نقش استعمار در ایجاد ملی گرایی افراطی
نقش استعمار در ایجاد
ملی گرایی افراطی
استاد هادی علی / مترجم:
علی غفوری
پس از اینکه اسلام
گسترش یافت و نور تابناکش فراگیر شد و اروپا روحیه ی خود را باخته بود، دشمنان
اسلام در خفا و پنهان نقشه ی نابودی و خاموشی آن را کشیدند. هنگامی که شهر
قسطنطنیه به ترغیب «سطلان محمد فاتح» آزاد شد و پایتخت حکومت عظیم اسلام شد، دولت
اسلامی توسعه چشمگیری یافت و بر اغلب مناطق اروپا چیره گشت. زیرا جهاد پایه و مایه
گسترش و ماندگاری اسلام بود. از سوی دیگر جامعه اسلامی اجتماعی جهانی است که در
چهار چوب آن تمام نژادها و اقوام جای دارند که حاکی از توانایی جهان شمولی این
عقیده ی دینی می باشد.
اندیشه ی توسعه ی
اسلامی(فتح) آرزوی سلاطین عثمانی بود.خصوصا” در غرب اروپا؛ زیرا اروپای شرقی
را کاملا” از چنگال کفر و جهالت بیرون آورده بودند. صدای سم اسبان غازیان
مسلمان، دل و جان کاخ نشینان اروپا را به لرزه انداخته بود به همین دلیل تمام
اروپا متحد شد تا تنها مانع سر راه را که حکومت عثمانی بود براندازند. و تمام
ثروتهای دنیای شرق و اسلام را غصب کنند. برای این کار لازم می دیدند که بنای این
حکومت را ریشه کن سازند و پرچم خلافت اسلامی در صحنه تاریخ محو کنند.
دشمنان اسلامی اطمینان
داشتند که رمز ماندگاری این حکومت، اسلام است.«الورد کرومر» که سفیر آن زمان
بریتانیا در قاهره بود رو به انگلیسیها کرده و می گوید:« تا زمانی که این قرآن
تلاوت شود و کعبه زیارتگاه باشد شما نمی توانید اهداف خود را در این مناطق پیاده کنید.»
ماسونوی و مسیحیت
جهانی با هم به منظور ضعف و نابودی اسلام از سنگر سفارت خانه هایشان در استانبول و
دیگر شهرهای اسلامی طرح نابودی اسلام را ریختند. دام شبکه های «تبشیر»در سراسر
جهان گسترده شد و تخم بدگمانی را در درون افراد جامعه اسلامی نسبت به خدا ، پیامبر،
خلفای راشدین و دیگر رهبران اسلامی کاشتند و آبیاری کردند و از جهالت و بی سوادی
مردم که در مناطق اسلامی به سبب دور شدن از احکام قرآن و سنت بر جامعه های مسلمین
سایه افکنده بود، و افزون بر آن ناآگاهی دولتمردان به خوبی سوء استفاده کردند.
گذشته از این شرق شناسان
تاریخ اسلام را نوشته و تاریخ جاهلیت عرب را زنده ساخته و لباس نژادپرستی را بر
قامت تاریخ اسلام پوشاندند. و این اولین قدمی بود که توانستند روح اسلامی را از
تاریخ اسلام بگیرند و بذر نژادپرستی و ملی گرایی منفی را خصوصا” میان ترکها و
عربها، بکارند.
یهودیت هم از طریق
دستگاههای جاسوسی در براندازی دولت عثمانی نقش مهمی بازی کرد. این بود که به وسیله
حزب اتحاد و ترقی تورانیان توانستند، سلطان عبدالحمید را از تخت خلافت پایین بکشند
که خود مهمترین مانع بر سر راه صهیونیزم جهانی بود. تا بتوانند قطعه زمینی در قلب
جهان اسلام در فلسطین به دست آورند.
کاراسو رئیس یهودیان
در کشور عثمانی برای گرفتن یک قطعه زمین در فلسطین در مقابل ۲۰ میلیون لیره طلای
ناب نزد عبدالحمید رفت و این در حالی بود که خزانه مملکت خالی و دولت عثمانی در
نهایت ضعف مالی بود، اما این سلطان بزرگ در مقابل کاراسو گفت:
«ای درنده ی خوک منش!
خاکی که با خون مسلمانان آبیاری شده باشد جز با ریختن خونمان به این دژخیمان
نخواهم داد و تاریخ دودمان و نیاکانم را فاسد نخواهم کرد و این سرزمین باید همیشه
وطن اسلامی باقی بماند.»
در تاریخ معاصر تا حال
مشاهده نشده که یک رهبر عرب چنین اقدام شجاعانه ای مانند این سلطان قهرمان نسبت به
مسأله ی فلسطین انجام داده باشد. و یا مانند سلطان صلاح الدین ایوبی که از او
پرسیدند علت اینکه هرگز نمی خندی چیست؟ در جواب گفت: « چطور ممکن است بخندم در حالی
که قدس عزیز زیر دست صلیبیان می نالد.»
این در حالی است که
امروز می بینیم که چگونه رهبران ناسیونالیزم حلقه به گوش عذب، فلسطین و بقیه مناطق
را در مقابل دریافت پول به دشمنان فروخته و تقدیم آنان می کنند و رسوایی هر دو
دنیا را برای خود می خرند.
بعد از براندازی سلطان
عبدالحمید قدرتهای جهانی از جمله : بریتانیا، فرانسه، ایتالیا ، روسیه و آمریکا به
دولت عثمانی حمله بردند و در جنگ جهانی اول آن دولت سقوط کرد و مناطق اسلامی جهان
را میان خود تقسیم کردند. و از آن پس بیشتر و بهتر نقشه ی شوم خود را اجرا کردند.
و بغض و کینه هزار ساله ی خود را تسکین بخشیدند. و در قلب دنیای اسلام یعنی ترکیه،
پهلوان پنبه ای را روی کار گذاشتند و لباس قهرمانی را بر تنش آراستند، تا وانمود
کنند که این فرمانده ی مبارز یعنی کمال آتا ترک توانسته ترکیه را از سقوط نگه
دارد. و بر دشمنان چیره گردد. سپس به خاطر اینکه بیشتر موفق شوند، با هم متحد شدند
و پیمان «لوزان» را میان ترکیه و کشورهای اروپایی منعقد ساختند. در این پیمان پهلوان
پنبه ی ملی گرایی ترکیه یعنی کمال آتاترک آشکارا قول داد به طور کلی آثار اسلامی
را در ترکیه برچیند. به این منظور حجاب زنان، لباس ملی و محلی خصوصا” برای
روحانیون را ممنوع ساخت. و به جای آن لباس فرنگی را مد کرد و مجازاتهای سختی برای
کسانی که در این مورد نافرمانی کنند در نظر گرفت. همچنین قانون و شریعت اسلامی را
ممنوع و به جای آن قانون غربی جایگزین ساخت.
بدین شیوه بت ساخته ی
استعمار در ترکیه، یعنی کمال آتاترک، اقدام به دولتی براساس الحاد و ملیت نمود و
دین را از سیاست جدا کرد و از صحنه ی اجماع برچید و سیاست تتریک بر کرد و عرب و
منطقه تحمیل و رابطه ترکیه را با جهان اسلام قطع کرد.
آری آتاترک تیر
زهرآگین خود را علیه کرد در این کشور رها ساخت. جلادخانه آشکاری برای زدن سران
اکراد به صورت جمعی برپا کرد. و اینان هیج گناهی جز کرد و مسلمان بودن نداشتند و
زیر یوغ استبداد نمی رفتند و راه دین را رها نمی کردند. این ستمگر به دستور
اربابان اروپایی خود به این اقدام دست زد تا اخوت بین کرد و ترک را قطع و امت اسلام
را متلاشی و برادرکشی را میانشان رایج نماید.
همچنین در مراکز
آموزشی و مدارس کشورهای عربی توسط یهودیهای مخلصی همچون پطرس بستانی، ناصیف یازجی
و بشارت خوری، که در دستگاههای تبشیر بدین منظور تربیت شده بودند، ندای ملی گرایی
سردادند. اینان همگی یهودی بودند و زیرکانه در این مسیر تلاش پی گیر داشتند و در
جهت اهداف پلید خویش چندین سازمان و حزب ملی را در میان اعراب سوریه لبنان و دیگر
مناطق عربی تأسیس کردند.
_______________________
تاریخ اسلامی کرد
نویسنده:هادی علی
ترجمه: علی غفوری
انتشارات : نشر
احسان-۱۳۸۲