نامه ای از سرزمین بلا و مصیبت ها
« بخشی از نامه استاد ناصر سبحانی ، که بعد از فاجعه شیمیائی باران حلبچه ، ایشان طی آن مشکلات ملّت کرد و شکایت از این جنایت هولناک را برای پیغمبران بیان کرده است . »
نامه ای از سرزمین بلا و مصیبت ها
نویسنده : استاد ناصر سبحانی / ترجمه: عزیز صادقی
نامه ای که نوشتن آن آسان نبود با مرکب خون مباح گشته «شهیدان حلبچه » اگر خون های ریخته به زهر مصنوع کارگاههای شیمیای آلوده نمی گشت .
تقدیم به ساحت مقدس پیغمبران(س) ، تا پیامبر خاتم (ص) بر ایشان قرائت نماید ازیرا وی بیشتر از همگان به سرزمین مقصد نامه نزدیک می باشد. از فرزندان امتی که مدت ها ست امواج بلا و مصیبت ایشان را در نوردیده تا به امروز که روز بمباران شیمیائی حلبچه است .
خدا را سپاس می گویم ای خیرالمرسلین که شما را سبب هدایت و راهنمای ما نمود .تا باران نعمت و رحمتش را بر ما و شما بباراند، یاریمان داد که نزدتان شکوه و گلایه نماییم ، شکوه و شکایتی که امید فهم آن برای عده ی زیادی نبود کسانی که در سرزمین جهل و ظلم و نادانی اند .
از خدا می خواهیم رحمت و برکاتش را بر شما بباراند ای کسانی که بی وجود شما راه بندگی خدا و دوری و بیزاری از طاغوت را نمی یافتیم و چون بی خردان به آسانی قادر نبودیم دشمنان خود و خدا را از دوستانمان بازشناسیم .
ای پیامبران ! ای کسانی که هر گاه مظلومان و دلسوختگان جز شما همراز و مونسی برای شنیدن ناله و دردشان نمی یابند که سوز دلشان را احساس کند همانا شما بهترین شنوندگان و خیرخواهان هستید .آگاه باشید خبر مهمی برایتان دارم . این اولین و آخرین خبر در باره ی امت شما نیست اما خبر بزرگی است به بزرگی کوههای کردستان ، هر چند مردم از آن بی خبراند همچون بی خبری و نا آگاهی از وضعیت ملتی که در کوههای کردستان به سر می برند .
ای پیغمبران از حضورتان عذر می طلبم که کلمات و صفحات این نوشته به زهر و سم شیمیای آلوده است چون هوا ، زمین و آسمان کردستان امروز چنان آلوده اند که گوی گورستان است .
ای کسانی که برای شکوه و درد دل به وقت بلا و مصیبت بهترین ها هستید !قسم به خدا فاجعه ی روز حلبچه تمام رنج و مشقت هایی که شما در راه دین تحمل کرده اید برایمان یاد آوری نمود ، آنچنان که خداوند در کتابش آورده است .
ای کسانی که به ما آموختید که ما انسانها همه از یک پدر و مادر زاده ایم و به صورت اقوام و گروههای مختلف آفریده شده ایم تا همدیگر را بشناسیم] و به قدرت و توانای خداوندگارمان پی ببریم [ و قرار است بهترین ما نزد پروردگارمان با تقوی ترین ما باشد .حال بشنوید حال و وضعیت قومی که هر آن مورد کم لطفی و بی رحمی قرار می گیرد ملتی که نظیرش نایاب است و هیچ قومی همچون او سرزمینش تکه تکه و تجزیه نگشته ، و فرزندانش دچار محنت و و نابودی قرار نگرفته است .
این قومتان قوم کرد است ، قومی که مفسران ، محدثان ، فقیهان ،پارسایان و امیران خیر خواه زیادی داشته، قومی که برای نصرت و یاری دین خدا و محافظت و کمک به ستمدیدگان اقدامات صادقانه و خالصانه ای داشته است .
آیا می دانید چرا بر سر این امت چنین آمده ؟زیرا آیینی غیر از اسلام را نمی پذیرند. آیا گمان نمی برید هر قوم دیگری دچار چنین بلا و مصیبتی می گشت در کمترین زمان از بین می رفت ؟!زیرا زمانی که نوچگان یهودی و مسیحی سرزمین اسلامی را تجزیه و تکه تکه می کردند هیچ قومی مثل قوم کرد متضرر نگردید ، چون دیگران برای نمونه عربها سرزمینشان میان خودشان تقسیم گردید اما خاک و سرزمین کردها به پنج قسمت تجزیه گردید :
۱- بخشی از آن را شوروی کمونیست اشغال کرد که تحت سلطه و ستم آنها کردهای این بخش ملیت و دین خود را از دست دادند .
۲- این قسمت زیر سلطه ی جاهلیت آتاتورک قرار دارد و به خاطر ملیت و کرد بودنشان بارها دچار مصیبت و آزار و شکنجه قرار گرفته اند .
۳ – این بخش ( ایران ) علاوه بر کرد بودن تسنن بودنشان هم مشکلات آنها را دو چندان نموده است . ای پیغمبران آیا می دانید این کردها دچار چه ذلّت و رسوائی شدند ؟ از ما نپرسید ! که کُردها دچار چه فاجعه و محنتی گشتند ، فقط به خاطر کُرد بودن و ملّیت ] ی که خداوند آنها را بر آن جعل نموده بود وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا / حجرات ۱۳ [
آری ! از ما نپرسید ، زیرا می ترسیم اگر پاسخ بدهیم بعضی از مسلمانان و حتّی عدّه ای از دعوتگران مرا به وطن پرستی متهم بکنند . می دانید چرا ؟! زیرا آنها هیچ وقت و حتّی برای یک روز هم به حال و وضع ما دچار نگشته و روزی بر آنها نگذشته که حرف زدن ] و نوشتن [ با زبان شیرین مادریشان و پوشیدن لباس محلّی برایشان جرم بوده و باعث بدبختی و نابودی زندگیشان شود و سبب ضبط حق حیات ایشان گردد.
از ما نپیرسید ! زیرا می ترسیم که دیگران به خاطر سوء فهم ، نتوانند مرا بفهمند و به ما اتهام بزنند ، در حالیکه این دعوتگران و داعیان باید بهتر از همگان ارکان و وظایف ، یک دعوتگر حقیقی و راستین را نسبت به یک قوم مظلوم و ستمدیده می دانستند . انگار اینها نمی دانند که خداوند تعالی ، سرگذشت قوم بنی اسرائیل را چگونه برایمان بیان می کند ، در حالیکه زیر سلطه و ستم فرعون گرفتار بودند و به هلاکت می رسیدند . در این شرایط خداوند دو وظیفه و مسئولیت اساسی بر عهده دعوتگر مرسل موسی ( ع ) واجب نمود :
۱ – دعوت مردم و قبل از همه فرعون ، بسوی خدا پرستی و دوری از طاغوت .
۲ – در خواست از فرعون و افرادش برای پایان دادن به ظلم و ستم علیه بنی اسرائیل و آزاد کردن ایشان جهت همراهی با موسی ( ع ) .
پیداست که این دعوتگران ، از چنین وظایف و مسئولیتی ] و این بیان قرآنی [ ناآگاهند ] که چنین موضعگیری می کنند [ لذا شکوه و شکایت خود را به بارگاه الهی می بریم و با شما درد دل می کنیم ای پیغمبران !
۴ و ۵ – دو بخش دیگر کردستان ( عراق و سوریه ) تحت سلطه بعث فاشیست متحجر هستند . برای آگاهی از وضعیت آنها همین کافیست بدانید که حزب بعث یکی از فتنه ها و نقشه های یهود و مسیح است که زیر لوای ناسیو نالیست عربی فعالیت می کنند، آزار و شکنجه ی کردها مایه ی آرامش و شفای نفس پلید رهبران شیطان صفت ایشان می باشد زیرا یهود و مسیح هیچ وقت شکستی که از صلاح الدین ایو بی خورده اند فراموش نمی کنند اما متأسفانه در هر مقطع از زمان عده ای از کردها ی خائن از این شیاطین حمایت کرده و با خیانت خود مایه ی شکست کردها شده اند .
ای سرداران بشریت اگر دچار این فاجعه ی بی نظیر نمی گشتیم نه شکایتی می کردیم و نه درد دل؛ زیرا ما همراه و همزاد بلا و مصیبت هستیم اما این بار مصیبت خیلی بزرگتر و دردناکتر است ، آری آن روز حلبچه است ! آیا چیزی در باره ی این روز می دانید ؟!آیا میدانید آن روز چه چیزی روی داد؟
در واقع آن روز کفر ، شرک ، نفاق و تحجر گرای به کمک خائنین و خودفروشان همه با هم متحد شدند و چون بلا و غضب بر سرمان باریدند آن روز آتش سوزان و سیاه شیمیایی بر سر بیشتر از هفتاد هزار مرد و زن و بچه بارید .
ای برگزیدگان خدا !آیا شما در غم و غصه ی از دست دادن و مرگ بیست و هشت هزار کودک معصوم و بی گناه مرا همراهی نمی کنید ؟!آیا به ما حق نمی دهید که بر قربانیانی بگرییم که حتی نزدیک ترین خویشانشان جرأت به خاک سپردنشان را نداشتند ؟چه برسد به غسل و کفن کردنشان ؟
فکر نکنید غم گذشته را می خوریم و مرثیه ثرای می کنیم .هرگز ! بلکه ناراحتی ما از غم و ماتم دوستان و شادی دشمنانمان است .نگران چیزهایی هستیم که حالا روی می دهد نه آنچه گذشته است ، غم و محنت ما برای تمسخر و استهزاء به هزاران جسد سوخته و تجارت ]تبلیغاتی و سیاسی [ با هزاران جان سوخته ی حلبچه می باشد . و غم و محنت هزاران انسان نجات یافته از آتش بمباران شیمیایی که به سرمای زمهریر اردوگاهها پناه بردند .
آری نگرانی و محنت برای اسیران ، آوارگان و غم فرزندان عزیز جدا مانده از پدر و مادر بعد از ویرانی خانه ها و غارت ثروت و سامانشان و چشیدن آزار و ذلت و هتک خواهران و مادران و همسران می باشد .
یاد و خاطره ی آن لحظات تأسف بر انگیزی است که پدری مهربان فرزند عزیزش را در کوه و دره ای ترسناک بجا می گذارد و جز چند نگاه حسرت آمیز با چشمانی اشک آلود کاری از دستش بر نمی آید .
آری این است روز حلبچه !که تخریب هزاران شهر و روستای کردستان را از یادمان برد . ای پیغمبران شاید می پرسید پس چطور از غم و غصه دق مرگ نشدید ؟! چطور تحمل کردید ؟آری بجا است که عاملان چنین جنایتی را کشت ، اما فجایع و بلایای بزرگ بر ما آسان گشته است زیرا دیر زمانی است که باران مصائب بر ما می بارد و بر ما خروش آورده است !
امروز دنیای اسلام مملو از فساد و خیانت گشته است فلسطین اشغالی ،کشمیر غارت شده و … خیلی جاهای دیگر که هر کدام سرزمین خون و قتل عام شده اند .
امروزه هر سرزمین اسلامی ، مصر فرعونی شده در برابر مفسران]و دعوتگران راستین [ هر چند هیچ کدام نظیر حلبچه نمی باشد که فقط روز ی از روزهای کردستان است .
منبع نامه مجله هه ژان
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد .
براستی که حق مطلب را شایسته و نیکو ادا کرده است اگر چه این فقط قسمت کمی از نامه بی نظیر استاد شهید می باشد .