مسلمان بودن از ادّعا تا عمل
مسلمان بودن از ادّعا تا عمل
از سخنان گهربار مولانا عبدالعزیز (رحمهاللهعلیه)
تهیه
و تنظیم: عبدالباسط بزرگزاده
حضرت
مولانا عبدالعزیز رحمهالله در اکثر سخنرانیهایش در مساجد و جلسات، از بیعملی و
بیتوجهی مسلمان امروزی نسبت به رهنمودهای دین مبین اسلام اظهار نگرانی میکرد، و
همواره این نکته را متذکر میشد که انسان مسلمان نباید صرفاً به انجام عبادات به
صورت ظاهری و صوری اکتفا کند و از روح و معنویت و عمق فرامین الهی غافل باشد.
آنچه در پی میآید فرازهایی از سخنان ایشان در این خصوص است. انشاءالله که خداوند
به همه ما توفیق عمل عنایت فرماید.
«برادران
عزیز و حضار محترم! همه ما خود را مسلمان میگوییم و ادّعای مسلمانی داریم، اما
باید کمی فکر کنیم و زندگی خود را بنگریم که آیا ما واقعاً مسلمانیم؟ آیا در مقابل
خداوند و قرآن و سنت پیامبر تسلیم هستیم؟ چرا که مسلمان بودن یعنی تسلیم شدن در
مقابل حکم خدا و رسول خدا.
کسی که خود را مسلمان بگوید و مهار و اختیار
خویش را به دست نفس و شیطان بدهد، به دست اجتماع فاسد بدهد، پس در حقیقت او مسلمان
نشده گرچه ادعای مسلمانی بکند.
کمی فکر بکنیم، [چرا] با این همه تبلیغات
دینی، این همه علما و روحانی، این همه مدارس دینی، این همه گفت و شنید، باز هم
ما اصلاح نمیشویم و در مقابل خدا و پیامبر کاملاً تسلیم نمیشویم.
آخر چه چیزی ما را اصلاح میکند و ما کی
اصلاح میشویم؟ نماز هم ما را اصلاح نمیکند با اینکه خداوند متعال فرموده است: «إن
الصلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر»؛ نماز انسان را از منکرات و بیحیایی باز میدارد.
ولی میبینیم مسلمان امروزی اهل نماز است، ولی در کنارش از دزدی، دروغ، اخاذی، حقکشی
و مردم آزاری دوری نمیکند؛ پس این چه نمازی است که برخی میخوانند و هدایت نمیشوند.
همه ما ادّعای مسلمانی داریم و مملکت ما هم
اسلامی است ولی از اسلام و از اخلاق و رفتار اسلامی در بین ما خبری نیست. از این
حرفهای من ناراحت نشوید، خودتان قضاوت کنید که این همه وعظ و تبلیغ که ما میشنویم
به کدام یک عمل کردیم؟
حاجیهای ما به حج و عمره میروند به جای
اینکه اصلاح شده و بهتر شوند، خیلیها بدتر میشوند و برمیگردند. مردمآزاری میکنند،
مال مردم را میخورند، بدگویی مسلمانان را میکنند، به مسلمانان تهمت میزنند.
خلاصه کارهایی میکنند که انسان تعجب میکند چطور یک نفر حاجی، یک نفر مسلمان،
روزهدار، ملا و آخوند این کارها را انجام میدهد.
خدایا خودت ما را اصلاح کن و دلهای ما را به
طرف قرآن و اسلام متوجه بگردان.
امراض روحی ما طوری شده که عبادات ما هم
امراض ما را شفا نمیدهند. علتش هم آن است که ما راه مسلمانی را نمیدانیم.
دوستان عزیز، مگر مسلمانی تنها همین نماز و
روزه و حج و زکات است؟
حضرت پیامبر صلیالله علیه وسلم میفرماید:
«المسلم من سلم المسلمون من یده و لسانه»؛ مسلمان کسی است که مسلمانهای دیگر از
زبان و دست او در امان باشند. آیا همسایهها و همشهریها و خویشاوندان شما، از
دست و زبان شما در امان هستند؟ آیا همکاران و همصنفهای شما که با شما کار و
تجارت میکنند، از دست شما در امان هستند؟
روزی بود که مسلمانان دیگران را بر خود
ترجیح میدادند؛ مصیبت و مشکل را بر خودشان قبول میکردند تا دیگران راحت باشند؛
اما امروز ما همه چیز را اعم از مال، دولت، مغازه، زندگی، راحتطلبی و غیره برای
خودمان میخواهیم. این چه مسلمانیای است؟
اگر احیاناً من مولوی همه چیز را برای خود
بخواهم تا عزت و بزرگی تنها مال من باشد و دیگر علما عزت نداشته باشند، من چه
مولویی هستم؟
مسلمان باید عزت و بزرگی را برای همه بخواهد
و دلش برای همه بتپد و به فکر همه مسلمانان باشد. اگر به مسلمانی اذیت و آزاری
برسد شما فکر کنید مستقیماً به شما رسیده است. اگر سنگی بر سر کسی بخورد شما فکر
کنید به سر شما خورده است.
ولی خیلی از مسلمانان از همه چیز و همه جا
بیخبر هستند. همسایههای شما در حال گرسنگی و بدبختی بسر میبرند و شما عیش و نوش
میکنید و از حال همسایه خبر ندارید. از حال مهاجرین افغانی که زن و بچههایشان
گرسنه هستند اطلاع ندارید.
مسلمانی این نیست که شما بنشینید تا فقیر و
نیازمند پیش شما بیایند؛ آنها نمیتوانند شما را پیدا کنند، اگر خدا به شما مال و
ثروت داده، بر شما است که آنها را پیدا کنید و به آنها رسیدگی نمایید. مستمندان،
مستضعفان، فقرا و بیچارگان را شما باید پیدا کنید.
امام سجاد رحمهالله شبها نان و غذا و لباس
را داخل کیسهای میکردند و به دوش میگرفتند و به خانههای یتیمها، بیوهها و
فقرا تقسیم میکردند و سر و صورت خود را میپوشاندند تا کسی ایشان را نشناسد. این
است مسلمانی.
امروز اگر یکی از حاجیآقاها و تاجرها چند
ریالی به مسجد، مدرسه و فقیری بدهند، بارها بر سر او منت میگذارد. در صورتی که
خداوند متعال میفرماید: « لاتبطلوا أعمالکم بالمن و الأذی»؛ اعمالتان را با منت
گذاشتن و آزار رساندن به مستمندی که به او چیزی دادهاید باطل نکنید.
اگر شما چند سال پیش هم به کسی کمک کردهاید،
بر او منت بگذارید و پیش این و آن بگویید و از خود تعریف کنید، عمل شما هدر خواهد
رفت.
این مال و پول و ثروت را خدا به شما داده،
خدا قدرت داشت شما را دربهدر و بیچاره بگرداند تا دست تکدی به سوی دیگران دراز
کنید، اما حالا که این نعمت و ثروت را به شما داده، شکرانه این نعمت آنست که شما
به مستضعفین و فقرا برسید و نیازهایشان را برطرف کنید و بر آنها منت نگذارید.
زکات مالتان را به اشخاصی ندهید که فردا
سفارش شما را جایی بکنند. با این نیت خیرات و زکاتتان ادا نمیشود و این گول زدن
خودتان است. این حرفهای تلخ مرا گوش کنید.
پیامبر خدا صلیالله علیه وسلم فرمودند: «من
أعطی لله و منع لله و أحب لله و أبغض لله فقد استکمل الإیمان»؛ ایمان کسی کامل است
که دوستی، دشمنی، بخشش و عدم بخشش او صرفاً به خاطر خدا باشد.
دوستیاش به این خاطر نباشد که پارتی پیدا
کند و یا از او استفاده مادی ببرد. دشمنیاش نیز به خاطر پول و مال نباشد و یا
اینکه مثلاً جواب سلام شما را نداده است. بخشش و عدم بخشش شما هم به خاطر خدا
باشد؛ مثلاً میدانید فلان شخص غنی است یا اگر به او چیزی بدهید در راه ناجایز خرج
میکند، این کار را برای رضایت خدا انجام میدهید. پس دوستی و دشمنی، راه رفتن و
نشستن، نگاه کردن و چشم بستن، خرج کردن و دست نگه داشتن و همه چیز شما به خاطر
رضای خدا باشد.
هر کاری را که میخواهید انجام دهید، این را
در نظر بگیرید که آفرینندهای دارید که ناظر بر اعمال شما است. هرگاه شما حکم و
دستور خدا و رسول خدا را حفظ کردید، خدا نیز شما را حفظ میکند.
همین خدایی که من و شما او را سجده میکنیم
ما را حفظ کرده و هر چه بیشتر به خدا بچسبیم و دستورات او را عمل کنیم ما را حفظ
میکند: «هو یتولی الصالحین»؛ خداوند پشتیبان و محافظ صالحین است.
ما نمیتوانیم خودمان را از دست ظالمان و
غارتگران و مشرکان حفظ کنیم مگر اینکه خدا ما را حفظ و نگهداری کند. و خداوند هم
آن موقع ما را حفظ میکند که ما دین خدا و اسلام را حفظ کنیم. این دین در دست ما
امانت است. همه نعمتهایی که در دست ما هستند امانتاند. باید از آنها نگهداری و
در راه صحیح استفاده کنیم.
بیایید دل و قلب و وجودتان را به خدا
بسپارید و خدا را راضی کنید، خدایی که از دورن من و شما آگاه است. من هر چه خود را
پیش شما متقی و پارسا و عالم جلوه بدهم اما خدا از حقیقت من آگاه است. شما هر چه
خودتان را عابد و زاهد و درویش و مسلمان و حاجی به مردم جلوه بدهید، ولی خدا از
آنچه در دلتان هست با خبر است: «إن الله یعلم خائنه الأعین و ما تخفی الصدور»؛ خدا
چشم خیانتکار و آنچه که در سینههای شما پنهان و پوشیده است را میداند.
شما میتوانید حقیقت خودتان را از یکدیگر
پنهان کنید و سر یکدیگر کلاه بگذارید اما نمیتوانید خدا را گول بزنید، لذا باید
ظاهر و باطن خود را یکی بکنید.
برادران گرامی! با کسانی که به خاطر اسلام
قدم برمیدارند همکاری کنید، تا خدا شما را نصرت و یاری دهد.
در تمام مسائل و مصیبتها و مشکلات به خدا
پناه ببرید که تنها خداست که مشکلات را حل میکند.
این مصیبتها و امراض روحی و جسمی من و شما
از طرف اوست و درمانش هم به دست اوست. درد هم از طرف خداست و درمان هم از طرف
خداست.
پس به خود بیایید و به سوی خدا رجوع کنید تا
زندگی ما با عزت و ایمان و سربلندی باشد و خدا از همه ما راضی باشد.»
منبع : احیاء