مختصات پیامبر گرامی اسلام- صلی الله علیه وسلم – در قرآن و حدیث
مختصات پیامبر گرامی اسلام- صلی الله علیه وسلم – در قرآن و حدیث
نوشته: ادریس قیصری[۱]
چرخش زمانه فرصتی پدید آورد تا یکبار دیگر با حلول ماه مبارک ربیع الأول طلوع خورشید هستی را نظاره بنشینیم و از گرمای محبت و نور معرفت آن محبوب دلها روح خود را صفا و جلا بخشیم.
باری ماه ربیع که نوید آورنده ی مولودی است که جانها را شکوفا کرد و جامعه ی انسانی را حیاتی دوباره بخشید، فرصتی است برای مرور کردن درس ها و خصائص آن محبوب عالمیان به ویژه مختصاتی که برگرفته از قرآن و حدیث می باشد و فقط او داشته و سایر پیامبران قبل از آن محروم بوده اند، و به هیچ کس دیگر ارزانی نداشته است. در این جا به ۲۵ تا از مختصات پیامبر اشاره می کنیم:
۱- سوگند یاد کردن به عمر پیامبر-صلی الله علیه وسلم-
خداوند متعال به عمر و زندگی رسول خدا سوگند یاد کرده همچنان که می فرماید: « لَعَمْرُکَ إِنَّهُمْ لَفِی سَکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ» [حجر/۷۲] ( ای پیغمبر ! ) به جان تو سوگند ! آنان در مستی ( شهوت و جهالت ) خود سرگردان بودند .
خداوند متعال به جان پیامبر سوگند یاد کرده در حالی که به جان هیچ پیامبری سوگند یاد نکرده است، و برای هیچکس جایز نیست که به جان او قسم بخورند اینکه تنها خداوند متعال به جان پیامبر سوگند یاد می کند نشان از رفعت و بلندی و جایگاه پیامبر است.
۲- دو مین مورد از اختصاصات رسول خدا در سوره ی «شرح » است.
خداوند متعال در این سوره به چند تا از اختصاصات پیامبر اشاره دارد که می فرماید:« أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ، وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ، الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ، وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ» [شرح/۱-۴] آیا ما سینه تو را نگشودیم ( و دلت را از بند غم حیرت رها نساختیم ، و تاب تحمّل نابسامانیهای محیط جاهلیّت و سختیهای مسؤولیّت بزرگ نبوّت را به تو عطاء نکردیم ؟ ) . و بار سنگین ( تلاش فراوان ، برای هدایت مردمان ) را از ( دوش ) تو برنداشتیم ؟ همان بار سنگینی که پشت تو را در هم شکسته بود ؟ و آوازهی تو را بلند نکردیم و بالا نبردیم ؟
خداوند متعال می فرماید ما آوازه و شهرت تو را بالا بردیم، هر جا نام خدا ذکر می گردد نام رسول خدا صلی الله علیه وسلم همراه نام اوست در اذان، اقامه، تشهد، و شهادتین و …
« ذِکْر » : آوازه . نام نیک . حسن شهرت . آوای گواهی به پیغمبری محمّد ، به دنبال گواهی به توحید خداوند ، شبانهروز دست کم پنج بار بر فراز منارهها و بر بال امواج تلویزیونها و رادیوها در آفاق طنینانداز است . [۲]
۳- از دیگر اختصاصات پیامبر صلی الله علیه وسلم بیعت است:
کسی که با رسول خدا بیعت کند در حقیقت با خدا بیعت نموده است. چنانچه خداوند متعال می فرماید:« إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ»[فتح/۱۰] بیگمان کسانی که ( در بیعهالرضوانِ حدیبیّه ) با تو پیمان ( جان ) میبندند ، در حقیقت با خدا پیمان میبندند ، و در اصل ( دست خود را که در دست پیشوا و رهبرشان پیغمبر میگذارند ، و دست رسول بالای دست ایشان قرار میگیرد ، این دست به منزلهی دست خدا است و ) دست خدا بالای دست آنان است !
۴- بکار بردن صیغه ی تکریم برای پیامبر-صلی الله علیه وسلم-
خدای متعال حرمتی خاص برای حضرت رسول –صلی الله علیه واله وسلم- قائل است که چنین حرمتی را برای انبیای گذشته قائل نبود. نشانه های این حرمت خاص در ایات وجود دارد که به بعضی از آنها اشاره می کنیم.
الف)خدای متعال انبیای گذشته را با نام مخصوص انان خطاب می کند مانند یا آدم[سوره بقره/۳۵] یا موسی[قصص/۳۱]یا موسی[هود/۴۶] یا عیسی[مائده/۱۱۶]یا داود[ص/۲۶]… اما پیامبر اسلام را حتی یک بار با نام خطاب نکرده بلکه همیشه او را با تجلیل خاص وبا استفاده از القاب مورد خطاب قرار داده است مانند یا ایها النبی ویا ایها الرسول و…
ب)به امت نیز دستور داده است که پیامبر(ص) را همانند افراد عادی صدا نزنند بلکه با تجلیل وتکریم خاص مورد خطاب قرار دهند:« لَا تَجْعَلُوا دُعَاء الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَاء بَعْضِکُم بَعْضاً قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِینَ یَتَسَلَّلُونَ مِنکُمْ لِوَاذاً فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِیبَهُمْ فِتْنَهٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ »[نور /۶۳]ای مومنان دعوت پیغمبر را رد میان خویش(برای اجتماع وشرکت در کارهای مهم)همسان دعوت برخی از خود به شمار نیاورید(چرا که فرمانش فرمان خدا ودعوتش دعوت پروردگاراست)خدا آگاه از کسانی است که در میان شما خویشتن را می دزدند وپشت سر دیگران خود راپنهان می دارند(تا پیغمبر انان را نبیند واز انصراف وگریزایشان نپرشد وکاری بدانان حواله نکند)آنان که با فرمان او مخالفت می کنند باید از این بترسند که بلائی (در برابرعصیانی که می ورزند)گریبانگیرشان گردد.یا اینکه عذاب دردناکی گریبانگیرشان شود(اعم از قحطی وزلزله ودیگر مصائب دنیوی ودوزخ ودیگر شکنجه های اخروی).
پس نباید پیغمبر را با نام خود مخاطب قرار داد وگفت ای محمد !ونباید او را با کنیه صدا زد وگفت ای اباالقاسم! بدان گونه که مسلمانان همدیگر را به نام یا کنیه مخاطب قرار می دهند وفریاد می زنند بلکه باید بااحترامی که خدا برای او قائل شده است وی را خواند وگفت: ای پیغمبر خدا ! ای فرستاده ی خدا!
لازم است دلها از احترام وبزرگداشا پیغمبر خدا لبریز شود تا دلها هر واژه ای وهر سخنی وهر رهنمودی از واژه ها وسخنها ورهنمودهای او را مهم وعظیم بشمارد وبا احترام تلقی کند. این هم یک نگرش ضروری است. چه لازم است مربی دارای وقار باشد.ورهبروپیشوا دارای هیبت وحشمت باشد. فرق است میان این که مربی ورهبر وپیشوا دارای وقار وهیبت وحشمت باشند، ومیان اینکه انان متواضع وآرام بوده ونرمش داشته باشند،ودر نتیجه دیگران فراموش بکنند که او مربی ورهبر وپیشوای ایشان است.واورا صدا بزنند بدانگونه که همدیگررا صدا می زنند… لازم است که منزلت ومکانت مربی ورهبر وپیشوا دل ودرون کسانی محفوظ ومصون بماند که ایشان را تربیت ورهبری وپیشوایی می کنند. تا بدین وسیله در ژرفای درونشان بزرگی وسترگی مربی ورهبر وپیشوا در اوج خود بماند ومردمان شرم وحیا بکنند از اینکه از حدود وثغور احترام وتعظیم ایشان کوتاهی وتخطی نمایند.[۳]
ج)همچنین از مسلمانان خواسته که صدایشان را بلندتر از صدای رسول نکنند:« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ »[حجرات/۲]ای کسانی که ایمان اورده اید صدای خود را از صدای پیغمبر بلند تر نکنید وهمچنان که با هم سخن می گوئید با او به آواز سخن مگوئید،تا نادانسته اعمالتان بی اجر وضایع نشود.
