سياسي اجتماعي

کارایی ساختار سیاسی اسلام در همه زمانها

کارایی ساختار سیاسی اسلام در همه زمانها

 

اکنون می خواهیم در یابیم که ساختار سیاسی اسلام چگونه می تواند در تمام اعصار کارایی داشته باشد ؟

اسلام برنامه ای فرا گیر و در بر گیرنده تمام جوانب زندگی انسان است و تغییرات زمان و مکان را مورد توجه قرار میدهد و از صفت جاودانگی برخوردار است ، اما این صفت مهم را چگونه محقق می سازد ؟ در این رابطه اسلام ثوابت زندگی بشر را با دقت مورد بحث قرار داده است . این ثوابت شامل شامل عقاید احکام و اخلاق و برخی دیگر از مسایل اجتماعی و…..است که دست خوش تغییر و تحول نمی شود .و لذا اسلام به طور کامل و با دقت به بیان آنها پرداخته است . اما در مورد قضایای سیستم سیاسی که ناگزیر دستخوش تغییر خواهند شد، تنها به بیان اصول و مقاصد کلی آنها اکتفا ورزیده است و جزئیات و روشهای تطبیقی و عملی ساختن آنها را که تحول پذیرند ، به عقل و اندیشه انسانها  واگذار نموده است تا انسانها  با استفاده از دانش و آگاهی و تجربیات  خود و به فراخور شرایط زمان و مکان ، راههای عملی ساختن آن اصول را بیابند و برای آن برنامه ریزی نمایند . وبا این کار ،راه پیبشرفت وترقی را به روی زندگی انسان باز می گذارد  و از اینکه زندگی بشر در یک چهاچوب معین وثابت محدود گردد، ممانعت به عمل می آورد.

 بر این اساس ، اصول کلی ساختار سیاسی اسلام که عبارتند از ( حاکمیت شرع ،شوری اقتدار ملی استقلال قوه قضاییه و قانون گذاری ، آزادی های عمومی توجه به عدالت در تمام امور ) همواره ثابت و جاودانه باقی می مانند و باید در تمام زمانها به کار گرفته شوند . اما روشها وبرنامه ها و ابزار محقق ساختن و تطبیق عملی این اصول ، قطعاً جزء متغیرات میباشد و اسلام نیز در این رابطه هیچ برنامه و روش خاصی را تعیین ننموده است . راهکارها و روش هایی که در مراحل مختلف فرمانروایی اسلام به ویژه در عصر خلفای راشدین وپس از آنها بکار گرفته شده اند صرفاً به عنوان یک تجربه ، قابل استفاده می باشند ولازم نیست عیـناً تکرار شوند و به قـول علمای معاصر اسـلام (( الاشکال التاریخیه تفیذ المشروعیه و لا تفیذ الالزام : سیستم های سیاسی تاریخی ،بیانگر مشروعیت آنهاست  و تکرار آنها الامی نیست ))

اسلام بر این باور است که باید حاکمیت شریعت پذیرفته شود و حکومت و ملت در بعد نظری بدان پایبند باشند اما پایبندی این اصل ،چگونه عملی می گردد؟ ابزارها و راهکارهای عملی این اصل نظری کدامند؟ آیا یک هیئت عالی رتبه فتوا  تشکیل می شود که بر تمام پروژه ها و برنامه ها و قوانین مصوبه دستگاه های مختلف دولت ، نظارت نمایند .در این صورت ، آن هیئت چگونه تعیین می شود ؟ از طریق انتخابات یا از طرق دیگر ؟ آیا بخشی از این و ظیفه بر عهده رسانه ها و مطبوعات خواهد بود ودر تصحیح خطاها و انحرافات حکومت و دولتمردان نقش خواهند داشت ؟

اینها وبسیاری از امور دیگر ، جزء متغیرات هستند  وپاسخ به آنها به حوزه اجتهاد مربوط می شود که علما ومتخصصین واهل شوری در هر عصری میتوانند آنها را به بحث بگذارند.

مسلماً جامعه اسلامی نیز باهوشیاری تمام ،بر عملکرد آنها نظارت می نمایند ورضایت وعدم رضایت خود را اعلام می دارند.

بدین ترتیب ، اسلام مقرر داشته است که منشاء قدرت سیاسی جامعه ،مردم می باشند و آنها هستند که قدرت را به عده ایی اعطاء کرده اند  ، به این معنی که حق عزل و نصب و  نظارت بر کارگزاران دولت را دارند و این مطلب در نظام سیاسی اسلام یک اصل اساسی می باشد که کاملا مسلّم و تردید ناپذیر است، اما این اصل اساسی چگونه عملی می شود ؟

پاسخ به این پرسش به خود ملت واگذار شده است و آنها میتوانند با بهره گیری از دانش و تجربیات دیگران و با توجه به شرایط خاص هر منطقه ، در مورد آن ، به توافق برسند.

این مطلب در مورد سایر اصول کلی نظام سیاسی اسلام ،صدق خواهد کرد چرا که باب اجتهاد و سیاست اسلام همواره باز خواهند ماند و اصولا از این طریق است که جاودانگی اسلام حفظ شده و بسته به تغییرات زمانی و مکانی تحقق می یابد .

در واقع اسلام مسلمانان را از غرق شدن در گرداب کشمکش ها تضاد دین و سیاست و یا دین و دنیا و یا به عبارتی دیگر دین و دنیا گرایی و (سکولاریزم ) دور نگه داشته است …..

آشوبها و بحرانها یی که از طرف آیین کلیسا ،دامنگیر مردم اروپا گردید ،از آنجا ناشی شد که در ابتدا کشیشها ، رهبانیت و اعتراض و دوری جستن از زندگی دنیوی را بر ملل اروپا واجب نمودند ،و سرانجام نتوانستند در مقابل فشار خواسته های فطری بشری مقاومت نمایند و به ناچار رویه ی  خود را تغییر دادند و در تمام امور زندگی دیگران دخالت نمودند. اما بدان جهت که آیین مسیحیت ،در اصل مجموعه ای از نصایح روحی و اخلاقی است و به هیچ وجه وارد مسایل زندگی نمی شود  ،دخالت کشیشها در این گونه امور، نتایج بسیار ناگوارتری از مرحله پیشین بر جا گذاشت زیرا کشیشها جهالت خود را با شهوات و آرزوهای سرکوب شده خویش در آمیختند و به نام دین ، قانون خود  ساخته را بر مردم تحمیل نمودند .

مورخین معتقدند که ناگوارترین عصر حیات اروپا ،زمانی بوده که ملل اروپایی تحت سلطه کلیسا کشیشها بوده اند وبه موازات آنها ،پادشاهان و( فئودالها )نیز سلطه سیاسی و اقتصادی خویش را مستبدانه بر مردم اعمال می کردند . اکثر اوقات در میان این دو قدرت حاکمه ، یعنی قدرت دینی و قدرت حکومتی ، تضاد  و درگیری رخ میداد و طبقه های پایین جامعه را در گیر ودار کشمکش ها و نزاعهای خود قربانی می نمودند .

این شرایط چنین قرن به طول انجامید تا آنکه ابرهای تیره جهل و ستم به تدریج کنار رفتند و(رنسانس ) وبیداری،تمام اروپا را فرا گرفت .الته با اطمینان میتوان گفت ، تمدن اسلامی در بیداری اروپا نقش به سزایی داشته است زیرا تمدن اسلامی در آن زمان در اوج پشرفت و شکوفایی خود به سر می برد .

ملل اروپا هم از طریق اندلس وهم از طریق ارتباط با ملل مسلمان در جنگهای صلیبی ، از تمدن اسلامی سود جستند ، که البته ان تنها یک ادعا نیست ، بلکه خود مورخین و نویسندگان اروپایی به صراحت به این حقیقت اعتراف کرده اند  .
چنانکه (رابرت بریفولت ) در کتابی به نام (ساخت انسانیت ) گفته است
; هیچ جنبه ای از پیشرفت اروپا را نمی توان سراغ گرفت که تمدن اسلامی بر آن تاثیر مستقیمی نگذاشته باشد . در جای دیگری از همین کتاب میگوید ; توسعه و پیشرفت اروپا صرفا ثمره پیشرفت علوم طبیعی نیست بلکه تمدن اسلامی تا ثیر شگرف و فراگیری بر رنسانس اروپا گذاشته است .

روشنفکران و آزادی خواهان می خواستند عقل و اندیشه انسان را از بند افسانه های کلیسا و تحریفهای آن رها سازند تا اینکه اراده انسان محترم شمرده شود و از زیر یوغ استبداد وخودکامگی قدرتمندان نجات یابد .

در اروپا نهضتها و شورشهای بسیاری صورت گرفت که در ابتدای امر برای حذف کلیسا و  تقویت و اقتدار زمامداران حکومتی ، با پادشاهان همدست شدند و در مرحله بعدی این قدرت را نیز از چنگ پادشاهان به در آوردند وبه ملت وا گزار نمودند . ثمره این شورها ، تئوریها و اسلوبهای عملی ای بود که تحولاتی ژرف و بنیادین را در زندگی اجتماعی وسیاسی  ملل اروپا بر جا گذاشت .

نتیجه چنان شد که دولت و زندگی به کلی از دین جدا شدند و حق هر گونه دخالتی در مسائل زندگی دیگران از کلیسا سلب گشت و به عبارت دیگر به زندگی صرفا جنبه دنیوی دادند و بعد از آن خواستار حاکمیت ملت برخود شدند تا به ظلمهای پادشاهان و کشیشها برای همیشه خاتمه دهند .

به دنبال این تغییرات ،آزادیهای بی حد و حصری نیز به افراد داده شد .مردم سالاری یک راهکار نظری برای به در آوردن قدرت از چنگ پادشاهان و سپردن آن به مردم میباشد و در عمل به معنای استحکام بخشیدن دمکراسی  و قبول حکم اکثریت است ، به این ترتیب اکثریت حق تشکیل حکومت را داشته با شند و اقلیتها نیز در چهار چوب قانون ، از حق اعتراض سیاسی بر خوردار گردند به شرطی که انتقال قدرت همواره برای حزبی که اکثریت آراء را به خود اختصاص می دهد ، امکان پذیر باشد .

بنا براین سیستم  دمکراسی نیازمند (پلورالیسم ) و تعدد سیاسی و حزبی خواهد بود و به این دلیل احزاب سیاسی به عنوان یک ضرورت ، در زندگی دمکراسی و پارلمانی اروپا پدید آمدند . به این ترتیب ، به و جود آمدن سکولاریزم و دمکراسی در اروپای غربی پیامد همان شرایط نا گواری بوده که در اروپا حاکم بوده است . البته این شرایط خاص در اروپا اقتضا نمود که این دو پدیده همزمان با هم به وجود بیایند و گرنه لازمه ایجاد دمکراسی مشروط به پیدایش سکولاریزم نمی باشد.

سکولاریزم ، پیامد تهی مایگی مسیحیت تحریف شده برا ی زندگی و افراط گری های رجال  کلیسا بود ، و نقطه سیستم ضعف سیستم دمکراسی غرب نیز همین است، چون که این سیستم بر یک اساس محکم و ما فوق اراده انسان بنا نشده است و به اراده اکثریت (حتی اگر اشتباه نمایند ) بستگی دارد . بدون آنکه میزان و معیار ثابت و لا یتغیری وجود داشته باشد که متغیرات و رخدادهای جدید را با آن ارزیابی نمایند . و گرنه ابزارهای دمکراسی از قبیل تکثر گرایی و انتخابات و پارلمان و آزادی مطبوعات و نظارت بر حکومت و انتقال قدرت را می توان ، تماماً با حفظ ایمان قلبی و به دور از فلسفه الحاد و مادیگرایی
و نژاد پرستی غرب در عمل پیاده نمود و سعادت را برای بشریت به ارمغان آورد .

نظام سیاسی اسلام می تواند از ابزار دمکراسی کاملا استفاده نمایدد و با اسلوبی نوین ودر عین حال با حفظ جنبه اسلامی و الهی آن ، اصول کلی و جاودانه ساختار سیاسی را در عمل پیاده سازد.

با توجه به این نکته که در اسلام اصول و کلِّیّات همیشه ثابت بوده و  مسلمانان در هر شرایط و زمان و مکان با توجه به این اصول و ثوابت به کار سیاسی و امور حکومتی و مملکتی خود می پردازند و در غیر اصول و ثوابت مجتهدین عصر به اجتهاد و ارائه ی راهکار متناسب با اصول و شرایط و زمان و مکان خود می پردازند . و اینگونه ساختار سیاسی ، اجتماعی ، نظامی ، اقتصادی و… اسلام در هر زمان و مکانی قابل اجرا می باشد و اسلام دینی جهانی فراگیر همه جانبه و جاودانه می شود .

—————————————————–

منبع : ساختار سیاسی اسلام و تعدد احزاب

مؤلف : هادی علی

مترجم : حامد بهرامی

انتشارات : نشر احسان

—————————————————–

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا