مراحل وسوسه انگیزی و نفوذ شیطان در انسان
مراحل وسوسه انگیزی و نفوذ شیطان در انسان
دکتر عبدالحمید بلالی
در لغت، یکی از معانی وسوسه، تکرار کاری و استمرار بر آن می باشد.شیطان از آن روزی که در پیشگاه خداوند اعلام نمود که مصمم است جامعه ی بشریت را گمراه و منحرف نماید، سوگند یاد کرد اسلحه ی خود را زمین نگذاردف هیچ گاه در طول پیکار خود خسته و ناامید نگردد، این اعلان، خود دال بر ان است که اصلا” باطل متوقف نمی شود یلکه با سرعت در حال حرکت و توسعه می باشد بمانند سرعت آتشی که با خاشاک و چوب خشک افروخته شده باشد. بدیهی است اگر پیروان حق و حقیقت ساکت بمانند و در برابر آن خاشع و فروتن باشند و هیچ واکنشی از خود نشان ندهند بطور قطع سرعت و انتشار باطل بیش از پیش بیشتر می شود، اما وقتی که خدا را یاد نمودند و با تمام قدرت و ابزار ممکن برای رویارویی با دشمن خود آماده و مجهز شدند، تردید نیست که حق بمانند ریزش آبشار از بالای کوهها بر سر آتش باطل جاری می شود و با خواست خداوند آن را خاموش می کند، و بدیهی است این کار تحقق نمی پذیرد مگر با ذکر و یاد خدا در هر زمان و هر حالی.
چنانکه رسول اکرم(ص) می فرماید:«الشیطان جاثم علی قلب ابن آدم، فاذا ذکر الله تعالی خنس، و إذا غفل وسوس» : شیطان بر قلب آدمیزاد چسبیده است پس هرگاه ذکر و یاد خدا را بنماید دور می شود و اگر از یاد خدا غافل ماند او را وسوسه می کند.
بنابراین چون شیطان به طور مداوم در میان آدمیزادگان به ایجاد وسوسه می پردازد و به صورت مستمر فساد و گمراهی را منتشر می سازد ، لذا بر پیروان حق و حقیقت لازم است آنان نیز به طور مستمر به تبلیغ و نشر حق بپردازند و در توسعه و گسترش آن بی تفاوت و ساکت نمانند .
در آثار بعضی از سلف صالح آمده است :«شخص مؤمن می تواند شیطان را براند و آن را از خود دور سازد آن طوری که شتربان شترش را در سفر می راند ، چراکه هرگاه شیطان خود را به او بنمایاند فوری تازیانه ی ذکر و یاد خدا را بر سر او فرود می آورد و با توجه به توبه و استغفار، به وسیله ی طاعت و عبادت او را می راند و از خود دور می کند، در این صورت شیطان همراه شخص مؤمن در عذاب شدید می باشد و بمانند شیطان همراه با شخص فاجر و تباهکار، در کمال راحتی و آرامش نمی باشد به همین علت است که شیطان شخص فاجر ، بسیار قدرتمند و جبار می باشد.»
بدیهی است این ذلت و خواری که بعضی از کشورهای اسلامی بویژه کشورهای عربی دچار آن شده اند ، و این زمین های غصب شده ایی که در هر جایی از سرزمین های آنان به چشم می خورد ، همه و همه به سبب فراموش نمودن و دور ماندن از ذکر ویاد خدا است و در اثر کمک گرفتن آنان از قوانین وضع شده ی انسان و پشت کردن از احکام و قوانین سعادت آفرین الهی می باشد و تردید نیست آنچه از این کار عاید ایشان می گردد خواری پشت سر خواری و اهانت و تحقیر به دنبال اهانت و تحقیر است.
گرچه کشورهای اسلامی از نظر تعداد افراد و جمعیت بسیاراند ، اما بنا بر فرموده ی پیامبراکرم(ص)«غثاء کغثاء السیل »: آنان به مانند کف و خاشاک روی سیلاب اند.
تردید در این نیست که خداوند هرگز آنان را از این خواری و اهانت که در انظار مردم بدان دچار شده اند تغییر نخواهد داد مگر اینکه به ذکر و یاد خدا بپردازند و برای نجات و تغییر وضعیت خویش بکوشند، چنانکه خداوند می فرماید:( إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ ): بیگمان خداوند حال و وضع هیچ قوم و ملتی را تغییر نمی دهد مگر اینکه آنان احوال خود را تغییر دهند.
بدیهی است ذکر و یاد خدا تنها به وسیله ی زبان کامل نمی شود بلکه همراه با ذکر و یاد قلب کامل می گردد، پس ذکر زبان و قلب با هم دو عامل محرکی هستند که پیروان حق را برای عمل در راه خدا و حرکت به سوی او وادار می سازند و اما غافل ماندنشان از ذکر زبان و قلب ، موجب رکود و عدم تحرک ایشان می گردد.
بنابراین دعاهای نمازگزاران و ریختن اشک ایشان و گرفتن روزه مستحب ، مسیر باطل را تغیییر نمی دهد و آن را از حرکت باز نمی دارد و همچنین خواندن کتاب ها و بحث و مناظره ی فقه ها برای بازداشتن تصمیم طرفداران باطل کافی نیست بلکه تنها چیزی که آنان را متزلزل می کند و به وحشت می اندازد و تصمیم ایشان را خنثی و بی اثر می گذارد، همان عمل مداوم در راه خدا و یا جهاد و کوشش مستمر برای تغییر این پدیده ی جاهلی به یک واقعیتی که خداوند دستور تحقق پذیرفتنش را داده است می باشد، و این مصداق و مفهوم آن فرموده ی خداوند است که برای ارشاد آنان بر تجارتی که ایشان را از عذاب دردناک نجات دهد، می فرماید(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى تِجَارَهٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ) صف/۱۰-۱۱: ای کسانی که ایمان آورده اید آیا شما را به تجارت و معامله ای رهنمون سازم که شما را از عذاب دردناک دورخ رها سازد ؟ ( و آن این است که) به خدا و پیامبرش ایمان بیاورید و در راه خدا با مال و جان خود تلاش و جهاد کنید، اگر بدانید این برای شما( از هر چیز دیگری) بهتر است .
آری این یک مبارزه ی مستمری است جهت جنگیدن در برابر شیطان و طرفدارانش، و این راهی است که رسول خدا(ص) آن را به مسلمانان صدر اسلام یاد داد، چنان که مصعب بن عمیر را فرستاد که پرچم مبارزه را در مقابل مسیر باطل به حرکت درآورد، تا آنچه را که باطل کاشته است از جایی بکند و به جای آن بذر حق و جقیقت را بنشاند ، و بعد از او سایر صحابه( رضوان الله علیهم ) مطابق آنچه رسول خدا(ص) به ایشان آموخته بود عمل کردند.
عامر شعبی که یکی از تابعین و فقه های گران قدر کوفی است روایت نموده«چند مرد از کوفه بیرون رفتند و در خارج شهرتوقف نمودند و عبادت می کردند ، خبر این واقعه به عبدالله بن مسعود رسید و عبدالله نزد آنان رفت و از آمدنش به نزد ایشان خوشحال شداند، عبدالله بن مسعود به آنان گفت: چه چیزی شما را بر انجام چنین کاری واداشته است؟! گفتند: دوست داشتیم از دست گروهی از مردم خارج شویم و در اینجا به عبادت بپردازیم. عبدالله بن مسعود گفت: اگر سایر مردم آنچه را که شما انجام داده اید آنان نیز انجام می دادند پس در این صورت چه کسی با دشمن خدا می جنگید؟ و من از اینجا نمی روم تا اینکه شما به شهر برگردید.»
بعد از او عبدالله بن مبارک آمد تا اینکه برای فضیل که یکی از افراد بسیار زاهد و عبادتگزار بود در تاریخ اسلام، چند شعر بفرستد و او را در آن اشعار تعریف و توصیف نماید به اینکه :«او عبادتگزاری است که با عبادت بازی می کند » و پیش از آنکه گردوغبار پیکارش در یکی از جنگ ها پاک شود و خستگی آن از سرش به در رود اشعار زیر را برای او فرستاد و گفت:
یا عابد الحرمین لو أبصرتنا لعلمت انک بالعباده تلعب
من کان یخضب جیده بدموعه فنحورنا بدمائنا تتخضب
او کان یتعب خیله فی باطل فخیولنا یوم الکریهه تتعب
ریح العبیر لکم و نحن عبیرنا رهج السنابک و الغبار الأطیب
ولقد أتانا عن مقال نبینا قول صحیح صادق لا یکذب
لا یستوی غبار خیل الله فی أنف امریء و دخان نار تلهب
هذا کتاب الله ینطق بیننا لیس الشهید بمیت لا یکذب
معنی اشعار:
ای عابد حرمین اگر ما را ( در میدان جنگ و جهاد ) می دیدی ، می دانستی که تو با عبادت بازی می کنی .
کسی که گردن و گریبان خود را با اشک هایش رنگین می کند، پس گریبان و سینه ی ما با خون هایمان رنگین می شوند.
و کسی که اسب هایش را در راه باطل به رنج و زحمت می اندازد اسب های ما در میدان سختی و مشقت به زحمت می افتند .
بوی خوش عبیر برای شما، و عطر و عبیر ما گرد و غبار سم چهارپایان و غبار پاک(میدان پیکار است).
از فرموده های رسول خدا(ص) گفته ی صحیح و صادق و بدون دروغ به ما رسیده است ( که می گوید ):گرد و غبار اسبان راه خدا و دود آتش شعله ور در مشام شخص یکسان نیستند.
این کتاب خدا:(قرآن) است که به ما می گوید: شهید مرده نیست(بلکه زنده است ) دروغ نیست .
پس آیا به فرد زاهد و پارسای امروزی جز این گفته ی ابن مبارک می شود چیز دیگری را گفت:« ای عبادت گزار ! اگر دعوت گران اسلام را می دیدی که چگونه بر مبلغان همفکر و هم دست کفر و گمراهی حمله ور می شوند، بی شک می دانستی که تو به عبادت بازی می کنی »
بنابراین به وسیله ی مجاهدت و تلاش و کوشش در راه مبارزه بر ضد کفر و الحاد است که ارزش و منزلت انسان بالا می رود. ابن الجوزی در این رابطه داستان گفتگوی میان روغن و آب را چه خوب بیان نموده و گفته است: « هرگاه آب در چراغ ریخته شود و سپس روی آن روغن بریزند روغن روی آب می افتد و در این حال آب به روغن می گوید: من درخت تو را پرورش نموده ام ، پس چرا بی ادبی می کنی و روی من می افتی و بالا می روی . روغن در جواب می گوید: تو در میان سنگ های جویبارها حرکت می کنی و به سلامتی راه خود را طی می نمایی اما من بر سختی ورزگار و پخت و پز آرد آسیاب صبر کرده ام و بدیهی است به و سیله ی صبر و شکیبایی بر سختی ها است که حرمت و ارزش بالا می رود ، آب می گوید: هان! بیگمان اصل من هستم، روغن می گوید: عیب خود را بپوشان ، چراکه اگر تو به چراغ نزدیک شوی خاموش میی شود.»
پس در این صورت می توان اذعان داشت که فقط با جهاد و کوشش است ارزش و حرمت بالا می رود، و وقتی که این حرکت ایمانی، رو به جهت مخالف و به طرف حرکت باطل انجام گیرد مسلما” نتیجه ی آن دور شدن از اجتماع و یا گوشه گیری و پنهان شدن در برابر حق و حقیقت است.( خدایا از شر وسوسه های شیطان و از فریب افراد فریبکار و فرصت طلب به تو پناه می بریم.)
وسوسه ها و فریب های شیطان را نسبت به آدمیزادگان، می توان در شش مرحله خلاصه نمود و آن را بیان کرد، ابن قیم این شش مرحله را چنین ذکر کرده است:
مرحله ی اول – این مرحله عبارت است از شر کفر و شرک، و دشمنی با خدا و رسولش، و اگر شیطان در این مرحله موفق شد و توانست به واسطه ی برطرف نمودن ناله های دردمند انسان و آرام گرفتنش از رنج آن بر او چیره شود، به اولین چیزی که از انسان می خواهد نائل شده است. پس به طور دائم او را دنبال می کند تا اینکه به آن هدف خود برسد، و وقتی که به آن نائل گردید، چنین انسانی را جزء سربازان و لشکریان خود می گرداند و در این صورت او یکی از جانشیان و مبلغان فعال شیطان می شود برای فریب انسان .
اما اگر شیطان مأیوس شد و نتوانست او را در این مرحله فریب دهد، و چنین انسانی جزء کسانی بود که خداوند او را در عالم خلقت و در شکم مادرش از رمزه ی مسلمانان راستین قرار داده بود، برای فریب او از مرحله دوم شر استفاده می کند.
مرحله دوم- این مرحله نیز عبارت است از شر بدعت و بدعت سازی ، و در نظر شیطان بدعت ار فسق و نافرمانی خوش آیندتر است، به خاطر اینکه ضرر و زیان آن متوجه خود دین می شود، در حالیکه زیان فسق و نافرمانی به خود انسان برمی گردد، و بدعت چیزی است مخالف با دعوت پیامبران، و فراخوانی است به سوی آنچه که منافی با احکام و دوستوراتی است که پیامبران آورده اند، و بالاخره بدعت و بدعت سازی دروازه ی کفر و شرک می باشد.
اگر شیطان در این مرحله هم ناتوان ماند، و موفق به فریب انسان نگردید، به خاطر اینکه آن فرد از جمله کسانی بود که مورد موهبت فضل خدا قرار گرفته بود، بطوریکه سخت دشمن بدعت و بدعت سازانو مخالف با گمراهی و افراد گمراه بود، برای فریب او از مرحله ی سوم شر وارد عمل می شود.
مرحله سوم- این مرحله عبارت است از شر گناه کبیره بر حسب اختلاف انواع آنها، مسلما” شیطان بسیار حریص و علاقمند می باشد به اینکه شخص مؤمن را مرتکب گناهان کبیره نماید به ویژه وقتی که شخص مؤمن، عالمی باشد که از او پیروی کنند، پس شیطان سخت می کوشد که او را مرتکب کبائر سازد، تا اینکه مردم از او متنفر شوند و از گرد او پراکنده گردند، و آنگاه گناههان و نافرمانیهایش را برای مردم فاش و اشاعه نماید. و سپس در میان آنان فردی را به عنوان نماینده ی خود تعیین و مأمور می کند تا گناهان و لغزشها را اشاعه و گسترش دهد، و به گمان خود این کار را برای دین و به خاطر تقرب جستن به خدا انجام می دهد، در حالی که او نماینده ی شیطان است و این را هم درک نمی کند: آنان که دوست دارند اعمال زشت در حق مؤمنان اشاعه یابند، در دنیا و آخرت دارای عذاب سختی خواهند بود و باید دانست که این عذاب شدید برای کسانی ست که اگر اشاعه ی گناهان را دوست داشته باشند، پس عذاب آنان که مسئولیت اشاعه ی آنها را نه برای نصیحت مؤمنان بلکه به خاطر اطاعت از شیطان ، و به عنوان نماینده ی او بر عهده می گیرند باید چگونه باشد!!! و تردید نیست مسئولیت این گونه افراد صرفا” برای دور ساختن مردم از فرد عالم و آگاه و استفاده ننمودن از رهنمودهی خیر خواهانه ی اوست .
امری است واضح کسانی که دوست دارند اعمال زشت و ناپسند در میان مؤمنان اشاعه یابد گناهشان هر چند هم بسیار بزرگ باشد باز نزد خدا پایین تر از گناه کسانی است که از طرف شیطان نمایندگی اشاعه ی اعمال زشت را در حق مؤمنان راستین دارند، زیرا آنان که دوست دارند فقط به خود ظلم کنند، اگر از اعمال خود پشیمان شوند و در آستانه ی خداوند توبه کنند و طلب آمرزش نمایند، قطعا” خداوند توبه ی ایشان را می پذیرد و گناهانشان را می بخشد.
اما اینان که از طرف شیطان نمایندگی دارند و مسئولیت اشاعه ی اعمال زشت و ناپسند را برعهده گرفته اند، به مؤمنان ظلم می کنند، چون افشای حیثیت و آبروی آنان را جستجو می نمایند و قصد رسوا ساختن ایشان را دارند، در حالیکه خداوند ناظر اعمال ایشان است و به هر نوع فریب و به هر گونه دسائس و توطئه های شیطان و شیطان صفتان آگاه می باشد.
اگر چنانچه شیطان از این مرحله نیز ناتوان ماند و موفق نشد، به مرحله ی چهارم روی می آورد،
مرحله چهارم- این مرحله عبارت است از شر گناهان صغیره و آنها گناهانی هستند هرگاه تکرار شوند و جمع گردند شخص مرتکب به آنها را نابود می کنند چنانکه پیامبر اکرم(ص) فرموده است:« ایاکم و محقرات الذنوب فإنما مثل محقرات الذنوب کمثل قوم نزلوا بطن واد، فجاء بعود، وجاءذا بعود حتی حملوا أنضجوا بهی خبزهم، و إن محقرات الذنوب متی یأخذ بها صاحبها تهلکه»:از گناهان صغیره بپرهیزید، چرا که چگونگی گناهان صغیره به مانند گروهی است که وارد دره ای می شوند و هر کدام مقداری هیزم بیاورد و این هیزم ها را می آورند تا آنها را رویهم بگذارند و به وسیله ی آنها نان و غذا بپزند، بیگمان گناهان صغیره(همین طور هستند) هرگاه شخص مرتکب آنها شود(و آنها را تکرار و رویهم جمع شوند)او را نابود خواهند کرد.
مراد از این حدیث شریف این است، همچنانکه هر کدام از آن گروه مقداری هیزم آوردند تا اینکه آتش بزرگی برافروختند و به وسیله ی آن نان و غذای خود را پختند، شخص نیز پیوسته انجام گناهان صغیره را بر خود سهل و آسان می گیرد و آنها را مورد مسخره و اهانت قرار می دهد به گونه ای که وضع و حال شخصی که از گناه کبیره می ترسد و مرتکب آن می شود از او بهتر است.
اگر چنانچه شیطان از این مرحله نتوانست شخص را فریب دهد، به مرحله ی پنجم روی می آورد.
مرحله ی پنجم- در این مرحله شیطان شخص را فریب می دهد به اینکه او را مشغول سازد به کارهای مباحی که نه ثوابی در بر دارند و نه عقابی، بلکه نتیجه ی آنها از دست دادن ثوابی است که شخص با مشغول شدنش به آنها از دست می دهدف پس اگر شخص مسلمان در این مرحله تسلیم شیطان نشد و گول او را نخورد و برای وقت خود ارزش قایل می شد و بر حفظ آن بسیار حریص بود، و در اجتناب از مشغول شدن به کارهای مباح بی فایده و در پرهیز از اتلاف وقت خیلی جدی بود، در این صورت شیطان به سراغ مرحله ی ششم می رود.
مرحله ی ششم- این مرحله عبارتست از مشغول شدن به کار اضافی و غیر ضروری و کنار گذاردن کار بهتر از آن، به این صورت که شیطان شخص را وسوسه می کند به اینکه: او را به یک کار اضافی مشغول سازد و از انجام کار ضروری و بهتر از آن دور نماید تا او را از ثواب آن کار نیک و بهتر محروم کند.
به عبارت دیگر اگر دو عمل خیر وجود داشته باشد به گونه ای که یکی از آن دو، اضافی و غیر ضروری باشد و دیگری بهتر و ضروریتر، در این هنگام شیطان عمل اضافی را در نظر او زیبا و بهتر می سازد و او را تشویق و وادار به انجام دادنش می کند، تا اینکه او را از انجام عمل بهتر و ضروریتر بازدارد و از ثواب آن بی نصیب نماید و در واقع کم هستند افرادی که به این نیرنگ شیطان پی ببرند و آن را درک کنند زیرا وقتی شخص مسلمان در آن عمل، دلیل قوی و محرک واضحی را دید که او را به سوی طاعت و فرمانبرداری خدا فرا می خواند، بدون تردید از آن امر اطاعت می کند و به آن نزدیک می شود، چون بعید است که بگوید: این امر خیر از جانب شیطان است، چرا که او می داند شیطان دستور انجام امر خیر را نمی دهد در حالیکه این یک امر خیر میباشد پس در این صورت داعی مسلمان می گوید: حتما” این امر خیر از جانب خداست و او نیز ملزم به انجام دادنش می باشد، دیگر علم و آگاهیش به این نمی رسد که شیطان از هفتاد در از درهای خیر دستور می دهد تا اینکه به یک در شر برسد و خیر و ثوابی که انسان از این در شر از دست می دهد بیشتر و مهمتر و با برکت تر از آن هفتاد در می باشد و انسان درک چنین امری را نمی کند مگر به وسیله ی نوری که خداوند در قلب او بیندازد.
و علت مهمی آن در شر، در این است که شخص مسلمان را از تبعیت رسول خدا (ص) و از شدت عنایت و توجه او به مراتب و منازل اعمال نزد خداوند دور می کند، اعمالی که مورد خشنودی و رضایت خدا می باشند و خداوند آنها را برای بندگان خود سودمند دانسته و از نظر پند و اندرز برای رسول خدا و برای ارشاد همه ی نویسندگان و بندگان خاص و عام مؤمن کافی بوده و عمومیت دارند و بدیهی است کسی آن را درک نمی کند بجز وارثان و جانشینان پیامبر(ص) در میان امت و خلفای او در روی زمین، زیرا که بیشتر مردم نسبت به این امور بی خبرند و اصلا” تصور آنها را نمی کنند، مگر بندگانی که خداوند بخواهد آنان را مورد فضل و مرحمت خود قرار دهد. بنابراین هرگاه مبلغ مسلمان در این شش مرحله فریب نخورد و شیطان را خسته و ناامید گردانید، شیطان طرفداران انس و جن خود را با انواع اذیت و آزار و با تکفیر و گمراهی و به وسیله ی بدعت سازی و ترس، بر او مسلط می سازد برای اینکه او را گمنام و ناتوان و طاغی و یاغی نمایند تا بدین وسیله مانع آن شوند که دیگران از او استفاده ببرند و هدایت شوند، اما مسلمان راستین و دعوتگر واقعی فریب این توطئه های باطل گویان را نمی خورد و از تسلط شیاطین انس و جن مصون و سرفراز می ماند و هرگز از تبلیغ خود آرام نمی گیرد و منصرف نمی شود بلکه در چنین موقعیتی است که لباس جنگ و مبارزه را به خاطر رهایی ملت از سلطه ی شیاطین بر تن می کند و تا به هنگام مرگ آن را از تن بیرون نمی آورد چرا که هر وقت آن را از تن بیرون آورد، اسیر و گرفتار شیطان و شیطان صفتان می شود، لذا در مقابل آنان به جهاد و مبارزه ی خود ادامه می دهد تا زمانی که به لقاء الله می پیوندد.
————————————
منبع :راههای نفوذ شیطان برای فریب انسان
مؤلف:دکتر عبدالحمید بلالی
مترجم:محمد صالح سعیدی
انتشارات : نشر احسان ۱۳۷۸