ای مومنان باید که پیغمبر (ص) را تعظیم وتکریم کنید پیغمبری که شما را به سوی ایمان دعوت کرده است تا نادانسته اعمالتان بی اجر وضایع نشود… ابن زبیر گفته است که عمر(رض) پس از نزول این ایه چیزی به پیغمبر نمی گفت ،مگر وقتی که از او درخواست توضیح وتبیین چیزی می فرمود!.. از ابوبکر(رض) روایت شده است که پس از نزول این آیه گفته است به پیغمبر خدا (ص) عرض کردم،ای فرستاده ی خدا به خدا سوگند با توسخن نمی گویم مگر به سان درگوشی!
۵- اینکه اطاعت از پیامبر اطاعت از خداست:
هر کس از پیامبر اطاعت کند در حقیقت از خدا اطاعت کرده است؛ چون پیامبر به چیزی دستور می دهد که خدا بدان دستور داده، و از چیزی نهی می کند که خدا از آن نهی کرده باشد. و هر که به اوامر و نواهی تو پشت و رو گردانی کند، ما شما را به عنوان مراقب احوال و نگهبان اعمال نفرستاده ایم، بلکه بر رسولان بلاغ است و بس. «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا» [نساء/۸۰][۴]
۶- خداوند متعال خودش از پیامبر دفاع می کند در صورتی که پیامبران گذشته در رد گفتار قوم خود، خودشان از خود دفاع می کردند.
در داستان حضرت نوح خداوند متعال می فرماید: «قَالَ یَا قَوْمِ لَیْسَ بِی ضَلَالَهٌ وَلَکِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ»[اعراف/۶۱] گفت : ای قوم من ! هیچ گونه گمراهی در من نیست و دچار سرگشتگی هم نیستم . ولی من فرستادهای از سوی پروردگار جهانیانم .
و در داستان حضرت هود می فرماید:« قَالَ یَا قَوْمِ لَیْسَ بِی سَفَاهَهٌ وَلَکِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ»[اعراف/۶۷] هود گفت : ای قوم من ! من ابله نیستم . بلکه من فرستادهای از سوی پروردگار جهانیانم .
دانستیم که پیامبران پیشین خودشان از خود دفاع می کردند و لی پیامبر اسلام خداوند متعال خود از او دفاع می کند، آنجا که به او می گفتند دیوانه خداوند می فرماید:« وَمَا صَاحِبُکُمْ بِمَجْنُونٍ» [تکویر/۲۲] همدم و معاشر شما ( محمّد پسر عبدالله ) دیوانه نیست ( و خوب او را میشناسید و به عقل و شخصیّت و بزرگی او اعتراف دارید ) .
آنجا که به او می گفتند شاعر یا کاهن خداوند در جواب کفار فرمودند: « وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِیلًا مَا تُؤْمِنُونَ؛ وَلَا بِقَوْلِ کَاهِنٍ قَلِیلًا مَا تَذَکَّرُونَ»[الحاقه/۴۲-۴۳] و سخن هیچ شاعری نیست ( چنان که شما گمان میبرید . اصلاً ) شما کمتر ایمان میآورید ( و به دنبال حق و حقیقت میافتید ) . و گفتهی هیچ غیبگو و کاهنی نیست . اصلاً شما کمتر پند میگیرید ( و یادآور حق و حقیقت میگردید ، و درست و نادرست را فرق مینهید ).
آنجا که به او می گفتند گمراه خداوند در جوابشان فرمود: « مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَمَا غَوَى» [نجم/۲] یار شما ( محمّد ) گمراه و منحرف نشده است ، و راه خطا نپوئیده است و به کژراهه نرفته است .
۷- خداوند متعال کوثر را به او اختصاص داده است:
یکی دیگر از اختصاصات پیامبر کوثر است خداوند متعال در این باره فرموده « إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ»[کوثر/۱] ما به تو حوض کوثر یا خیر و خوبی بینهایت فراوانی را عطاء کردهایم ( که نبوّت و دین حق و هدایت ، و هر آن چیزی است که سعادت دو جهان را به همراه دارد ) .
امام ترمذی از انس روایت کرده:« قال سئل رسول الله ما کوثر»؟ از پیامبر خدا سوال شد که کوثر چیست؟ فرمود: کوثر« ذلک النهر فی الجنه أعطانیه الله» نهری است در بهشت که خداوند آن را به من عطا فرموده است، « أحلی من العسل» شیرین تر از عسل «بیاضا من الثلج» از برف سفید تر، من شرب منها لم یظمأ» هر کس از آن بنوشد تشنه نمی شود.
هنگام ناز شدن آیه ی {إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الکَوْثَرَ} [الکوثر: ۱] عبدالله بن زید می گوید که پیامبر – صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ- فرمودند: «اصْبِرُوا حَتَّى تَلْقَوْنِی عَلَى الحَوْضِ» صبر پیشه کنید تا بر حوض من گردایید.[۵]
۸- یکی دیگر از اختصاصات پیامبر این است که تبعیت از او سبب محبت خداوند متعال است:
خداوند متعال قبول محبت خود را در پیروی بنده اش خاتم النبیین صلی الله علیه وسلم قرار داد که محبت و آمرزش گناهان در پیروی از ایشان است چنان که فرموده : « قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ» [آل عمران/۳۱] بگو : اگر خدا را دوست میدارید ، از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشاید ، و خداوند آمرزندهی مهربان است .
۹- صلوات:
یکی دیگر از اختصاصات پیامبر صلی الله علیه وسلم این است که خداوند متعال و فرشتگان همواره بر پیامبر درود می فرستند و مومنان را به فرستادن درود و سلام بر ایشان امر می فرمایند در حالی که برای هیچ کدام از پیامبران پیشین چنین نفرموده است. خداوند متعال در این باره می فرمایند: « إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا» [احزاب/۵۶] خداوند و فرشتگانش بر پیغمبر درود میفرستند ، ای مؤمنان ! شما هم بر او درود بفرستید و چنان که باید سلام بگوئید .
۱۰- از دیگر اختصاصات پیامبر صلی الله علیه وسلم امّی بودن که صفات متعالی ایشان در توارت و انجیل ذکر گردیده است، من جمله: بارهای سنگین و سختیها و قید و زنجیرهایی که بر ملت های گذشته بوده از دوش ملت خود بر می دارد. خداوند متعال در این باره می فرماید: « الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَالْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» [اعراف/۱۵۷] ( به ویژه رحمت خود را اختصاص میدهم به ) کسانی که پیروی میکنند از فرستادهی ( خدا محمّد مصطفی ) پیغمبر امّی که ( خواندن و نوشتن نمیداند و وصف او را ) در تورات و انجیل نگاشته مییابند . او آنان را به کار نیک دستور میدهد و از کار زشت بازمیدارد ، و پاکیزهها را برایشان حلال مینماید و ناپاکها را بر آنان حرام میسازد و فرو میاندازد و بند و زنجیر ( احکام طاقتفرسای همچون قطع مکان نجاست به منظور طهارت ، و خودکشی به عنوان توبه ) را از ( دست و پا و گردن ) ایشان به در میآورد ( و از غُل استعمار و استثمارشان میرهاند ) . پس کسانی که به او ایمان بیاورند و از او حمایت کنند و وی را یاری دهند ، و از نوری پیروی کنند که ( قرآن نام است و همسان نور مایهی هدایت مردمان است و ) به همراه او نازل شده است ، بیگمان آنان رستگارند .
۱۱- رسالت و رحمت جهانی:
از دیگر اختصاصات پیامبر صلی الله علیه وسلم این است که رسالت او جهانی است چنان که می فرماید:« قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعًا» [اعراف/۱۵۸] ای پیغمبر ! ( به مردم ) بگو : من فرستادهی خدا به سوی جملگی شما ( اعم از عرب و عجم و سیاه و سفید و زرد و سرخ ) هستم .
و همچنین رحمت او رحمتی عام و برای جهانیان است. چنان که خداوند متعال فرموده است: «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ» [انبیا/۱۰۷] ( ای پیغمبر ! ) ما تو را جز به عنوان رحمت جهانیان نفرستادهایم .
« رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ » : رحمت برای جهانیان . وجود پیغمبر خاتم سبب سعادت دو جهان مردمان است . چرا که عمل به آئین و برنامهای که او با خود آورده است ناکامیها و بدبختیها و بیدادگریها و تباهکاریها را پایان میدهد ، و سرانجام منتهی به حکومت صالحان با ایمان بر معموره جهان خواهد شد ، و در پایان آنان را به نعمت جاوید و سرمدی آخرت نائل خواهد کرد .
۱۲- رسول خدا ختم پیامبران است و معنای خاتم الأنبیا: مهر ختم نبوت به نام نامی ایشان ثبت شده است. جنان که خداوند متعال می فرماید: « مَا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِکُمْ وَلَکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا» [ احزاب/۴۰] محمّد پدر ( نسبی ) هیچ یک از مردان شما ( نه زید و نه دیگری ) نبوده ( تا ازدواج با زینب برای او حرام باشد ) و بلکه فرستادهی خدا و آخرین پیغمبران است ( و رابطهی او با شما رابطهی نبوّت و رهبری است ) . و خدا از همه چیز آگاه بوده و هست .
« خَاتَمَ النَّبِییّنَ » : آخرین پیغمبران . واژه ( خاتَم ) اسم آلت است . یعنی ابزاری که بدان ختم و مهر میگردد . در اینجا مراد آخرین فرد پیغمبران است و این که آئین او آئین مردمان در طول زمان و سراسر جهان است.
۱۳- خداوند متعال قلب و دل پیامبر صلی الله علیه وسلم را می ستاید:
چنان که خداوند متعال می فرماید: « مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى» [نجم/۱۱] دل ( محمّد ) تکذیب نکرد چیزی را که او ( با چشم سر ) دیده بود .
۱۴- خداوند متعال چشم پیامبر را می ستاید:
چنان که خداوند متعال می فرماید:« مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى» [نجم/۱۷] چشم ( محمّد در دیدن خود به چپ و راست ) منحرف نشد و به خطا نرفت ، و سرکشی نکرد و ( تنها به همان چیزی نگریست که میبایست ببیند و بنگرد ) . یعنی درست به چیزی نگاه کرد که میبایست نگاه بکند ، و آنچه دید عین واقعیت بود و حقیقت داشت .[۶]
۱۵- خداوند متعال گوش پیامبر را می ستاید:
چنان که می فرماید: « قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ» [توبه/۶۱] بگو : ( او در نهایت لطف و محبّت به سخنان خوب و بد شما گوش فرا میدهد ، ولی به سخن خوب عمل میکند و سخن بد را نادیده میگیرد و بدان عمل نمیکند ، و این ) سراپا گوش بودن او به نفع شما است .
۱۶-خداوند متعال عقل پیامبر را می ستاید:« مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَمَا غَوَى» [نجم/۲] یار شما ( محمّد ) گمراه و منحرف نشده است ، و راه خطا نپوئیده است و به کژراهه نرفته است .
۱۷- خداوند متعال خود از زبان پیامبر دفاع می کند:
چنان که می فرماید: « وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى» [نحم/۳-۴] و از روی هوا و هوس سخن نمیگوید . آن ( چیزی که با خود آورده است و با شما در میان نهاده است ) جز وحی و پیامی نیست که ( از سوی خدا بدو ) وحی و پیام میگردد .
« عَنِ الْهَوی » : از روی هوا و هوس . دل بخواه و خودسرانه . یعنی آنچه میگوید ، به فرمان خدا میگوید و نه به فرمان دل ، و از سوی خدا میگوید ؛ نه از سوی خود . [۷]
۱۸- از دیگر اختصاصات پیامبر این است که خداوند دین او را می ستاید:
چنان که می فرماید: « إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ» [ آل عمران/۱۹] بیگمان دین ( حق و پسندیده ) در پیشگاه خدا اسلام ( یعنی خالصانه تسلیم فرمان الله شدن ) است.
در جای دیگر می فرماید: « الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا» [مائده/۳] دین شما را برایتان کامل کردم و ( با عزّت بخشیدن به شما و استوار داشتن گامهایتان ) نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم و اسلام را به عنوان آئین خداپسند برای شما برگزیدم .
۱۹- خداوند متعال اخلاق پیامبر را می ستاید:
چنان که می فرماید: « وَإِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ» [قلم/۴] تو دارای خوی سترگ ( یعنی صفات پسندیده و افعال حمیده ) هستی .
در قران وقتی که قصص نبیین را مطالعه می کنی خداوند متعال هر پیامبری را با چند صفت خاص ستوده است مثلا آدم را به توبه کننده وادریس را به صداقت ونوح را به شکر گذاری و هود را به توکل و صالح را به خیرخواه وامین وابراهیم را به قهرمان انابه وشکیبایی وغیره
اما در باره پیامبر گرامی اسلام علاوه بر شمردن بعضی از صفات برجسته ی وی به صورت جامع وکلی فرموده است:« وَإِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ »[قلم/۴]تو دارای اخلاق عظیمی هستی.
این بزرگترین گواهی وتعظیم وتکریم است . چون همه ی جوانب ونواحی جهان هستی در این ستاسش منحصر پیغمبر(ص) بزرگوار همآوا می گردد وآن را پژواک می کند. این ستایش آسمانی در دل جهان هستی استوار وپایدار می شود ! هر قلمی وهر اندیشه ای از توصیف این سخن بزرگ خداوندگار هسنی درمانده وناتوان می ماند. گواهی وشهادتی از جانب خدا است وبا مقیاس ومعیار خدا است،ودر باره ی بنده ی خدا است. ودر این گواهی وشهادت بدو می فرماید:«وانک لعلی خلق عظیم» مدلول خلق عظیم همان است که در پیشگاه یزدان است. چیزی است که کسی از جهانیان نهایت آن را درک وفهم نمی کند.[[۸]]
این تنها محمد است که بدین افق عظیم می رسد . این تهنا محمد (ص) است که به اوج قله ی کمال انسانی مجانس با نفخه ی ربانی در هستی انسانی میرسد.این تنها محمد است که برازنده ی این رسالت آسمانی برای سراسر جهان انسانی است. تا بدانجا که این رسالت در شخص او زنده مجسم می گردد،ودر پیکره ی یک انسان روی زمین راه میرود. این تنها محمد است که خدا می دانسته است او سزاوار این مقام ومنزلت است. خدا بهتر می داند که رسالت خود را به چه کسی ارمغان می دارد. در سوره ی قلم خداوند اعلام واعلان می دارد که محمد(ص) دارای خلق عظیم وخوی سترگ است. در سوره ی احزاب نیز اعلام واعلان فرموده است که یزدان والا مقام وپاک ذات وپاک صفات ،وفرشتگانش بر او درود می فرستند:« إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیماً ».[احزاب/۵۶] خداوند و فرشتگانش بر پیغمبر درود میفرستند ، ای مؤمنان ! شما هم بر او درود بفرستید و چنان که باید سلام بگوئید .
تنها خداوند بزرگوار است که می تواند به بنده ای از بندگانش چنین فضل وکرمی را ارمغان بدارد.
خدایی که تمام موجودات عالم در مقابل عظمتش بی مقدارند از اخلاق پیامبر به عظمت یاد کرده است ،وقتی خدای متعال از چیزی به بزرگی واحترام یاد کند معلوم می شود از عظمت فوق العاده ای برخوردار است.
این ارج نهادن واعتبار دادن ،ارج واعتبار یگانه و ممتازی در اخلاق اسلامی است. اخلاق اسلامی از محیط برگرفته نمی شود،واصلا از ارزشهای زمینی برنمی جوشد.وبر ارزشی از ارزشهای عرف وعادت مردمان یا مصلحت ویا ارتباط ها وپیوندهای ایشان که در نسلی از نسلها بوده است ،یاری نمی طلبد وتکیه نمی کند. بلکه اخلاق اسلامی از آسمان یاری می طلبدوبرآسمان تکیه می کند. از ندا زدن آسمان به زمین استمداد می جوید،ندایی که زمین را فریاد می دارد که به افق بنگرد. اخلاق اسلامی از صفات مطلق خدا یاری می جوید،تا انسانها آن صفات را در حدود تاب وتوان خود تحقق بخشند وپیاده کنند.در نتیجه انسانیت والا را تحقق بخشند وپیاده کنند[۹].
گذشته از این اخلاق اسلامی فضایل جداگانه وگسیخته از یکدیگر ،بسان :صدق وصداقت ،وامانت وعدالت،رحمت وشفقت،خوبی ونیکی ،و… نیست بلکه اخلاق اسلامی برنامه ی کاملی است که در آن تربیت تهذیبی با قوانین نظم ونظام زندگی ،به تعاون وهمیاری می پردازد،واندیشه ی زندگی به طور کلی ورویکرد های آن جملگی ،بر آن برنامه ،استوار وپایدار می گردد ودر پایانه ی گشت وگذار به خدا منتهی می شود،نه به ارزش واعتبار دیگری از ارزشها واعتبارهای این زندگی!
این اخلاق اسلامی با کمال وجمال وهماهنگی وراستی ودرستی وپایداری واستمرار واستقراری که دارد. در محمد(ص) مجسم گردیده است. ودر مدح وثنای یزدان بزرگوار نمودار وپدید آمده است .
۲۰- خداوند متعال کتاب او را می ستاید:
خداوند متعال می فرماید تمام کتابهای آسمانی زیر سیطره ی قران است. « وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِناً عَلَیْهِ فَاحْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَهً وَمِنْهَاجاً وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَلَکِن لِّیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُم فَاسْتَبِقُوا الخَیْرَاتِ إِلَى الله مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ »[مائده/۴۸]بر تو(ای پیغمبر)کتاب(کامل وشامل قرآن)را نازل کردیم که(در همه ی احکام واخبار خود)ملازم حق وموافق ومصدق کتابهای پیشین(آسمانی) وشاهد(برصحت وسقم)وحافظ(اصول مسائل)آنها است. پس (اگر اهل کتاب از تو داوری خواستند)میان انان بر طبق چیزی داوری کن که خدا بر تو نازل کرده است. وبه خاطر پیروی از امیال وارزوی های ایشان ،از حق وحقیقتی که برای تو امده است روی مگردان.(ای مردم)برای هر ملتی از شما راهی (برای رسیدن به جقایق)وبرنامه ای(جهت بیان احکام)قرار داده ایم. اگر خدا می خواست همه ی شما (مردمان)را ملت واحدی می کرد(وبر یک روال ویک سرشت می سرشت،لذا راه وبرنامه ی ارشادی انان درهمه ی امکنه وازمنه یکی می شد)واما (خدا چنین نکرد)تا شما را در آنچه (از شرائع )به شما داده است بیازماید(وفرمانبردار یزدان وسرکش از فرمان خدای منان جدا ومعلوم شود).پس ( فرصت را در یابید)وبه سوی نیکی ها بشتابید(وبه جای مشاجره در اختلافات به مسابقه در خیرات بپردازید وبدانید که) جملگی بازگشتتان به سوی خدا خواهد بود واز انچه کا در آن اختلاف می کرده اید آگاهتان خواهد کرد.
قران آخرین شکل دین خدا است .واپسین مرجع در کار دینداری است. آخرین مرجع برنامه ی زندگی ،وقوانین مردمان،ونظام زندگی انان است .اصلا تعدیلی وتبدیلی بدان راه ندارد. بدین خاطر است که هرگونه اختلافی را باید بدین کتاب برگرداند نا در باره آن به قضاوت بپردازد،چه این اختلاف در باره ی جهان بینی اعتقادی میان پیروان آئین های آسمانی ئر برگرفته باشد. یا در باره ی شریعتی باشد که این کتاب در شکل اخیر خود آن را به ارمغان اورده است.ویا اینکه چنین اختلافی میان خود مسلمانان پدید آمده باشد. در هرحال مرجعی که اراء ونظرات خود را درباره ی کار وبار زندگی بطور کلی بدان برگردانند. این کتاب است وبس .[فی ظلال القران]که براستی کتابی کامل وشامل است.
در جای دیگر خداوند متعال پیامبر عظیم الشأن اسلام را حامل قران والگوی مجسم آن معرفی کرده است:« وَإِنَّکَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِن لَّدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ »[نمل/۶]وتو (ای محمد)کسی هستی که قران از سوی خداوند حکیم(در گرداندن امور آفریدگان و)آگاه(از کار وبار سعادت وشقاوت دنیوی واخروی ایشان)به تو القاءوعطا می گردد. «واژه ی «تلقی»: به توالقاءوعطا می گردد.به تو رسانده واموخته می شود»[۱۰]
ونیز قران دین پیامبر را کامل ترین وجامع ترین دین معرفی کرده و وعده ی پیروزی آن را بر همه ی ادیان داده است:« هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ »[توبه/۳۳]خدا است که پیغمبرخود(محمد)را همراه با هدایت ودین راستین(به میان مردم)روانه کرده است تا این آئین(کامل وشامل) را برهمه ی آئینها پیروز گرداند (وبه منصه ی ظهورش رساند)هرچند که مشرکان نپسندند.
«دین حق»کرنش بردن وتواضع کردن در برابر یزدان یگانه ی جهان استودر اعتقاد وعبادت وتشریع وقانون گذاری یکجا وروی هم .
دین همان دنیویت است که به معنی : کرنش وفرمانبرداری است… هر برنامه ای وهر مذهبی وهر نظامی که مردمان در ان از یزدان جهان اطاعت وپیروی کنند و ولایت وحاکمیت او را بپذیرند،تحت پوشش دین قرار می گیرند.[۱۱]
۲۱- خداوند متعال رعب و ترس او در دل دشمنان قرار داده است:
چنان که در حدیث آمده که پیامبر می فرمایند:« نُصِرْتُ بِالرُّعْبِ مَسِیرَهَ شَهْرٍ»[۱۲] خداوند متعال با رعب و ترسی که در دل دشمنانم قرار داده به فاصله مسافت یک ماهه که ازمن دورند، مرا یاری و نصرت داده است. چه بسا دشمن مطلع می شود که من قصد وی را دارم از ترس جایی خالی می کند.
۲۲- اینکه خداوند متعال زمین را برای او مسجد قرار داده و خاک آن را پاک گردانیده است:
چنانچه در حدیث آمده است: « وَجُعِلَتْ لِی الأَرْضُ مَسْجِدًا وَطَهُورًا، فَأَیُّمَا رَجُلٍ مِنْ أُمَّتِی أَدْرَکَتْهُ الصَّلاَهُ فَلْیُصَلِّ »[۱۳] زمین برای من و امتم، به عنوان مسجد و پاک کننده قرار داده شده است پس هر یک از امتانم که وقت نمازش رسید؛ هر جا که باشد نماز بخواند. با خاک آن نیز در صورت نیافتن آب تیمم کند.
۲۳- غنائم جنگی برای من حلال است در حالی که برای پیامبران پیشین حلال نبود.
چنان که پیامبر فرموده اند:« وَأُحِلَّتْ لِی المَغَانِمُ وَلَمْ تَحِلَّ لِأَحَدٍ قَبْلِی»[۱۴]
۲۴- شفاعت به من اختصاص داده شده و اولین کسی که شفاعت می کند و اولین کسی که شفاعتش پذیرفته می شود اوست:
چنان که پیامبر می فرمایند:« وَأُعْطِیتُ الشَّفَاعَهَ» شفاعت مختص من است.
در احادیث دیگری نیز وارد است که :« أَنَا أَوَّلُ شَافِعٍ وَأَوَّلُ مُشَفَّعٍ یَوْمَ القِیَامَهِ وَلَا فَخْرَ، وَأَنَا أَوَّلُ مَنْ یُحَرِّکُ حِلَقَ الجَنَّهِ فَیَفْتَحُ اللَّهُ لِی فَیُدْخِلُنِیهَا وَمَعِی فُقَرَاءُ المُؤْمِنِینَ وَلَا فَخْرَ، وَأَنَا أَکْرَمُ الأَوَّلِینَ وَالآخِرِینَ وَلَا فَخْرَ»[۱۵] اولین کسی که شفاعت می کند و شفاعتش پذیرفته است و اولین کسی که در بهشت را می کوبد و باز می کند پیامبر اسلام است که با فقرای مومن وارد بهشت می شود و او مکرم ترین مردامن است.
۲۵- اولین کسی که از قبر بیرون می آید:
چنان که در حدیث آمده است: « أول من تنشق عنه الأرض یوم القیامه» [۱۶] اولین کسی که از قبر بیرون می آید پیامبر است.
دوازدهم ربیع الأول ۱۴۳۷
[۱] . دانشجوی کارشناسی ارشد فقه شافعی .
[۲] . تفسیر نور، خرمدل.
[۳] . سید قطب، فی ظلال القران.
[۴] . خرمدل، تفسر نور.
[۵] . صحیح بخاری ص۱۱۹ تعلیق مصطفی البغا.
[۶] . خرمدل، تفسیر نور.
[۷] . همان.
[۸] . سید قطب، فی ظلال القران.
[۹] . همان.
[۱۰] . فی ظلال القرآن.
[۱۱] . همان.
[۱۲] . صحیح بخاری.
[۱۳] . صحیح بخاری.
[۱۴] . همان.
[۱۵] . سنن ترمذی حدیث شماره ۳۶۱۶
[۱۶] . حدیث حسن صحیح الترغیب و ترهیب شماره ۳۶۴۱.