اندیشهقرآنمطالب جدید

کاوشی بر واژه شناسی تفسیر و تأویل

کاوشی بر واژه شناسی تفسیر و تأویل

تحقیق و نگارش : حمزه خان بیگی

چکیده

واژه شناسی، که در شرح مفردات الفاظ بحث و گفتگو می کند یکی از معارف پیش نیاز مفسّر می باشد؛ چون به وسیله لغت، شرح مفردات الفاظ و معانی آنها روش گشته و الفاظ مشترک از لغات مختص، و عام از خاص تشخیص داده می شود .

واژه شناسی « تفسیر و تأویل» نیز از چند جهت حائز اهمیت است. از یک سو پرداختن به روش‏هاى تفسیر بدون شناخت صحیح مقوله تفسیر، میسور نیست و از سوی دیگر شناخت تفسیر نیز بدون شناخت تأویل و تفاوت این دو مقدور نخواهد بود.

در این بین، نوشتار حاضر مى کوشد تا پیرامون معنای لغوی و اصطلاحی این دو واژه از منظر واژه شناسان و دانشمندان علوم قرآنی قدیم و جدید به اختصار مطالبی بنگارد تا در ضمن تبیین تفاوت میان آن دو بر همگان،باز کاوی مختصری را در مورد مباحث «تفسیر» و «تأویل» با حذف دشوارى هاى آن، انجام  دهد و راهى میانه و معتدل را بین اقوال افراطى و تفریطى در این مقوله برگزیند.

کلمات کلیدی: تفسیر، تأویل،مفسّر،فسر، واژه شناسی،

مقدمه

           ضرورت دارد در میدان  فهم و درک صحیح ، پیروی و التزام ودعوت به تعالیم هدایت بخش قرآن راه درستی را در پیش بگیریم، چرا که قران برنامه زندگی فردی و اجتماعی و قانون مملکت داری و راهکار دعوت به سوی عبودیت معبود بی همتاست و بازگشت آگاهانه و خالصانه به تعالیم آن  تنها راه نجات امت اسلامی از تباهی و انحطاط و فروپاشی است .

       رسالت قرآن به عنوان کتاب و برنامه هدایت آسمانی این است که با سخنان دل انگیز خداوند، انسان و عقل و قلب و حس و وجدان او را مورد خطاب قرار دهد و اندیشه او را نورانی، و قلب او را به خروش، و فطرت او را بارور، و اراده او را به حرکت درآورد و او را به عمل و اقدام وادار نماید . وبدون تردید هدایت و امامت قران، انسان را در همه ابعاد زندگی کفایت می کند .

مسلّم است تنها چیزی که انسان را در برخورد صحیح و بهره گیری مطلوب از این برنامه هدایت بخش یاری می کند تفسیر صحیح و مطلوب است به گونه ای که مقاصد آن را معلوم و روشن گرداند، و نقاب را از روی خزائن معارف و اسرار و رموز آن بردارد و پیچیدگیهای آن را برای قلوب و عقول بگشاید .

زیراگام نخست در روش شناسی تفسیر قرآن، آگاهی دقیق از معنا و مفهوم واژه تفسیر و واژه گان نزدیک به آن است، تا مرزتفسیر از دیگر امور مربوط به دریافت معارف قرآنی، به درستی باز شناخته شود.تاویل نیزدر اصطلاح یکی از محوری ترین اصطلاحات تفسیری و قرآن است که از دیرباز مورد توجه قرآن شناسان و مفسران بوده و در مورد آن سخنان متعددی مطرح شده است . بنابراین « تفسیر» و «تأویل» دو عنصر بسیار مهم در ساختمان تفسیر و فهم معارف قرآن مجید است.

حال ممکن است این پرسش به میان آید  که آیا میان تفسیر و تأویل تفاوتی وجود دارد یا اینکه بنا به نظر علمای پیشین هر دو به یک معنا هستند؟

در قرون اولیه بین تفسیر و تاویل فرقى نبوده است . وتأویل در لغت و کتاب و سنت به معنی تفسیر نیز آمده، از جمله می توان به دعای پیامبر (ص) برای عمو زاده‌اش عبدالله پسر عباس اشاره کرد که فرمود: «اللَّهُمَّ فَقِّههُ فِی الدِّیْنِ وَعَلِّمْهُ التَّأوِیْلَ » «خداوندا وی را در دین آگاه ساز و به وی تفسیر قرآن بیاموز.»(البخاری،۱۴۲۲ق،کتاب الوضوء،باب: وضع الماء عند الخلاء،ص۱۴۳)

و نیز می توان به آن چیزی که ابن‌جریر طبری در تفسیرش آورده،  اشاره کرد. اوبیشتر اوقات که می‌خواهد به تفسیر آیه‌ای بپردازد می‌گوید: «القول فی تأویل قوله تعالی» سخن در مورد تفسیر این فرموده‌ی خداوند …

می بینیم که طبرى همواره در تفسیر خود از کلمه تاویل استفاده مى کند در حالیکه قصدش همان تفسیر است .

بحث در معناى اصطلاحى تأویل، بحثى شبهه‏خیز و سؤال برانگیز و ورطه جولان نظریات بى‏شمار است. زیرا تعاریفی که برای تأویل آمده خیلی متفاوت و مختلف است . خصوصاً آنکه معناى اصطلاحى این واژه در قرآن و حدیث و افواه مفسران و کاربردهاى امروزین آن کاملا منطبق برهم نیستند . هر چند واژه گان تأویل و تفسیر از یکدیگر به کلّی بیگانه نبوده,بلکه دارای وجوه اشتراکی هستند؛ هر دو در مورد قرآن وغیر قرآن به کار می روندو طبق برخی معانی تأویل،واژه تقسیر شامل تأویل نیز می گردد؛ با این حال،هم کلمه تأویل و تفسیر به طور کلّی، و هم تأویل و تفسیر قرآن ،وجوه تمایزی از یکدیگر دارند که به اختصار در مورد آن توضیحاتی آورده می شود .

 ازپژوهش در آیات می فهمیم که واژه تأویل در آنها به معنای تفسیر به بیان مدلول کلمه نیست، جز در یک آیه(آل عمران/۷) که تأویل به متشابهات با توجه به آنچه از مفهوم آیات دیگر به دست می آید که معنای تأویل غیر از تفسیر است.

در کتب علوم قرآنی دیده می شود که هریک از مفسران با توجه به معنا و مفهوم مشخصی که از دو واژه ی تفسیر و تأویل در ذهن خود دارند، به بیان تعریف و تفاوت تفسیر و تأویل پرداخته اند، هرچند به قول پیشینیان بر سر اصطلاحات کشمکش و مناقشه معنی و مفهومی ندارد .

واژه تفسیر در قرآن

                      این واژه تنها یک بار در قرآن به کار رفته که آن هم بر همان معنای لغوی اش«بیان وکشف وتوضیح وتبیین» دلالت دارد. ولی در سنت نبوی بارها درلابلای متن احادیث به کار رفته است. همچنانکه خداوند متعال در سوره مبارکه (فرقان /۳۳) می فرماید:

«وَلَا یَأْتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاکَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِیراً ‏»

 «‏(این کافران) هیچ مثالی را (به عنوان اعتراض از قرآن و رخنه از رسالت و دعوت تو) به میان نمی‌کشند، مگر این که ما پاسخ راست ودرست را، و بهترین وجه وزیباترین تبیین و تفسیر را به تو می‌نمایانیم ( و بدین وسیله اعتراضات واهی ایشان را پاسخ داده و باطل می‌گردانیم وگویا اشکال گرفتن آنان سبب ایضاح بیشتر از جانب خدا میگردد.

می بینیم واژه تفسیر در این آیه به معنای اصطلاحی تفسیر« بیان معانی و مقاصد آیات» نیآمده است بلکه چنانکه بیشتر مفسّران نیز مطرح کرده اند،معنای لغوی این واژه در آیه شریفه مناسب تر به نظر می رسد. که به معنای «بیان و تبیین» به کار رفته است .

     از این آیه و مجموعه احادیثی که واژه تفسیر در آن به کار رفته می توان چنین نتیجه گرفت که این واژه به معنای اصطلاحی اش در صدر اسلام رایج بوده و مسلمانان درآن زمان، تفسیر را به معنای توضیح معانی و مقاصد آیات قرآن به کار برده اند .

معنای لغوی و مفهوم اصطلاحی تفسیر

معنای لغوی

الف) تفسیر

         تفسیر که اغلب آن را معادلInterpretation) و commentary , exegesis ) و برخی آن را معادل واژه های ( exposition و explication  ) قرار مى‏دهند. (اکبری، بی تا ،ج۱،ص۱۳۳،ذیل واژه تفسیر)

لغت شناسان در یک برآورد اجمالى برای ریشه این واژه، معانی ذیل را ذکر کرده‏اند:

       «فسر» در لغت به بیان، ابانه، جدا کردن ، بیان و توضیح دادن امور، آشکار ساختن امر پوشیده، کشف و اظهار معناى معقول، و بیان معناى سخن و نظایر آن  معنا شده است. از آنجا که معناى مبالغه از جمله معناى باب تفعیل است، تفسیر نوعى مبالغه در معنا و مفهوم «فسر» را نیزمى‏فهماند.

معنای تفسیر ازدیدگاه واژه شناسان

واژه تفسیر در کتب لغت به صورتهای مختلف معنا و موارد کاربردی آن روشن شده است از جمله:

راغب اصفهانی چنین آورده است : «فسر» به معنای اظهار معنای معقول است و «تفسیر» از نظر مبالغه همچون فسر است و تفسیر گاهی به واژه های مفرد ویا غریب اختصاص دارد و گاهی در مورد تأویل به کار می رود. از این رو، واژه تفسیر و تأویل در مورد رؤیا نیر کاربرد دارد  » (راغب اصفهانی،۱۴۱۶ق،ماده فسر)

در جای دیگر هم گفته است : « تفسیر» در لغت به معنای شرح‌، بیان‌، توضیح و تبیین‌، اظهار معنا و به تعبیری دیگر به معنای برگرفتن نقاب از چهره و کنار زدن پرده‌ها و روشن کردن عبارات و جمله‌ها می‌باشد.» (راغب اصفهانی‌،۱۴۱۶ق،ص ۳۹۴)

صاحب مقاییس معتقد است:واژه «فسر» کلمه واحدی است که بر بیان چیزی و شرح آن دلالت می کند.»(ابن فارس،۱۹۹۸م،ماده فسر)

فیومی همان قول مقاییس را ذکر کرده ولی اضافه کرده که ماده فسر در باب «تفعیل» مبالغه در معنا را می رساند .(فیومی، ۱۹۸۷م، ماده فسر)

الأزهری در این مورد چنین گفته است: « برخی گفته اند: واژه فسر به معنای پرده برداری از چیزی است که پوشیده شده و برخی دیگر گفته اند: فسر همان تفسیر است و تفسیر بیان و جداسازی مطالب کتاب است و برخی نیز ادعا کرده اند: که تفسیر، پرده برداری از لفظ مشکل است . » (الأزهری،۱۳۸۷ق،ج۱۲،ص۴۰۶،ماده فسر)

 در قاموس فیروز آبادی چنین آمده است:«الفسر الابانه و کشف المغطی کالتفسیر= آشکار کردن و برداشتن پوشش» و فعل ثلاثی آن از باب «ضرب و نصر» است و گفته تفسیر نیز به همین معناست.(ذهبی، ۱۹۷۶م،ج۱،ص۱۳)        

علامه ابن منظوردر «لسان العرب» می گوید: « فسر» یعنی «بیان» چنانکه گفته می شود: «فسر الشیء و فسّره» آن را بیان کرد.و تفسیر را به معنی « بیان» و به عبارتی بیان مقصود الفاظ مشکل معنا کرده است .

و چون تمام مشتقات ماده «فسّر» بر معنی «بیان، کشف، توضیح و اظهار» دلالت دارد، پس می توان گفت: تفسیر کلام یعنی بیان معنی، شرح، توضیح، کشف مراد و برطرف نمودن اشکال آن. (ابن منظور،۱۴۰۶ق،ماده فسر)

طریحی می گوید: « تفسیر از «فسر» به معنی کشف و اظهار معنی لفظ است.» ( طریحی،۱۳۷۵ش،ج‏۳،ص۴۳۸)

همچنین گفته شده که ریشه تفسیر علاوه بر«فسر»، در اشتقاق کبیر مأخوذ از «سفر» و مقلوب آن است که هر دو به معنای «کشف و برداشتن پرده و پوشش» است، با این تفاوت که «فسر» در کشف باطنی و معنوی و «سفر» در کشف ظاهری و مادی به کار می رود. و مسافرت را از آن جهت سفر گویند که اخلاق مردم در آن آشکار می شود و مسافر هنگام سفر از صحنه های جدید پرده بر می گیرد و مطلع می شود . (سیوطی، ۱۴۲۶ق،ج۲،ص۱۹۲؛ زرکشی،۱۴۱۵ق،ج۲،ص۲۸۴؛ طریحی، ۱۳۷۵ش، ماده فسر؛  مقدمتان فی علوم القرآن، ص۱۷۳(مقدمه کتاب المبانی و مقدمه ابن عطیه )

صاحب «البحر المحیط» نیز عقیده دارد: که کلمه تفسیردر معنای برهنه کردن و برداشتن پوشش بطور مطلق نیز به کار می رود.

همچنین گفته شده که ریشه تفسیر علاوه بر«فسر»، در اشتقاق کبیر مأخوذ از «سفر» و مقلوب آن است که هر دو به معنای «کشف و برداشتن پرده و پوشش» است، با این تفاوت که «فسر» در کشف باطنی و معنوی و «سفر» در کشف ظاهری و مادی به کار می رود. و مسافرت را از آن جهت سفر گویند که اخلاق مردم در آن آشکار می شود و مسافر هنگام سفر از صحنه های جدید پرده بر می گیرد و مطلع می شود . (سیوطی، ۱۴۲۶ق،ج۲،ص۱۹۲؛ زرکشی،۱۴۱۵ق،ج۲،ص۲۸۴؛ طریحی، ۱۳۷۵ش، ماده فسر؛  مقدمتان فی علوم القرآن، ص۱۷۳(مقدمه کتاب المبانی و مقدمه ابن عطیه )

استاد قرضاوی به نقل ازثعلب چنین گفته است: «وقتی که گفته می شود :« فَسَّرتُ الفَرَس» به معنای «عَرَّیتُهُ» است، یعنی ساز و برگ اسب را از پشت او برداشتم تا از محدودیت آزاد شود، و این به همان معنای کشف بر می گردد؛گویی پشت اسب را از زیر بار زین و ساز و برگ بیرون آورده است تا چنانکه مطلوب اوست، اسب به راحتی بتواند بتازد .( قرضاوی،۱۳۸۲ش،ص۳۲۷)

 در قاموس قرآن استاد قریشی به استناد کتب لغت قدیم درمورد این واژه چنین آمده است : فسر یعنی: ایضاح و تبیین. «فَسَرَ الشَّیْ ءَ بَیَّنَهُ وَ اوْضَحَهُ» تفسیر نیز بدان معنى است با مبالغه «فسّر الطّبیب» آنگاه گویند که دکتر به ادرار مریض براى تشخیص مرض نگاه کند. تفسیر قرآن نیز از این معنى است که مراد خدا را بیان و روشن میکند و آن اگر مبتنى برنص قرآن و سنّت قطعیّه باشد یعنى قرآن را با قرآن و حدیث مقطوع تفسیر کند درست و صحیح است و اگر فقط با نظر خود تفسیر کند و گوید: مراد خدا حتما چنین است و یا خود نظرى داشته و قرآن را بر آن حمل کند ،از آن برحذر شده مگر آنکه بگوید: چنین بنظر میاید و مراد واقعى پیش خدا و برگزیدگان خدا است. (قریشی،۱۳۶۴ش،ج ۵،ص ۱۷۶)

از مطالب مذکور در مورد معنای لغوی «تفسیر» می توان نتیجه گرفت که در معنای تفسیر چند عنصر اساسی نهفته است:

الف) توضیح و شرح امور مجمل و کشف و پرده برداری از امور مخفی .

ب) اظهار معنا وبیان به وسیله جداسازی مطالب .

ج) تفسیر در باب تفعیل،نوعی مبالغه را در بر دارد؛یعنی به خوبی آشکار کردن معنای افاظ و حقایق پنهان .

د) گفته شده که تفسیر به معنای کشف حسی و کشف معانی معقول به کار می رود ولی کاربرد آن در معنای دوم بیشتر است .( ذهبی، ۱۹۷۶م،ج۱،ص۱۳)

ذ) همانطور که آمده کلمه تفسیر از نظرلغوی هم برای برهنه سازی و کشف حسی – گفته ثعلب- به کار می رود هم برای برهنه سازی و کشف معنوی از طریق روشن گردانیدن معنای معقول که در پس پرده الفاظ و جود دارند، به کار گرفته می شود؛ البته کاربرد آن در موارد کشف معنوی بیشتر و رایج تر است .

ی) از اینکه معنای «اظهار و بیان» در تفسیر لحاظ شده، معلوم می گردد که مر حله فهم و تدبر و تفکر و تعقل«تفسیر» به شمار نمی آید، بلکه از مقدمات آن بوده،زیرا به مرحله اظهار نرسیده است .
مفهوم اصطلاحی تفسیر

مفسران قرآن در تعریف اصطلاحی تفسیر آراء و اقوال متعددی دارند که امام جلال الدین سیوطی(رح) در کتاب «الاتقان» در این مورد تفصیل وار بحث نموده، ما از میان آن ها چند قول را برگزیده و به بیان آنها در ذیل می پردازیم:

بسیاری از علما گفته اند: «تفسیر» در اصطلاح، علم به نزول آیات قرآن، حالات، قصص، اسباب نزول، مکی، مدنی، محکم، متشابه، ناسخ، منسوخ، خاص، عام، مطلق، مقید، مجمل، مفسر، حلال، حرام، وعده، وعید، اوامر، نواهی، تعبیرات و مثال­هاست.( ذهبی، ۱۹۷۶م،ج۱،ص۱۳)     

علامه ابوحیان اندلسی (رح) می گوید: «تفسیر» علمی است که در آن از کیفیت تلفظ الفاظ قرآن مجید، معنی و مراد الفاظ، و احکام و مفرد و مرکب و معانی که بر آن در حال ترکیب حمل می گردد، بحث می شود.(اندلسی،۱۴۲۰ق،ج۱،ص۱۰؛خالدی، ۱۴۱۶ق،ص۲۴)

علامه زرکشی (رح) می گوید: «تفسیر» آن علمی است که با استفاده از علوم مختلفی چون صرف، نحو، بیان، اصول فقه، قرائات، اسباب نزول، ناسخ و منسوخ، مفهوم احکام و حکمت های قرآن مجید دانسته می شود.( زرکشی،۱۴۱۵ق،ج۱،ص۳۳)

در تعریف دیگری آورده است: «علم به نزول آیات و سور قرآن و قصص و اسباب نزول و ترتیب مکی و مدنی بودن و محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ و خاص و عام و مطلق و مقید و مجمل و مفسر. و یا در تعریف دیگری گفته : « تفسیر علمی است که به وسیله آن مضامین کتاب خداوند  که آن را بر قلب پیامبر نازل کرده فهمیده و فهمانیده می شود و روش بیان معانی  و حکمت ها و احکام قرآن استخراج و استنباط می شود»( زرکشی،۱۴۱۵ق،ج ۲،ص۱۴۸؛ سیوطی،۱۴۲۶ق،ج۴،ص۱۶۹)

راغب اصفهانى در تعریف تفسیر می گوید: « تفسیر در عرف دانشمندان، کشفِ معانى قرآن و بیان مراد است، اعم از این‌که به حسب مشکل بودن لفظ و غیر آن و یا به حسب معناى ظاهر و غیر آن باشند.»(تفسیر راغب اصفهانی به نقل از البرهان فی علوم القرآن،ج۲،ص۲۸۵؛ سیوطی،۱۴۲۶ق،ج۲،ص۱۱۹۰)

زرقانی نیزتفسیر را چنین تعریف می کند: « تفسیر علمی است که درباره قرآن سخن می گوید، به گونه ای که هر کس به فراخور توان و استعداد خویش منظور پروردگار را در می یابد.» (الزرقانی،۱۴۲۴ق،ج ۱،ص۴)

بدون شک قید « در حد توان و استعداد» به ویژه در رابطه با کلام خداوند، حتی اگر بر آن تصریح نشده باشد، خود به خود ملحوظ خواهد بود .

دکتر ذهبی نیز می گوید: «در حقیقت همه تعاریف یک مطلب را می رساند. اینکه: علم تفسیر آن علمی است که با آن در تعیین مراد الهی به اندازه ی وسع و توان بشری بحث می شود و به عبارتی دیگر آن را فهم قرآن می گویند و من از بین تمام آن تعاریف، تعریف امام زرکشی را ترجیح می دهم. (زرکشی،۱۴۱۵ق،ج۱،ص۱۳)

علامه محمد تقی عثمانی در علوم قرآن نیز تعریف امام زرکشی را برگزیده است. (عیدی دهنه،۱۳۸۳ش،ص۳۲۲ )

بعضی از اهل علم گفته اند: «تفسیر» آن علمی است که ابهام و مشکلات کلام را حل می کند.( خالدی،۱۴۱۶ق،ص۲۴)

ولی دکتر خالدی می گوید: زیباترین و جامع ترین تعریف را امام طاهر بن عاشور در مقدمه تفسیر «التحریروالتنویر» بیان کرده و آن اینکه: تفسیر علمی است که در بیان معنی الفاظ قرآن و استنباط و استخراج احکام از آن به طور مختصر و یا مفصل بحث می گردد.

ابن عاشور (رح) می گوید: موضوع علم تفسیر، الفاظ قرآن مجید هستند که از نظر معنی و استنباط احکام بحث می شوند.  (خالدی، ۱۴۱۶ق،صص۲۸- ۲۶)

          صاحب انوار معتقد است: « تفسیر یعنى کشف مراد و مقصود و پرده برداشتن از چیز پوشیده و لفظ مشکل و در اصطلاح بیان مراد و مقصود از آیه است لذا در تفسیر نباید به مدارک ظنى و غیر قابل اطمینان تکیه و استناد کرد بلکه باید در تفسیر قرآن به دلائل علمى و به مدارکى که از نظر عقل و یا شرع اعتبار و مدرکیّت آن ثابت گردیده استناد شود.»(داورپناه، بی تا،ج‏۱،ص۱۹)

مرحوم شیخ طوسی می فرماید: «تفسیر، علم به معانی قرآن و فنون اغراض آن از قبیل قرائت، معانی، اعراب و شناخت متشابه و جواب به اشکالات ملحدان و مخالفان است.»(طوسی،بی تا،ج۱،صص ۲- ۳)

علامه طباطبایی نیز چنین گفته است: « تفسیر، بیان کردن معانی آیات قرآن و کشف اهداف و دلالت های آن است.» (طباطبایی،۱۴۱۷ق،ج۱،ص۷)

استاد معرفت نیز در تعریف تفسیر آورده : «تفسیر، برگرفتن نقاب از چهره الفاظ مشکل است.» با توجه به این تعریف و دقت در صیغه تفسیر (مزید فیه بودن آن) تعریفى دقیق تر قابل ارائه است: تفسیر زمانی مطرح است که هاله اى از ابهام، لفظ را فراگرفته، پوششى بر معنا افکنده شده باشد، و مفسِّر با ابزار و وسایلى که در اختیار دارد در زدودن آن ابهام بکوشد. (معرفت، ۱۳۹۶ق،صص ۲۷۳-۲۷۴) 

با بررسی تعاریف مذکور، می توان نتیجه گرفت عناصر اصلی تفسیر به وضوح در آنها مشهود است که عبارتند از:

الف) کشف وتوضیح و بیان معانی کلمات و جملات قرآن .

ب) کشف و توضیح وبیان مقصود خداوند از بیان ایات .

ج) گاهی شرح الفاظ و ترکیب آیات کفایت نمی کند بلکه ضروری است با توجه به قرینه های نقلی، عقلی و علمی مقصود اصلی گوینده و قصد جدی و هدف او کشف و بیان شود . مثلا بدون توجه به آیات مخصص و مقیّد، نمی توان آیات عام و مطلق را تفسیر کرد؛ زیرا مقصود نهایی متکلم روشن نمی شود .

د) گاهی طرح قید «مشکل» در تعریف تفسیرضروری نیست همانطور که در معنای لغوی و تعریف راغب اصفهانی آمده است، چون گاهی الفاظ آیات واضح و روشن است اما قصد جدی با توجه به قرائن دیگرو خصوصیاتی به مانند شرایط نزول و سیاق آیه روشن نیست .

ح ) ابو حیان اندلسی نیز در تعریف تفسیر به سراغ متعلقات و لوازم علم تفسیر رفته، از این رو متوسل به علم قرائت، لغت، تعریف بلاغت و حقیقت و مجاز و ناسخ و منسوخ و اسباب نزول شده است.

ط) تعریف زرکشی در ارتباط با «علم تفسیر» است نه فعل تفسیر. واین دو مقوله جدا از هم و قابل تفکیک است . زیرا در تعریف علم تفسیر آمده که مجموعه اطلاعاتی در زمینه توضیح آیات قرآن ، با نظام هندسی خاص است در حالیکه« فعل تفسیر» همان کار مفسّر در هنگام توضیح آیات قرآن است وچنانچه مشاهده می شود زرکشی و سیوطی در تعریف تفسیر، به آداب و شروط مفسر و مصادر آن توجه کرده اند وآن را تعریف تفسیر گفته اند، در حالیکه سخن از لوازم فعل تفسیر گفته اند .

ظ) در بیان بهترین تفسیر و توجیه برای تعریف راغب می توان گفت که مقصود از «کشف معانى»، مفاد استعمالى الفاظ قرآن و مقصود از «بیان مراد»، تعیین مراد جدى خداوند از عبارات قرآن است. عبارت «به حسب مشکل بودن لفظ و غیر آن» قید «کشف معانى» است، و مقصود آن است که مکشوف و روشن نبودن معانى و مفاد استعمالى، گاه به علت مشکل بودن لفظ و گاهى به علل دیگر است. و عبارت «به حسب معناى ظاهر و غیر آن» ناظر به «بیان مراد» است و منظور آن است که مراد جدى خداوند، خواه طبق معناى ظاهر باشد یا بر خلاف معناى ظاهر، در قلمرو تفسیر قرار دارد.طبق این توجیه، راغب به دو مرحله‏اى بودن تفسیر « کشف معناى استعمالى و بیان مراد جدى خداوند» توجه داشته و این جزو امتیازات تعریف راغب به شمار مى‏آید.

زیرا تفسیر به دو چیز تعریف شده: یکى« بیان مفاهیم آیات»، یعنى معانی که از آیات به خودى خود با قطع نظر از سایر آیات و ادلّه و شواهد دیگر فهمیده مى‏شود، و دیگری «کشف مقاصد آیات»، یعنى معانی که خداى متعال از آیات کریمه قصد نموده است. بر اساس آنچه گفته شده، در این تعریف براى تفسیر دو مرحله لحاظ شده: ابتدا مرحله بیان مفاهیم و دیگری مرحله کشف مراد، و این وجه امتیاز تعریف مذکور است. مثلا : به عنوان نمونه می توان به تفسیر این آیه شریفه اشاره کرد:« قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتیکُمْ بِماءٍ مَعینٍ» ( ملک/۴۰)

« بگو: به من خبر دهید اگر آبهاى (سرزمین) شما در زمین فرو رود، چه کسى مى‏تواند آب جارى و گوارا در دسترس شما قرار دهد؟»

تفسیر این آیه عبارت است از: مى‏دانیم زمین از دو قشر مختلف تشکیل شده:« قشر نفوذ پذیر» که آب را در خود فرو مى‏برد و در زیر آن« قشر نفوذ ناپذیر»است که آب را در آنجا نگاه مى‏دارد، تمام چشمه‏ها، چاهها، قناتها از برکت این ترکیب خاص به وجود آمده، زیرا اگر تمام روى زمین تا اعماق زیاد قشر نفوذپذیر بود آبها چنان در زمین فرو مى‏رفتند که هرگز دست کسى به دامانشان نمى‏رسید، و اگر همه نفوذناپذیر بودند آبها روى زمین مى‏ایستادند و تبدیل به یک باتلاق مى‏شدند، یا به زودى به دریاها مى‏ریختند، و به این ترتیب تمام ذخائر زیر زمینى آب از دست مى‏رفت.( مکارم شیرازی،۱۳۷۴ش،ج۲۴،ص۳۵۸)

ی) تفسیر را می توان کشف مقصود خداوند از بیان آیات و پرده برداری از معانی پوشیده آن دانست . بنابراین نمی توان معنای ظاهری قرآن را تفسیر اطلاق کرد چون در آن پوشیدگی و پیچیدگی نیست تا کشف آن انجام گیرد .

لذا به نظرآیت الله خویی، اخذ به ظواهر قرآن بعد از جست و جوی قرینه های متصل و منفصل از قرآن وسنت با دلیل عقلی، از مقوله تفسیر به رأی به شمار نمی آید و اصولا نمی توان آن را تفسیر نامید .

ک) اختلاف در معناى اصطلاحى تفسیر به مراتب بیشتر از اختلاف در معناى لغوى آن است.

ل) می توان تعریف جامع دیگری را چنین بیان کرد: « مقصود از تفسیر،روشن کردن معنای کاربردی آیات قرآن کشف مقصود اصلی آن بر اساس قواعد ادبیات عرب و اصول عقلائی محاوره، با استمداد از منابع و قرائن معتبر است.»

واژه تأویل در قرآن

این کلمه مجموعاً هفده بار در قرآن کریم استعمال شده که از این تعداد، دوازده بار در خصوص امورى غیر از قرآن و پنج بار (دو بار به اتفاق آراء مفسران و سه بار بنا بر نظر مشهور) در مورد قرآن به کار رفته است.

غزالى در «مستصفى» مى نویسد : تاویل گاه در تاویل کلام و معنى به کار مى رود. چنانکه در مورد آیات متشابه , و گاه در تاویل رؤیا و احلام , چنانکه در قصه یوسف هست , و گاه در تـاویل اعمال ,چنانکه در قصه موسى با رجل صالح ( خضر) هست .(غزالی،۱۹۹۶م،ص۱۲۵)

بعضى از بزرگان اهل سنت از آیه هفتم سوره آل عمران چنین مستفاد مى کنندکه راسخان در علم دانایان به تاویل قرآنند.

 

معنا و مفهوم اصطلاحی تأویل

الف) معنای لغوی تأویل

              تأویل در لغت عرب به معنی تفسیر نیز می‌آید، و این از معنی گذشته ـ چنانکه گفتیم ـ دور نیست، پس تفسیر تأویل است، چون مفسر موقع شرح و بیان به خود باز می‌گردد و کلام را تدبیر و ارزیابی می‌کند، پس در آن معنی برگشتن و رجوع کردن موجود است. و تأویل در کتاب و سنت از معنی لغوی آن بعید نمی ‌باشد، لیکن در کتب لغت معانى دیگرى نیز براى آن برشمرده‏اند .

          تأویل مأخوذ از «الاول» به معنی رجوع است. (ابن اثیر،۱۹۷۹م،ج۱،ص۸۰ )

          در قاموس نیز آمده است:«آل الیه اولاً و مآلاً» به سوی او برگشت، به او مراجعت نمود. «اوّل الکلام تأویلاً» سخن را تشریح، تفسیرودرآن تدبّرنمود.و«اوّل الشیء»آن را به اصلش ارجاع دادو«الت عن الشیء» ازآن روی گرداند.( ذهبی،۱۹۷۶م ،ج۱،ص۱۶)

ابن منظور (رح) در «لسان العرب» می گوید: «الاول» مراجعت کردن، بازگشتن و فعل ثلاثی مجرد آن «آل» است به معنای رجوع و مصدر باب تفعیل است که یکی از وجوه رایج باب تفعیل متعدی ساختن فعل لازم است که به معنای رجوع دادن آن چیز به مبدأ و آغاز آن خواهد بود.( ابن منظور،۱۴۰۶ق،ج۱۱،ص۳۳ )

ابن منظور همنچنین می‌گوید: « أول یعنی برگشتن، «آل الشیئ یؤول ومآلاً »یعنی برگشت، و «أول إلیه الشیئ» : یعنی این چیز را بر گرداند. «وألت عن الشیئ» برگشتم، و گفته می‌شود: نبیذ را پختم «حتی آل إلی الثلث أو الربع» تا به  و یا  رجوع کرد، و به همین خاطر در میان وحشیان به آهو می‌گویند (ایل)، فارسی می‌گوید: به آهو (ایل) گفته شده چون به کوه‌ها بر می‌گردد و در آنجا پناه می‌گیرد.» (ابن منظور،۱۴۰۶ق،ج۱،ص۱۳۰)

تأویل‌ از مادّه « أوْل‌» و به معنای رجوع و بازگشت دادن چیزی است‌(راغب، ۱۴۱۶ق،ص ۲۷)

      بعضی گفته اند که تأویل از «ایاله» گرفته شده که به معنای سیاست است و به این معنی تأویل شده زیرا درباره علم تدبیر می کند و آن را در جایگاه مناسب معنایی خود قرار می دهد.( ذهبی، ۱۹۷۶م،ج۱،ص۱۶)

کلمه تاویل وقتى به باب تفعیل مى‏رود معناى برگرداندن را مى‏دهد، پس تاویل متشابه به معناى برگرداندن آن به یک مرجع و ماخذ است، و تاویل قرآن به معناى مرجعی است که معارف قرآن از آنجا گرفته مى‏شود.(طباطبایی،۱۴۱۷ق،ج‏۳،ص ۲۳)

به عنوان القاء شبهه گفته می‌شود: که برخی از فرهنگ‌های لغت عربی معنی تأویل را اینگونه ذکر کرد‌ه‌اند: تأویل یعنی انتقال دادن لفظ از معنی راجح آن به معنی مرجوح بخاطر دلیلی که بدان ارتباط دارد.

ابن منظور و ابن اثیر و غیر آنها نیز به این تعریف اشاره دارند، پس چگونه گمان می‌برید که عرب از کلام خود این معنی را فهم نمی‌کند؟

جواب: به تحقیق این معنی، تازگی در فرهنگ‌های لغت عربی داخل شده است، آن هم به نقل از استعمالات فقهاء و علماء اصول، نه اینکه از کلام عرب که بدان احتجاج می‌شود نقل شده باشد، دلیل بر صحت این ادعا این است که فرهنگ‌های لغت عربی قدیمی امثال: تهذیب اللغه ازهری، و مقاییس اللغه ابن فارس که هر دو در قرن چهارم هجری تدوین شده‌اند هیچ کدام از آنها به این معنی که فقهاء و علماء اصول آن را ذکر نموده‌اند اشاره نمی‌کنند، و این خود دلالت دارد که حقیقتاً این معنی، اصطلاحی مخصوص آنهاست، پس جایز نیست که الفاظ قرآن را بر آن حمل کرد.(عمرالأشقر،۱۴۱۲ق،صص ۱۷-۱۸)

استاد قرضاوی گفته :«در اصطلاح علم اصول و علم کلام معنای تأویل مشخص است وعبارت است از دورکردن و کنار زدن لفظ عبارت ازمعنای ظاهری آن به دلیل و جود قرینه ای که برآن معنای دیگری دلالت می کند» (قرضاوی،۱۳۸۲ش، ص۳۲۹)

ب) معنای اصطلاحی تأویل

           بیشتر مفسران و دانشمندان علوم قرآنی درمورد تأویل به درازا سخن گفته اند و سعی وافر در توضیح و تبیین آن داشته اند اما همچنان پرده ای از ابهام بر چهره این اصطلاح کشیده شده و تعاریف متعدد نه تنها ابهام زدایی نکرده بلکه موجب ابهام زایی نیز شده است یکی از عوامل این ابهام زایی مسئله دگرگونی معنایی واژه و همینطور مقابل معانی مختلف قرار گرفتن می باشد. یکبار تأویل در مقابل تفسیر است. گاهی در مقابل ظهر و گاه در مقابل علوم کسبی و…

ابن منظور می گوید:«مراد از تأویل نقل ظاهر لفظ از معنای اصلی به معنایی است که نیازمند دلیل است که اگر این دلیل نباشد معنای ظاهر حفظ می شود.» (ابن منظور،۱۴۰۶ق،ج۱۳، ص۳۴)

ابن تیمیه می‌گوید:در تأویل، حقیقت آن چیز که کلام بدان باز می‌گردد مراد است، ولو اینکه با ظاهرش موافق باشد، و این همان معنای اراده شده از لفظ تأویل در کتاب و سنت است. (ابن تیمیه،۱۴۲۶ق،ج۳،ص۳۶)      

ابن تیمیه می گوید: از دیدگاه علمای متقدمین «تأویل» دو معنی دارد:

۱- تفسیر کلام و بیان معنی آن، چه موافق ظاهرش باشد چه مخالف و به نظر این گروه «تفسیر و تأویل» مترادف هستند.

۲- بعضی از علمای متقدمین می گویند:«تأویل» حقیقت کلام است، پس اگر کلام، طلبی(امر، نهی) باشد، تأویل آن امتثال مطلوب است و اگر جمله خبری باشد، تأویلش حقیقت خبر است. (ابن تیمیه،۱۳۸۸ش،صص۲۶-۲۵ به اختصار)

شارح طحاویه می‌گوید: تأویل در کتاب خداوند و سنت رسولش (ص) همان حقیقتی است که کلام بدان باز می‌گردد، پس تأویل خبر عین مخبر به می‌باشد، و تأویل امر نفس کاری است که بدان امر شده. (طحاویه،۱۳۹۱ق،ص ۲۳۲)

به نظر علامه طباطبایی ؛ تأویل در عرف قرآن‌، بیان حقیقتی را می‌گویند که امری از امور و معنایی از معانی از قبیل احکام و یا معارف و یا قصص و… به آن حقیقت تکیه دارند.» (طباطبایی‌،۱۴۱۷ق،ج۳،صص۴۶-۴۹) 

بهترین و دقیق ترین تعریف اصطلاحی را امام راغب (رح) نموده که:تأویل در اصطلاح یعنی بازگردانیدن چیزی با علم و یا عمل به سوی مراد حقیقی آن.

به نظر مى‏رسد ویژگى مشترک همه معانى اصطلاحى تأویل، وجود نحوه‏اى از خفا و پوشیدگى در وراى الفاظ است که کشف آن صرفاً با استفاده از قواعد ادبى واصول عقلایى میسّر نیست لیکن میان آن وجه پنهان و این صورت آشکار، یکى از چهار نوع رابطه حکایت، دلالت، انطباق وترتّب وجود دارد ولى این رابطه بر همگان آشکار نیست.در مقابل این نظر، عده‏اى معتقدند که تأویل، دلالت التزامى غیر بین بوده و به نوبه خود از اقسام دلالت لفظى کلام است.

نظر متأخرین و متقدمین در مورد تفاوت تفسیر و تأویل

امروزه واژه تأویل کاربرد اصطلاحى گسترده‏ترى یافته است. مثلاً در عرصه ادبیات به معنى کردن سمبل‏ها و شرح و بسط متن و گاهى نیز به ساختارشکنى متن و تبدیل Story به History و کشف ناخودآگاه مؤلف، تأویل گفته مى‏شود.

ولی در قرون اولیه بین تفسیر و تاویل فرقى نبوده است. چـنانکه  گفته شد حتى طبرى همواره در تفسیر خود از کلمه تاویل استفاده مى کند و مرادش همان تفسیر است .

اما علما ی لغت و علوم قرآنی اهل نظردر تعریف شرعی و اصطلاحی تفسیر و تأویل و تفاوت آن دو اقوال مختلفی دارند:

۱-      ابوعبید و گروهی از علما می گویند: تفسیر و تأویل هر دو یک معنی دارند و این در بین علمای متقدمین رایج بود.( سیوطی،۱۴۲۶ق،ج۴،ص۱۶۷)

۲- امام راغب (رح) می فرماید: «تفسیر» از «تأویل» عام تر است؛ زیرا تفسیر در الفاظ و تشریح کلام الهی و کلام انسان­ها و مفردات کلمه به کار می رود و آن را در حیطه الفاظ کتب مقدس و غیر مقدس مطرح مى‏کند ولى تأویل را عمدتاً ویژه معانى کتب مقدس مى‏داند.

۳- امام ابو منصور ماتریدی (رح)  می گوید: «تفسیر» تعیین مرادومقصود قطعی قرآن است که اگر با دلیل قاطعی همراه باشد، شهادتی بر مراد قطعی خداوند است و آن را تفسیر صحیح می نامند و اگر نه «تفسیر به رأی» است که شرع آن را ممنوع کرده است ولی «تأویل» ترجیح غیر قطعی یکی از احتمالات الفاظ قرآن را گویند.

۴- جمعی از علما گفته اند: «تفسیر» معنی با روایت و «تأویل» معنی با درایت است.(زرکشی،۱۴۱۵ق،ج۲،ص۱۵۰)

۵- «تفسیر» همان بیان معنی و مطلبی که از عبارت قرآن، مفهوم می شود و«تأویل» آن مطلبی که از اشاره قرآن معلوم می گردد.

۶ – تفسیر، اعم از تأویل است به این نحو که استعمال تفسیر نوعاً در مسائل لفظی است وتأویل اکثراً در معانی استعمال می شود . تفسیر در مورد الفاظی به کار می رود که نامأنوس(غریب) باشد مثل بحیره، سائبه،ووصیله و تأویل اکثراً در جملات بکار می رود. ( زرکشی،۱۴۱۵ق،ج۲،ص۱۴۹)

۷ – روشن کردن حکم لفظ تفسیر و تحمیل کردن معنایی که لفظ تاب تحمل آن را دارد تأویل است. ( مقدمتان فی علوم القرآن، ص ۱۷۳)

۸ – علامه سیوطی معتقد است که: « تفسیر به معنای تبیین و تعیین سنت است و تأویل آن است که به واسطه علمای معانی خطاب استنباط می شود. و همچنین تفسیر بیان وضع لفظ چه در معنای حقیقی و چه مجازی است، ولی تأویل تفسیر باطن لفظ است که این قول به ابوطالب تغلبی نسبت داده شده است» (السیوطی،۱۴۲۶ق،ج۴، ص۱۵۰)

و نیز گقته است: « تفسیر همان اطمینان به مراد است و تأویل معنای احتمالی است که ماتریدی نیز چنین اعتقادی داشته است.»(سیوطی،۱۴۲۶ق، ج۴،ص ۱۶۷)

۹ – تهانوى (۱۱۵۸ﻫ .ق) در کشاف اصطلاحات الفنون مى‏نویسد :

«در نزد علماى اصول، تأویل مرادف تفسیر است با این تفاوت که تأویل، ظن به مراد و تفسیر، قطع بدان است. چنان که مثلاً هرگاه لفظ مجملى را به دلیل ظنى چون خبر واحد بیان کنند، آن را مؤوَّل خوانند و هرگاه آن را به دلیل قطعى چون حدیث متواتر بیان کنند، مفسَّر گویند.» (تهانوی،۱۹۶۳م،ص ۴۵)

 علامه آلوسی (رح) درمقدمه تفسیر «روح المعانی» به نظریه مشهور علمای متأخرین اشاره نموده، و پس از بررسی اقوال علما در این موضوع می گوید: به نظر من فرق میان «تفسیر و تأویل» بر حسب عرف بود که مخالف عرف فعلی ماست.

دکتر ذهبی خود بعد ازبیان انواع تعریف وتفاوتها، آن تعریفی را که «تفسیر» به روایت و «تأویل» به درایت است برگزیده است.(ذهبی،۱۹۷۶م،ج۱،صص ۱۹ – ۲۶ به اختصار)

علامه محمد تقی عثمانی هم در علوم القرآن قول ابوعبید را ترجیح داده است.( عیدی دهنه،۱۳۸۳ش،ص۳۲۶)

دکتر احمد حسن فرحات، یکی از علمای معاصر می گوید: به نظر من چون «تفسیر» به معنی کشف، بیان و توضیح است و «تأویل» یعنی بازگشتن، بازگردانیدن، صرف و تدبیر. پس در بین اقوال علما تعارضی وجود ندارد؛ زیرا هر یکی از آن ها به بررسی بخشی از معنی «تفسیر و تأویل» پرداخته است.

دکتر صلاح عبدالفتاح خالدی می گوید: رأی استاد دکتر فرحات درست است که تقریباً اکثر اقوال گذشته با یکدیگر چندان تفاوتی ندارند ولی فهم حقیقی قرآن مجید و استخراج احکام از آن به هر دو امر اساسی (تفسیر و تأویل) وابسته است و کسی که می خواهد در آیات قرآن مجید تدبّر و اندیشه ای داشته باشد باید به هر دو امر مهم و اساسی (تفسیر و تأویل) آگاهی کامل داشته باشد. (خالدی، ۱۴۱۶ق ،صص ۱۷۸-۱۷۹ باتغییر مختصر)

عده ای گفته اند: تفسیر به معنای سخن گفتن پیرامون اسباب نزول ایات  و موقعیت و سرگذشت آنهاست، امّا تأویل آن است که در پرتو قدرت استنباط ، آیه به گونه ای معنی شود که با قبل و بعد آن هماهنگی و ارتباط پیدا نماید و با کتاب و سنت مخالفتی نداشته باشد.

طبرسی در تفسیرش در این زمینه می گوید:  « تفسیر کشف مراد از لفظ مشکل یا به عبارتی «کشف امر پوشیده» است و تأویل برگرداندن یکی از احتمالات به آنچه موافق ظاهر است می باشد. و معمولا تأویل پایان شیء و آن چیزی است که مطلبی به آن ختم می شود. » (الطبرسی،۱۳۷۹ق،ج۱،ص۱۳)

رابطه ى منطقى بین تفسیر و تأویل از نوع عموم و خصوص مطلق است; یعنى تأویل، عام و تفسیر، خاص است. اگر تأویل را عبارت از «معناى مراد از الفاظ» بدانیم، بدیهى است که همه ى انواع معانى را شامل مى شود; چه آنها که لفظ در آنها ظهور دارد و چه آنها که لفظ نسبت به آنها داراى خفا و ابهام است. تفسیر (به معناى غیرمصدرى) تنها به آن دسته از معانى اطلاق مى شود که لفظ در دلالت بر آنها صراحت ندارد و مجمل است. 

همچنین گفته شده: از نظر لغوى،تأویل از کلمات اضداد است از این رو ،وقتى در مورد کلام به کار مى رود، گاهى به معناى ابتداءالامر است که همان معناى مراد متکلم مى باشد و گاهى به معناى انتهاءالامر است که به معناى تحقق مفاد کلام مى باشد. امّا تفسیر وقتى در مورد کلام به کار مى رود، یعنى رفع ابهام نمودن از کلام، براى رسیدن به معناى مراد متکلم.
تأویل نوعاً به معناى مصدرى به کار نمى رود و به معناى «مراد متکلم» است; ولى تفسیر هم به معناى مصدرى به کار مى رود، که به معناى رفع ابهام از لفظ یا معناى کلام است، و هم به معناى غیر مصدرى به کار مى رود، که به معناى «مُفَسَّر» است. 

تفسیر روشن کردن مدلول اولی لفظ ومراد متکلم است. تأویل بیان حقیقت مراد است؛ مثلاً آیه «انَّ ربَّکَ لَبالمرصاد» تفسیرش این است که مرصاد بر وزن مفعال از رصد گرفته شده که به معنای مراقبت نمودن می‏باشد، ولی تأویل عبارت است از برحذر داشتن از سبک شمردن امر خدا و غفلت از فرمان الهی.
فرقی که در این جا توضیح داده شده این است که تفسیر معنای مطابقی لفظ و تأویل معنای التزامی آن است؛ پس معنای مطابقی مرصاد عبارت است از مراقبت و لازمه معنای مراقبت، سستی و کوتاهی نکردن درباره آن می‏باشد. بنابراین، سبک نشمردن و غفلت نکردن از امر خدا معنای التزامی مراقبت و تأویل آیه شریفه است.

خلاصه مطلب را از زبان شیخ صابونی می توان چنین بیان کرد: « تفسیر، یعنی معانی ظاهر و روشن از قرآن که به مراد آفریدگار نزدیک شود و بر قرآن دلالت کند. تأویل، معانی نهانی است که از ایات به دست می آید و به تأمل و اندیشیدن و استنباط میان معانی گوناگون،نیاز دارد که مفسر از طریق امعان نظر و استدلال، بهترین و نزدیک ترین را بر می گزینند. بی گمان این امتیاز و برتری نیز قطعی نیست؛ بلکه از دید مفسّر انتخابی روشن تر و برجسته تر است؛زیرا حکم به قطعی بودن آن معانی، داوری در کتاب خداست، حال آن که قرآن می فرماید : « وما یعلم تاویله الا الله » (آل عمران/۷ )

« تأویل حقیقی متشابهات را جز خدا کسی نمی داند .» (صابونی،۱۳۸۶ش،ص۹۵)

نتیجه گیری

  • تفسیر در اصل به معنای «پرده برداشتن و کشف» است . تفسیر قرآن به معنای آن است که انسان پرده از روی الفاظ مشکل و مجمل قرآن بردارد و مقاصد خدا را در آیه روشن سازد و بیان کند.
  • با استفاده از معانی لغوی و تعاریف صاحب نظران، می توان تفسیر را این گونه تعریف کرد:« تفسیر، کشف و پرده برداری از ابهامات کلمات و جملات  قرآن و توضیح مقاصد و اهداف آنهاست .»
  • تفسیر کلید گنجینه وزینی است که در قرآن نهفته  شده و بی وجود تفسیر دسترسی به آن دانه های زیبای جوهر و مروارید تابان مقدور نیست .
  • برخی از مفسران تفسیر را به « علم فهم قرآن‌» تعریف کرده‌اند و بعضی دیگر از مفسران گفته‌اند:« تفسیر به معنای روشن کردن و پرده برداری از چهره کلمه یا کلامی است که براساس قانون محاوره و فرهنگ مفاهمه ایراد شده باشد و معنای آن آشکار و واضح نباشد.»
  • قدما،تاویل را به معنای تفسیر و متاخران به معنای مخالف با ظاهر لفظ دانسته اند .
  • در وجوه افتراق و اتفاق تفسیر و تأویل نظرات متعددی وجود دارد که براساس تعاریف مختلف از تفسیر و تأویل شکل گرفته است .
  • جامع ترین و نزدیک ترین به حقیقت در مورد  تفاوت تفسیر و تأویل با توجه به نظرعلامه سیوطی در الإتقان، تفسیر در حقیقت روشن ساختن معانی ظاهری قرآن است، ولی تأویل یعنی، آن چه که عارفان از میان معانی متعدد و پوشیده و رازهای زیبای ربانی در آیه بدست می آوردند .

 

 

 

منـــــــابع و مــــآخــــــذ

  1. ابن الأثیر، النهایه فی غریب الحدیث والأثر، بیروت،المکتبه العلمیه، ۱۳۹۹ق/ ۱۹۷۹م .
  2. ابن تیمیه،الاکلیل فی المتشابه والتاویل،محقق:محمد الشیمی الشحاته،مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه،قم، بنی‌الزهراء، ۱۳۸۸‌ش.
  3. ابن تیمیه،تقی الدین أحمد،مجموع الفتاوى،المحقق:أنور الباز-عامر الجزار،دار الوفاء، الطبعه الثالثه،۱۴۲۶ق/ ۲۰۰۵م.
  4. ابن عاشور،محمد طاهر، تفسیر التحریر و التنویر، بیروت: موسسه التاریخ، چاپ اول، ۱۴۲۰ق .
  5. ابن فارس،معجم مقاییس اللغه، تحقیق:عبدالسلام محمدهارون؛نشر:مکتبه الخانجی؛القاهره؛۱۹۹۸م .
  6. الأزهری،محمد بن احمد،تهذیب اللغۀ، محقق : هارون،عبدالسلام‌محمدنجار،قاهره، الموسسه المصریه العامه،الدار المصریۀ،۱۳۸۷ق.
  7. الأشقر،عمر بن سلیمان، التَّأویل و خُطُورَتُهُ وَآثَارُهُ،دار النفائس للنشر والتوزیع،الأردن،لطبعهالأولى،۱۴۱۲ق/ ۱۹۹۲م .
  8. ابن منظور الأفریقی،محمد، لسان العرب،بیروت،داراحیاء التراث العربی،الطبعه الأولى،۱۴۰۶ق.
  9. اکبری.محمد تقی، فرهنگ اصطلاحات علوم و تمدن اسلامی، بی جا، بی تا.
  10. اندلسی، محمد بن یوسف،البحر المحیط فى التفسیر، تحقیق: صدقی محمد جمیل، بیروت،دار الفکر،۱۴۲۰ق.
  11. البخاری،أبوعبدالله محمد،الجامع المسند الصحیح، المحقق:محمدزهیر بن ناصر،دار طوق النجاه،الطبعه الأولى۱۴۲۲ق .
  12. تهانوی،محمد علی فاروقی،کشّاف اصطلاحات الفنون،تحقیق:لطفی عبدالبدیع،مراجعۀ:أمین الخولی،وزارۀ الثقافۀ،۱۹۶۳م.
  13. خالدی،صلاح عبدالفتاح، التفسیر و التاویل فی القرآن،اردن، دارالنفائس،۱۴۱۶ق/۱۹۹۶م.
  14. داورپناه، ابوالفضل؛ انوار العرفان فی تفسیر القرآن؛ تهران: کتابخانه صدر؛ چاپ اول، بی تا.
  15. ذهبی،محمد حسین،التفسیر و المفسرون، ،دارالکتب الحدیث،چاپ دوم،۱۹۷۶م .
  16. راغب اصفهانی،حسین بن محمد،مفردات الالفاظ القرآن،تحقیق:صفوان عدنان داودی،دارالعلم دمشق و الدار الشامیه بیروت، ۱۴۱۶ق/ ۱۹۹۶م .
  17. زرقانی،محمدعبدالعظیم؛ مناهل العرفان فی علوم القرآن،بیروت،دارالفکر؛الطبعه الاولی: ۱۴۲۴ق/۲۰۰۴م،
  18. زرکشی، محمدبن عبدالله؛ البرهان فی علوم القرآن؛ مصحح: یوسف عبدالرحمن مرعشلی،جمال حمدی ذهبی و ابراهیم عبدالله کردی،بیروت،دارالمعروفه،۱۴۱۵ق .
  19. سیوطی، جلال الدین،الاتقان فی علوم القرآن؛تحقیق: فواز احمد زمرلی؛بیروت،دارالکتاب العربی،۱۴۲۶ق/۲۰۰۵م،
  20. صابونی، شیخ محمد علی ،التبیان فی علوم القرآن، مترجم: محمد بها ءالدین حسینی،سنندج،نشر افخم زاده،چاپ اول، ۱۳۸۶ ش.
  21. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن ، قم: دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق .
  22. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فى تفسیر القرآن، بیروت: دار المعرفه، چاپ اول،۱۴۱۲ق .
  23. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛تصحیح:سید هاشم رسولی محلاتی؛ بیروت،داراحیاء التراث العربی؛ ۱۳۷۹ق/۱۳۳۹ش،
  24. طحاویه، لأبی جعفر أحمد، العقیده الطحاویه، مطبوعه مع شرحها لابن أبی العز الحنفی،بیروت، المکتب الإسلامی، ۱۳۹۱ق.
  25. طریحی،فخر الدین بن محمد،مجمع البحرین و مطلع النیرین،تحقیق احمد حسینی اشکوری،تهران،مرتضوی،۱۳۷۵ش.
  26. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت: داراحیاء التراث العربی، (بی تا).
  27. عیدی دهنه،محمد عمر،علوم القرآن،مترجم:محمدتقی عثمانی،تربت جام،شیخ الإسلام احمدجام،۱۳۸۳ش.
  28. غزالی،محمد،المستصفی، تحقیق: محمد عبدالسلام عبدالشافی،بیروت،دار الکتب العلمیۀ،۱۴۱۷ق/۱۹۹۶م.
  29. فیومی، احمد بن محمد، مصباح المنیر، بیروت،مکتبۀ البنان،۱۹۸۷م .
  30. قرضاوی،یوسف،قرآن منشور زندگی،مترجم:عبدالعزیز سلیمی،تهران،نشراحسان،چاپ اول،۱۳۸۲ش.
  31. قریشی ، سید علی اکبر، قاموس قرآن،تهران،دارالکتب الإسلامیّه،۱۳۶۴ هـ.ش،
  32. معرفت، محمد هادی؛ التمهید فی علوم القرآن،دراسات مبسطه عن مختلف شؤون القرآن الکریم عرفت باسم علوم القرآن؛ قم،مطبعه مهر،۱۳۹۶ق .
  33. مقدمتان فی علوم القرآن وهما مقدمه کتاب المبانی و مقدمه ابن عطیه؛ تصحیح:آرثرجفری،مصر،مکتبه الخانجی،۱۹۵۴م.
  34. مکارم شیرازی،ناصرو همکاران، تفسیر نمونه،تهران،دار الکتب الاسلامیه،چاپ هفدهم،۱۳۷۴ش.

 

تحقیق و نگارش : حمــــزه  خــان بیگـــــی

کارشناس ارشــد علوم قرآن و حدیث

اشنــــویـــه

دی مـــــاه ۹۲

امیل:hhgirr@gmail.com

همراه:۰۹۱۴۳۴۲۷۷۶۳

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا