چگونگی کنترل شهوت جنسی و شهوت شکم
چگونگی کنترل شهوت جنسی و شهوت شکم
نویسنده: امام محمد غزالی / مترجم: محمد صالح سعیدی
قسمت اول: شکستن شهوت شکم
۱- بیان فضیلت گرسنگی و نکوهیدن پرخوری
بدان که اصل و منشأ همه ی آفت ها، شکم و شکم پروری است، شهوت جنسی نیز از آن منشعب می شود و در اثر آن بود که آدم از بهشت بیرون رانده شد. همچنین شهوت و شکم پروری است که شخص را سرانجام وادار می سازد به اینکه به دنیا و تعلّقات دنیوی روی بیاورد و به آن ها علاقه مند شود، رسول خدا (ص) می فرماید: «جاهدوا انفسکم بالجوع و العطش، فإنّ الأجر فی ذلک کأجر المجاهد فی سبیل الله و إنّه لیس من عمل دحبّ إلی الله تعالی من جوع و عطش»[۱]: «به وسیله ی گرسنگی و تشنگی با نفس خود مجاهده کنید، زیرا که اجر و پاداش آن به مانند اجر و پاداش مجاهده در راه خداست، بی گمان هیچ کاری نزد خدا محبوب تر از (تحمل) گرسنگی و تشنگی (در راه او) نیست».
ابن عباس روایت کرده است که پیامبر اکرم (ص) فرمود: «لا یدخل ملکوت السّماء من ملأ بطنه»: «کسی که پرخوری می کند، داخل ملکوت آسمان نمی شود».
ابوسعید خدری (رض) روایت کرده است که پیامبر (ص) فرمود: «إلبسوا و أشربوا و کلوا فی إنصاف البطون فإنّه جزء من النبوه»: «لباس (عادی و معمولی) بپوشید و نصف شکم را پر از نوشیدنی و غذا کنید، زیرا که این امر جزئی از روش پیامبری است».
حسن بصری (رض) گفته است: پیامبر (ص) فرمود: «أفضلکم منزله عند الله تعالی أطولکم جوعاً و تفکراً و أبغضکم عند الله تعالی کلّ نووم أکول شروب»: «بزرگترین شما از نظر منزلت نزد خدا کسی است که گرسنگی و تفکرش بیشتر و طولانیتر باشد و مبغوض ترین شما نزد خدا کسی است که بسیار بخوابد و بسیار بخورد و بنوشد».
آمده است که پیامبر اکرم (ص) با اختیار خود گرسنگی می کشید، چنانکه روایت شده که فرمود: «خدای عزّ و جلّ مباهات می کند به کسی که در دنیا خوردن و نوشیدنش اندک باشد و خداوند (خطاب به فرشتگان) می فرماید: به بنده ی من بنگرید که او را در دنیا به خوردنی و نوشیدنی آزموده ام و او از خود شکیبایی نشان داده و آن دو را ترک (کاهش) نموده است. ای فرشتگان من! شاهد باشید هر اندازه که پرخوری و زیاد نوشیدن را در دنیا ترک کند و آن ها را کاهش دهد، من به عوض آن ها در بهشت درجاتی به او می دهم»[۲].
ابوسلیمان (رحمه الله) گفته است: « اگر در شب لقمه ای از غذای خود را ترک کنم (لقمه ای کمتر بخورم و یا شام نخورم) نزد من بهتر از آن است که تا صبح نماز (سنت) بخوانم».
۲- بیان فواید گرسنگی
بدان که گرسنگی و کم خوری فواید بسیاری دارد از آن جمله:
۱- کم خوری موجب صفای دل و رقت آن و افروختگی خاطر و فزونی نیروی بینش می شود و روح و دل انسان را آماده ی لذت مناجات و تأثیرپذیری ذکر خدا می گرداند.
۲- گرسنگی و کم خوری موجب شکستن غرور و تکبر و خوار ساختن نفس می گردد و سرمستی و عیاشی را پایین می آورد.
۳- گرسنگی موجب می شود که شخص، بلا و عذاب خدا و اشخاص مصیبت زده و بلا دیده را فراموش نکند، بلکه به فکر ایثار و همکاری با آنان افتد و به صدقه و احسان نسبت به یتیمان و بی سرپرستان و مسکینان بپردازد، چون سیر از گرسنه خبر ندارد.
۴- بزرگترین فایده ی گرسنگی و کم خوری آن است که شهوت و آرزوهای نفسانی را می شکند و آن را پایین می آورد و موجب می شود که شخص بر نفس امر کننده به بدی تسلّط یابد، زیرا که پرخوری ها، شهوت ها و آرزوهای نفسانی، منشأ همه ی معصیت ها هستند. عایشه (رضی الله عنها) گفته است: «أوّل بدعه حدثت بعد رسول الله الشّبع»: «نخستین بدعتی که پس از رحلت رسول خدا (ص) به وجود آمد، پرخوری و شکم پروری بود». چون وقتی که مردم به پرخوری و شکم پروری پرداختند، مسلماً نفس ایشان عاصی و سرکش می شود و به سوی دنیا و علایق دنیوی متمایل می گردد.
۵- یکی دیگر از فواید تحمل گرسنگی و عدت به کم خوری، حصول صحت و تندرستی و رفع بیماری ها و ذوب شدن چربی ها و دفع مواد زاید و مضر بدن می باشد.
۶- کم خوری انسان را بیدار می سازد و او را از خواب بیش از حد باز می دارد و باعث می شود که روح و جسم او آسانتر به عبادت بپردازد، اما پرخوری او را از ادای طاعات و عبادات سست و تنبل می کند و موجب آن می شود که انسان بیشتر اوقات خود را به خریدن مواد غذایی و به تهیه و پخت و پز آن صرف نماید و زمانی را نیز مشغول خوردن و بعد به شستن دست ها و ظرف ها و پاک نمودن لای دندان ها و غیره بگذراند، همچنین مقداری از اوقات خود را به آمد و شد به آبدارخانه و دستشویی و غیره سپری نماید، در صورتی که اگر این اوقات در ذکر خدا و مناجات و دیگر عبادت ها مصرف شود، بسیار بهتر و سودمندتر می باشد.
به خاطر پرهیز از چنین چیزی بود که یکی از مشایخ بر سر سفره ی غذا خطاب به مریدانش می گفت: ای گروه مریدان! پرخوری مکنید تا باعث زیاد آب خوردن شما نشود، که در اثر آن بسیار بخوابید و در نتیجه زیان زیادی ببینید.
سرّی می گوید: «علی جرجانی را دیدم که قاووت (آرد نرم از گندم و جو و غیره) در دهان می انداخت و می خورد. گفتم چرا (به جای آن) نان نمی خوری؟! گفت: حساب کرده ام تفاوت میان جویدن نان و انداختن قاووت در دهان هفتاد تسبیح می باشد و من به خاطر چنین تفاوتی است که مدت چهل سال است که نان نخورده ام».
پس بدان که هر نفسی از عمر، گوهر با ارزشی است که ضایع شدن آن با هیچ بهایی جبران نمی شود، لذا بهتر است که آن در راه ذکر و طاعت خدا و اندوختن ذخیره ی آخرت صرف شود.
۳- بیان طریقه ی ریاضت و شکستن شهوت نفس و شکم
بدان که راجع به خوردنی ها و نوشیدنی ها، رعایت چهار وظیفه بر مریدی که ریاضت می کشد، لازم می باشد:
اول آنکه باید شیء خوردنی و نوشیدنی حلال باشد. اما سه وظیفه ی دیگر که در رابطه با خوردن می باشند، وظایفی هستند که در ریاضت کشیدن رعایت آن ها برای افراد ریاضت کش لازم می باشد و عبارتند از: ۱- مشخص نمودن مقدار کمی و زیادی غذایی که خورده می شود؛ ۲- تعیین زمان خوردن آن از نظر زودی و دیری؛ ۳- معلوم نمودن جنس خوردنی از لحاظ تمایل و یا عدم تمایل به آن. اینک توضیح هر یک از این سه وظیفه:
وظیفه ی اول:نخستین وظیفه ی فرد ریاضت کش در کاستن غذا، آن است که باید روش تدریجی و گام به گام را در پیش گیرد، زیرا کسی که عادت به پرخوری کرده است، اگر یک دفعه رو به کم خوری بیاورد، مسلماً طبع و مزاج او به هم می خورد و دچار ضعف و رنج زیادی می شود، پس باید به تدریج و حساب شده، اندک اندک از طعام معمولی خود بکاهد، مثلاً اگر هر روز سه گرده نان می خورد، مقدار بسیار کمی از آن را در حدود جزئی از سی جزء یک گرده را کم کند، بدین ترتیب در یک ماه، یک گرده از آن طعام معمولی را بکاهد و در دو ماه نیز دو گرده کم کند، دیگر این مقدار برای او مشکلی ایجاد نمی کند و عملی شاق به شمار نمی آید. بنابراین روش تدریجی جهت کاهش غذا، دارای چهار درجه می باشد که لازم است فردی که ریاضت می کشد کاملاً آن ها را رعایت کند و فواید تدریجی بودنشان را مورد تأکید و اعتماد قرار دهد:
درجه اول:این است که باید به اندازه ای بسنده کند که زندگی و عقل و فکرش پابرجا بماند و موجب ضعف زیاد و نابودی او نشود، چنانکه صدّیقان و مردان راه خدا به چنان اندازه ای بسنده نموده و بر آن مقدار عادت کرده بودند و پیامبر اکرم (ص) فرموده است: «آدمی هیچ ظرفی را بدتر از شکم خود پر نکرده است، برای آدمیزاد چند لقمه ی ناچیزی که او را به پا دارد کافی است و اگر بدان مقدار بسنده نکرد، پس یک سوم از شکم خود را برای غذا و یک سوم را نیز برای نوشیدنی ها و یک سوم دیگر را برای تنفس اختصاص دهد».
درجه دوم:آن است که شخص ریاضت خود را در یک شبانه روز به نیم مدّ برساند و آن معادل یک گرده نان و چیزی می باشد که چهار جزء آن یک من مکی می باشد و عمر بن خطاب (رض) آن مقدار را عاتد خود ساخته بود، چون عمر بن خطاب (رض) عادت کرده بود که غالباً (در یک وعده ی غذایی) هفت یا نه لقمه می خورد.
درجه سوم: آن است که شخص ریاضت خود را در یک شبانه روز به مقدار یک مد که معادل دو گرده و نصف یک گرده می باشد برساند و این مقدار بیشتر از یک سوم شکم را دربر می گیرد.
درجه چهارم: آن است که شخص غذای یک شبانه روز خود را به بیشتر از یک مد تا حدود یک من (مکی) برساند و زیادتر از یک من، نهایت افزودن غذاست و بیشتر از آن اسراف محسوب می شود و مخالف با این فرموده ی خداوند می باشد که می فرماید: (کُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ )[۳] : «بخورید و بنوشید ولی اسراف و زیادهروی مکنید».
علاوه بر این چهار درجه، راه دیگری وجود دارد (که باید به عنوان یک اصل کلی رعایت شود) و آن این است که شخص تا گرسنه نشود به خوردن نپردازد و هنوز سیر نشده و اشتهایش باقی است، دست از خوردن غذا بکشد و نباید از این روش صحیح عدول کند.
البته ناگفته نماند که نسبت به تعبیر و برداشت از این روش خطری نیز وجود دارد و آن این است که شخص ممکن است بر درستی گرسنگی اطلاع نیابد و در نتیجه کار بر او مشتبه شود. عده ای گفته اند: گرسنگی صادق و واقعی آن است که شخص نان خورش نطلبد، بلکه نان خشک را با کمال میل بخورد، عده ای دیگر گفته اند: گرسنگی واقعی آن است که شخص آن قدر گرسنه باشد که هر نوع نانی را با میل و رغبت بخورد، در غیر این صورت گرسنه ی واقعی نمی باشد.
بدان که این کار نسبت به اختلاف و موقعیت اشخاص متفاوت می باشد، لذا اندازه گیری و تعیین مقدار دقیق آن امکان پذیر نیست، بلکه لازم است هر کس در حق خود و نسبت به موقعیت خویش بیندیشد و آن را در نظر بگیرد. سهل تستری (رحمه الله) گفته است: «اگر دنیا (به جای مواد غذایی) خون تازه باشد، قوت و غذای مؤمن از آن حلال می باشد، زیرا که خوردن شخص مؤمن به هنگام ضرورت واقعی، تنها به خاطر زنده ماندن است و بس».
وظیفه ی دوم: و این چنان است شخصی که ریاضت می کشد، باید در مدت ریاضتش وقت خوردن غذا و مقدار تأخیر آن مشخص باشد و این نیز دارای چهار درجه می باشد:
درجه اول: بعضی از مریدان، ریاضت را از نظر زمان نخوردن غذا نه از لحاظ مقدار خوردن آن، انجام می دادند، بنابراین عده ای از آنان سه روز نان نمی خوردند و بعضی دیگر سی تا چهل روز نان نمی خوردند و جماعتی از علما که عده ی ایشان بسیار می باشد تا آن حد رسیده اند از آن جمله: سلیمان خواص، سهل بن عبدالله تستری و ابراهیم بن احمد خواص …
آمده است یکی از علمای اسلام به یک نفر راهب گفت: هر کس تا چهل روز غذا نخورد، روزنه ای از ملکوت برای او ظاهر می شود، یعنی بعضی از اسرار الهی بر او نمایان می گردد و یکی از صوفیان با راهبی که امیدوار بود اسلام بیاورد، مذاکره می کرد تا بدانجا رسید که راهب گفت: مسیح چهل روز نان نمی خورد، پس آن معجزه ای است که فقط مخصوص یک پیامبر می باشد، صوفی گفت: اگر من پنجاه روز نان نخورم تو از آن اعتقاد خود دست می کشی؟ و وقتی که دریافتی که اسلام حق است و تو بر باطل هستی آیا به دین اسلام می گروی؟ راهب مسیحی گفت: آری حاضرم. سپس صوفی بنشست و از جای خود حرکت نکرد، مگر به حکم ضرورت یا به جایی که راهب او را ببیند، بنابراین او تا پنجاه روز نان نخورد. سپس صوفی به راهب گفت: برای تو از این بیشترش می کنم، بالاخره آن را به شصت روز رسانید.
راهب مسیحی از این عمل و تحمل او تعجب کرد و گفت: هرگز گمان نمی بردم که کسی بتواند بیشتر از مسیح از خوردن خودداری کند و این امر موجب شد که راهب اسلام بیاورد.
باید دانست این خودداری از خوردن، درجه ی بسیار بالایی است که کمتر کسی بتواند به آن حد برسد، مگر فرد مکاشفی که مشغول شود به مشاهده ی آنچه که او را از طبع و عادت خود بریده باشد و نفس و روح او را در لذت آن باقی گذاشته باشد و گرسنگی و حاجت و غیره را از یاد برده باشد، به گونه ای که از عالم غیب قوت روحانی بدو برسد.
درجه ی دوم: این درجه چنان است که شخص دو تا سه روزف نان نمی خورد و آن چیزی نیست که از عادت بیرون باشد، بلکه هر کسی می تواند با تلاش و مجاهدت به آن برسد.
درجه ی سوم: این بدان صورت است که شخص در یک شبانه روز، یک بار نان بخورد و این کمترین درجه است.
ابوسعید (رحمه الله) گفته است: پیامبر اکرم (ص) وقتی که چاشت می خورد، دیگر شام نمی خورد و هنگامی که شام می خورد، چاشت نمی خورد. سلف صالح نیز روزی یک بار غذا می خوردند.
آمده است: رسول خدا (ص) به عایشه – رضی الله عنها – فرمود: «إیاک و الإسراف فإنّ أکلتین فی یوم من الإسراف»: «از اسراف و زیاد روی بپرهیز، دو بار غذا خوردن در یک روز اسراف می باشد».
وظیفه ی سوم: این وظیفه در رابطه با نوع غذا و جنس خورش می باشد و عالی ترین غذا گندم پوست کنده و پخته شده است و بهترین خورش نیز، خورش گوشت می باشد. بیشتر سالکان راه آخرت عادت داشتند که به طور دایم نان خورش نمی خوردند، تا اینکه از آرزوهای نفسانی دور بمانند و به سرمستی و عیاشی و لذایذ دنیوی روی نیاورند.
۴- بیان آفت نفوذ ریا در کسی که آرزوی نفسانی را با کم خوری ترک می کند
بدان که گرسنگی پسندیده آن است که شخص را از ذکر و یاد خدا باز ندارد، زیرا که هرگاه گرسنگی از حد گذشت، مسلماً انسان را از ذکر و یاد خدا باز می دارد، مگر کسی که شهوات نفسانی عظیمی بر او غلبه کرده باشد، پس در این صورت چنین شخصی به خاطر شکستن آن، گرسنگی زیادی را تحمل می کند. اما اگر کثرت شهوات نفسانی بر او چیره نشده باشد، بهتر آن است برای گرسنگی کشیدن، حد میانه را در پیش گیرد.
باید دانست برای ترک شهوت و شکستن آرزوی نفسانی دو آفت وجود دارد که بزرگتر از شهوت و آرزوی نفسانی می باشد، بنابراین واجب است که شخص خود را از آن دو آفت مصون و برحذر بدارد:
آفت اول: آن است که گاهی شخص در خلوت غذا می خورد و خود را سیر می سازد تا اینکه در میان مردم چیزی نخورد و چنان وانمود کند که او ریاضت می کشد و چیزی نمی خورد و این خود یک نوع شرک خفی می باشد و چه بسا شخص را به سوی نفاق می کشاند.
آفت دوم: آن است که شخص در میان جمع، چیزی نمی خورد به خاطر اینکه دوست دارد در میان مردم به عنوان فردی کم خور و پارسا شناخته و معروف گردد، در این صورت او آفت آسان و سبکی همچون آرزوی خود را ترک نموده، اما در عوض مرتکب آفتی بزرگتر از آن شده است که حبّ جاه و شهوت دنیوی می باشد.
ابوسلیمان (رحمه الله) گفته است: «هرگاه چیز دلخواهی را که ترک نموده ای، پیش تو آوردند، مقدار کمی از آن تناول بنما و آنچه را که نفست می خواهد به او مده تا بدین وسیله آرزوی نفس خود را ساقط نموده باشی، چون کاملاً خواسته ی آن را به جا نیاورده ای و این خود شکستن نفس و نافرمانی از آن خواسته می باشد».
جعفر بن محمد صادق (رحمه الله) گفته است: «وقتی که شیء دلخواهی پیش من بیاورند، به نفس خود می نگرم، اگر میل و رغبتش نسبت به آن شیء ظاهر گردید، مقداری از آن را به او می دهم، چون این کار بهتر از منع نمودنش از تمام آن شیء می باشد. اما اگر نفسم آرزوی خود را نسبت به آن شیء پنهان داشت و رغبتی نشان نداد، چیزی از آن را به او نمی دهم و این خود راه مجازات نفس می باشد».
بنابراین به طور کلی باید دانست کسی که آرزوی خود را نسبت به طعامی ترک کند و در آرزوی ریاد و تزویر افتد، به کسی ماند که از عقرب (کژدم) بگریزد و به مار پناه بیاورد، زیرا که آرزوی ریا و تزویر از آرزوی طعام بسیار زیانمندتر می باشد.
قسمت دوم: بیان شکستن شهوت جنسی
۱- بیان آرزوها و تمایلات جنسی
باید دانست تسلط تمایلات و کششهای جنسی بر انسان، غالباً به خاطر دو فایده می باشد:
فایده ی اول این است که تا شخص لذت آن را دریابد و لذت آخرت را نیز قیاس بر آن کند، چون اگر لذت تمایلات جنسی دوام داشته باشد، برای روح و جسم انسان قوی ترین لذت می شود، همچنان که آتش و درد سوزش آن بزرگترین درد و الم برای جسم انسان است.
فایده ی دوم این است که تمایل و آرزوی جنسی به خاطر بقای نسل و دوام وجود انسان می باشد، بنابراین هدف از تمایلات جنسی به خاطر این دو هدف است و اگر جلو آن گرفته نشود و تحت ضابطه ی خاصی قرار نگیرد و به حد اعتدال درآورده نشود، مسلماً در آن آفتی خواهد بود که دین و دنیا را نابود می کند. عده ای گفته اند مراد از این فرموده ی خداوند: ( رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَهَ لَنَا بِهِ )[۴]: همان شدت تمایلات جنسی است.
از بان عباس (رضی الله عنه) روایت شده که مراد از این فرموده ی خداوند: ( وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ )[۵] : آرزوی جنسی است.
رسول خدا (ص) فرموده است: «اللّهمّ أنّی أعوذ بک من شر سمعی و بصری و قلبی و منیّ» : «خدایا از شر گوش و چشم و قلب و آرزوهای شهوانی خود به تو پناه می برم».
و باز رسول خدا (ص) می فرماید: «النّساء حبائل الشّیطان و لو لا هذه الشّهوه لما کانت کذلک» : «زنان دامهای شیطانند و اگر این شهوت نمی بود این طور نمی شد (زنان بر مردان غالب نمی شدند)».
روایت شده که موسی (ع) در یکی از مجالس خود نشسته بود، ناگاه شیطان (در صورت انسان) در حالی که روپوش رنگارنگی بر سر داشت وارد شد، وقتی که نزدیک شد، روپوش را کنار زد و آن را بر زمین نهاد و پیش موسی (ع) رفت و سلام کرد. موسی (ع) گفت: تو کیستی؟ گفت: من ابلیسم. موسی گفت: «لا حیّاک الله، ما جاء بک»؟: «خدا نابودت کند، چرا آمدی»؟ گفت: آمده ام تا اینکه به تو سلام کنم، به خاطر مقام و منزلتی که تو در نزد خداوند داری. موسی گفت: آن روپوشی که بر سر تو دیدم چیست؟ گفت: آن چیزی است که دل آدمیزادگان را به وسیله ی آن می ربایم. موسی گفت: در اثر چه کاری است که اگر آدمیزادگان آن را انجام دهند، تو بر ایشان دست می یابی؟ ابلیس گفت: وقتی که آنان از خود راضی و مغرور شوند و اعمال خود را بسیار برشمرند و گناهان خویش را فراموش کنند. اکنون من تو را از سه چیز برحذر می دارم: یکی اینکه با زن نامحرم خلوت مکن، زیرا هر مردی که با زن نامحرمی بدون نزدیکان و یارانش خلوت کند، حتماً من همراه او می باشم تا اینکه آن مرد را شیفته ی او سازم.
دوم اینکه هیچ گاه با خدای خود عهد و پیمانی را که به آن وفا نمی کنی مبند (بلکه عهد و پیمانی را با خدای خود ببند که از عهده ی وفا به آن برآیی).
سوم اینکه هر چیزی را که به عنوان صدقه و خیر و خیرات در نظر می گیری، به اجرا درآور، زیرا کسی که صدقه ای را در نظر گرفت، اما آن را به مرحله ی اجرا درنیاورد، علت آن تنها من بوده ام و من مانع صدقه دادن او شده ام، سپس روی گرداند و گفت: وای بر من، موسی دانست آنچه را که آدمیزادگان را از آن برحذر بدارد.
طبیعی است که امور جنسی باید در یک محل مخصوص و مشروع خود (و از طریق ازدواج شرعی) انجام گیرد و جز از طریق آن محل، در جای دیگر انجام نگیرد، زیرا که ارضای تمایل جنسی در خارج از محل خود، امری نامشروع و بسیار نکوهیده و ناپسند است، چرا که فقط حیواناتند که در هر جای ممکن رفع حاجت جنسی خود را می کنند.
علاوه بر آن افراط در تمایلات جنسی به طور کلی امری است مذموم، زیرا که اسراف در آن شخص را به خدمت خود درمی آورد و عقل و فکر او را ضعیف و ضایع می گرداند، همچنین به طور کلی کنار گذاردن تمایل جنسی و توجه ننمودن به آن نیز امری مذموم و نکوهیده می باشد، حتی در حق شخص عنین، پس در این صورت تنها راه معقولانه و مشروع رعایت اعتدال است چون بهترین کار میانه روی و حد وسط می باشد.
بنابراین باید به این نکته نیز توجه داشت که هرگاه تمایل جنسی از حد متوسط تجاوز کرد و بر شخص غلبه نمود، باید آن را از راه گرسنگی (روزه گرفتن) و یا به وسیله ی ازدواج فرو نشاند. چنانکه در این رابطه رسول خدا (ص) فرموده است: «ای گروه جوانان کسی که از شما توانایی ازدواج و فراهم ساختن مقدمات و لوازم آن را دارد ازدواج کند، زیرا که ازدواج مانع از چشم چرانی و موجب حفظ ناموس می باشد و کسی که قادر بر فراهم ساختن مقدمات و لوازم ازدواج نیست، باید روزه بگیرد، چون روزه فرو نشاننده ی آروزهای شهوانی می باشد»[۶].
۲- بیان آنچه که در ترک ازدواج، بر مریدان واجب می باشد
بدان که مریدان و سالکان طریقت (و طالبان وصول به مقام والای عرفان و ارتباط با عالم روحانی) نباید در ابتدای کار، نفس خود را به امر ازدواج مشغول سازند، زیرا که این کار آنان را از سیر و سلوک باز می دارد، مانع توجه کامل به خدا و روی آوردن به او می شود و به همین خاطر است که ابوسلیمان دارانی (رحمه الله) گفته است: «کسی که ازدواج کند، بی گمان به دنیا و علایق دنیوی متمایل می شود و گفته است: من هیچ مریدی را ندیده ام که ازدواج کرده باشد و بر همان وضع و حالی که (قبل از ازدواج) بوده است، باقی و ثابت مانده باشد».
باید دانست اگر کسی خود را در گرفتن زن، با رسول خدا مقایسه کند، بی گمان راه را گم کرده و سخت در اشتباه است، چرا که دنیا و تمام آنچه در دنیاست، رسول خدا (ص) از توجه به خدا باز نمی داشت و خداوند به چنین چیزی اشاره نموده و می فرماید: ( مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى )[۷]: « چشم ( محمد در دیدن خود به چپ و راست ) منحرف نشد و به خطا نرفت ، و سرکشی نکرد و ( تنها به همان چیزی نگریست که میبایست ببیند و بنگرد ) . »
به راستی هیچ چیزی پیامبر (ص) را از خدا روی گردان نمی ساخت.
آری هرگاه شهوت و تمایل شهوانی بر کسی غلبه نمود، لازم است که به وسیله ی روزه، گرسنگی، تشنگی و شی بیداری آن را بشکند و فرو بنشاند و بهتر است که از همین راه آن را دفع نماید، اما اگر تمایل شهوانی شخص، خارج از حد معمولی بود و او قادر نبود که چشم خود را از نظر نامحرم فرو بندد و آن را حفظ کند، در چنین حالتی به حکم ضرورت و موقعیت حادی که در آن قرار گرفته است، ازدواج کند تا اینکه آرام گیرد و خود را آسوده خاطر گرداند، زیرا کسی که قادر به چشم فروهشتن و خودداری از چشم چرانی نباشد، مسلماً قادر به حفظ قلب و فکر خود نخواهد بود و دائماً خاطرش پریشان و همتش پراکنده می باشد و در نتیجه فایده ای در مجرد بودنش نیست، بلکه بیم آن می رود که وقتی چنین فردی نتواند چشم خود را فرو بندد، در نهایت نتواند دین خود را هم حفظ کند و آن را نگاه بدارد، چنانکه عیسی (ع) گفته است: «از نگاه شهوت آمیز بپرهیز، چون آن تخم شهوت را در دل می کارد و این خود فتنه ای بس بزرگ می باشد».
سعید بن جبیر گفته است: داود (ع) درباره ی فتنه ی زن و عواقب نظر شهوت آمیز به پسرش گفت: «پسرم به دنبال شیر و مار برو، اما به دنبال زن مرو».
به یحیی بن زکریا (ع) گفتند: آغاز زنا چیست؟ گفت: نگاه شهوت آمیز است.
بنابراین اگر شهوت و تمایل شهوانی نفس، مرید و سالک طریقت را برای ازدواج، سخت تحت فشار قرار نداد، می تواند ازدواج نکند.
روایت کرده اند که محمد بن سلیمان (رحمه الله) هر روز هشتاد هزار درهم درآمد غلّه داشت. پس برای مردم بصره و علمای آنجا نامه ای نوشت تا برای او زنی پیدا کنند که با او ازدواج کند، همه بر رابعه ی عدوی اتفاق کردند، به این خاطر محمد بن سلیمان نامه ای به این مضمون بدو نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم اما بعد، بدان که خدا – عزّ و جلّ – از غلّه ی دنیا هر روز هشتاد هزار درهم ملک و درآمد من گردانیده است و مدتی نخواهد گذشت که آن را به صد هزار درهم می رسانم و من برای تو چنین و چنان کنم، از این رو تو نیز درخواست مرا اجابت کن».
رابعه جواب او را در نامه ای چنین نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم اما بعد، بدان که زهد و عبادت در دنیا، راحتی و آرامش دل و تن می باشد و علاقه و رغبت به دنیا غصه و اندوه را به بار می آورد، پس هنگامی نامه ی من به دست تو رسید، زاد و توشه ای برای خود بساز و آن را جهت معاد و عالم آخرت خود جلو بفرست و و صی و سفارش کننده ی نفس خویش باشد و دیگران را وصی و سفارش کننده ی خود مگردان، که میراث و بازمانده ی تو را تقسیم کنند و هر روز، روزه بدار و آن را به مرگ افطار کن (تمام عمر روزه باش) و اما وضع و حال من چنین است که اگر خدا – عزّ و جلّ – امثال و حتی چند برابر آنچه را به تو داده است، به من بدهد به آن دل خوش نخواهم کرد و نزد من از یک چشم به هم زنی که خود را به خدا مشغول سازم، خوشایندتر نخواهد بود».
پس این اشاره ای است به اینکه هر چیزی که انسان را از خدای _عزّ و جلّ – روی گردان نماید، ناقص و بی ارزش می باشد و نباید به آن روی آورد.
۳- بیان فضیلت و برتری کسی که با شهوت و شهوت دوستی مخالفت می ورزد
بدان که عصمت و پاکدامنی و ثواب جزیل آن، هنگامی است که شخص با وجود قدرت و رفع موانع و فراهم شدن اسباب ارتکاب به معصیت، مخصوصاً در حین شدت شهوت، خود را از آن نگه دارد و با شهوت و آرزوی شهوانی مخالفت ورزد و این درجه ی صدّیقین است و در اشاره به آن، پیامبر اکرم (ص) فرموده است: « کسی که عاشق شود و عفت و پاکدامنی ورزد و عشق خود را پوشیده بدارد و بمیرد، او شهید می باشد»[۸].
و باز فرموده است: «هفت کس از مردم هستند که در روز قیامت در زیر سایه ی لطف و مغفرت خداوند قرار دارند، روزی که هیچ سایه ای جز سایه ی نور لطف و مرحمت خداوند نیست …»[۹] و یکی از آن هفت کس فردی است که زنی با حسب و جمال او را به سوی خود فرا خواند، اما او بگوید: من از خدای خود می ترسم …
در این باره داستان یوسف (علیه السلام) و امتناع ورزیدن او از زلیخا (آن هم به وسیله ی قدرت ایمان یوسف) معروف می باشد. همچنین آمده است که سلیمان بن یسار (رحمه الله) از زیباترین و نیکو روی ترین افراد زمان خود بوده است، زنی به او رغبت پیدا کرد، اما سلیمان امتناع ورزید و فرار کرد و از خانه ی خود بیرون رفت و آن زن را در آن بگذاشت و می گوید: در آن شب یوسف را در خواب دیدم به گونه ای که به او گفتم: آیا تو یوسف هستی؟ گفت: آری من آن یوسفم که قصد کردم و تو آن سلیمانی که قصد نکردی و به این فرموده ی خداوند اشاره کرد: (وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ )[۱۰]: « زن ( که چنین دید به پرخاشگری پرداخت و برای تنبیه عبد خود ) قصد ( زدن ) یوسف کرد ، و یوسف ( برای دفاع از خود ) قصد ( طرد ) او کرد ، امّا برهان خدای خود را دید ( و از دفاع دست کشید و فرار را بر قرار ترجیح داد ) . ما این چنین کردیم ( و در حفظ وی در همه مراحل کوشیدیم ) تا بلا و زنا را از او دور سازیم . چرا که او از بندگان پاکیزه و گزیده ما بود ».
و الله أعلم بالصواب و إلیه المرجع و المآب
—————————————————————————-
منبع: مختصر احیاء علوم الدین / مؤلف: امام محمد غزالی / مترجم: محمد صالح سعیدی / انتشارات: کردستان ۱۳۸۷
[۱]– حافظ عراقی در پاورقی متن احیاء، حلو سوم، ص ۸۸ می گوید: روای این حدیث را نیافتم.(مترجم)
[۲]– به روایت ابن عدی در الکامل.
[۳]– اعراف: ۳۱.
[۴]– بقره : ۲۸۶: یعنی پروردگارا ! آنچه را که یارای آن را نداریم بر ما بار مکن ( و ما را به بلاها و محنتها گرفتار مساز ).
[۵]– فلق: ۳: و از شرّ شب بدان گاه که کاملاً فرا میرسد ( و جهان را به زیر تاریکی خود میگیرد ) .
[۶]– به روایت راویان پنجگانه
[۷]نجم: ۱۷.
[۸]– به روایت حاکم در «التاریخ» از حدیث ابن عباس.
[۹]– به روایت راویان پنجگانه به جز ابوداود. این حدیث طولانی است و برای اطلاع بر تمام آن می توان به تاج الأصول، جلو یک، ص ۳۲۰، چاپ ۱۴۰۶ مراجعه نمود. (مترجم)
[۱۰]– یوسف: ۲۴.
راه های کنترل و روش های کم کردن و از بین بردن قوای شهوت و تمایلات جنسی زناشویی برای جوانان مجرد:
باید دانست زمانی که خداوند شهوت و تمایلات زناشویی را برای بقای نسل در وجود انسان قرار داد و برای کنترل و ارضای آن ازدواج دائم را قرار داد و به آن سفارش بسیار نمود و هنگامی که شرایط برای ازدواج دائم فراهم نبود، برای اینکه ایمان و پاکدامنی انسان لطمه نخورد، ازدواج موقت را مقرر فرمود. البته با رعایت شرایطش که در اسلام بیان شده است.
اما اگر در کل شرایط برای ازدواج فراهم نبود باید چه کار کرد؟! چگونه باید از ایمان و پاکدامنی خود مراقبت نمود؟!
باید دانست اگر کسی حقیقتا و از سر اخلاص بخواهد خود را حفظ کند خداوند نیز او را یاری خواهد کرد. البته برای این کار ما دستورات عملی هم در دین داریم که در اینجا با استفاده از بعضی روایات و دستورات بزرگان دین به برخی از شیوه های کنترل شهوت اشاره می نماییم:
– روزه گرفتن و در صورت عدم امکان آن، کم غذا خوردن بطوری که روزی بیشتر از دو وعده غذایی نخوردن.
– نخوردن غذا های تحریک کننده مانند: پیاز، خرما، تخم مرغ،غذاهای چرب یا پروتیینی با کالری بالا و…
– خوردن موادی که شهوت را کم می کنند، مانند: آبلیمو، کافور، سرکه(که مالیدن آن به بدن هم موثر است) و…
– کنترل چشم و نگاه نکردن به نامحرم و ندیدن صحنه های حرام یا تحریک کننده، مانند: فیلم ، عکس و… این مورد بسیار مهم است زیرا انسان اگر ورودی های خود را یعنی چشم و گوش را کنترل کند و اجازه ندهد بدی ها و گناهان وارد وجودش شوند، آنگاه خروجی هایش یعنی اعمال ، رفتار و… هم خوب و درست می شوند. و از گناهان فرسنگ ها فاصله می گیریم. زدست دیده و دل هر دو فریاد — که هرچه دیده بیند دل کند یاد.
– از بین نبردن و نتراشیدن موهای زائد بدن چون باعث تضعیف قوای جنسی می شود.
– دوری کردن از خوردن غذاها و لقمه های حرام و استفاده از غذای حلال و پاک.
– در حالت جنب نبودن و داشتن وضو و با وضو بودن که باعث ایمن و دور شدن از وسوسه شیاطین می شود.
– ورزش کردن و تحرک بدنی برای سوزاندن کالری های انباشته شده و اضافه بدن و دوری از تنبلی و تن پروری.
– مشغول کردن فکر و اندیشه خود به کار و فعالیت و دوری از بیکاری و آزاد گذاشتن و رها کردن فکر و اندیشه به سمت افکار و تخیلات نادرست.
– تنها و دمر(به شکم) نخوابیدن.
– زیاد استغفار کردن.