سياسي اجتماعي

آیا انتخابات بدعت است ؟!

آیا انتخابات بدعت است ؟!

استاد محمد غزالی

با رها به مطالعه و بررسی جنگهای داخلی در تاریخ اسلام پرداخته ام و سپس با خودم می گفتم چه می شد اگر حلّ نزاع میان گذشتگان به جای خونریزی به رفراندم و رأی مردم واگذار می شد ؟

روزی یک فرد روحانی نما  به من گفت :انتخابات «بدعت» است! گفتم آیا ریختن خون و روا ساختن ناروا «سنت» است؟! گفت:قشرهای مردم عادی دارای رأی و نظر نیستند. گفتم : مگر لشکریان دو طرف از همان عامّه ی مردم نبودند؟ چرا جنگیدن آنان را می پذیریم، امّا انتخاب کردن و حقّ رأی آنان را نمی پذیریم ؟!

 

من به نام اسلام همه ی خطاهایی را که فرمانروایان پیشین و کنونی مرتکب شده و می شوند، مردود و غیر قابل قبول می شمارم، و براین باورم که هیچیک از آنان فراتر از انتقاد نیستند واز «عصمت» برخوردار نمی باشند.

از آموزه های دینم آموخته ام که حضرت محمد ﴿ص﴾رحمه للعالمین و نوری هدایتگر برای اولین و آخرین است و امویان و عباسیان و عثمانیها به اندازه پایبندیشان به دین خداوند یا خیانتشان به وحی جاویدن، به آن نزدیک و یا از آن دور می شوند. و نیز بر این باورم که شیوه ی حکومت آن عصور همانند بسیاری از سنن و میراثهای فرهنگی و تاریخی باید از دریچه ی اسلام مورد مطالعه قرار گیرند، نه اینکه از دریچه ی آنها به اسلام نگاه کرد.

و بار دیگر یاد آوری می نمایم که نظام سیاسی اسلام را تنها باید در پرتو منابع معصوم (قران و سنت) شناخت، نه از امور و حوادث تاریخی و …

سیستم انتخابات همچون نظام امتحانات بهترین معیار تشخیص کسب مدارج با لاتر یا تنزّل و یا صعود و یا سقوط است. بسیار درباره ی جفای به نظر مردم شنیده ام و هر اندازه هم جویای استدلال مخالفان شدم، چیزی نیافتم.

من آدم نادانی را که به او گفته می شود : به دنبال دانش برو ! در پاسخ می گوید: می ترسم علم زیاد عقلم را تباه گرداند، بسیار سبک مغز می دانم. و همچنین آدم فقیری را که به او گفته می شود : به دنبال کسب مال و ثروت برو! و او در پاسخ می گوید: می ترسم مال زیاد زمینه ی سرکشی و انحرافم را فراهم نماید، آدمی کم خرد می دانم.

و نیز آنهایی را که به نام اسلام بد ترین حکومتهای فردی را توجیه و تأیید می کنند دون همتانی حقیر به شمار می آورم؛ همانهایی که در واکنش به این اصل که: نظام سیاسی اسلام بر شوری استوار است، می گویند: این دیدگاه توده ی مردم است و به آنها هم هیچ ربطی ندارد؛ بلکه در حوزه ی شورای حلّ و عقد است.

این سؤال به ذهن متبادر می شود که این خام اندیشان خیال پرداز از چه طریقی می خواهند اهل حلّ و عقد را بر گزینند؟ اگر توسط حاکم منصوب شوند که همان می شود که ابوطیب گفت: «منازعه بر سر [قبول] تو بر پا شده و تو در عین دشمن بودن، در مقام داور هم نشسته ای !!» و اگر قرار است اکثرّیت مردم مسلمان آنان را بر گزینند، چاره ای جز تن دادن به انتخابات نیست.

شاید عده ای از سخنان من اینگونه برداشت کنند که من سیستم های حکومتی غرب را می پسندم و شاید هم این رویکرد اصلاً مستقیماً برخی از آراء من باشد امّا جان کلام من این است که قبل از اقتباس هر نظام یا سیستمی غیر بومی برای نیل به اهداف خود، لازم است که یک سری تغییرات بنیادین در روشهایی که بر اساس آنها زندگی می کنیم، اعمال نماییم. ما در گذشته پیشگام و قافله سالار تمدّن بشری بودیم امّا به تدریج و با گذشت زمان چراغ هایی را که در دست داشتیم خاموش کردیم؛ در نتیجه پراکندگی و نابسامانی همه ی زندگی ما را فراگرفت و دیگران راه تمدّن و پیشرفت را در پیش گرفتند وما همچنان در جای خود باقی ماندیم و پس از سالیان درازی به خود آمدیم و به عقب ماندگی و شکست خویش پی بردیم و آرزوی پیشرفت در دلمان ریشه دواند و پس از خوابی عمیق، دیگر بار آهنگ حرکت کرده است.

هر چند جهان پهناور اسلام همچنان ازمردم وحکومتها یی توسعه نیافته موج می زند، مهم آن است که چگونه می توان  این همه را از خواب سنگین دیرین بیدار ساخت ؟ و این امر به فلسفه با فیهای پیچیده نیاز ندارد، اما در آستانه ی گام نهادن به قرن جدید، نیاز مند آن هستیم که خواسته ها و اهدافمان را روشن کنیم. به قلمی که به آن می نویسم نگاه میکنم، می بینم ساخت آمریکا است . به ساعتم که می نگرم، متوجّه می شوم که ساخت سوئیس است. به عینکم که نگاه می کنم میبینم که در آلمان آن را ساخته اند . کفشهایی را که کی پوشم در ایتالیا دوخته اند. لباسی را که می پوشم تارو پودش چینی است و تنها در ممالک عربی و آن هم با استفاده از دستگاهها و ابزار خارجی، آن را به پارچه تبدیل کرده اند. به ماشینی که مرا سرِکار می برد نگاه می کنم، می بینم ساخت ژاپن است …!!

پس ما چه ساخته ایم؟! هیچ چیز! بسیاری از کشورهای جهان تولید کننده اند، وما کشورهای اسلامی مصرف کننده! به راستی که ادامه ی این وضع شرم آور است.

گفتم : آنها در عرصه صنعت پیشرفته اند، امّا مادر عرصه ای دیگر !

روزی چشمم به روزنامه ای داخلی افتاد که آگهی تبلیغاتی زیادی در آن چاپ شده بود، تبلیغ برای مرغ فرانسوی، سیب فرانسوی، عطر فرانسوی و…

من می دانم که هواپیمای میراژ فرانسوی اسلحه ای بسیار خطر ناک و نیز می دانم که مها رت فرانسویان در زمینه تجهیزات الکتریکی و الکترونیکی را آگاهان و صاحبنظران این عرصه اعتراف کرده اند. به هر حال هر جا که می نگریم با نشانه های پیشرفت دیگران روبرو می شویم؛ ما چه دستاوردی داشته ایم؟!

پاسخ تلخ این سؤال آزارم می دهد وآن این است که: همچون کودکی که از متکی بودن به پدرو یا معلّمش رنج می برد،

ملّتهای مانیز از این عقب افتادگی رنج می برند.

متأسفانه ما ملّتی نابالغ و توسعه نیافته هستیم و هنوز به مرحله رشد، تولید و استقلال و خود کفایی گام ننهاده ایم . به چه علّت؟ برای اینکه اعراب و مسلمانان دارای طرح و برنامه ای عملی منطبق بر اصول اسلام نیستند و حتی در بسیاری از موارد پایبندی چندانی هم به مسئو لیتهای ایمانی و اخلاقی و ارزشهای والا و احکام استوار آن ندارند.

وابستگی و دنبال روی از دیگران برای آنهایی که فاقد انگیزه ای برای حرکت و تکاپو هستند چندان تعجب آور نیست؛ امّا در خصوص اشغال سرزمین فلسطین توسّط یهودیان به اسم تورات و با اهداف نابودی اسلام و عرب ها فرصت بی بدیلی برای بیداری برا اساس اسلام بود؛ امّا رهبران اعراب همه ی تلاشهای خود را صرف نژادی جلوه دادن آن به کار گرفتند و تا حدّی هم موّفق شدند. از دیدگاه یهودیان مسئله، مسئله ای است دینی؛ امّا از دیدگاه عرب ها به تهیه نان و بهداشت و مسکن برای فلسطین منحصر گشته است. و هر کس که در این میان از اسلام سخنی به میان بیاورددهانش را خواهند دوخت و دست و پایش را به غلّ و رنجیر خواهند بست و روانش را خواهند سوزاند و با چماق واپسگرایی بر سرش خواهند کوفت.

ولی از دیدگاه آنها، اسرائیلیان مردمی هستند با فرهنگ، پیشرفته و بسیار شریف ! آیا به این گفته من که: مردم و حکومتهای عربی هنوز به مر حله بلوغ گام ننهاده اند، فکر کرده اید؟ زیرا هنوز از نظر مادی و قوانین اجتماعی تحت الحمالیه ی دیگرانند و از نظر غذا، اسلحه و… به شدّت به بیگانگان وابسته اند.

و همه اینها معلول سستی در ایمان و جمود و خمودگی فکری است و تمامی این عقب افتادگی و تباهی، نتیجه ی عملکرد نامناسب پاره ای از فقهاء، دعوتگران، حاکمان و سیاستمداران مسلمان است و چنانچه این عوامل عقب ماندگی پای در رکاب گذر آینده بنهد وضعیت از این هم که هست، بغرنج تر خواهد شد و لازم است که در اولین فرصت به خود آییم و یکبار دیگر در وضعیّت سیاسی ـ اجتماعی خود تجدید نظر کنیم؛ باشد که بالندگی زندگی و دین خویش را تضمین نماییم . 

منبع : وبلاگ مدرسه صلاح الدین ایوبی

——————————————

منبع : کتاب فساد سیاسی در جوامع و اسلامی

تألیف : محمد غزالی

ترجمه : عبد العزیز سلیمی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا