دعوت و داعی

پس آن را بکار

پس آن را بکار…. (۱)

استاد محمد قطب /  ترجمه: محمد صادق ایمانی

« ان قامت الساعه و بید احدکم فسیله ،
فاستطاع الاتقوم حتی یغرسها ، فلیغرسها فله بذالک اجری » « اگـر روز رستاخیز ، در
حال رسیدن بود و کسی از شما نهالی به دست داشت ، پیش از برپا شدن قیامت ، آنرا
بکارد که او را پاداشی عظیم خواهد بود. »

 

خدایا بکارد؟ چه چیز را؟ نهال درخت خـرما که
بدین زودی بارور نخواهد شد! در صورتی کـه رستاخیـز در حـال وقـوع است! نخستین
چیـزی کـه از این کلام به ذهـن خطـور می کنـد این است کـه راه آخـرت بی هیچ کم و
بیشی ، همـان راه دنیاست. دو راه نیست که یکی را ، راه عبادت بدانیم و دیگری را ،
بـرای عمـل در نظر آوریم! بر بشریت روزگـاری دراز گـذشت که میان دنیا و آخرت ،
جدایی و بیگانگی تصور می نمـود و بر این عقیده بود که برای کار آخـرت ،‌ باید از
کار دنیا دست کشید؛ زیـرا کار دنیا مُخِلّ کـار آخرت است!

 

جدایی و تضاد میان هدفهای بشری ، دردی است
که از روزگاران قدیم بوده و هم اکنـون نیز ادامه دارد. بی تردید جزئیات وجود آدمی
، با یکدیگر در حال تضـاد و تعارضند و هـر یک میل به سویی دارند؛ این تضاد و تعارض
زمانی جلوه گـر خواهد شد کـه بگذاریم هر از واکنشهای انسانی ، بـه حـال خـود باشد
و بدانسان که میل می کند ، نهال خود را بکارد!

 

چـه شگفت آور است فطـرت خـدادای وجـود انسان
، کـه قـادر است آن دسته از تعـارض و تضاد را کـه قابلیت وحدت دارند، با هم پیوند
دهد. آنگاه که فطرت، راه دنیا و آخرت را به شکل واحدی درمی آورد ، نفس انسانی نیز
تبدیل به پدیده ای واحد خواهد شد. نفس مستقل ،‌ در این وحدت ، خودبخود با وجـود و
هستی پیـوند می یابـد ، مقـاصد بـه هـم می رسند و پراکنـدگی ها از بین می رونـد و
نفس به لقـای الله می پیوندد و نزد او آرامش می یابد.

 

راه دنیا و آخرت در وجود رسول خدا (ص) که
اسوه حسنه این دین است ، یکی است؛ کدامین لحظه بود کـه حضرت از کـار و کـوشش در
جهت منـافع جـامعه و اصلاح و بازسازی زمین خـدا دست کشید؟ حتی هنگامی کـه مشغول
نیایش بود! مگـر پیامبر (ص) نبود که در نماز از خداوند طلب می کرد تا او را در راه
ابلاغ رسالتش یاری نماید.

 

وی در ژرفتـرین صفـای خلـوتگـاه خـویش ،
ملتش را از یـاد نمی بـرد! رسول الله در راه خـدا به جنـگ می رود و در راه او صلح
و آشتی می کنـد، با نـام خدا غذا می خورد ، زناشویی می کند ، به خواب می رود ، می
سازد ، خـراب می کنـد ، هجـرت می کند ، سفر و حضـر می کند و خلاصه جـایی را بـه
عنـوان وطن خـویش بر می گزیند. رسول (ص) تا آخـرین دم حیـات و زنـدگی خـود در این
راه گام بـرداشت؛کارش در دنیا بود؛ لکن هدفش در آخرت قرار داشت؛ برای روز بازپسین
کار می کرد؛ اما در همین کره خاکی.

 

اسلام این است کـه به نام خدا بخـورند و
بیاشـامند؛ به نام خدا همسر گـزینند؛ علـم را با نام او بیـاموزند و بـرای او
بکـار بندند؛ در راه او به کار و کوشش مشغول شوند و نتیجه اش را از او بخواهند؛
همه توان و نیـروی خـود را در راه او آمـاده ساخته و همـه هستی شان را در راه او
بـه کار گیرند؛ طوریکه دنیا ، آنان را از توجـه به آخـرت باز نـدارد و آخـرت از
کـار دنیا غافلشان نسازد؛ چرا که هر دو در یک امتدادند.

 

درس دیگـری که از این حـدیث می گیریم این
است که: هرگز نباید به سبب یأس و ناامیدی ، زندگی و حیات انسانی از جنب و جـوش
خـود باز ایستد؛ همه مـوانع ، همه حـِرمانها و همـه امـوری که غیـر ممکن می
نمـایند ، نمی تـوانند حتی بـرای کوچکترین لحظه ای انسان را از کـار و کـوشش مداوم
باز دارند. با همین روحیه عظیم است کـه زمین بـه آبادانی می رسد و تمدنها برپا می
گردد. مسلمانان به رسـول خـدا می نگریستند؛ کـار می کـردند؛ در آبـادانی زمین می
کـوشیدند؛ نهالها را غـرس می کـردند و بـه انتظـار نتیجه اش نمی نشستند و باور
داشتند که اگر مشیّت خداوند باشد به ثمر خواهد رسید.

 

در این حـدیث برای مبلغـان مذهبی ، عبـرتی
عظیـم نهـاده شده است؛ زیـرا مبلغان بیش از دیگـران در معـرض حمله های ناامیدی
قـرار دارنـد و لـذا بیش از دیگـران نیـازمند استقامت و ثُباتند. تمـامی اقشـار
مختلف مردم و صاحبـان حرفه ها و فنون ، در معـرض ناامیـدی قـرار می گیـرند و نیـاز
به تشویق و امید مداوم در کـار خـود دارند؛ ‌اما ناامیدی آنان ، عمـق ناامیدی
مبلغـان را نـدارد؛ بیشتـر هدفهـا و مقصدهای صاحبان حرفه های گـوناگون ، نزدیک و
قابل دسترسی است و موانع چنـان نیست که از میـان برداشتنی نباشد.

 

اما مصلحین با این اشخـاص ، همسان نیستند؛
آنان با چیـزهای محسوس مـادی ، سر و کار ندارند؛ بلکـه سـر و کارشان با دلهاست؛
مهار دلها ، از مهار ماده سخت تر است؛ دلها در مقابل اصلاح پذیری ، تـوانایی
مقاومت بیشتری دارنـد و بـرای کجروی و گمـراهی به مـراتب آماده ترند. زهری کـه
دلهای مبلغـان را نابود می کند، بی بـاوری مـردم بـه گفتـار حق آنـان است؛ زیـرا مـردم
در بـرابـر حـق ، بیشتر سرکشی ، مقاومت و ستیزه جویی می کنند و هر چه حق عمیق تر
باشد ، مقـاومت آنان بیشتر است. این مقـاومت و ستیزه ، بـه نسبتِ عمقِ بیاناتِ حق
گـویانه آنـان ، شدت بیشتری پیـدا می کنـد؛ در این هنگـام است کـه دلهای مبلغان را
ناامیدی در بر می گیـرد و از رفتن باز می مانند؛ مگر کسانی که روحشان ، طاقت تحمل
کـاشتن نهال را داشته باشد ، ولو اینکه یقین پیدا کنند در همین دم ، قیامت برپا
شود.

 

پیامبـر (ص) با این حـدیث می خـواهـد به
مبلغ دین بگـوید: که این پرسش تو را به خود مشغول نـدارد کـه میـوه ها کَی می
رسند؛ این در مسؤلیت تـو نیست؛ تو نه به سرنـوشت حکـم می رانـی و نـه بـه علـم غیب
آگـاهی! حتی اگـر هـم آگـاه می بودی ، نمی توانستی خود را از این حیرت و شگفتیش
برهانی.

 

مبلغان بیش از تمامی مـردم نیازمندند تا
سیره رسول خدا را بخوانند و در آن تعقّل کنند؛ آنگاه کـه نهال را در زمین کاشت در
حالیکه خـود نمی دانست دمی دیگـر چـه خـواهد شد؛ می دانست کـه ممکن است قریش با
توطئه ای در پی قتلش بر آمده باشند؛ ممکن است که از فـرط گرسنگی در شعب ابی طالب ،
به همـراه دیگر مؤمنان جان بسپارد یا کافـران در راه رفتن به غار ، او را تعقب
کرده ، به قتـلش برسانند و فردایی نباشد و یا شاید دمی دیگر قیامت بر پا شود؛ اما
با این همـه ، نهـال را می کارد ، پرورش می دهد و تمام سرپرستی لازم را به کار می
گیرد؛ او خود به مشیت خدا و آنچه بر او واجب کرده ، اطمینان دارد و این خداست که
هر آنگاه که شرایط اقتضا کند ثمره لازم را ببار می آورد.

————————————–

منبع : «میار اخلاق و روش تربیت از زبان
محمد (ص)

 تألیف:
محمد قطب

ترجمه: محمد صادق ایمانی

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا