قرآن

تفسیر سوره ی اخلاص {توحید}

تفسیر سوره ی اخلاص {توحید}

دکتر محمود ویسی

با توجه به حدیث پیامبر این سوره مساوی ثلث قرآن
است . دلیل آن را باید در ضمن تفسیر آیات متوجه شویم . نام این سوره اخلاص ، به
معنی خالص گردانیدن و تفکر و بینش از آفات مختلفی که به آن نفوذ و سرایت کرده و
بینش را بیمار ساخته است . می گویند فلانی دیدش خوب نیست یا این که دچار بدبینی شده
است به قول حافظ یعنی آیینه ی دلش غماز نیست ، و حق را به او نشان نمی دهند . زیرا
زنگار و گناه و معصیت روی آیینه ی دل را می گیرد و در آن حالت ، انسان حق را نمی
بیند .

 

آیینه
ات دانی چرا غماز نیست         زان که زنگار از رخش ممتاز نیست

اگر این زنگار و معصیت از دل شسته شود حق را
بسیار خوب نشان می دهد. پس اخلاص یعنی خالص گردانیدن بینش برای که درست ببینیم و
به مقصد برسیم . اخلاص را ما به مایه ای که به شیر می زنند و آن مایه شیر را به
ماست تبدیل می کند تشبیه کرده اند . هیچ شیر خامی به پنیر تبدیل نمی شود و هیچ شیر
جوشانده شده ای هم بدون مایه به ماست تبدیل نمی شود . اگر شیر همان طور رها تنها
راه دوام بخشیدن به شخصیت شیر این است که مایه بگیرد تا تبدیل به ماست شود . تمام
اعمال مانند خام است و برای این که باقی بماند و نگندد نیازمند اخلاص است و اخلاص
همان مایه ای است که به شیر می زنند تا به ماست می زنند تابه ماست تبدیل و ارزش
عمل به میزان اخلاص آن است .اخلص نیتک یکفک القلیل من العمل . نیت خود را خالص کن
عمل اندکی برایت کافی است .    

بیفشان
قطره ی اشکی که من هستم خریدارش      بیاور ذره ای اخلاص ، دریا کردنش با من

بنابر این ما باید روی بینشمان کار کنیم به
خاطر این که خوب ببینیم ، خوب ارزیابی کنیم ، و نهایتا خوب هم قدم بر داریم و به
مقصد برسیم . خوب دیدن بخشی از اصلاح بینش ما است ، بخش دیگر خوب شنیدن است .خوب
شنیدن بسیار مهم است . و برای تحقق آن لازم است در جاهایی که بد می گویند و بد می
شنوند حضور پیدا نکنیم . حالا ممکن این هم به گونه ای محدودیت ایجاد کند ولی ارزشش
را دارد . این افسار گسیختگی که امروزه عادت شده که انسان در هر مجلسی حضور پیدا
می کند معلوم نیست که از کجا آمده است ؟ بعضی از این مجالس را خود تشخیص می دهیم
که مفید هستند یا نه ؟ و بعضی ها را هم باید یک نفر به ما گوشزد کند و یکی از
رسالت های انبیا همین است . که به ما هشدار بدهند که بعضی از کار ها را نکنیم چون
انجام دادنشان برابر با از بین رفتن خودمان است . انجام بعضی از کار ها به امتحان
کردنش نمی ارزد و انذار یعنی همین ، یعنی متوجه کردن افراد به نتیجه ی انجام عملی
خاص . پس اخلاص کردن بینش ها . و اخلاص محور آیات این سوره است ، که ما را از غیر
بستاند و به خدا متصل کند ، ما را از هر غیر خدا است جدا کند و به خدایی که واحد
است متصل گرداند . به قول دکتر شریعتی در مقاله ای تحت عنوان یک ، صفر جلویش تا بی
نهایت ، توضیح می دهد هر چه غیر از خدا است صفر است . و اگر هر چهار عمل اصلی را
بر روی این صفر ها انجام بدهیم حاصل باز هم صفر است اما هر گاه این صفر ها در کنار
یک قرار گرفتند شخصیت دیگری پیدا می کنند . در نتیجه یک است که به صفر شخصیت می
دهد . بهترین تعریف برای احد همین یکی بود یکی نبود است که : یکی هست و هیچ نیست
جز او وحده لا اله الا هو . قصه های کودکان همه با این یکی بود یکی نبود شروع می
شوند که ما هر چه داریم از این یک است و این یک است که به ما شخصیت می دهد . لذا
محور آیات سوره توضیحی است پیرامون همین مقوله ، که همه چیز و همه کس غیر از ذات
خدا صفر است و تنها خدا یک است .

 

مفردات سوره :

احد : احد با واحد
تفاوت دارد . خدای واحد یعنی خدا یکی است . اما احد یعنی اثبات یکتایی برای خداوند
و در عین حال نفی یکتایی غیر از خدا ، یعنی ، یکی بود و یکی نبود . یکی بود یعنی
اثبات یکتایی برای خدا و یکی نبود یعنی نفی یکتایی از غیر خدا پس نتیجه می شود غیر
از خدا هیچ کس نبود . به تعبیر هاتف : یکی هست و هیچ نیست جز او . همه این شعر می
شود احد . یعنی خدا در وصف احدیتش که بحث توحید و اخلاص است به ما  می گوید : کافی نیست فقط اقرار کنیم به یکتایی
خداوند بلکه باید یکتایی غیر خدا را نیز انکار کنیم تا توحید ما کامل شود و موحد یعنی
چنین کسی . خدا را به احد می شناسند نه فقط به واحد لذا معنای احد بیشتر از معنای
واحد است . یک بخش از معنای احد ، واحد است . پس احد دارای معنای سلب و ایجاب است .
سلب احدیت و یکتایی از غیر خدا و اثبات احدیت و یکتایی برای خدا . پس لا اله الا
الله تفسیر احد است . حال چه زیبا است کلام بلال وقتی شکنجه اش می کردند نمی گفت :
واحد ، واحد ، اگر واحد می گفت آزادش می کردند و کاری به کارش نداشتند . بلکه می
گفت : احد ، احد ، و مفهوم را خوب فهمیده بود . احد یعنی اینکه من خدا را قبول
دارم و شما و بتهایتان را قبول ندارم . و این بود که تحملش نکردند و او را تا حد
مرگ شکنجه کردند و لذا اقرار به یکتایی خدا لازم است اما کافی نیست و باید نفی خدا
بودن از غیر خدا بشود یعنی لا اله الا الله .بنابر این اگر قرار است که ما به کسی
تکیه و اعتماد کنیم آن تنها خدای احد است .

صمد : از ماده ی صمود
است ، به معنای پر شدن چیزی به طوری که هیچ گنجایش و ظرفیتی برای آن چیز باقی نماند
. خداوند صمد است ، یعنی از بی نیازی پر شده است . تمام ذات خدا را بی نیازی و غنا
فرا گرفته است و کمترین نیازی در او راه ندارد .

لم یلد : از ماده ی ولد
است یعنی به دنیا نیاورد .

کفو : به معنای همتا
یا مثل و شبیه است .

تقسیم بندی آیات :

آیه ی ۱ توضیحی است پیرامون معرفی خدایی که
واحد است و این که هیچ شریکی را بر نمی تابد و نمی پذیرد . آیات ۲ و ۳ و ۴ شرح احد
است .

 

تفسیر آیات :   

ارتباط سوره ی کافرون و اخلاص و
اینکه چرا پیامبر تاکید داشتند که در دور رکعت اول نماز صبح سوره ی کافرون واخلاص
خوانده می شود ، زیرا وقتی که انسان از خواب بیدار می شود اولین کاری که می کند
خواندن نماز صبح است و باید از همین 
ابتدای  روز تکلیف خود را هم در
رابطه با کفر و هم در رابطه با ایمان ، هم با شرک و هم با توحید ، مشخص کند . در
رکعت اول که سوره ی کافرون را می خواند در حقیقت جدایی خود را از صف اهل کفر اعلام
می کند ، پس از اهل کفر فاصله می گیرد .و در رکعت دوم با گفتن قل هو الله احد به
میدان توحید داخل می شود . و اولین کاری که باید در ابتدای روز انجام دهد این است
که اعلام کند من موحدم و کافر نیستم . روز که با این حرکت مبارک شروع شود آخرش هم
معلوم است که مبارک خواهد بود . اما باید مفاهیم آیات سوره ی کافرون و اخلاص در
ذهنش باشد نه این که فقط مجرد تلاوت باشد . در عین حال سوره ها مختصر هستند به
خاطر این ک انسان در آن دو رکعت اول آمادگی روحی پیدا بکند تا بتواند در ادامه ی
نماز قرائت بیشتری داشته باشد که : ان قرآن الفجر کان مشهود است نمازی است که در
آن قران زیاد خوانده شود . مخصوصا” صبح که در آن فرشتگان حضوردارند . لذا اگر
نماز صبح را هم کوتاهتر از قیه ینمازها بخوانیم ، خودش ک کوتاه و دو رکعت است ،
دیگر طبیعتا” از لحاظ ایمانی برای ما ضرر دارد در قرآن ، قرآن گذاشته انسان. اقم اصلاه لدلوک الشمس 
الی غسق اللیل و قرآن الفجر ان قرآن الفجر کان مشودا ( ۱۷/ ۷۸ )
.درحالیکه
باید می فرمود : والله اعلم ،ان الصلاه الفجر .
در حالی که می فرماید : ان قرآن الفجر کان مشهودا  سوال این است که چرا این جا به جای صلاه الفجر ، قرآن فرموده است ؟  پس نماز باید شخصیت قرآنی پیدا کند و آن چنان در
آن قرآن خوانده شود اگر کسی بشنود فکر کنند ک شما دارید قرآن می خوانید نه نماز ،
تا این که قرآن فجر شود .این است که مفسرین میگویند قرآن فجر یعنی نماز فجر . این
هم دلیل پیوند دو سوره . و ما مرتب نیازمند خروج از کفر و دخول به توحید هستیم .
لا اله یعنی خروج از کفر و الا الله یعنی دخول
به توحید . لا اله یعنی قل یا ایها الکافرون ،  الا الله
یعنی قل هو الله احد . این همان توحید و موحد
شدن است . وقتی که با این وضعیت نماز صبح را شروع می کنیم و بعد نماز ما قرآن
الفجر می شود ، این نماز صبح بسیار پر بار تر از نماز های دیگر خواهد شد .

 

قل هو الله احد*

 

بگو : خدا ، یگانه ی یکتا است *

 

۱_ قل هو
الله احد
بگو هم او ست که احد است . یکی است و هیچ نیست جز او . اثبات
کن احدیت را برای او و نفی احدیت را از غیر او . همین بود که دیگران مجال و تحملی
برای اهل کفر باقی نگذاشت . این سوره به شناسنامه ی خدا هم معروف است .یعنی اگر
بخواهیم خدا را به کسی معرفی کنیم باید بگوییم : احد است . یعنی اینکه ما صفر
هستیم و اگر بخواهیم عزت و کرامت و شخصیت پیدا کنیم ، باید به خدا متصل شویم .باید
به آن یک متصل شویم که فرد دیگری مثل او وجود ندارد .قل
هو الله احد .

الله اصمد * لم یلد و لم یولد
* و لم یکن له کفوا” احد*

خدا سرور والای برآورنده ی امیدها و برطرف
کننده ی نیازمندیها است

نزاده است و زاده نشده است * و کسی همتا و
همگون او نمی باشد

۲_ الله
الصمد
چرا نفرموده است : هو الصمد ؟
به خاطر این که وقتی گفته میشود : الله احد ،
خدا از ما یک انتظاری دارد و آن این که او واحد است و در مقابل احدیت خداوند اول
باید نفی و جود خود بکنیم .یعنی این که ما چه هستیم ؟ اول تویی آخر تویی ، هم بگو
تو هم بشنو هم تو باش ؛ ما همه لاشیم با چندین تلاش . پس موضع گیری ما در مقابل
احدیت خداوند این است که ما موحد شویم .اله احد .اما در مقابل صمدیت خدا قرار نیست که موضع گیری ما ، موضع گیری
احدیت باشد .لذا اگر می فرمود : هوالصمد ، یعنی
همان کاری که با خدای احد می کنیم با خدای صمد هم بکنیم ، خدایی که صمد است از ما
انتظاری دیگری دارد .خدایی که احد است از ما انتظاری دارد که موحد باشیم و خدایی
که صمد است از ما می خواهد که دست نیاز به سویش دراز کنیم چون بی نیاز است و هر
اسمی از اسماء خداوند از ما می خواهد که موضع گیری مناسب با آن اسم را داشته باشیم
. وقتی که خداوند سمیع است ، موضع گیری ما هم در مقابل خدواند با ید این گونه باشد
که مواظب باشیم که چه می گوییم ؟ و باید مواظب باشیم که سنجیده صحبت کنیم . وقتی
که گفته شد خداوند بصیر است ، باید متوجه باشیم که چه کاری انجام می دهیم ، چون
خداوند می بیند . پس در مقابل بصیر بودن خداوند ما اعمال و رفتار خودمان را کنترل
می کنیم . و در مقابل عزیز بودن خداوند ما باید ذلیل باشیم و … و در مقابل عزیز
بودند خداوند ما باید ذلیل باشیم و … در مقابل صمد بودند ، خداوند از ما می
خواهد که فقیر و نیازمند باشیم . بنابراین هر اسمی از اسماء حسنی مقتضی موضع گیری
خاصی است ، اما یک نکته و جود دارد و آن ایناست لذا تمام اسماء حسنای خداوند شرح
اسم الله هستند . به همین خاطر در معنای اسم الله در کتابهای عقیده آمده است ،
ذاتی است که جامع همه ی صفات کمال است . وچون الله صفات مختلف دارد با شناخت هر
صفت او پی به جزئی از عظمتش می بریم ، قرآن می فرماید : ولله
الاسماء الحسنی فادعوه بها ( ۷/ ۱۸)
. خداوند اسماء حسنا دارد با همین
اسماء او را بخوانید و بندگی کنید .

۳_ لم یلد و
لم یولد
 ( این در حقیقت شرح
صمدیت خداوند است )بازترین مظهر از مظاهر نیاز در کسی یا چیزی زاد و ولد است .لذا
این هرگونه زاد و ولدی را از خداوند نفی می کند تا ثابت کند که او کاملا” بی
نیاز است .نیاز به ازدواج ندارد و وقتی که ازدواجی در کار نباشد به طریق اولی بچه
هم به دنیا نمی آورد . لم یلد یعنی به دنیا نیاورد و نمی آورد کسی را ، ولم
یولد  یعنی خودش هم از کسی به دنیا نیامده
است .. پس نه بچه به دنیا آورده یا می آورد و نه بچه ی کسی است .

ولم یکن له کفوا” احد : نتیجه ی
نهایی این می شود که هیچ چیزی هیچ کسی مانند او نیست . هیچ احدی پیدا نمی شود به
صرف احد بودنش مانند خداوند باشد . لذا خداوند در احدیت خودش تک و منحصر به فرد
است با درک معنای توحید از دیدگاه سوره ی اخلاص می توانیم از پوچ بودن و هیچ بودن برهیم
و به خداوند متل شویم .هر چه رابطه ی خودمان را با خداوند قوی تر کنیم ، به همان
اندازه شخصیت و کرامت و ارزش بیشتر پیدا می کنیم و هر مقدار از خدا فاصله بگیریم ،
هر چند برخوردار از مال ، عقلانیت ، اندیشه ، منصب ، شهرت و … باشیم باز هم
صفرند و ما فقط مشغول ضرب و تقسیم و جمع و تفریق این صفرها هستیم و باقی مانده اش
هم صفر است . کل من علیها فان * و یبقی و جه ربک
ذوالجلال و الا کرام  * (۵۵/ ۲۷ _ ۲۶) .کل
شی هالک الا وجهه له الحکم و الیه ترجعون 
( ۲۸/۸۸ ) .

از خداوند می خواهیم که دل های ما را به نور
توحید روشن بگرداند و ما را از صفر و صفر بودن برهاند و به خودش متصل بگرداند .

 

‫۲ دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا