت نداشته باشیم، و چرا مصر اولین کشوری نباشد که قرض همراه با سود را ممنوع می کند؟!
اخوان با خاطر آسوده و بدون آن که چیزی را اعلام کند، منتظر انتخابات هستند، آنان آماده ی دست یابی به حکومت از طریق حمایت از معیارهای صادقانه و همکاری در جهت تحقق برنامه های شان هستند، ولی در مقابل شان دشمنی سر سخت قرار دارد، زیرا که (وفد) هنوز هم حزبی بزرگ و سازمان یافته است و به طور طبیعی رهبر هیچ حزبی راضی نمی شود، که جایش را به حسن البنا مرشد کل اخوان المسلمین واگذار کند.
بدین ترتیب شرایط جهانی ورود به خطرناکترین تجربه ها را برای دعوت در پی دارد.
—————————
منبع : امام حسن البنا شهید منادی بیداری /مؤلف: انور الجندی / مترجم: مصطفی اربابی /نشر احسان