تربیت، اخلاق و تزکیه

دین نصیحت است!

دین نصیحت است!

    عبدالهادى افخم‏زاده

عَنْ تَمیمِ
الدَّارِىّ رض عَنِ‏النَّبِىِّ)ص( قَالَ: الدِّینُ النّصیِحَهَ قُلْناَ لِمَنْ
قَالَ: لِلَّه وَلِکِتابِهِ وَلِرَسُوِلِهِ وِلاَئِمَّهِالمُسْلِمیِنَ وَ
عامَّتهِمْ.   »بخارى – مسلم – ابوداود –
ترمذى – نسائى«

 ترجمه: ابورقیه تمیم پسر اوس دارى)رض( از پیامبر
خدا رسول اکرم)ص( روایت نموده که فرمودند: دین نصیحت و دلسوزى است گفتیم نسبت به
چه کسى فرمودند: نسبت به خدا و کتابش و پیغمبرش و فرمانروایان و پیشوایان مسلمانان
و عامه‏ى مسلیمن.

 توضیح: دین اسلام تنها چیزى است یعنى انجام
وظیفه نصیحت و خلوص و ارادت مسلمان در پنج مرحله:

 ۱ – در پیشگاه خدا به این گونه که باور به او
داشته شریک برایش قرار ندهد در نام  صفتش
الحاد و انحراف نورزد خدا را به جمیع صفات جلال و کمال بشناسد و از هر نقص و عیبى
منزه دارد به طاعتش قیام و از نافرمانیش دورى کند حب و بغض و دوستى و دشمنیش تابع
رضاى او باشد تقرب به درگاه خدا را برترین مقام و افتخار شمرد و با کمال اخلاص به
همه‏ى اینها دعوت کند و مردم را ارشاد نماید.

 ۲ – در برابر کتاب خدا )قرآن مجید(. باور به او
داشته و به طور شایسته آن را تلاوت کرده و رعایت خشوع و تدبر در معانى و آداب شرعى
آن را نموده و به علوم و اسرار و تعالیم و احکام آن دقیقاً واقف گشته و از آن
پیروى کرده و به آیات روشن معنى و معلوم آن عمل نموده و به آیات متشابه و مبهم آن
ایمان داشته و به ظاهر آن معتقد نباشد بلکه آن را به محکمات و آیات واضحه و اساسى
برگرداند بدون آمادگى و شایستگى تمام جسارت تفسیر و تکلم در معنى آن ننماید و در
راه ترویج و تعلیم و نشر آن در دنیا و دفاع و مجاهده در برابر دشمنان و طاعنان و
تحریف‏کنندگان آن فداکارى و جان نثارى کند.

 ۳ – نسبت به پیغمبر خدا )حضرت محمدالمصطفى خاتم
انبیاء و پیغمبر اسلام)ص((. باور به او داشته و رسالتش را تصدیق نموده و براى
اطاعت او و نصرت دینش در حیات و مماتش کمر خدمت بسته و اعظام و توقیر حضرتش را در
حدود اجازه‏ى کتاب و سنت رعایت کرده و براى علو درجه و افزایش مقامش کوشش لازم
نموده و در احیاى روش صحیح و ثابت او و نشر و تعلیم آن و همچنین در مبارزه با بدعت
و تحریف احادیث او در حدود توانایى خود سعى و مجاهدت به عمل آورده و در جهاد با
دشمنان دینش خواه کافر آشکار یا منافق دورو یا دوست نادان و خرافى جانفدا باشد.

 ۴ – درباره‏ى ائمه مسلمین که دو صنفند و بس. اول
خلفاء و سلاطین و پادشاهان اسلامى و نواب و وزارأ و امراء و مأمورین لشکرى و کشورى
و دینى ایشان مانند قاضى و حاکم و سرکرده و افسر و هر کارمند دولتى در کار وظیفه‏ى
مخصوص خود به این گونه که آنها را اطاعت‏نمایى در غیر معاصى و بى‏دینى مثلاً پشت
سر آنان نماز بخوانى و به دستور آنها به جهاد و دفاع از دین و میهن بپردازى و در
صورت مطالبه‏ى حقوق واجبه سرپیچى نکردده و از اطاعت و حکم خارج نشده و طغیان و
شورش نکنى اگر چه ستمکار باشد و به هیچ وجه سد راه انجام عمل آنان نشوى و خیرخواه
و دعاگوى دین و صلاح و توفیق آنها و آماده کمک در حدود توانایى خود باشى و در موارد
ستم و جور و بى‏دینى آنها را با رفق و ادب متنبه و بیدارسازى و به تملق‏گویى و
رشوه دادن  مدح و ثناى دروغین و هر گونه
معصیت دیگر آنها را فریب نداده و نیز در ستم و ناحق آنها شرکت نکنى – دوم ائمه دین
و پیشوایان یقین یعنى علماء به قرآن  حدیث
به اینجور که آنچه را از خدا و پیغمبر روایت کنند قبول دارى و در احکام و اعمال
شرع پیرو ایشان باشى و ارادت و محبت و توقیر و احترام لائق و مشروع را به عمل آورى
و در تسهیل انجام وظیفه‏ى ارشاد و تبلیغ دین هرگونه کمک و همکارى را دریغ ننمایى و
براى تقویت پایه‏ى روحانیت و ترقى و  ابرومندى
آن نهایت کوشش و خدمت را معمول دارى.

 ۵ – درباره‏ى عامه‏ى مسلمانان جز آنها که گذشت
به راهنمایى بخیر و سعادت و مصلحت دنیا و آخرت و مساعده و همکارى و همفکرى بر آن و
پوشیدن ننگ و عار و عیوب و اشتباهات و دستگیرى و مواسات از درماندگان و جلب خیر و
دفع شر از همه و احترام بزرگسالان و شفقت با خردسالان و ترک هر گونه زیان و بدى و
زشتى درباره‏ى هر یک مانند بدگویى و حسد و خیانت و اذیت و ستم و هزارها گناه دیگر
خلاصه و مختصر اداى حقوق و وظایف واجبه در اسلام نسبت به فرد فرد مسلمانان – بعضى
از محدثین این حدیث را ربع اسلام گفته‏اند ولى واقعاً تمام اسلام از اول تا آخرش
در یک جمله‏ى آن مذکور است یعنى ولکتابه زیرا باور به قرآن اول و آخر دین است. و
این حدیث از چند نفر صحابى دیگر مانند ابن عمر و ابو هریره نیز روایت شده و در
بخارى به طور معلق بدون سند یاد شده زیرا راوى از تمیم‏دارى که سهیل پسر ابى‏صالح
است در اثر حزن بر فوت برادرش یا سوءحفظش بسیارى از احادیث را فراموش کرده بود از
اینرو شرط بخارى در او موجود نبوده است.

———————————————————–

منبع :    چهارصد گوهر حکمت

مولف:  عبدالهادى افخم‏زاده

 

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا