الله - خداوندعقیدهمطالب جدید

ایمان چیست؟ ایمان راستین شامل چه چیزهایی است؟

ایمان چیست؟ ایمان راستین شامل چه چیزهایی است؟

نویسنده : محمود محمودی

ایمان چیست؟                                                                                                    

معنی لغوی: ایمان از ماده ی (أمن) است و اصل امن نیز آرمیدن و آسودن نفس و زوال ترس از آن می باشد. مقصد از ایمان، باوری است که چنان در درون مستقر شده است که هیچ تردید و تزلزلی متوجه آن نمی گردد.

معنی اصطلاحی: ایمان در اصطلاح شرع به تصدیقی درونی می گویند که توأم با امنیت و آرامش است و این تصدیق از سه مجرای قلبی، قولی و عملی صورت می پذیرد.

اختلاف مصطلحات ایمان و اسلام و مطرح بودن موضوع افزایش و کاهش ایمان و نیز قضیه ی نفاق در آیات و روایات باعث شده است بحث های فراوان و دامنه داری در میان علما و متفکران اسلامی به عمل آید. در این جا مختصری از مهم ترین دیدگاه های علمای اسلام را در خصوص مفاهیم ایمان و اسلام – که امام نووی در آغاز «شرح صحیح مسلم» آورده است – نقل می کنیم:

حمد بن محمد خطابی بستی (۳۸۶-۳۱۷ ه) در «معالم السنن» گفته است: عده ای بنا بر آیه ی «قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَکِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ ، حجرات/۱۴» ایمان و اسلام را جدای از هم دانسته اند و اسلام را اقرار لفظی و ایمان را عمل به مقتضای آن تلقی کرده اند. در مقابل آنها این عقیده هم وجود دارد که بنا بر آیه ی « فَأَخْرَجْنَا مَن کَانَ فِیهَا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ‏فَمَا وَجَدْنَا فِیهَا غَیْرَ بَیْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِینَ ، ذاریات/۳۵-۳۶» اسلام و ایمان، هم سنخ و یک چیز هستند و لذا نباید علی الإطلاق رإی داد و این قید مطرح است که: هر مؤمنی مسلمان است اما هر مسلمانی مؤمن نیست . اصل ایمان، تصدیق و اصل اسلام، استسلام و انقیاد است و گاهی انسان در ظاهر، تسلیم می شود اما در باطن، غیر منقاد است و گاهی در باطن، صادق و در ظاهر غیر منقاد می باشد. ایشان در مورد حدیث «الإیمان بضع و سبعون شعبه» نیز گفته اند : ایمانِ شرعی نام برای معنایی است که شاخه های بالا و پایین و اجزاء فراوان دارد و می توان هم تک تک شاخه ها و هم کلیت آنها را ایمان گفت. چنان که پیامبر(ص) فرموده اند: « الحیاء شعبه من الإیمان». البته اختلاف مراتب فضیلت و درجات ایمان افراد را نیز می توان از این مطلب استنباط کرد.

ابو محمد حسین بن مسعود بغوی (متوفای ۵۱۶ ه) در ذیل حدیث جبرئیل گفته اند: اسلام نامی برای اعمال ظاهری و ایمان نامی برای اعتقادات باطنی است و لذا اسلام و ایمان می توانند مشتمل بر یکدیگر باشند «دین» از مجموع اسلام و ایمان تشکیل می گردد: «‏ إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ ، آل عمران/۱۹» ، «وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِیناً ، مائده/۳»، «وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ ، آل عمران/۸۵

ابو عبدالله محمد بن اسماعیل تمیمی اصفهانی در کتاب «التحریر فی شرح صحیح مسلم» گفته است: ایمان در لغت به معنی تصدیق است و اگر مقصود از ایمان صرفاً تصدیق باشد – با توجه به این که تصدیق تجزیه پذیر نیست – افزایش و کاهش ایمان نیز بی معنی خواهد بود. این است که گفته اند: ایمان در زبان شرع، تصدیق قلبی و عمل کردن به ارکان است و به نظر من کسی که عمل به مقتضای ایمان را به تصدیق قلبی اضافه نکند، به طور مطلق نمی توان او را مؤمن نامید. پیامبر (ص) نیز در پاره ای از شرایط، مؤمن بودن فرد را منتفی دانسته اند: «لایزنی الزانی حین یزنی و هو مؤمن».

ابوالحسن علی بن خلف بن بطال مالکی مغربی در شرح صحیح بخاری گفته است: ایمان قول و عملی است که افزایش و کاهش پیدا می کند. چون خدای متعال فرموده است: «لِیَزْدَادُوا إِیمَاناً مَّعَ إِیمَانِهِمْ ، فتح/۴» ، « وَیَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًى ، مریم/۴» ، « وَزِدْنَاهُمْ هُدًى ، کهف/۱۳» ، «وَیَزْدَادَ الَّذِینَ آمَنُوا إِیمَاناً ، مدثر/۳۱» ، « وَإِذَا مَا أُنزِلَتْ سُورَهٌ فَمِنْهُم مَّن یَقُولُ أَیُّکُمْ زَادَتْهُ هَذِهِ إِیمَاناً فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُواْ فَزَادَتْهُمْ إِیمَاناً ، توبه/۱۲۴» ، « ‏ الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَاناً ، آل عمران/۱۷۳ » ، « ‏ وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِیمَاناً وَتَسْلِیماً ‏، احزاب/۲۲» . لذا ایمانی که افزایش نیابد ناقص است و تصدیق وقتی کامل است که همه ی طاعات انجام شوند. هر چه مؤمن بر طاعتش بیفزاید ایمان او کامل تر می گردد و هر چه از میزان آنها بکاهد ایمانش ناقص تر می شود.

امام مالک به احادیثی که بیانگر افزایش و کاهش ایمان بودند، نمی پرداخت. شاید به این دلیل بوده است که ناقص بودن تصدیق خدا و رسول را برابر شک و کفر دانسته است و یا از این بابت نگران بوده است که مبادا با «خوارج» – که گناهکاران اهل ایمان را کافر می دانسته اند – ناخواسته همداستان شود!

امامان و عالمان بزرگی مثل: سفیان ثوری، مالک بن انس، عبدالله بن عمر، اوزاعی، معمربن راشد، ابن جریج، سفیان بن عینیه، ابن مسعود، حذیفه نخعی، حسن بصری، عطاء طاووس، مجاهد و عبدالله بن مبارک بر این باور بوده اند که: ایمان مرکب از قول و عملی است که افزایش و کاهش پیدا می کند و بنده ای شایسته ی مدح و ولایت مؤمنان است که این سه امر را محقق سازد: تصدیق قلبی، اقرار زبانی و عمل با اندام ها و جوارح. آیات: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَاناً وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ ‏ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً ، انفال/۴- ۲» مؤید دیدگاه آنها است.

تصدیق، اولین منزل از منازل ایمان است و واجب نیست مصدّق همه ی منازل ایمان را پشت سر بگذارد و البته به او علی الاطلاق مؤمن نیز گفته نمی شود.

«بخاری» هم ابواب صحیح خود را بر اساس دیدگاه «أن الایمان قول و عمل» نامگذاری کرده است: باب أمور الإیمان، باب الصلاه من الإیمان، باب الجهاد من الإیمان. بخاری خواسته است با این کار در برابر «مرجئه» – که ایمان را قول منهای عمل دانسته اند – بایستد. این که خدای متعال منافقان را علی رغم اقرار به شهادتین کافر معرفی می کند دلیل بر مردود بودن دیدگاه فرقه های «مرجئه» و «کرامیه» است: « وَلاَ تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِّنْهُم مَّاتَ أَبَداً وَلاَ تَقُمْ عَلَىَ قَبْرِهِ إِنَّهُمْ کَفَرُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُواْ وَهُمْ فَاسِقُونَ ‏… وَتَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَهُمْ کَافِرُونَ ‏، توبه/۸۵- ۸۴»

ابو عمرو ابن الصلاح شهرزوری (۶۴۳- ۵۷۷) نیز گفته است: اصل ایمان، تصدیق باطنی و اصل اسلام، استسلام و انقیاد ظاهری است و لذا حکم مسلمان بودن – در ظاهر – با تلفظ شهادتین اثبات می گردد و با انجام نماز، زکات، حج و روزه، استسلام فرد کامل تر می شود و مسلماً با ترک آنها نیز دچار انحلال و اختلال خواهد شد. می توانیم این اعمال ظاهری را نیز ایمان بنامیم چون در واقع ثمره و مقوی و مکمل و محافظ ایمان هستند. در حدیث « وفدعبدالقیس» هم می بینیم که شهادتین و نماز و زکات و روزه و پرداخت خمس از غنائم، ایمان معرفی شده است. البته کسی را هم که مرتکب کبیره می شود، نمی توان به طور مطلق مؤمن نامید چون در صورتی می توانیم به کسی مؤمن بگوییم که ایمانش کامل باشد چنان که پیامبر(ص) از مؤمن دانستن علی الاطلاق کسی که مرتکب کبیره – مثل دزدی- می شود سرباز می زند: «لایسرق السارق حین یسرق و هو مؤمن» و در نهایت باید بگوییم که: هر مؤمنی مسلمان است اما هر مسلمانی مؤمن نیست.

«امام نووی» پس از بازگو کردن گزیده ی دیدگاه عالمان بزرگ پیش از خود می گوید: اکثر متکلمان بر این باورند ایمانی که افزایش پیدا کند، شک و کفر است و البته اقلیتی از آنها هم گفته اند: خود تصدیق کم و زیاد نمی شود بلکه ایمان شرعی است که با افزایش و کاهش ثمرات و اعمال ایمانی، افزایش و کاهش پیدا می کند.

واقعیت این است که خود تصدیق نیز با مطالعه و برخورد با دلایل قوی تر، افزایش می یابد و به این خاطر است که ایمان «صدیقین» – پس از انبیاء – از سایرین برتر است و اساساً صدیقین در میان مؤمنان جایگاه ویژ ه ای دارند و «ابوبکر» با صفت صدیق بودنش در میان صحابه ممتاز می گردد. بخاری در صحیح خود نیز حدیث بسیار جالبی را از « ابن أبی ملیکه» نقل می کند که دیدگاه متکلمان را متزلزل می سازد: «خودم سی تن از اصحاب پیامبر(ص) را دیده ام که همگی بیم داشته اند دستخوش نفاق شده باشند و هیچ کدام جرأت نداشتند بگویند: از ایمان جبرئیل و میکائیل برخوردار هستیم ». ولی همه ی آنها معتقد بوده اند که می توان اعمال را ایمان نامید و دلایل آنها در کتاب و سنت بیش از آن است که شمارش گردد و مشهورتر از آن است که نیازمند مشهور شدن باشد. مثلاً همگی اجماع داشته اند که مقصود از ایمان در آیه ی «…وَمَا کَانَ اللّهُ لِیُضِیعَ إِیمَانَکُمْ…، بقره/۱۴۳» نماز است.

محدثین و فقهاء و متکلمین اهل سنت اتفاق داشته اند مؤمنی از اهل قبله محسوب می گردد و مخلد در دوزخ نیست که قلباً و به صورت قاطع و به دور از هر نوع تردیدی معتقد به دین اسلام باشد و شهادتین را بر زبان آورد. هیچ اهل قبله ای به خاطر ارتکاب گناه و بدعت، تکفیر نمی شود و تنها کسی را باید مرتد و کافر گفت که ضروریات دین را انکار می کند. مسلماً نودینان و کسانی که امکان آشنایی کافی با دین اسلام نداشته اند از این تعریف نیز خارج می شوند مگر این که پس از تفهیم کردنشان باز هم برانکارشان اصرار نمایند.

استاد «ناصر سبحانی» هم در یکی از نوارهایش می گوید: ایمان و عمل صالح فقط در ذهن است که قابل تفکیک هستند و در عالم واقع ایمان بدون عمل صالح و عمل صالح بدون ایمان وجود ندارد. هم چنان که وقتی در منطق می گویند «انسان حیوان ناطق است» و حیوان بودن و ناطق بودن انسان فقط در ذهن قابل تفکیک هستند و نمی توانید در یک انسان، حیوانیت و ناطقیت ر از هم جدا کنید.

از مطالب بالا می خواستیم به این نتیجه برسیم که ایمان صرفاً یک باور درونی و ذهنی نیست و ایمان بدون عمل و پایبندی به مقتضیات آن اساساً مقبول و موافق منابع دین – کتاب و سنت – و ائمه و عالمان دین نمی باشد.

*           *           *

ایمان راستین مشتمل بر دو چیز است:

  • عقیده ی ثابتی که با شک و تردید آمیخته نگردد.
  • عملی که مصدق و ثمره ی عقیده باشد.

چنان که خدای متعال می فرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ ‏، حجرات/۱۵»

صرفاً اعتقاد را نمی توان ایمان گفت مثلاً شما می دانید « ابلیس» به ربوبیت خدا معتقد بوده است: «قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ ‏ ، ص/۷۹» اما با این حال به خاطر عملکردش کافر معرفی می شود: « إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ ‏ ، بقره/۳۴»

اکنون می توانیم تعریف خود را از ایمان تفصیل بیشتری بدهیم و بگوییم ایمان عبارت است از:

  • تصدیق و باوری که در دل ثابت و مستقر می گردد و مسلماً این باور نیز از روی علم و معرفت حاصل می گردد.
  • عمل صالح:

الف- قلبی مثل: خوف از خدا، انابت، توکل، اعمال قلبی از طریق تذکر و تفکر – در آیات قرآنی و آفاقی و انفسی – و … عمل قلبی تحقق می پذیرد.

ب- لفظی مثل: اقرار به شهادتین، تسبیح، استغفار، دعوت به سوی خدا که از طریق کثرت ذکر و تبلیغ دینی و امر به معروف و نهی از منکر و تعلیم و تعلم و تواصی به حق و تواصی به صبر، جهاد، دانش اندوزی خداپسندانه، صنعت و تجارت و زراعت در راستای انجام خلافت و منطبق با تعالیم اسلام که از طریق اقامه ی ارکان اسلام و جهاد مالی و نفسی و مجاهدت با هوای نفس و مجالست صالحان و … تحقق می پذیرد.

———————————

مأخذ اصلی: شرح صحیح مسلم از امام نووی – الایمان از عبدالمجید الزندانی – مفردات ألفاظ القرآن از راغب اصفهانی – یکی از نوارهای کاست استاد سبحانی (ظاهراً) تحت عنوان ایمان و حجاب.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا