ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی حضرت مولانا عبدالعزیز ملازاده
ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی حضرت مولانا عبدالعزیز ملازاده
نویسنده: عبدالباسط بزرگزاده
حضرت مولانا عبدالعزیز به اتفاق تمام معاصرانش اعم از علماء، فرهنگیان، بازاریان و عموم مردم، جامع تمام صفات اخلاقی و ایمانی بودند. شخصیتی جامع الصفات بودند که کسی نمیتوانست کوچکترین ضعف و ایرادی بر ایشان بگیرد. البته خداوند هست که جامع تمام صفات والا و برجسته هست، اما بندگان محبوب خدا هم به اندازه توان و استعداد بشری میتوانند آن صفات ایمانی و اخلاقی مورد رضای الهی را در وجودشان پیاده کنند.
در این نوشته اشارهای مختصر به برخی صفات اخلاقی ایشان میشود:
۱- تقوا:
تقوا بنیادیترین خصوصیت علماء و دانشمندان هست که خداوند متعال در قرآن به آن اشاره فرموده که ﴿إِنَّمَا یَخۡشَى ٱللَّهَ مِنۡ عِبَادِهِ ٱلۡعُلَمَٰٓؤُاْۗ﴾ [فاطر: ۲۸] یعنی: «تنها بندگان عالم و دانشمند هستند که از خداوند بیمناکند و بیشتر خشیت دارند». تمام زندگی مولانا همراه باتقوا، خداترسی و پرهیزگاری بود و آثار آن در اعمال، گفتار و کردار ایشان ظاهر بود. عبادتهای روحدار، نمازهای شبانه، دعاها و تضرع و زاری ایشان، حقگویی و شجاعت، همدردی با عموم مسلمانان، دقت در حسابهای حوزه علمیه و مساجد، انفاق و صدقات و بسیاری از ویژگیهای ایشان، همه جلوههایی از تقوا و پروای الهی این بزرگوار بودند، و به علت این صفت برجسته بود که هرچه میگفت در دل مردم تأثیر میکرد و دلها را تکان میداد.
۲- سادهزیستی:
هرچند که استفاده از نعمتهای مادی و امکانات موجود از نظر شرعی ایرادی ندارد، اما گاهی از بزرگان و پیشوایان دینی و مذهبی اموری مطلوب است که عموم مردم چندان به آن مأمور نیستند، چون آنها الگوی و اسوۀ مردم میباشند. مردم دین و ایمان و رفتار خود را از آنها یاد میگیرند.
از این نظر میبینیم حضرت مولانا زندگی بسیار ساده و بیآلایشی داشتند. به دنبال جمعآوری امکانات رفاهی و توجه به بعد مادی زندگی نبودند. از تجملات و تکلفات به دور بودند، از اسراف و تبذیر دوری میکردند، تا زمانی که لباسی و جورابی قابل استفاده بود آن را استعمال میکردند. گاهی جورابی را که سوراخ شده بود میداد تا بدوزند و دوباره استفاده مینمودند تا ناشکری نعمتهای الله تعالی را ننمایند. مسیر راه منزل و مسجد جامع قدیم و دبیرستانی را که تدریس میکردند، با این که دور بود بیشتر اوقات پیاده میرفتند. با این که بسیار مهماننواز بود، اما در پذیرایی تکلف نداشتند، بلکه به مصداق الجود من الموجود، هرچه داشت برای مهمانان تقدیم میکردند. و با توجه به موقعیت و جایگاه اجتماعی ایشان و امکان دستیابی به بهترین موقعیتهای تجاری هرگز در فکر جمعآوری مال نیفتاد و بعد از وفاتش منزل سادهای را برای وارثان بجای گذاشتند.
۳- تواضع:
تواضع و فروتنی در مکتب اسلام اهمیت زیادی دارد و عالمان دین و بزرگان اخلاق توجه خاصی به آن دارند. مولانا عبدالعزیز با آن مقام علمی، عرفانی و اجتماعی خویش بسیار متواضع بود. به همۀ مردم احترام قایل بودند، کمترین و فقیرترین اشخاص را مورد اکرام و توجه قرار میدادند.
وقت واردشدن به اتاق پذیرایی و یا مسجد به مردم اجازه نمیدادند از جایشان بلند شوند و یا دستش را ببوسند. با این که در اوقات نماز جماعت حضور داشتند اما به هر طلبه، عالم و ملایی که در مسجد حضور داشت، امر میکردند نماز جماعت را امامت کند و خود پشت سر وی نماز میخواندند. وقتی در حوزه علمیه بودند از اساتید قرائت قرآن میخواستند آیاتی از کلام الله را تلاوت کنند و خود غرق در معنای قرآن میشد و اشکهایشان جاری میشدند. در اوج تواضع چنان عزت نفس داشت که کسی نمیتوانست در مقابلش ادای احترام نکند، بلکه خود به خود وادار به احترام میشد.
۴- شجاعت و حقگویی:
مولانا از شجاعترین مردم بلوچستان بودند، در بیان حقایق دینی و دفاع از احکام اسلامی از کسی باکی نداشتند. صراحتاً از حقوق مذهبی و ملی مردم دفاع میکردند. در قضیۀ اصلاحات ارضی، در جلسات و گردهماییهای اول انقلاب در مجلس خبرگان و… نمونههای بارزی از شجاعت و صراحت لهجۀ ایشان وجود دارد. البته به رغم شجاعت بینظیر ایشان، گاهی بنا به مصلحت و حکمتی حقایق را در قالب طنز و شوخی بیان میکردند. مولانا بیشتر لحنی مسالمتجویانه و خیرخواهانه داشتند، هم با عموم مردم و هم با مقامات و مسئولان. حب و بغض او فقط بخاطر خدا بود و هرجا چیزی مشاهده میکرد که سبب ناراضی الله میشد و سخن ناحقی و عمل ظلمی میدید، واکنش نشان میداد.
۵- سعهی صدر:
شرح صدر و وسعت دیدار از ویژگی انسانهای وارسته و اهل بصیرت هست، آنان که با مولانا حشر و نشر داشتهاند به خوبی میدانند که آن بزرگوار در حد بالایی از سعهی صدر برخوردار بودند.
ظرفیت انتقادپذیری ایشان هم بسیار بالا بود، همیشه میفرمودند: دوستان ما که عیبهای ما را نمیگویند باید از زبان منتقدین و مخالفین عیبهای خود را بشناسیم و خودمان را اصلاح نماییم. مولانا در برخورد با افراد منتقد چنان برخورد خوبی داشتند که آنها را تحت تاثیر خویش قرار میدادند. اگر شخصی در جمع مریدان و دوستدارانش از ایشان انتقاد میکرد و باعث ناراحتی و عصبانیت آنها میشد، آنها را به آرامش دعوت میکردند و میگفتند: در مسایل علمی و دیدگاههای اجتماعی هرکسی نظری دارد و نباید از حرف دیگران ناراحت شوید.
۶- شب زندهداری:
شب زندهداری و راز و نیازهای سحر گاهی ایشان حالت ویژهای داشتند، تا کسی خودش ایشان را در حال عبادت نمیدید نمیتوانست حالت آن را تصور کند. تلاوت قرآن، ذکر خداوند متعال، نماز تهجد و دعا و نیایش شبانۀ ایشان نشان از ایمان، اخلاص و خشیت فوق العاده ایشان بود، و از همین نیروی ایمان بود که همۀ مشکلات را تحمل نمودند و همه جا حق میگفتند و با ناحقی و ظلم برخورد میکردند. بسیار به تزکیه نفس و اصلاح درون توجه داشتند، اما با همه این گرایشان معنوی و عرفانی، ایشان همواره حدود شرعی و طریقهی سنت را در این خصوص رعایت میکردند و هرگز در عبادت، افراط و تفریط نداشتند. متعقد بودند باید به پالودگی و تزکیه نفس توجه داشت، اما نه چندان که منجر به افراط شود و امور مربوط به دنیا را ترک نماید، بلکه باید طبق سنت پیامبر عمل نماید. در سفر و حضر نمازهای شبانه ایشان ترک نمیشدند.
۷- مهماننوازی و سخاوت:
مولانا بسیار مهماننواز و سخاوتمند بودند، از ایشان به حاتم طایی زمان خویش یاد میشود. خانهشان هیچگاه از مهمان خالی نبود، بسیاری از مهمانان از منطقۀ بلوچستان جهت معالجه و کار دیگری به زاهدان میآمدند و سراغ منزل مولانا را میگرفتند. بر سر سفره ایشان فقراء و بینوایان زیادی حضور مییافتند، مولانا با گشادهرویی پذیرای همۀ مهمانان بودند و از حضور مهمان خیلی خوشحال میشدند. گاهی سر سفره شوخی میکردند و میفرمودند: در بهشت فرشتگانی هستند که کارشان اینست که هر وقت ملایی و عالمی سخاوت کند و به دیگران غذا دهد، از خوشحالی دهل میزنند. امروز خوب بخورید تا فرشتگان دهل بزنند، همیشه به دیگران توصیه میکردند که قدر و جایگاه مهمان را بشناسند. وقتی مهمانی میآمد او را «حبیب خدا» خطاب میکردند، به افراد فقیر و مستمند کمک نقدی مینمودند. وقتی که برای مسجد یا مدرسه و هر امر خیری اعانهای جمع میشد ایشان بیش از دیگران کمک میکردند. بعد از وفات ایشان افراد زیادی از فقراء میگفتند: مولانا همیشه به آنان کمک کرده و مشکل مادی آنها را حل نموده و بعد از ایشان چه کسی به ما توجه میکند.
مجالس مولانا
از دیرباز رسم بوده که افراد در مجالس بزرگان حضور یافته و در آن جا فیض و معنویت حاصل میکردند و از ارشاد آن بزرگان جان تشنۀشان را سیراب مینمودند.
مجالس مولانا عبدالعزیز/ هم یکی از آن مجالس معنوی بود که هرطبقهای از مردم در مجلس ایشان حضور مییافت و هرکسی به فرا خور حال خویش میتوانست از آن نکتهها یاد بگیرد، حکمتها بیاموزد و بهرهای از علم و تقوا ببرد. وقتی که ایشان مسایل دینی و تاریخی را شرح و توضیح میدادند، مردم بسیار تحت تاثیر قرار میگرفتند. مجالس ایشان یک حالت نداشت، طوری نبود که سبب ملال و اندوه کسی شود. گاهی شوخی میکردند و برخی لطایف را تعریف نموده و باعث شادی و خوشحالی حاضرین میشدند. خودشان سعی میکردند کمتر حرف بزنند و بیشتر از دیگران میشنیدند. چهرۀ نورانی، جذابیت، متانت و وقار ایشان باعث آرامش و کسب معنویت بود، هرگز کسی از مجلس ایشان خسته نمیشد.
جایگاه علمی مولانا:
شکی نیست که مولانا در مسایل فقهی و احکام دینی در سطح استان حرف اول را میزدند و بلکه از مناطق مختلف جهت حل اختلاف به ایشان مراجعه میکردند. ایشان در علم فقه و فتوا دارای ذوق سرشاری بودند و کتاب کنز الدقایق از کتب مراجع فقهی مذهب احناف را در همان نوجوانی حفظ کرده بودند، علاقهی زیادی به مطالعه داشتند. وقتی از اولین سفر حج برگشتند کتب زیادی که دو شتر آن را حمل میکردند با خود آوردند و همیشه آنها را مطالعه میکردند. فتاوایش مستدل بودند، قدرت استنباط بسیار قوی داشتند. نحوۀ تدریس تفسیر قرآن و تفهیم و توضیح ایشان قابل تحسین بود.
وقتی کسی سئوالی علمی میپرسید، ایشان با چنان اعتماد نفس و علم فراگیر پاسخ میگفتند که پرسشکننده تحسین کنان جلسه را ترک میکرد. پاسخگوی پروندهها و مسایل اهل سنت در دادگستری زاهدان بود. پروندههای طلاق و ازدواج و دیگر موضوعات فقهی اهل سنت به ایشان ارجاع میشدند، اما صد حیف که فتاوا و نظریات ایشان جمعآوری نشدند تا نسل جدید از آنها استفاده نمایند. اما هرچه بود معاصران ایشان همه بر تفوق علمی و اجتماعی ایشان متفق بودند و بر حکم و حرف ایشان به عنوان حرف آخر ولازم الاجراء مینگریستند.
گرامی داشت علم و عالمان:
مولانا به علم و عالمان دین نگاه بسیار دقیقی داشت از آنجا که همین علماء هستند جهل و انحرافات را از بین میبرند و در آگاهکردن مردم و تربیت نسلی مؤمن و متعهد تلاش میکنند، احترام و توجه خاصی به آنان داشت. کمترین عالم و ملا را که اگر ده نفر طلبه هم داشت و یا قرآن مجید را برای چند نفر آموزش میداد، بسیار احترام میگذاشتند. در مجالس پذیرایی و مناسبتهای مختلف اگر در آن جمع، اگر عالم علم و احترام به علماء را به مردم بیاموزند. همیشه روحیه طلاب و علماء را بالا میبردند، هیچ عالمی را کمتر از خودشان نمیدانستند. بارها پیش آمده که وقتی مسألهای از ایشان پرسیده شده، در صورت حضور شخص عالمی در آن مجلس، پاسخ سؤال را به او محول میکردند و بعد از جواب او، گفتهی وی را تأیید میکردند و به این صورت هم احترام علماء را بین مردم بالا میبردند و هم به آنها اعتماد به نفس میدادند، به دیدار علمای زحمتکش و فعال میرفتند، همیشه به علماء سفارش میکردند، قدر علم را بدانند و با اعمالشان آن را بین مردم خوار و حقیر نکنند.
——————————————-
منبع: نگاهی به زندگانی حضرت مولانا عبدالعزیز ملازاده / تألیف:عبدالباسط بزرگزاده / انتشارات : عقیده