دعوت و داعی

اولویت انقلاب درونی بر انقلاب تشکیلاتی

اولویت انقلاب درونی
بر انقلاب تشکیلاتی

( اولویت ها در عرصه
اصلاح )

یکی از اولویت های مهم
در عرصه اصلاح، توجه و عنایت به بازسازی فرد قبل از بازسازی جامعه یا عنایت به
انقلاب درونی و افکار قبل از انقلاب تشکیلات و مؤسسات است. بهتر است در اینجا
تعبیر قرآنی را که به « تغییر ما بالأنفس» از آن یاد شده مورد استفاده قرار دهیم،
چنان که می فرماید:                                                 (إِنَّ
اللَّهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ
)
رعد/۱۱

در حقیقت خدا حال قومی
را تغییر نمی دهد تا آنان حال خود راتغییر ندهند. بازسازی و انقلاب درونی پایه ی
تمام اصلاحات، دگرگونی ها و بازسازی های اجتماعی است و از فرد شروع کردن مبنای
اصلاح کل است.چون انتظار ساختن یک ساختمان سالم و محکم با آجر و مصالح بد و
نامناسب، انتظاری است بی مورد. فرد اولین آجر ساختمان جامعه است. به همین علت هر
تلاش و جهادی که برای به وجود آوردن مسلمان حقیقی و تربیت او به روش کاملا”
اسلامی، به کار گرفته شود بر سایر تلاش ها اولویت دارد. زیرا تلاش در راه تربیت و
پرورش مسلمان، زیربنای هر نوع سازندگی و هر گونه اصلاحات است و «تغییر ما بالأنفس
»به همین معناست .

تربیت و پرورش افراد
صالح وظیفه ی اولیه پیامبران_علیهم السلام _ و وظیفه ی جانشینان آنان و وظیفه ی
کسانی بوده که بعدها وارث ایشان شده اند.

اولین عامل انسان ساز،
ایمان
یعنی کاشتن عقیده ی صحیح در قلب فرد است
عقیده ای که نگاه او را به جهان هستی، انسان، زندگی، پروردگار هستی و آفریدگار
انسان و بخشنده حیات، تصحیح و اصلاح می کند و این تنها عقیده درست است که انسان
را  به مبدأ، مسیر، رسالت و نقش خودش آشنا
می سازد و به سؤال هایی پاسخ می دهد که افراد بی دین از دادن پاسخ به آنها متحیر و
سرگردانند، سؤال هایی که از درون انسان برمی خیزند و سعادت انسان در گرو دست یابی
به پاسخ درست آنهاست:«من چه هستم؟»،«از کجا آمده ام؟»،« به کجا می روم؟»،« بهر چه به
وجود آمده ام؟»،«حیات و مرگ چه هستند؟»،«قبل از حیات چه بوده ام و بعد از مرگ چه
می شوم؟»و« نقش و مسئولیت من در این کره ی خاکی  از زمانی که به حد تکلیف و بلوغ عقلی رسیده ام
تا هنگامی که می میرم چیست؟».

 

تنها ایمان و عقیده
صحیح است که به این پرسش های بزرگ و سرنوشت ساز،پاسخ کافی و شافی می دهد و بس. و
تنها ایمان است که به زندگی، هدف،و معنی و ارزش می بخشد.انسان بدون ایمان در جهان
هستی، بسان یک برگ خشک سرگردان و ناچیز درخواهد آمد که از هر جهت ناچیز و بی ارزش
است،از لحاظ حجم و وزن در برابر این همه کرات و کهکشان ها و … چیز قابل حساب
نیست و از لحاظ عمر نسبت به دوران های زمین شناسی و دگرگونی های طولانی آن و دوران
های بی نهایتی که می آیند، لحظه ای هم محسوب نمی شود قدرتش در برابر حوادث طبیعی
ای که او را تهدید می نمایند از جمله زلزله ها و آتش فشان ها و طوفان های سهمناک و
سیل های بنیان کنی که در کمین او نشسته اند، به عدم، بیشتر شبیه است و به همین
خاطر با وجود برخورداری از علم و اراده و وسایل پیشرفته،عاجز و دست بسته اند.
ایمان همیشه و در هر حال کمربند نجات بوده و هست.و تنها با نیروی ایمان است که می
توان تغییرات درونی را به بار آورد و به اصلاح درونی پرداخت. انسان نه حیوان است
که افسارش در دست دیگران باشد و نه ابزار است که از آهن و مس و سایر معادن ساخته
شود. حرکت انسان، تنها از عقل و قلبش برمی خیزد و هنگامی که عقل و قلبش راضی شدند
او هم راضی می شود و اگر هدایت یافتند او نیز هدایت خواهد شد.ایمان است که انسان
را به حرکت درمی آورد و او را توجیه و مطمئن می سازد و نیروهای شگرفی را دراو به
وجود می آورد که در خلأ ایمان به وجود آمدن آنها امکان پذیر نیست. ایمان آفرینش و
روح نو به انسان می بخشد و عقل و اراده و بینش و فلسفه تازه ای را به او اهدا می
کند و ما این حقیقت را در ساحران فرعون،در آن هنگام که به پروردگار موسی و هارون
ایمان آوردند و در برابر قدرت فرعون محکم ایستادند، به خوبی ملاحظه می نماییم که
چگونه در کمال عظمت و قدرت به او گفتند:( فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ إِنَّمَا
تَقْضِی هَذِهِ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا )
طه/۷۲

پس هر حکمی می خواهی
صادر کن زیرا تنها در این زندگی دنیاست که تو حکم می رانی.

 

همچنین ما این حقیقت
را در اصحاب پیامبر(ص)در می یابیم که چگونه ایمان،آنان را از حالت جاهلیت بیرون
آورد و به اسلام مشرف گردانید. و چگونه از بت پرستی به خدا پرستی و از حیوان پروری
به رهبری بشریت و هدایت انسان ها به سوی الله رهنمون ساخت وآنان را از تاریکی های
کفر به سوی نور توحید سوق داد. پیامبر(ص) ۱۳ سال در مکه باقی ماند و در این مدت
تمام تلاش و همش برای تکوین و تشکیل نسل اول بر حقیقت ایمان بود. در تمام این سال
ها قانونی که به جامعه نظم بخشد و روابط اجتماعی و خانوادگی را سامان دهد و
منحرفان را مجازات کند بر او نازل نگردید، بلکه تلاش قرآن و تلاش پیامبر(ص) منحصر
به ساختن این نوع انسان و ساختن این نسل از اصحاب و تربیت و پرورش آن بود، تا این
نسل بعدا” بتواند رهبری و تربیت تمام بشریت را بر عهده گیرد.

 

در آن زمان خانه ی
ارقم بن ابی الارقم نقش خود را ایفا می کرد، قرآن کریم بر حسب وقایع، به تدریج کم
کم بر پیامبر(ص) نازل می شد، تا به آرامی و به دور از عجله و شتاب آنها را برای
مردم بخواند و کلام الهی را به آنان ابلاغ کند و قلب خود و کسانی را که با او
ایمان آورده اند به این آیات مطمئن و استوار دارد و به سوالهای مشرکین پاسخ دهد و
آنان را به عقب راند، آری قرآن کریم بزرگترین نقش را در تربیت جماعت مؤمنان و حرکت
آنان بر راه راست ایفا می کرد.

خداوند می فرماید:( وَقُرْآنًا
فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُکْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِیلا

)اسراء/۱۰۶

و قرآنی با عظمت را
بخش بخش بر تو نازل کردیم تا آن را به آرامی بر مردم بخوانی، و آن را به تدریج بر
مردم نازل کردیم.

(وَقَالَ الَّذِینَ
کَفَرُوا لَوْلا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَهً وَاحِدَهً کَذَلِکَ
لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَکَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِیلا *وَلا یَأْتُونَکَ بِمَثَلٍ
إِلا جِئْنَاکَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِیرًا
) فرقان/۳۳-۳۲

و کسانی که کافر شدند،
گفتند:«چرا قرآن یکجا بر او نازل نشده است؟» این گونه ما آن را به تدریج نازل
کردیم تا قلبت را به وسیله ی آن استوار گردانی و آن را به آرامی بر تو خواندیم. و
برای تو مثلی نیاوردند، مگر آنکه ما حق را با نیکوترین بیان برای تو آوردیم.

 

امروز، اگر ما بخواهیم
به اصلاح حال خود بپردازیم مهم ترین کاری که باید انجام دهیم این است که شروع و
ابتدای درستی داشته باشیم و به بازسازی حقیقی انسان اقدام نماییم
، به نحوی که عقل، روح، جسم و اخلاق او را متوازن و هماهنگ سازیم که هیچگونه
سرکشی و تغیان در میزان آن نباشد. عقلش را با دانش و فرهنگ، روحش را با عبادت،
جسمش را با ورزش ، اخلاقش را با فضایل،رزمندگیش را با تحمل، مردمی بودنش را با
مشارکت و سیاستش را با هوشیاری و تدبیر، بازسازی کنیم و او را به عنوان انسانی
مفید برای دین و دنیا آماده سازیم، به شیوه ای که در حد ذات خود صالح و برای
دیگران هم مصلح باشد، تا بدین ترتیب از خسارت و زیان دنیا و آخرت رهایی یابد زیرا
خداوند متعال می فرماید:
)
وَالْعَصْرِ *إِنَّ الإنْسَانَ لَفِی
خُسْرٍ*إِلا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ
وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ)
العصر۳-۱

سوگند به عصر( غلبه ی حق
بر باطل ) که واقعا” انسان دست خوش زیان است. مگر کسانی که گرویدند و کارهای
شایسته کرده و همدیگر به حق سفارش و به شکیبایی توصیه کرده اند.

 رسیدن به این درجه از انسانیت، میسر و ممکن
نخواهد بود جز در پرتو بینش درست و کلی از جهان هستی، فلسفه ی واضح و روشن از
زندگی، قانون کامل برای تمدن و پیشرفت و توسعه ای که مورد اطمینان و باور مردم
باشد و بتواند فرزندان امت اسلامی را بر ایمان و یقین بدان و عمل براساس آن تربیت
کند و در مسیر آن به حرکت در آورد و تمام مؤسسات تربیتی و آموزشی و کتابها و
روزنامه ها و رادیو و تلویزیون برای اجرای این برنامه با هماهنگی کامل همکاری
کنند.

نباید کار به نحوی
باشد که مؤسسه ای همکاری کند و مؤسسه ای دیگر بی تفاوت باشد، یا دستگاهی به
بازسازی مشغول باشد، در حالی که دستگاه دیگری به تخریب بپردازد و گفته ی قدیم شاعر
درباره ی ما صدق کند:

و هل یبلغ البنیان
یوما” تمامه                   اذا
کنت تبنه و غیرک یهدم

مگر هیچگاه ساختمانی
تکمیل خواهد شد که وتو به ساختن و دیگری به تخریب آن بپردازد؟ 

 ————————————

منبع: شناخت اولویت
های دینی در پرتو قرآن و سنت

مولف : دکتر یوسف
قرضاوی

مترجم: ابوبکر حسن
زاده

انتشارات: نشر اسان

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا