خبر های جدیدسياسي اجتماعيمحمّد رسول اللهمطالب جدید

نامه سرگشاده دکتر علی قره داغی؛ دبیرکل اتحادیه جهانی علمای مسلمان، به عقلا، متفکران و رهبران غرب

نامه سرگشاده دکتر علی قره داغی؛ دبیرکل اتحادیه جهانی علمای مسلمان، به عقلا، متفکران و رهبران غرب

دبیر کل اتحادیه¬ی جهانی علمای مسلمان، نامه¬ای خطاب به خردمندان و اندیشمندان ورهبران غرب فرستاد. در این نامه از آنان خواست که بخاطر واکنش در برابر جنایتکاران افراط گرا، بوسیله¬ی نشر و پخش کاریکاتورهای زشت ونفرت انگیز و… به مقام و ساحت مقدس پیامبر گرامی(ص) توهین و تجاوز نکنند و نسبت به فرجام ادامه¬ی بی¬ادبی و مسخره کردن اسلام به بهانه¬ی ارزش¬ها و آزادی هشدار داد و از آنان دعوت کرد که ریشه¬ها و اسباب تروریسم را بخشکانند. علاوه بر این، وی بر جستجوی یک راه حل فکری و فرهنگی تاکید نمود. متن نامه¬ی دکتر علی قره داغی به شرح زیر است:

بعد از عرض درود و احترام، دوست دارم که مطالب ذیل را با شما در میان بگذارم:

۱- بر شما پوشیده نیست که اغلب نمایندگان علمای مسلمان در اتحادیه¬ی جهانی علمای مسلمان و اتحادیه¬ها وانجمن¬های علما،جنایت حمله به روزنامه¬ی شارلی ابدو وحملات جنایتکارانه¬ی دیگری که علیه شهروندان بی¬گناه در هر مکان وعبادتگاهی انجام گرفته باشد؛ چه آن مهاجم مسلمان باشد یا غیرمسلمان، به شدت محکوم کرده¬اند.

ادیان آسمانی؛ خصوصا اسلام، چنین جنایت¬هایی را حرام می¬داند. دین اسلام کشتن یک نفربی¬گناه را با کشتن تمام مردم یکسان به شمار می¬آورد. خداوند متعال می¬فرماید: (أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا) {المائده: ۳۲ }«هر کس انسانی را بدون ارتکاب قتل، یا فساد در زمین بکشد، چنان است که گویی همه¬ی انسان¬ها را کشته است، و هر کس انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه¬ی مردم را زنده کرده است.» علاوه بر این اسلام، کشتن یک بی¬گناه را نزد خدا از ویران کردن کعبه¬ی مقدس ناخوشایندتروبدتر می¬داند ومتون شرعی در این باره بسیار زیاد است.

۲- ارزش آزادی تنها مخصوص غرب نیست؛ بلکه خداوند خمیرمایه¬ی سرشت مردم را بر اساس آزادی بنا نهاده است و اسلام آن را مقدّس به شمار آورده و حتی زیر پا نهادن و بی¬حرمتی به اصل آزادی را به خاطر دین ممنوع کرده است، خدای متعال می¬فرماید: ( لا إکراه فی الدّین ) ( البقره: ۲۵۶ ) « هیچ زور و اجباری در دین نیست.» همچنین می¬فرماید: (فَمَن شَاءَ فَلْیُؤْمِن وَمَن شَاءَ فَلْیَکْفُر) }الکهف:۲۹. « هر کس می¬خواهد ایمان بیاورد و هرکس می¬خواهد کافر شود.» در عمل نیز زمانی که پیامبر خدا؛ محمد ( ص ) بر مدینه حکومت می¬کرد حق آزادی را بوسیله¬ی تنظیم سند و پیمان¬نامه¬ای که از ۵۰ ماده تشکیل می¬شد به همه¬ی افرادی که در آنجا زندگی می¬کردند بخشیده بود.دراین پیمان نامه ۲۷ ماده به حقوق کامل شهروندان یهودی و مشرک اختصاص داشت که در مدینه زندگی می¬کردند وحتی قرآن کریم،دفع ظلم و اجرای عدالت و زمینه سازی برای تحقق آزادی برای تمام معابدرا از شروط مجوزجنگ با مشرکان عرب بیان می¬کند. خداوند متعال در این مورد می¬فرماید:«أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ * الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ»[الحج: ۳۹-۴۰] «اجازه¬ی ( دفاع از خود ) به کسانی داده می¬شود که به آنان جنگ ( تحمیل ) می¬گردد؛ چرا که بدیشان ستم رفته است ( و آنان مدت های طولانی در برابر ظلم ظالمان شکیبایی ورزیده¬اند و خون دل خورده¬اند) و خداوند توانا است بر این که ایشان را پیروز کند* همان کسانی که به ناحق از خانه و کاشانه¬ی خود اخراج شده¬اند ( و از مکه وادار به هجرت گشته¬اند) و تنها گناه ایشان این بوده است که می¬گفته¬اند پروردگار ما خدا است! اصلاً اگر خداوند بعضی از مردم را به وسیله¬ی بعضی دفع نکند( و با دست مصلحان از مفسدان جلوگیری ننماید، باطل همه جا گیر می¬گردد و صدای حق را در گلو خفه می¬کند و آن وقت ) دیرهای ( راهبان و تارکان دنیا ) و کلیساهای ( مسیحیان ) و کنشتهای ( یهودیان ) و مسجدهای ( مسلمانان ) که در آنها خدا بسیار یاد می¬شود، تخریب و ویران می¬گردد. ( اما خداوند بندگان مصلح و مراکز پرستش خود را فراموش نمی¬کند) و به طور مسلم خدا یاری می¬دهد کسانی را که ( با دفاع از آیین و معابد) او را یاری دهند. خداوند نیرومند و چیره است.»

با توجه به دلایل مذکور جایز و حکیمانه نیست که ارزش¬های آزادی وسیله¬ای برای هجوم به این پیامبر بزرگ (ص) گردد؛ پیامبری که خداوند او را بخاطر رساندن رحمت به جهانیان برانگیخت و او بود که آزادی را به مردم یاد داد ؛ حال آنکه می¬بینی از راه کاریکاتورها و قلم¬هایی نسبت به او بی-ادبی می¬شود طوری که انسان عادی آن را نسبت به خود نمی¬پسندد.

۳- اقدام مجموعه¬ای از روزنامه¬ها و رسانه¬های گروهی به پخش کاریکاتورهای تنفرآمیز و زشت و فیلم¬های مستهجن در باره¬ی پیامبر (ص ) و حمله به اسلام یا مسلمانان، عقلانی و منطقی و حکیمانه نیست؛ چرا که وقتی ما با هم توافق داریم که این افراط گرایان ( که در اقلیت هستند) نماینده¬ی اسلام و مسلمانان نیستند و آنها به اندازه¬ای از مسلمانان می¬کشند که غیر مسلمانان را به این اندازه به قتل نمی¬رسانند، پس چرا باید به عملکرد این افراط گرایان با اقداماتی پاسخ داده شود که ضد آنها نیست؛ بلکه علیه پیامبری است که مایه¬ی رحمت برای جهانیان است و ضد پیامبری می¬باشد که حدود دو میلیارد نفر به ایشان ایمان داشته و او را بسیار دوست دارند و آنان آماده¬¬اند که درراهش قربانی شوند. بنابراین توهین به ساحت مقدس پیامبر عظیم الشان (ص)عادلانه و منصفانه نیست و منطق سلیم آن را نمی¬پذیرد.

از سویی دیگر این گونه اقدامات توهین¬آمیزو سبک سرانه از چند جنبه¬ی زیر به افراط گرایان کمک می¬کند:

الف – آنها گمان می¬کنند گویی نماینده¬ی اسلام و پیامبرش؛ محمد (ص ) هستند.

ب- به آنها بهانه و نمونه¬ای ارائه می¬دهد که غرب یا غیر مسلمانان، ضد اسلام و پیامبرش و مسلمانان هستند.

ج- این گونه توهین¬ها به افراط گرایی و تندروی کمک می¬کند و به کینه و تنفر و بی¬اعتمادی می¬افزاید.

د- چنین اقداماتی راه را بر تلاش¬های مصلحان میانه¬رو می¬بندد؛ زیرا عامه¬ی مردم نه تنها به آنان باور نمی¬کنند؛ بلکه از تروریست¬هایی حمایت و پشتیبانی می¬کنند که از پخش این کاریکاتورها و فیلم¬های زشت و نفرت انگیز برای تایید افکار افراطی خویش بهره برداری می¬کنند.

۴- ظهور و پیدایش افکار افراطی و تکفیری و تروریستی، عوامل زیادی دارد؛ ولی از مهمترین آن دو چیز است – که بدون شک دولت¬های غربی در آن نقش دارند – :

الف- دیکتاتوری و استبداد و منع آزادی¬ها از دوران استعمار و مابعدش، به طوری که رژیم¬های دیکتاتوری بر اغلب کشورهای اسلامی حکومت کرده و با وجود این دولت¬های غربی ، صرف نظر از ارزش¬هایی چون آزادی و دموکراسی که به آن ایمان دارند، از آنان دفاع می¬کنند.

بنا بر این اگر در این کشورها آزادی¬هایی داده می¬شد، حتما علنی و آشکارا با این عقاید افراطی مناقشه می¬گردید و به پایان می¬رسید یا ضعیف می¬شد؛ اما این گونه افکار در زندان¬ها بوجود آمد. به گونه¬ای که اولین جماعت افراط گرا؛ یعنی، جماعت « التکفیر و الهجره » در زندان¬های مصر تاسیس شد.

از طرفی دیگرزمانی که ملت¬های عرب در تونس، مصر، یمن، لیبی و… علیه استبداد و دیکتانوری و ظلم و فقر و جهل و عقب ماندگی قیام کردند و در راه کسب آزادی خویش قربانی دادند، این انقلاب¬ها علناً در انظار مردم جهان و با اموال کشورهای غربی و سیاست¬هایی که با منافع حکومت¬های غربی هم¬نوا بود ناکام ماند و به شکست انجامید؛ در حالی که جهان اسلام انتظار داشت که جهان غرب؛ جهان دموکراسی و ارزش¬های آزادی، به خاطر این ارزش¬ها قیام کند و قانون گرایی و دموکراسی را به این کشورها بازگرداند و از این انقلاب¬ها حمایت کند؛ آن چنان حمایتی که از برخی کشورهای غیر اسلامی نمود که علیه نظام قانونی و رسمی دست به کودتا زده بودند، به گونه¬ای که آمریکا و دولت¬های دیگر کودتاچیان را برای سرکار آوردن حکومت قانونی، ناچار به تسلیم نمودند.

و همچنین دیدیم که « القاعده » زمانی به وجود آمد که ارتش در « الجزایر » ضد آزمون دموکراسی که در آن « جبهه¬ی نجات اسلامی » برنده شد، کودتا کرد. شکی در این نیست که اگر تجربه¬ی نظام دموکراسی در جهان اسلام موفقیت آمیز می¬گردید، دیگر « القاعده » جایی برای ظهور نداشت و قد علم نمی¬کرد.

از گروه¬های افراطی بسیار شنیده¬ایم که به اسلام¬گرایان میانه¬روی که به گفتگو و آزادی و رسیدن به حکومت از راه صندوق¬های آرا معتقدند، شدیداً می¬تازند که آنها در طول ۷۰ سال به چیزی نرسیده¬اند و دستاوردی ندارند. زمانی که انقلاب در تونس و مصر و لیبی به پیروزی رسید صدای اعتراض افراط گرایان پایین آمد؛ اما وقتی که انقلاب¬های بهار عربی ناکام ماند، دوباره جماعت¬هایی چون « القاعده » و « داعش » به گونه¬ای قوی به صحنه آمدند.

ب- عامل دوم این افراط¬ گرایی، قضیه¬ی فلسطین است که بر حسب تمام قوانین و عرف¬های جهانی یک موضوع عادلانه است؛ زیرا قضیه، قضیه¬ی اشغال یک سرزمین است؛ ولی با وجود این، سیاست¬های صهیونیستی مانند: ایجاد شهرک¬ها و دیوار حایل نژادی و حمله و تجاوز به حریم مسجد الأقصی در سرزمین¬های اشغالی و ارتکاب جنایت¬های ضد انسانی در غزه، علیه قوانین بین المللی و جهانی است.

تمام این جنایت¬ها با حق وتوی آمریکا و سکوت غرب و فشار نیاوردن بر دولت¬های اسرائیلی به اجرا درمی¬آید؛ بنا بر این ممکن نیست که جهان از امنیت و آسایش بهره و لذت برد در حالی که اشغالگران صهیونیست، فلسطین و قدس شریف را بازیچه قرار داده¬ و منازل را ویران می¬کنند و بی¬گناهان را می¬کشند و به مقدسات اسلامی و مسیحیت می¬تازند.

۵- بر کسی از شما پوشیده نیست که دنیای امروز مانند یک دهکده در آمده که امنیت و شکوفایی و رشدش و عکس آن به همدیگر مرتبط است؛ بنا بر این باید خردمندان و اندیشمندان و رهبران غرب با هم به نفع همه¬ی ملت¬ها چاره¬ای بیاندیشند و این امر تنها از راه تلاش با بکارگیری وسایل برای رسیدن به رشدی فراگیر و عدالتی کامل در تمام زمینه¬های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی تحقق می¬یابد.

این طرح فقط از طریق کنفرانس¬ها و همایش¬ها و کارگاه¬های عملی میان اندیشمندان غربی و متفکران اسلامی برای رسیدن به منشورمقدس همزیستی مسالمت آمیز امکان پذیر است.

بعداز تدوین، این منشور باید به رهبران سیاسی غرب و شرق داده شود تا مهمترین زمینه¬های همزیستی مسالمت آمیز به اجرا درآید.

خدای سبحان و متعال بیان فرموده که نعمت¬ها و خیرات زمین از آنِ تمامی بشر است و جایز نیست که به ملتی اختصاص یابد و ملتی دیگر از آن محروم گردد یا از آنِ امتی باشد و دیگری از آن بی¬بهره گردد. خداوند پاک و منزه و بلند مرتبه می¬فرماید: (وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ)[الرحمن:۱۰] « خداوند زمین را برای ( زندگی ) انسان¬ها آفریده است».

در پایان می¬توان نتیجه گرفت که تجربه¬ها ثابت نموده که هرگز راه حل¬های امنیتی و سیاسی و توطئه¬ها، مفید نخواهد بود و راهکار حقیقی تنها گفتگوی صادقانه و آرامش بخش و هدفدار و شفاف و سپس اجرای مصوبات با صدق و اخلاص است. اسلام در راستای اهمیت گفتگو بر مسلمانان واجب کرده که به بهترین روش با دیگران مجادله کنند. خداوند متعال می¬فرماید: (وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ) [النحل: ۱۲۵] « با آنان به بهترین شیوه گفتگو کن. » قرآن کریم از پیامبر بزرگوار(ص) می¬خواهد که با حقیقت جویان، صرف نظر از هر دینی که دارند با اسلوبی زیبا و ظریف و متهم ندانستن آنان، گفتگو نماید. خدای متعال می¬فرماید: (وَإِنَّا أَوْ إِیَّاکُمْ لَعَلَى هُدًى أَوْ فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ)[ سبأ: ۲۴] « قطعاً یا ما (مؤمنان ) و یا شما ( مشرکان ) بر هدایت یا گمراهی آشکاری هستیم.( چرا که عقیده¬ی ما و شما با هم تضاد روشنی دارد. پس حتماً گروهی از ما و شما اهل هدایت و دسته¬ای گرفتار ضلالت است)» از آن جایی که مخالف، خواهان گفتگویی برای رسیدن به حقی است که امکان دارد با او باشد، قرآن کریم از مخالف اصرار می¬کند که به بحث و گفتگو بپردازد. از این جهت خدای متعال می¬فرماید: (قُل لَّا تُسْأَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنَا وَلَا نُسْأَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ) [ سبأ:۲۵] « بگو: از شما در باره¬ی گناهانی که ما کرده¬ایم و از ما درباره¬ی گناهانی که شما کرده¬اید، پرسیده نمی¬شود ( و پافشاری ما برای راهنمایی شما تنها جنبه¬ی دلسوزی به حال شما دارد و بس )». باید مؤمن، احتمال خطارکار بودن خود را به مخالف خویش اعلام کند تا ورود وی به گفتگو، آسان گردد.

ما مسلمانان هم خواهان گفتگویی بدون شروط و یا بدون اعلام اتهامات و تنها به خاطر همزیستی راستین و عدالت برای همه¬ی ملت¬ها هستیم.

در خاتمه نامه نظر شما را به سخنی جلب می¬کنم که خدای سبحان آن را خطاب به همه بیان می¬نماید؛ آنگاه که فرمود: (تعالوا إلى کلمه سواء) [ سوره آل عمران – آیه ۶۴] « بگو: ای اهل کتاب،بیایید به سوی سخن دادگرانه¬ای که میان ما و شما مشترک است.» مقصود از این سخن، دعوت همگی مردم به چیزی است که موجب تعالی روحی و اخلاقی برای از میان بردن کینه¬ها و رفتارهایی است که موجب اذیت و آزار دیگران می¬شود؛ پس ما شما را به سخن مشترکی فرا می¬خوانیم تا دو طرف را باهم به توافق و همبستگی برساند و آن همان اصول ثابت فطرت انسانی و ارزش¬های والا و مورد اعتماد تمامی ادیان است.

(إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیبُ)[هود:۸۸]« من تا آنجا که می¬توانم، جز اصلاح( خویشتن و شمارا )نمی¬خواهم و توفیق من هم ( در رسیدن به حق و نیکی و زدودن ناحق و بدی) جز با ( یاری و پشتیبانی ) خدا ( انجام پذیرفتنی ) نیست. تنها بر او توکل می¬کنم و ( کار و بارم را به او واگذار می¬سازم و با توبه و انابت) فقط به سوی او برمی¬گردم.»

وخدا یاوراست. محتاج رحمت پروردگار؛ د. علی محیی الدّین قره داغی، دبیرکل اتحادیه¬ی جهانی علمای مسلمان.

http://iumsonline.org/ar/default.asp?ContentID=8878&menuID=6

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا