زندگینامه کامل امام بخاری و چگونگی تدوین صحیح بخاری
زندگینامه کامل امام بخاری و چگونگی تدوین صحیح بخاری
نویسنده: محیی الدین صالحی
نام و نسب:([۱])
محمد بن اسماعیل بن ابراهیم بن مغیره بن بردزبه([۲]) جعفی بخاری یکی از رجال برجسته بزرگ اخبار و احادیث بوده است، به حدی که او را در این قسمت امیرالمؤمنین خطاب کردهاند.
امام نووی و خطیب حافظ ابی بکر احمد بن علی بن ثابت بغدادی گفتهاند که بردزبه مجوسی بوده و بر مذهب مجوس هم از دنیا رفته است([۳])، ولی مغیره پسر او بدست یمان بخاری جعفی والی بخارا ایمان آورده است.
اسماعیل([۴]) پدر امام بخاری اهل علم و حدیث و دارای زهد و صلاح و تقوا بوده و حتی در مرض فوت گفته که در مال او حرام و شبه حرامی دیده نمیشود و همین پرهیز و تقوا دلیل زهد و صلاح او بوده است که به فرزند ارجمندش سرایت نموده، همان فرزندی که جهان غرق در شهرت او شده است.
بخاری در روز سیزدهم([۵]) شوال سال ۱۹۴ (أربع وتسعین ومائه) هجری بعد از نماز جمعه در شهر بخارا به دنیا آمد([۶])، و در کودکی پدرش را از دست داد و در کنار و حمایت مادرش پرورش یافت، و در سال ۲۱۶ همراه مادر و برادرش احمد به حج رفت. او در مکه اقامت گزید و برادرش به بخاری باز گشت و در آنجا فوت کرد.
غنجار([۷]) در تاریخ بخاری گوید: بخاری در کودکی هردو چشم خود را از دست داد و مادرش از بس که برای بهبودی او دعا کرده بوده، و بر فرزندش جزع و فریاد میکرد، شبی حضرت ابراهیم خلیل الله را در خواب دید و به او گفت: بر اثر کثرت دعای شما برای فرزندت خداوند بینائی را به او بازگرداند. بخاری از پدرش پس از خود فرزندی ذکوری نداشته و در بخارا متولد و در همانجا به سال ۲۵۶ فوت کرده است، در هنگامی که یازده سال داشت تجسس حدیث را میکرد، در البدایه والنهایه مینویسد: ([۸]) در کودکی پدرش را از دست داد، در شانزده سالگی کتب مشهوره را خواند، گفته شده در کودکی هفتاد هزار حدیث را حفظ کرده است، و به حدیث عشق و علاقه میورزیده و در دوازده سالگی به حج رفت و به درک حضور و سماع درس علماء حدیث در مکه و مدینه نایل آمد.
و بعد به مصر رفت و در بلاد آسیا مدت شانزده سال([۹]) به سیر و سیاحت و جولان پرداخت و در باره علوم متداوله مخصوصاً حدیث تحقیق و تتبع نمود و او به کتاب خود که به الجامع الصحیح مشهور شده و آن را از ششصد هزار حدیث جمع و استخراج کرد و به ترتیب علم فقه مرتب ساخت. ابن حجر عسقلانی، محمود العینی، ابوزید فارسی و غیره شرحهائی بر کتاب او «صحیح بخاری» نگاشتهاند. خود او گوید: کتاب خود را از مقدار ششصد هزار حدیث استخراج کرده ام و هیچ حدیثی را نیاورده ام، مگر این که در باره آن چنانکه اطمینان حاصل کنم، دو رکعت نماز را قبلاً به جای آورده ام و سپس آن را نقل کرده ام، و او کتاب خود را در حدود شانزده سال([۱۰]) تألیف کرده و تتبعات زیادی را به عمل آورده است، و نود هزار نفر این احادیث را از او شنیدهاند و عده احادیث آن بدون مکرر چهار هزار حدیث، و موقوف و معلق دو هزار و هفتصد و شصت حدیث (۲۷۶۰) میباشد([۱۱]).
غیاث الدین بن همام الدین حسینی در تاریخ حبیب السیر([۱۲]) مینویسد: در سال ست و خمسین ومائتین (۲۵۶) در شب عید فطر ابوعبدالله محمد بن اسماعیل الخباری وفات یافت، «وهو محمد بن إسماعیل بن إبراهیم بن یزدبه بن المغیره بن الأحنف الجعفی» در تصحیح المصابیح مسطور است که ولادت بخاری در روز سیزدهم شوال سنه اربع و تسعین و مائه شد. محمد بن اسماعیل در دهسالگی به طلب علم اشتغال نموده در اندک زمانی به مزید دانش از اکثر علما امتیاز یافت و جهت سماع حدیث به خراسان، عراقین، مصر، شام و حجاز شتافت. از وی منقول است که گفت: صد هزار حدیث صحیح و دویست هزار حدیث غیر صحیح یاد گرفتم و صحیح خود را در شانزده سال تصنیف کردم و ننوشتم حدیثی، مگر آن که پیش از آن غسل کردم و دو رکعت نماز گزاردم، از غرایب آن که بخاری همچنان بدست راست کتابت میکرده و به دست چپ نیز خط مینوشت، چنانچه مذکور شد: محمد بن اسماعیل در شب عید فطر سنه مذکوره فوت گشت و در روز عید فطر که شنبه بود در خرتنگ که قریهای است در دو فرسخی سمرقند مدفون شد. و او را بیست و دو حدیث ثلاثی است، و اعداد احادیث صحیح او هفت هزار و دویست و پنج است.
طلب علم و رحلات و مسافرتهای او
فربری([۱۳]) گوید: از محمد بن ابی حاتم وراق بخاری شنیدم که گفت: از بخاری شنیدم که اظهار کرد: حفظ حدیث به من الهام شد، در حالی که من از نویسندگان بودم، از او پرسیدم: آن هنگام چند سال داشتید؟ گفت: ده سال یا کمتر، و سپس از جمله نویسندگان خارج شدم، و متوجه تجسس در باره این علم گشتم، تا به حدی مرجع داخل و خارج شدم و همه در باره خواستههای خود و حل مشکلات به من مراجعه میکردند. باز میگوید: روزی که سفیان از ابی زبیر روایت میکرد و سند را به ابراهیم متصل میساخت به او گفتم: ابازبیر از ابراهیم نقل نکرده مرا راند، بعد به او گفتم: به اصل مراجعه کن اگر دارید، رفت و نگاه کرد، در هنگام بازگشت گفت: ای پسر، آن چگونه است؟ گفتم: او زبیر بن عدی است که از ابراهیم نقل کرده است، قلم را برداشت و کتاب خود را اصلاح کرد، در حالی که بخاری در آن وقت یازده سال داشته است، بخاری چون قدم به سال شانزده نهاد کتاب ابن مبارک را حفظ کرد و کلام اصحاب رأی را شناخت و در سال سته عشره و مائتین (۲۱۶) به منظور حج به حجاز رفت و طلب علم را نیز در آنجا منظور داشت، در هنگامی که سن او به هیجده رسید کتاب القضایا الصحابه والتابعین را تألیف کرد([۱۴]).
و سپس کتاب تاریخ خود را در مدینه در پیشگاه مرقد پیغمبر اکرم r تألیف نمود، وی میگوید: من آن کتاب را در شبهای مهتاب با استفاده از روشنی ماه مینوشتم و کمتر اسمی در تاریخ بود که قصهای از آن نزد من نباشد، ولی نخواستم کتابم مطول و ملالانگیز باشد.
او رحمه الله به شام و مصر جزیره دو دفعه سفر کرد، و چهار دفعه به بصره رفت و در حجاز شش سال اقامت گزید، و چنان که خود او گوید: حساب داخلشدن کوفه و بغداد بر او معلوم نیست که چند بار به آنجاها رفته لابد زیاد به کوفه و بغداد مسافرت کرده است([۱۵]).
ابوعبدالله.
حافظ، محدث، امیرالمؤمنین فی الحدیث، شیخین، (لقب مسلم و بخاری در حدیث) شیخ الاسلام و جبل الحفظ.
سیزده شوال سال صد و نود و چهار (۱۹۴) بعد از نماز جمعه.
شهر بخارا.
سال دویست و پنجاه و شش (۲۵۶) هجری شب عید فطر در قریه خرتنگ([۱۶]) که در این قریه خویشاوندانی داشت([۱۷]).
در تاریخ ولادت و مدت زندگی و وفات او شاعر گفته است:
کَان البُخاریُ حافظاً ومحدثاً
جَمَعَ الصحیح مکمل التحریر
میلاده صدق ومده عمره
فیها حمید وانقضى فی نور([۱۸])
که صدق «۱۹۴»، حمید «۶۲» و نور «۲۵۶» است.
قریه خرتنگ([۱۹]) که در آنجا نیز دفن گردیده است، خرتنگ در دو فرسخی سمرقند واقع شده است، و از این که بعضی میگویند در بخارا فوت کرده شاید بدین معنی باشد که آن عصر خرتنگ نیز جزء بخارا بوده است.
در ریحانه الأدب نوشته: در ده فرهنگ نامی در در ده فرسخی سمرقند فوت کرده، اما در سایر تذکرهها خرتنگ در دو فرسخی سمرقند ضبط است، البته نوشته ریحانه الادب ضعیف و سندیت ندارد.
بخارا و مدت شانزده سال نیز در بلاد آسیا در پی کسب علم بود.
کسب و نشر علم و بالاخره تجارت و کسب آزاد بود، شخصاً کار میکرد و رباطی را که بنا نهاده بود، برای آن مانند دیگران خشت میکشید و سایر اوقات به عبادت میپرداخت([۲۰]).
اسماعیل (ابی الحسن)، پدر امام بخاری از علماء و زهاد بود که عده از او روایت کردهاند([۲۱]).
تجارت و کسابت و نیز اهل علم بود.
فرزند ذکوری پس از خود نداشته است.
فرزند نداشته است.
از ترکه پدر مال زیادی به او رسیده بود. بنابراین، در رفاه به سر میبرد و خیر و احسان را مبذول میداشت، درآمد او از کسب و تجارت و قراض تشکیل میگردید.
محترم و گوشهگیر بیطرف، در امور سیاست دخالت نمیکرد، و وقت خود را صرف خدمت به خلق و ارشاد و تعلیم مینمود، هنگامی که امیر بخارا خالد بن احمد ذهلی او را احضار کرد که به فرزندش درس تاریخ و الجامع الصحیح بدهد، امام درخواست او را رد کرد و پاسخ داد من فراغت آن را ندارم که وقت خود را به قومی اختصاص دهم و قومی دیگر را محروم نمایم، در نتیجه خالد کینه او را در دل گرفت و امر کرد که از بخارا بیرون رود، شیخ به قریه خرتنگ از دهات سمرقند (دوفرسخی سمرقند) رفت و در حدود دو فرسخ از بخارا دور شد([۲۲]) و به خانه یکی از بستگانش در آنجا رفت، شبی در دعای خود میگفت: «اللهم ضاقت علیَّ الأرض بما رحبت فاقبضنی» «خداوندا! زمین با وسعتی که دارد بر من تنگ شد، پس مرا به سوی خود بازگردان».
هنوز یک ماه نرفته بود، دعای او مستجاب شد در قریه خرتنگ فوت کرد و در همانجا دفن گردید و سرانجام خالد نیز که خلیفه ابن طاهر بود در کمال ذلت در حبس موفق بن متوکل برادر معتمد خلیفه فوت نمود، قسطلانی گوید: خالد بن محمد ذهلی در آن موقع نائب خلفای عباسی بود، در دائره المعارف اسلامی گوید: «ولما رجع إلى البخارا نصبت له القباب على فرسخ من البلد»([۲۳]) و عامه مردم شهر از او استقبال نمودند و بر او درهم و دینار نثار کردند و مدتی در آنجا باقی ماند، و برای آنان حدیث روایت میکرد تا این که امیر شهر خالد بن محمد ذهلی نائب خلفای عباسی با او تلطف میکرد و از او درخواست کرد که صحیح را بیاورد و در قصر او برای آنان حدیث روایت کند، بخاری این امر را قبول نکرد و به فرستاده امیر گفت: به او بگو: من علم را پست و ذلیل نمیکنم، و آن را بر ابواب سلاطین حمل نمینمایم، اگر او احتیاجی به آن دارد در مسجد من و یا در خانه من حاضر شود تا استفاده کند([۲۴])، پس اگر این برای شما تعجبآور نیست، شما سلطان هستی، مرا از مجلس منع کن تا این که در روز قیامت پیش خداوند عذری داشته باشم که من علم را کتمان نکردهام. به همین جهت در بین امام و امیر شهر اختلاف و وحشت به عمل آمد، تا امر به اخراج امام گردید و سرانجام امیر بخارا نیز به عزل و حبس و مرگ کشید([۲۵]).
محمد بن یعقوب احزم گوید: از یاران خود شنیدم که میگفتند: هنگامی که بخاری به نیشابور آمد چهارهزار نفر اسب سوار از او استقبال کردند، به غیر از آنان که سوار استر و یا الاغ و یا پیاده بودند.
بخارا در اوایل کودکی، شام، مصر، جزیره، بصره، کوفه، بغداد، واسط، مرو، ری، هرات، خراسان، نیشابور، بلخ، قیساریه، عسقلان، حمص و غیره که به جهت تحصیل تصحیح احادیث نبوی به این شهرها مسافرت کرده است.
حاکم ابوعبدالله([۲۶]) در تاریخ نیشابور گوید: کسانی که بخاری در حلقه درس آنها حاضر بوده و سماع و روایت از ایشان کرده و کسب فیض و بهره را از آنها نموده است، عبارتند از:
در مکه: ابوالولید احمد بن محمد الأزرقی، عبدالله ابن یزید المقری، اسماعیل بن سالم الصائغ، ابوبکر عبدالله بن زبیر الحمیدی و اقران آنها.
در مدینه: ابراهیم بن منذر حزامی، مطرف بن عبدالله، ابراهیم بن حمزه، ابوثابت محمد بن عبیدالله، عبدالعزیز بن عبدالله اویسی، یحیی بن قزعه و اقران آنها.
در شام: محمد یوسف فریابی، ابونصر اسحاق بن ابراهیم، آدم بن ابی ایاس، ابوالیمان حکم بن نافع، حیوه خالد بن خلی قاضی حمص، خطاب بن عثمان، ابوالمغیره عبدالقدوس، سلیمان بن عبدالرحمان بن شریح و غیر اینها.
در بخارا: محمد بن سلام بیکندی، عبدالله بن محمد المسندی، هارون ابن اشعث، عبده بن الحکم، محمد بن یحیی بن صائغ، حبان بن موسی و اقران آنها.
در مرو: علی بن الحسن بن شقیق، عبدان، عثمان، محمد بن مقاتل و اقران آنها.
در بلخ: مکی بن ابراهیم، یحیی بن بشیر، محمد بن ابان، حسن بن شجاع، یحیی ابن موسی، قتیبه و معاصرین آنها.
در ری: ابراهیم بن موسی و غیر او.
در بغداد: محمد بن عیسی الطباع، محمد بن سائق، سریج بن نعمان، احمد بن حنبل، ابومسلم عبدالرحمان ابن ابی یونس مستملی، اسماعیل بن خلیل و اقران آنها.
در واسط: حسان بن حسان، حسان بن عبدالله، سعید بن عبدالله بن سلیمان و اقران آنها.
در بصره: ابوعاصم نبیل، صفوان بن عیسی، بدل بن المحبر، حرمی بن عماره، عفان بن مسلم، محمد بن عرعره، سلیمان بن حرب، ابوداود الطیالسی، عارم، محمد بن سنان، ابوحذیفه نهدی و غیر آنها.
در کوفه: عبیدالله بن موسی، ابونعیم، احمد بن یعقوب، اسماعیل بن ابان، حسن بن ربیع، خالد بن مخلد، سعید بن حفص، طلق بن غنام، عمر بن حفص، فرو بن ابی المغراء، قبیصه بن عقبه، ابوغسان و اقران آنها.
در جزیره: احمد بن عبدالملک حرانی، احمد بن یزید حرانی، عمرو بن خلف، اسماعیل بن عبدالله رقی و اقران آنها.
در مصر: عثمان بن صالح، سعید بن ابی مریم، عبدالله بن صالح، احمد بن صالح، احمد بن شبیب، اصبغ بن ابی الفرج، سعید بن عیسی، سعید بن کثیر بن عفیر، یحیی بن عبدالله بن بکیر و اقران آنها.
در هرات: احمد بن ابی الولید حنفی.
در نیشابور: یحیی بن یحیی تمیمی، بشر بن حکم، اسحاق بن ابراهیم حنظلی، محمد بن رافع، احمد بن حفص، محمد بن یحیی ذهلی و اقران آنها.
امام قسطلانی در شرح بخاری نوشته است: استادان او:
در قیساریه: محمد بن یوسف فریابی.
در عسقلان: آدم بن ابی ایاس.
در حمص: ابومغیره ابی یمان علی بن عیاش، احمد بن خالد وهبی، یحیی و خاطی بودهاند.
امام بخاری / در طلب علم به شهرهای مذکور رفته و اقامت گزیده و از مشایخ مزبور و غیر آنها کسب فیض نموده تلمذ جسته است، او گفته از بیشتر از هزار شیخ و استاد از علما نوشته دارم و تمام احادیث را با ذکر سند یاد کردم.
حاکم ابوعبدالله گوید: امام بخاری / در طلب علم و تحصیل به این شهرها رفته و در هر شهری از آن شهرها اقامت اختیار کرده است، از مشایخ آن بلاد کسب فیض و بهره نموده و تلمذ جسته است([۲۷]).
محمد بن ابی حاتم([۲۸]) از بخاری نقل میکند که گفته از هزار و هشتاد نفر از اساتید نوشته دارم و نقل کرده ام و آنها همه اصحاب حدیث بودهاند، باز گوید: حدیث را از کسی ننوشته ام، مگر این که گفته باشد که ایمان قول و عمل است؛ و این هم منحصر در پنج طبقه است:
کسانی هستند که برای او از تابعین روایت کردهاند، مانند: محمد بن عبدالله انصاری که از حمید روایت کرده، مکی بن ابراهیم از یزید بن ابی عبید، عبدالله بن موسی از اسماعیل بن ابی خالد، هشام بن عروه از معروف از علی بن ابی طفیل از علی بن ابی طالب و مانند: ابی نعیم از اعمش، خلاد بن یحیی از عیسی بن طهمان و چون علی بن عیاش و عصام بن خالد از جریر بن عثمان تابعی از بسر بن عبدالله صحابی. و شیوخ اینها همه از تابعین بودهاند.
کسانی بودهاند هم عصر تابعین، لکن از ثقات تابعین نشنیدهاند، مانند: آدم ابن ابی ایاس، ابی مسهر عبدالاعلی بن مسهر، سعید بن ابی مریم، ایوب بن سلیمان بن هلال و امثال آنها.
کسانی هستند که حد وسط بین مشایخ او میباشند و تابعین را درک نکردهاند، بلکه از کبار تبع اتباع نقل کردهاند، مانند: سلیمان بن حرب، قتیبه بن سعید، نعیم بن حماد، علی بن مدینی، یحیی بن معین، احمد بن حنبل، اسحاق بن راهویه، ابوبکر و عثمان بنا ابی شیبه و امثال اینها. ضمناً از لحاظ اخذ امام مسلم از این طبقه با بخاری شرکت جسته است.
رفقاء او بودهاند، در طلب و کسانی که قبل از او کمی از احادیث را شنیدهاند، مانند: ابی حاتم رازی، محمد بن عبدالرحیم صاعقه، عبد بن حمید، احمد بن نظر و نظایر اینها. از این طبقه به همین منظور اخذ کرده که در نزد مشایخ خود این احادیث را نیافته یا فوت وقت کرده و به آن نرسیده است.
عدهای هستند همسن و هماستاد و طلبه او که برای فایده از آنها سماع کرده است، مانند: عبدالله بن حماد آملی، عبدالله بن ابی عاص خوارزمی، حسین بن محمد قبانی، ابی عیسی ترمذی و غیر اینها که کمی را از ایشان نقل کرده است.
بخاری میگوید([۲۹]): «محدث کامل نیست، مگر این که از مافوق و همردیف خود و یا پایینتر از خود نقل و استفاده کند». و این کار را کرده و از آنها نوشته دارد و از بالاتر از خود و همدرجه خود و پایینتر از خود بهرهیاب شده است.
مدارس معینی که مانند مدارس امروزه دارای تشریفات معین و مضبوطی باشد، نیافتم، ولی در کنار بعضی از مساجد قدیمه حجرههای کوچک و صفه و رواق و رباطی ساخته شده که جای تدریس و تدرس بوده، نظیر این مساجد و حجرهها در بعضی مناطق کردستان دیده میشود، مخصوصاً بنای بعضی مساجد را با همین حجرهها به عبدالله بن عمرب نسبت میدهند که هنوز باقی و چندان تغییری نکرده است([۳۰]).
آنچه مسلّم است مسجد در مجامع اسلامی علاوه بر این که جای عبادت برای مسلمین بوده، محل تدریس و تدرس هم بوده است، بعضی از مدرسین در مسجد و بعضی در منزل تدریس کردهاند. به هرحال، امام بخاری در مدارس معموله آن روزگار چه حجره باشد و چه منزل و چه مسجد، در بخارا و در شهرهائی که به آنجا در پی اکتساب علم مسافرت کرده است به کسب علم از یک طرف و به تدریس از طرف دیگر اشتغال داشته است، و مدارس آن روزگار به هرنوع که باشد در شهرهای مذکور مورد تدرس و تدریس امام بخاری بودهاند.
در کتاب شروط ائمه سته تألیف ابوالفضل محمد بن طاهر مقدسی نوشته شده: امام بخاری تراجم و تألیف ابواب الجامع الصحیح را در حرم شریف شروع کرد و مدت شانزده سال برای تألیف و تدوین آن در بصره و غیره به تحقیق پرداخت تا این که آن را در بخارا به پایان رسانید([۳۱]).
نام مساجد([۳۲]):
مکه و مدینه مسجد النبیr. خود او گوید: «من کتاب تاریخ خود را در پیشگاه مرقد پیغمبر اکرم r در سن هیجده سالگی تألیف کردم». و در مساجد بخارا و شهرهایی که به آنجا مسافرت کرده است به کسب و نشر علم اشتغال داشته. در مورد مسجد بخارا نوشتهاند قتیبه بن مسلم چند مسجد در شهر بخارا بنا کرده و مسجد جامع را به سال ۹۴ بنا نمود.
در سنه ۲۱۶ هجری به همراهی برادر و مادرش به حج رفته است. به مدینه، شام، مرو، واسط، کوفه، جزیره، ری، بغداد، مصر، هرات، نیشابور و غیره چنان که گذشت مسافرت کرده است.
امام بخاری استادان زیادی داشته است، و طوری که تحقیق کرده ام معلوم نیست که کدامیک از استادان او به او اجازه دادهاند، من هرچند جستجو کردم این قسمت را نیافتم، به احتمال قوی اجازه نامهای که بعدها مرسوم شده در آن عصر نبوده است، ولی صورتهای اجازه به این عنوانها بوده: مانند قرائت شیخ بر شاگرد و بالعکس و وجوهی که بعداً ذکر میشود و هر علم و کتابی چنان که از بعضی عبارات فهمیده میشود محتاج به اجازه مخصوص شفاهی یا کتبی بوده است.
امام حجه الاسلام محمد غزالی در کتاب «المستصفی» در باب چهارم در مستند راوی غیر صحابی و صورت اجازه و کیفیت روایت پنج صورت را برای اجازه تشریح میکند:
۱- قرائت شیخ (استاد) بر راوی (شاگرد).
۲- قرائت راوی بر شیخ.
۳- اجازهدادن استاد، شاگرد را در روایت.
۴- مناوله.
۵- روئیت: یعنی روئیت راوی از شیخ در کتاب شیخ و این دارای پنج مرتبه است:
اول: بالاترین مراتب قرائت شیخ در معرض اخبار است بر سبیل تعلیم، چنانکه شیخ آن را قرائت نماید تا از او روایت نماید و بلکه آن را بر سبیل املاء بنویسد به طوری که راوی بگوید: شیخ برای ما گفت یا به ما خبر داد و فلان گفت و من آن را شنیدم یا نوشتم.
دوم: این که راوی حدیث را بر شیخ قرائت نماید و شیخ ساکت بماند، به منظور آن که سکوت او به منزله این است که بگوید: آن صحیح است، پس در این صورت به طور تسلط روایت جایز است.
سوم: اجازهدادن استاد، شاگرد را و روایت «لفظاً یا کتاباً» که شیخ بگوید به تو اجازه دادم که از کتاب فلانی نقل کنید و یا هرچه از مسموعات من به نشر شما صحیح آمد روایت نمایید که در این صورت احتیاط در تعیین مسموع لازم است، چنان که راوی مسلط باشد بر این که بگوید شیخ برای ما نقل کرد و یا این اجازه را به ما خبر داده است.
چهارم: مناوله و صورت آن این است که شیخ بگوید: این کتاب را بگیر و از طرف من مجاز هستی، آن را روایت و نقل کن من این را از فلانی شنیده ام.
پنجم: اعتماد بر خط چنانکه راوی مکتوبی را ببیند به خط شیخ و بر آن اعتماد کند که شیخ در کتاب خود گفته باشد من این را از فلانی شنیده ام، البته اثبات روایت چنین حدیثی مختلف فیه است.
توضیحاً قاضی عضد در شرح مختصر منتهی ابن حاجب قسم دیگری را بر این پنج وجه اضافه کرده است، چنانکه گوید: قرائت غیر بر شیخ به حضور راوی، در کتاب جمع الجوامع به توضیح بنانی چهارده صورت برای اجازه نقل شده که بیشتر متفرعات شقوق فوق هستند.
در مساجد و منازل و مدارس و مکاتب معموله آن روزگار، در بخارا و نیشابور تدریس کرده و به شهرهائی که جهت اکتساب علم مسافرت نموده است، سمت تدریس را هم داشته و گاهی در منزل تدریس نموده است.
شاگردان و آخذین و استفادهکنندگان از او بیشتر از آن میباشند که ذکر شوند([۳۳]) منجمله: ابوالحسن مسلم بن حجاج، ابوعیسی ترمذی، ابوعبدالرحمن نسائی، ابوحاتم، ابوزرعه رازیان، ابواسحاق ابراهیم، ابوبکر بن خزیمه از او استفاده و اخذ کردهاند.
فربری میگوید: سماع صحیح بخاری را بیشتر از نود هزار نفر نقل کردهاند، بغیر از من کسی از آنها باقی نمانده، در مجلس سماع او بیشتر از بیست هزار نفر حاضر میشدند و اخذ و سماع میکردند و بسیاری از مشایخ او نیز از او روایت کردهاند، مانند: عبدالله بن محمد مسندی، عبدالله بن منیر، اسحاق بن محمد سرماری، محمد بن خلف بن قتیبه و غیر اینها.
از اقران او، ابوزرعه و ابوحاتم رازیان و ابراهیم حربی و ابوبکر بن عاصم، موسی بن هارون حمال، محمد بن عبدالله بن مطین و اسحاق بن احمد بن زیرک فارسی و محمد بن قتیبه بخاری و ابوبکر بن اعین از او روایت کردهاند.
بسیاری([۳۴]) از بزرگان حُفّاظ نیز از او اخذ نمودهاند، مانند: صالح بن محمد بن ملقب به جزره، مسلم بن الحجاج، صاحب صحیح، ابوالفضل احمد بن سلمه، ابوبکر بن اسحاق ابن خزیمه، محمد بن نصر مروزی، امام نسائی، ابوعیسی ترمذی، محمد بن عبدالله بن جنید، جعفر بن محمد نیشابوری، ابوبکر بن داوود، ابوالقاسم بغوی، عمر بن محمد بحیری، ابوبکر بن ابی دنیا، ابوبکر بزار، حسین بن محمد قبانی، یعقوب بن یوسف بن اخرم، عبدالله بن محمد بن ناجیه، سهل بن شاذویه بخاری، عبید الله بن واصل، القاسم ابن زکریا مطرز، ابوقریش محمد بن جمعه، محمد بن محمد بن سلیمان باغندی، ابراهیم بن موسی جویری، علی بن عباس تابعی، ابوحامد اعمش، ابوبکر احمد بن محمد بن صدقه بغدادی، اسحاق بن داوود صواف، حاشد بن اسماعیل بخاری، محمد بن موسی النهرتبری، ابومحمد بن صاعد، محمد بن هارون حضرمی و حسین بن اسماعیل محاملی بغدادی که آخرین کس بوده در بغداد از او نقل کرده است([۳۵])، و بسیاری از بزرگان دیگر نیز از او اخذ کردهاند که ذکر همه موجب اطلال است.
آثار علمی و مؤلفات بخاری و اسباب تألیف صحیح بخاری:
۱- صحیح بخاری([۳۶]) که مشهورترین کتابهای او است و خود مؤلف آن را «الْجَامِعُ الْمُسْنَدُ الصَّحِیحُ الْمُخْتَصَرُ مِنْ أُمُورِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَسُنَنِهِ وَأَیَّامِهِ» نام داده است، در سبب تألیف آن میگوید: در محضر اسحاق بن راهویه بودیم، بعضی از یاران به ما گفتند: کاش کتاب مختصری را در سنن رسول الله r جمع میکردید و مینوشتید، این آرزو در دل من جای گزین شد که الجامع الصحیح را تألیف کردم.
در محل تألیف آن اختلاف کردهاند، بعضی بخارا، گروهی مکه و گروهی بصره دانستهاند، البته این احتمالات همه صحیح است، زیرا ممکن است در همه این شهرها به تألیف آن اشتغال داشته باشد، چون کتاب صحیح را در مدت شانزده سال تألیف کرده است و احتمال همه را دارد، در کتاب شروط السته حافظ مقدسی مقدمه استاد شیخ محمد زاهد الکوثری آمده: در مدت شانزده سال آن را در بصره و غیر بصره تصنیف کرد و آن را در بخارا پایان داد، و شروع آن در حرم شریف بود.
۲- کتاب الأدب المفرد.
۳- کتاب التاریخ الکبیر عن تراجَمِ رِجالِ السند.
۴- کتاب رفعُ الیدین فی الصلوه.
۵- کتاب قراءه خلف امام.
۶- کتاب بِرُ الوالدین.
۷- کتاب التاریخ الأوسط.
۸- کتاب التاریخ الصغیر.
۹- کتاب خلق أفعال العباد.
۱۰- کتاب الضعفاء.
۱۱- کتاب الجامع الکبیر.
۱۲- کتاب المسند الکبیر.
۱۳- کتاب التفسیر الکبیر.
۱۴- کتاب الأشربه.
۱۵- کتاب الوحدان – وهو من لیس له أحادیث أحد من الصحابه.
۱۶- کتاب الهبه.
۱۷- کتاب المبسوط.
۱۸- کتاب علل.
۱۹- کتاب الکنی.
۲۰- کتاب الفوائد.
۲۱- کتاب ثلاثیات البخاری([۳۷]).
۲۲- کتاب أسامی الصحابه. و غیر اینها.
قوه حافظه بخاری و تیزفکری او([۳۸])
امام بخاری دارای حافظه قوی خدادادی بوده که در قوه حفظ و تیز طبعی و سعی و اهتمام مورد اعجاب دیگران بوده، از او پرسیدند: آیا برای حفظ دوائی وجود دارد، گفت: هیچ چیز سودمندتر از سعی و کوشش و کثرت مطالعه و مداومت نظر و اهتمام نیست.
وراق بخاری میگوید:([۳۹]) بخاری در حالی که بچه کوچکی بود، همراه ما به محضر مشایخ بصره میآمد، چند روزی بر این ترتیب گذشت و چیزی هم نمینوشت، بعد از شانزده روز ما او را منع کردیم، او گفت: شما مرا زیاد لومه میکنید، ببینم شما چه چیز را نوشته اید، نگاه کردیم در حدود پانزده هزار حدیث را نوشته بودیم، سپس تمام آن احادیث را از حفظ برای ما خواند و گفت: تصور کردید که من به هدر در جمع شما شرکت میکنم و وقت و روزگار را ضایع میکنم، بعد فهمیدیم که در قسمت حفظ کسی بر او تقدم ندارد.
میگویند: گاهی وقت که کتابی را به دقت مطالعه میکرد، به یک دفعه مطالعه آن را حفظ مینمود و صد هزار حدیث صحیح و دوصد هزار غیر صحیح را در حفظ داشته است. ابوالازهر میگوید: در سمرقند چهارصد محدث بود، جمع شدند و میخواستند بر سبیل مغالطه قوه حافظه محمد بن اسماعیل را بسنجند، اسناد شام را در اسناد عراق و اسناد عراق را در اسناد شام و اسناد حرم را در اسناد یمن داخل و تخلیط میکردند با این وجود نمیتوانستند او را در تشخیص اسناد سرگردان کنند و یا بر او عیب و خوردهای بگیرند، و درست اسناد را ولو این که به یک کلمه باشد از اسناد دیگر تمییز میداد. استاد علی پاشا صالح در کتاب اصول فن خطابه او را به عنوان نمونه از شمار بزرگان درجه اول قوه حافظه ذکر میکند که قوه حافظه او شگفتانگیز و اعجاب آور بوده است.
وی در منتهی درجه حیا و شجاعت و سخا و زهد و ورع در دار دنیا و رغبت در دار بقا بود، او میگفت: امیدوارم که به خدا لاقی شوم، در حالی که با من حساب نکند که کسی را غیبت کرده باشم([۴۰]) و او قلیل الأکل و کثیر الإحسان و مفرط در کرم بود، قامتی معتدل نه کوتاه و نه بلند داشت، گندمگون و لاغر اندام بود.
عبدالواحد بن آدم طواویسی گوید([۴۱]): پیغمبر خدا را در خواب دیدم و جماعتی از اصحاب او با او بودند و او در جائی توقف کرده بود، بر او سلام کردم سلام مرا جواب داد، گفتم: یا رسول الله! به چه جهت توقف فرموده اید؟ فرمود: منتظر محمد بن اسماعیل هستم، بعد از چند روز خبر مرگ محمد بن اسماعیل به من رسید، نگاه کردیم که او فوت کرده بود در ساعتی که دیده بودم پیغمبر r انتظار او را میکشید.
سعی امام بخاری و کوشش او در علم و عبادت
محمد بن ابی یحیی وراق([۴۲]) میگوید: زمانی که همسفر ابوعبدالله بخاری بودم در منزلی که من در حال خواب بودم میدیدم که او در یک شب پانزده تا بیست بار قیام میکرد، آتش و گُل آتش را بدست میگرفت و بدان وسیله چراغ را روشن مینمود، و احادیث را استخراج میکرد و به آن علم حاصل مینمود، سپس سر را بر بالین مینهاد و مجدداً این عمل را تکرار میکرد، من به او گفتم: جناب استاد، شما متحمل مشقات زیادی میشوید، چرا مرا بیدار نمیکنید، تا چراغ را برای تو روشن کنم، گفت: تو جوان هستی نمیخواهم خواب تو را برهم زنم، ولی برای او لذت علم و سعی از لذت خواب بیشتر بود.
محمد بن یوسف گوید: شبی در منزل ابی عبدالله بخاری بودم حساب کردم هیجده بار برخاست و چراغ را روشن کرد که چیزهای مورد یادآوری خود را یادداشت کند([۴۳]).
مقسم بن سعید گوید: محمد بن اسماعیل بخاری هروقت اول شب ماه مبارک رمضان میآمد اصحاب و یاران خود را جمع میکرد و با آنها نماز جماعت میخواند و در هر رکعتی بیست آیه را میخواند به حدی که تا آخر ماه چند بار قرآن را ختم میکرد، وی رحمه الله در سحرگاه، نصف تا ثلث از قرآن را قرائت میکرد، در هر سه شب سحرگاه قرآن را ختم مینمود و در هرروز یک ختمه را انجام میداد و ختم او در هنگام افطار هر شب بود.
محمد بن ابی حاتم گوید: او در هنگام سحر سیزده رکعت را نماز میخواند که یک رکعت آن وتر بود([۴۴]). ابوبکر بن منیر نقل میکند روزی بخاری در حال نماز بود زنبور او را هفده بار نیش زد نمازش را قطع نکرد.
امام بخاری هر وقت صحبت از دنیا میکرد، ابتدا حمد و ثنای خداوند را به جای میآورد، و سپس صحبت را شروع مینمود، وی از مال زیادی که به ارث به او رسیده بود خیر و احسان را مبذول میداشت و در راه مضاربه و رفاه حال مردم مال خود را میبخشید و به مصرف میرسانید([۴۵]). یکی از غربا که مال([۴۶]) زیادی را از او قطع کرده و برده و به آمل رفته بود، برای استرداد آن به او گفتند، گفت: من دین خود را به دنیا نمیفروشم، تا عاقبت با غریم خود مصالحه کرد.
امام بخاری کثیرالاحسان و قلیل الاکل و در اکرام مفرط و در بذل و بخشش و مهمانداری روزگار را به سر میبرد و گاهی اوقات لباسهای خود را هم میبخشید.
وراق گوید: ما در فربر بودیم، ابوعبدالله بخاری رحمه الله رباطی را میساخت و شخصاً برآن خشت میکشید، من به او گفتم: دیگر خشتکشیدن برای شما کافی است، او گفت: این برای من نافع است، و بیشتر از صد نفر او را در این بنای خیر یاری میکردند، او برای آنان گاوی را ذبح کرده بود و مردم را برای طعام دعوت میکرد. او از غیبت و بهتان بری و متنفر و در پرهیز و زهد و عبادت نمونه و یگانه عصر خود بود، وی لاغراندام «لَیْسَ بِالطَّویلِ ولا القصیر» و قامتی متوسط و معتدل داشت، او / میگوید: از زمانی که دانستهام غیبت حرام است تاکنون کسی را غیبت نکردهام.
امام بخاری با داشتن علم زیاد و کرم واسع و ورع عظیم در امور حرب و تحسین آلات جهاد اهل فن بود، شجاع و با شهامت و در سواری وتیراندازی مهارت داشت، به حدی تیر او به هدر نمیرفت، و هیچ وقت نبود که در اصابت به هدف خطا کند و کمتر تیر او به خطا رفت.
فصاحت امام بخاری در نظم کمتر از فصاحت او در نثر نبود([۴۷]). اما به گفته امام شافعی/:
وَلَوْ لا الشِّعْر بالعلماء یزری
لَکُنْتُ الیَومَ اَشْعَرَ مِن لَبید
نظم او کمتر در دست میباشد، یا شعر را کم گفته و از شعراء مقلین بوده است، و یا شعر را زیاد گفته و به مرور زمان از بین رفته است، و ممکن است در آن زمان شعر را برای یک محدث مانند او نقص دانستهاند. اینک چند بیت از او:
اِغْتَنِمْ مِنَ الْفَراغ فَضلَ رکوعٍ
فَعَسى أَنْ یَکونَ مَوْتُکَ بغته
کَم صحیحٍ رأیتَ مِن غیرِ سقمٍ
ذَهَبَتْ نفسه الصحیحه فلته
خالق الناس بخلق واحد
لا تکن کلباً على الناسِ تهر
إن تبق تفجح بالأحبه کلهم
وفناء نفسک لا أبالک أفجع
اشعار او دلالت دارد بر این که وقت خود را ضایع نگردانیده، بلکه اشتغال به عبادت برای او لازم بوده و وقت خود را صرف عبادت اولی فالاولی کرده است. علاوه بر این، امام بخاری از خوشنویسان عصر خود نیز بوده است([۴۸]).
ثناء مردم و مشایخ و اقران بر او
امام احمد بن حنبل / گفته([۴۹]): خراسان مانند محمد بن اسماعیل بخاری را به جامعه تحویل نداده است. و باز گوید: خراسان مانند ابی زرعه، محمد بن اسماعیل بخاری، عبدالله بن عبدالرحمان دارمی و حسین بن شجاع بلخی را به دنیا نیاورده است.
محمد بن بشار گفته است: حافظ دنیا چهار نفرند: ابوزرعه در ری، مسلم بن حجاج در نیشابور، عبدالله بن عبدالرحمان دارمی در سمرقند، و محمد بن اسماعیل بخاری در بخارا و باز محمد بن بشار هنگامی که بخاری قدم به بصره نهاد به سوی او قیام کرد و دست او را گرفت و دست در گردن او نمود و گفت: مرحبا برای کسی که سالهاست من به او افتخار میکنم.
امام مسلم گفته: شهادت میدهم که در دنیا تو مانند نداری. امام ابی محمد عبدالله بن عبدالرحمان دارمی گفته: علمای حرمین و حجاز و شام و عراق را دیدهام جامعتری از ابی عبدالله بخاری را نیافتم، حاکم در تاریخ نیشابور به نقل از احمد بن حمدویه گوید: مسلم بن حجاج به سوی بخارا آمد بین دو چشم او را بوسید و گفت: بگذار پاهایت را ببوسم ای استادِ استادها، ای سید محدثین و ای طبیب حدیث در علل آن، ابوسهل محمود بن نضر گوید: به بصره و شام و حجاز رفتم، هرگاه اسمی از محمد بن اسماعیل به میان میآمد، برای او احترام قایل میشدند و او را از خود برتر میدانستند، قتیبه بن سعید گوید: با فقهاء و زهاد و عباد مجالسه نمودهام از زمانی که عقل گرفتهام تاکنون جامعتری از محمد بن اسماعیل ندیدهام، او در زمان خودش مانند عمر بن الخطاب t در بین صحابه y بود. ابوحاتم رازی گوید: در خراسان حافظتری از محمد بن اسماعیل خروج نکرده و عالمتری از او به عراق قدم نگذاشته است، عجلی گوید: ابوزرعه و ابوحاتم را دیدم از او استماع میکردند، محمد بن ابی حاتم به نقل از حاشد بن اسماعیل گوید: هنگامی که بخاری به بصره رفت محمد بن بشار گفت: سید الفقهاء قدم به بصره گذاشت. ابوسهل محمود بن نضر گوید: از بیشتر از سی عالم از علماء مصر شنیدم که میگفتند: ما در دنیا احتیاج به رأی و نظر محمد بن اسماعیل داریم.
ابوعیسی ترمذی صاحب سنن گفته: در عراق و خراسان در معنی علل و تاریخ و معرفت اسناد عالمتر از محمد بن اسماعیل نمیبینم، ابوحاتم بن منصور گفته: محمد بن اسماعیل برای علم و دانش آیاتی از آیات خداوند در بصر و نفوذ او موجود میباشد، ابراهیم بن محمد بن سلام موافق به گفته ابن اعرابی گفته([۵۰]): رؤساء فن از اهل حدیث مانند سعید بن ابی مریم، حجاج بن منهال، اسماعیل بن اویس، الحمیدی، نعیم بن حماد، محمد بن یحیی بن ابی عمر العدنی، الخلال الحسینی بن علی الحلوانی، محمد بن میمون الخیاط، ابراهیم بن المنذر، ابی کریب محمد بن العلاء، ابی سعید عبدالله بن سعید الأشج، ابراهیم بن موسی الفراء و امثالهم، در هنگام قضاوت در نظر و معرفت، محمد بن اسماعیل را از خود برتر میدانستند([۵۱]).
عده بسیاری از رجال و علمای برجسته دیگر مانند اسحاق بن احمد، سلیمان بن حرب یکی از استادان او، ابی سهل محمود بن نضر، حاشد بن اسماعیل، محمد بن یوسف همدانی، ابوبکر مدینی، ابوعمر کرمانی، محمد بن حاتم وراق، ابوحاتم رازی، احمد بن سیار و غیر آنها به فضیلت و بزرگواری او معترف و ناطق به علو مقام و مدارج علمی و دینی و زهد و تقوا و فضل و فهم و عقل و شعور او بودهاند.
محمد بن عبدالرحمان دغولی گفته: اهل بغداد نامهای به محمد بن اسماعیل بخاری نوشتند و در آن نامه خطاب به او این بیت را تحریر کرده بودند:
المسلمون بخیر ما بقیت لهم
ولیس بعدک خیر حین تفتقد
فضایل جامع الصحیح و ثنا بر او و مقارنه آن با صحیح مسلم
ابوالهیثم کشینی روایت میکند که فربری گفت: از محمد بن اسماعیل بخاری شنیدم اظهار میکرد که حدیثی را در کتاب صحیح نیاوردهام مگر این که غسل کردهام و دو رکعت نماز را قبل از آن به جای آوردهام، چنانکه در صحت آن یقین حاصل کردهام. بخاری میگوید: الجامع الصحیح را از روی ششصد هزار حدیث به مدت شانزده سال نوشته و تصنیف کردهام، و آن را حجت و وسیله در بین خود و خداوند قرار دادم. ابوجعفر عقیلی گوید: وقتی که بخاری کتاب صحیح را تصنیف کرد([۵۲]) آن را بر علی بن مدینی، احمد بن حنبل، یحیی بن معین و غیره عرضه کرد، همه را صحیح دانسته و مورد تحسین قرار دادند بغیر از چهار حدیث، با مجود آن چهار حدیث هم قول، قول بخاری و روایت او مورد صحت است.
امام حافظ دارقطنی گوید: اگر بخاری نمیبود، مسلم راحت نبود، راجع به این دو امام بزرگ اظهار نظرهای زیادی کردهاند، ولی آنچه مسلم است هر میوه یک طعمی دارد و هرکدام به جای خویش نیکو است، و لکُلِّ وجهَهٌ و مردم منازعه و مشاجره فراوانی در این باره کردهاند، چنانکه در این دو بیت:
تشاجر قوم فی البخاری ومسلم
لدی وقالوا: أی ذین یقدم
فقلت: لقد فاق البخاری صحه
کما فاق فی کل صناعه مسلم
امام نووی گوید: امت بر صحت دو کتاب صحیح: مسلم و بخاری اجماع کردهاند، و عمل به احادیث آن دو کتاب را واجب دانستهاند.
فواید اعاده و تکریر احادیث در صحیح بخاری
امام بخاری در کتاب خودش قصد اختصار نداشته، بلکه مراد او استنباط از احادیث و استدلال بر ابوابی بوده که اراده کرده است (در اصول و فروع و زهد و آداب و امثال اینها) و منظور او توضیحات بیشتر بوده و بسا ممکن است که به یک حدیث بر چند مطلب استدلال کرده باشد.
تکرار و یا اعاده حدیثی در چند باب امکان دارد نظر به روایت آن باشد از چند صحابی یا چند تابعی که این هم موجب تقویت حدیث و صحت آن میباشد، بدیهی است حدیثی را که چند نفر روایت کنند، اهمیتش بیشتر است و ممکن است در یک حدیث اختلافات لفظ یا روایت زیاد و کم به وجود آید و تکرار نظر به همه وجوه باشد.
امام نووی گفته([۵۳]): هفت هزار و دویست و هفتاد و پنج حدیث از احادیث مسنده در صحیح بخاری با احادیث مکرره مذکور است، و بدون تکریر چهار هزار حدیث میباشد.
شیخ تقی الدین ابن صلاح کُردی گوید: عدد احادیث صحیح بخاری با مکرر هفت هزار و دویست و هفتاد و پنج حدیث است، و باز گفته است: گفته شده باسقاط مکرر چهار هزار حدیث است. شیخ محی الدین نووی در مختصر خود تابع او شده، ولی در شرح آن مقید به منده کرده است نه معلقه و غیر آن.
از بخاری روایت میکنند که([۵۴]) شرط مهم اخراج احادیث برای او این بوده است که حدیث متفق را از شخص موثوقبه چنانکه یکی از صحابه مشهور نقل کرده باشد اخراج میکرد، بدون این که اختلافی در بین ثقات موجود باشد([۵۵])، با قید این که اسناد آن بایستی متصل و غیر مقطوع باشد، و اگر برای صحابی مورد بحث دو راوی موجود بوده آن را بهتر دانسته و اگر جز یک راوی تنها نداشته و طریق آن برای او مورد صحت بوده و به آن یقین حاصل کرده باشد اکتفا نموده است، و باز از شرایط نقل حدیث برای او ذکر کردهاند که باید اسناد آن متصل و راوی آن مسلمان صادق غیر مدلس و غیر مختلط باشد و متصف به صفات عدالت، ضابط، مستحفظ، سلیم الذهن، قلیل الوهم و سلیم الاعتقاد باشد.
حاکم گوید([۵۶]): شرط مسلم و بخاری در اخراج حدیث این بوده که برای روایت از صحابی دو راوی و زیادتر و برای تابعی مشهور دو راوی ثقه بوده باشد، البته بر این شرط حاکم ایراد وارد شده، زیرا آنها احادیثی را از جماعتی از صحابه نقل کردهاند، با وجودی که یک راوی دارند، البته تعریف حاکم با این که ممکن است در بعضی موارد صدق نکند، اما به طور کلی منظور نظر آنها بوده، و نیز حدیثی را که یک راوی روایت کرده باشد، هنگامی که اخراج کردهاند به صحت طرق آن کاملاً اطمینان پیدا کرده باشند.
ابوبکر حازمی در کتاب خود گوید: شروط ائمه خمسه، همین شرط و تعریفی بوده که ابوعبدالله حاکم ذکر کرده است، در حاشیه شیخ محمد بن عمر بقری بر شرح رحبیه مذکور است که شرط بخاری [معاصره و لقاء] بوده با این معنی امام بخاری از کسی روایت نمیکرده، مگر این که با او معاصر باشد و او را درک نماید و ملاقات نماید، و از حضور او استفاده کند، شرط مسلم تنها [معاصره] بوده و او فقط از هم عصر روایت میکرد و دیگر اجتماع او با مروی عنه هم عصرش و لقاء و رسیدن به حضور او شرط نبوده و تنها باهم عصربودن اکتفاء کرده است و ملاقات کردن را شرط نکرده است.
در شرح تاج الأصول([۵۷]) آمده: مسلم و بخاری خود را ملزم نموده بودند که حدیثی را روایت نکنند، مگر به نقل ثقه از ثقه از اول تا آخر آن متصل السند و از علل و شذوذ سالم باشد که این در نزد علماء فن بدون خلاف تعریف صحیح برای روایت حدیث است، لکن مسلم به این اکتفاء کرده است که راوی و مروی عنه در یک عصر باشد، با این که اجتماع و به همرسیدن آنها فراهم نشده باشد، ولی بخاری به جهت زیادی احتیاط اجتماع راوی و مروی عنه را نیز شرط دانسته است.
در حاشیه بنانی بر جمع الجوامع([۵۸]) در مبحث محمل آمده که شرط بخاری معاصره و لقاء است، و شرط مسلم معاصره تنها میباشد. بنابراین، شرط بخاری اخص است و شرط او واجد شرط مسلم نیز هست، اما شرط مسلم واجد شرط بخاری نیست، شرط هردو عبارت است از اتفاق آنها در مشایخ یعنی هردو از یک شیخ روایت کرده باشند که چنین خلاصه میگردد:
۱- شرط بخاری: معاصره و لقاء.
۲- شرط مسلم: معاصره تنها.
۳- شرط هردو: که متفقاً از یک شیخ روایت کرده باشند.
حافظ ابن حجر عسقلانی گوید: آنان که بخاری از آنها اخراج حدیث کرده و مسلم از آنها اخراج حدیث نکرده، چهار صد و سی و چند نفر هستند، و آنان که به ضعف از آنها بحث شده هشتاد نفر میباشند، و آنان که تنها مسلم از آنان روایت کرده و بخاری از آنها روایت نکرده ششصد و بیست نفر هستند، و از این عده کسانی که به ضعف در باره آنها گفتگو شده صد و شصت نفر است، سپس میگوید آنان که بخاری منفرداً از آنها روایت کرده و از ضعف آنها سخن به میان آمده بیشترشان از شیوخ بخاری است که با آنها مجالسه کرده و احوال آنها را میشناخته است، و بر احادیث آنها اطلاع داشته و جید آنها را از موهم تمییز داده است، و اگر امکان داشته باشد که بر آنها قدحی صورت گیرد، قطعاً آن قدح مردود است، مگر این که به قادح واضح و موجهی، زیرا اسباب جرح مختلف است و مدار آن بر پنج صورت به قرار زیر میباشد:
بدعت، مخالفت، غلط، جهاله حال، دعوی انقطاع در سند، چنانکه راوی ادعا کند آن مدلس و یا مرسل است.
البته طبق شرایط و احتیاطی که بخاری از شرط عدالت و غیره برای اخراج احادیث مبذول داشته، جرح با اسباب جرح از امام منتفی و مندفع میباشد.
ابن صلاح گفته: هرچه که مسلم و بخاری حکم به صحت آن کرده در کتاب خودشان آن مقطوع به صحت است، زیرا امت پیغمبر آنان را به صحت تلقی کردهاند، امام الحرمین گفته: اگر انسانی به طلاق سوگند یاد کند که هرچه در مسلم و بخاری هست صحیح است، طلاق او واقع نمیگردد، چون که مسلمین بر صحت این دو کتاب اجماع کردهاند و آنچه که راجع به بعضی ازاحادیث آنها گفته شد که به درجه صحت نرسیدهاند. بنابر اختلاف نظر ناقدین است و بهترین دلیل در شأن آن دو کتاب، اتفاق علماست بر آن که بعد از کتاب خدا آنها صحیحترین کتابها هستند.
سبب تقطیع احادیث و اختصار آنها و اعاده و ذکر متن آن
امام بخاری همچنان که محدث بوده فقیه نیز بوده است([۵۹]). بنابراین، گاهی احادیث را به مناسبت باب ذکر کرده و گاهی یک حدیث که شامل چند حکم بوده کلاً راجع به یک حکم و یا جزء مناسب را تقطیع و تکرار کرده و گاهی اصل متن را بدون ذکر اسناد که مشهور بوده نقل کرده است، و منظورش از تقطیع و تکرار استنباط و استدلال بر ابواب دیگر از اصول و فروع و زهد و آداب و امثال اینها بوده و ممکن است اختلاف نسخ از همین تقطیع و تکرار سر زده باشد، با این که رؤیت امام از لحاظ نفع مورد پسند بوده است.
حافظ ابن حجر میگوید: حافظ ابوالفضل محمد بن طاهر مقدسی گفته: بدان که بخاری رحمه الله یک حدیث را در کتاب خود در چند جا ذکر کرده و در هر بابی با اسناد دیگری به آن استدلال کرده و به حسن استنباط و غریزه فقهی معنائی که مقتضی باب باشد از آن استخراج نموده و کم اتفاق افتاده که یک حدیث را در دو جا به یک اسناد ذکر کرده باشد، بلکه آن را از طریق دیگری آورده و در نقل هرکدام یک فایده و معنی دیگری را در نظر داشته است.
چرا بخاری احادیث معلقه را ذکر کرده است؟
مراد به احادیث معلقه و تعلیق این است([۶۰]) که از اول اسناد آن یک نفر یا زیادتر حذف شده باشد، علت ایراد حدیث معلق ضیق مخرج حدیث بوده است و از قاعده بخاری بوده که تکرار را نمیکرده، مگر این که یک فایده در آن منظور باشد و اگر مخرج گنجایش نداشته و حدیث شامل بر احکام بوده، حدیث را بر سبیل اقتصار و احتراز از تطویل ذکر کرده، دیگر از ذکر تمام حدیث و متن و اسناد آن استغنا حاصل کرده است.
امام دارقطنی بر بعضی از احادیث بخاری انتقاد کرده است – این احادیث صد و ده حدیث میباشد – و در سی و دو حدیث از آن شیخین (مسلم و بخاری) اشتراک دارند و هفتاد و هشت حدیث از آن مخصوص به اخراج بخاری میباشد. میگوییم: شکی نیست که بخاری و مسلم در این قسمت تقدم داشتهاند، بر سایرین اهل عصر و آشنائی کامل به صحیح و معلل داشتهاند، و کسی هم اختلاف ندارد و منکر نیست از این که علی بن مدینی عالمترین اقرانش به علل حدیث بوده و بخاری بیشتر این احادیث را از او اخذ کرده است.
البته احادیثی که مورد انتقاد قرار میگیرند، شش قسم اند:
۱- این که روات اختلاف زیاده و نقصان را در رجال اسناد داشته باشند([۶۱]).
۲- روات اختلاف پیدا کنند به تغییر بعضی از رجال اسناد.
۳- بعضی از روات منفرد به زیاده باشند بر کسی که اهل ضبطتر از آنها باشد.
۴- کسی که متفرد به روایت ضعیف باشد و بخاری در این قسم به جز دو حدیث ندارد.
۵- حکم بر رجال آن برحسب وهم.
۶- آنچه که متن در آن اختلاف داشته، تغییری که در آن حاصل شده باشد.
البته بخاری برای هرکدام از این انتقادات علیحده جواب داده است و از ذکر هر قسمی یک نظری داشته، او در این قسم با شرف سبقت اعلم بوده و مسلّماً اختلاف در بین هر گروهی برحسب غریزه بشری به عمل میآید والا مقام بخاری بالاتر از آن است که مورد انتقاد قرار گیرد، و از این که کسانی بر بعضی از شیوخ او و رجال مأخوذ منه شیخین ایراد وارد کردهاند و آنان را مورد عیب قرار دادهاند، چنانکه قبلاً گفتیم شیخین هر حدیثی را که اخذ کردهاند تا در صحت آن اطمینان حاصل نکرده باشند آن حدیث را نیاوردهاند، و جرح دیگران موجب نقص شیخین نیست و ممکن است چنین جرحی بر بعضی از مشایخ شیخین نظر به اختلاف عقاید یا نظرهای شخصی باشد.
فقه و مذهب و اجتهاد مطلق و اختیارات او
درجه فقهی او([۶۲]):
شیخ دارای تتبعات زیاد و قوه استنباط احکام فقهی از احادیث و آیات بوده و با دلایل قوی و معرفت کامل مسائل مهمه را استخراج کرده و مسائل فقهی را با آیات و احادیث تطبیق نموده است.
پیروان مذاهب اربعه از مذهب او تنازع کردهاند، امام سبکی او را از رجال و پیرو مذهب امام شافعی دانسته و در طبقات الشافعیه با ترجمه حال او، وی را از زمره رجال شافعی آورده است([۶۳]).
لکن آنچه مورد نظر و تحقیق است: امام بخاری خود او مجتهد مطلق و غیر مقلد بوده و او شخصاً قوه استنباط و استخراج احکام را داشته و دارای رأی بوده است، و یک مذهب مستقلی داشته، با این وجود در صورتی که رأی او موافق به رأی یکی از ائمه بوده باشد بر حسب ورع و شرف سابقین آن را منسوب به قائل اول دانسته با این که رأی خودش با آن هم تطبیق کرده است. به هرحال، مذاهب ائمه اربعه نیز مورد قبول او بوده.
بعضی از اقوال که در بین ائمه مذاهب اربعه موزع بوده و در آن مسائل اختلافات جزئی نداشتهاند، امام بخاری که مجتهد مطلق بوده در آن مسائل اظهار نظر کرده و یک مذهب معین را التزام نکرده است، بلکه هر مسئلهای که به اجتهاد او نزدیک بوده اخذ و اختیار کرده است، با این که هر مسئله از امام باشد مسائل اختیاری او خارج از اختیارات مذاهب اربعه نبوده است و قطعاً لااقل با یکی از آنها تطبیق کرده است.
اینک بعضی از مسائل مورد اختیار او طبق آنچه در مقدمه صحیح بخاری آمده است([۶۴]).
۱- غسل در التقاء ختانین بدون انزال منی واجب نیست.
۲- جواز غسل منی و فرکه آن یعنی ازاله آن بدون شستن.
۳- آب به وقوع رجس نجس نمیشود، مگر این که رنگ یا طعم یا بوی آن تغییر کرده باشد.
۴- جواز استعمال شانه که از استخوان میته باشد مانند استخوان فیل و ادهان و تجارت آن.
۵- طهارت روغن و نحو آن هر زمان موش در آن افتاده باشد، به دورانداختن آن و ازاله محل و اطراف آن مایعاً و جامداً.
۶- کسی که در حالت نماز باشد، اگر بر او نجاستی بیفتد، نمازش باطل نمیشود.
۷- کسی که خونی را در لباس خود بعد از نماز دیده، اعاده نماز بر او واجب نیست.
۸- قرائت قرآن در حمام مانع ندارد.
۹- قرائت آیه دیگر در نماز مانع ندارد.
۱۰- جُنب مانع نیست که قرآن را قرائت کند.
۱۱- در صورتی که زنی با شهود حق از اهل خود ادعا کرد که در یک ماه سه دفعه به عذر افتاده است عده او تمام است.
۱۲- تیمم مخصوص رو و هردو کف است.
۱۳- جواز جمع در بین دو فرض یا زیادتر به یک تیمم مادامی که تقض وضو نباشد.
۱۴- جنب اگر خوف مریضی داشت از استعمال آب سرد تیم میکند و نماز میخواند.
۱۵- جواز پوشیدن لباسی که با نجس رنگ شده باشد.
۱۶- زانو عورت نیست.
۱۷- اشخاص نمازی در کشتی در حالت نماز، کشتی به هر طرف که دور زد او هم تابع است.
۱۸- جواز سجود مرد بر لباس و بر فراش خود.
۱۹- جواز نماز در نعال.
۲۰- سقوط جمعه از کسی که نماز عید را خوانده در روز جمعه و این مذهب امام احمد است.
۲۱- جواز نماز در بیعه و کلیسا (معبد نصارا و یهود) مگر این که تماثیلی در آن باشد.
۲۲- جواز زدن زن خیمه و خبأ را در مسجد و در آن بخوابد.
۲۳- جواز خواب مردان در مسجد.
۲۴- جواز روایت شعر در مسجد.
۲۵- جواز دخول مشرک در مسجد.
۲۶- جواز لعب حرب در مسجد.
۲۷- جواز به پشت افتادن مرد در مسجد و پا دارزکردن.
۲۸- جواز جمع مریض بین ظهر و عصر و بین مغرب و عشاء.
۲۹- جواز کلام در حالت اقامه نماز بر حسب احتیاج.
۳۰- جواز امامت مبتدع.
۳۱- جواز اقتداء به این که در بین امام و مأموم یک رودخانه یا راه و دیواری حائل باشد.
۳۲- جواز خروج زنان برای مسجد در شب و غلس یعنی تاریکی آخر شب.
۳۳- مشروعیت اذن زوج برای زنش جهت رفتن به مسجد و کراهیت منع آن.
۳۴- مشروعیت جمعه در دهات و شهرها.
۳۵- رخصت ترک جمعه در روز باران.
۳۶- جواز تأخیر نماز از وقت آن جهت مصلحت قتال یا حفظ از دشمن.
۳۷- مشروعیت حضور زنان برای استماع خطبه با این که جلبابی را استعاره کرده باشد.
۳۸- جواز قنوت قبل از رکوع و بعد از رکوع.
۳۹- جواز طعامدادن زن از خانه شوهر بدون اجازه او، و بدون فساد و زیادهروی.
۴۰- مشروعیت موعظه امام، زنان را در روز عید که برای نماز حاضر شده باشد.
۴۱- جواز اداء زکات از طرف زن به شوهر و به ایتام او.
۴۲- جواز اعطاء زکات به کسی که اراده حج را دارد.
۴۳- منع خریدن صدقه دهنده صدقه خودش را.
۴۴- جواز دادن صدقه به فقراء در هرجا که باشند.
۴۵- جواز فسخ حج جهت عمره، برای کسی که هدی را نداشته باشد.
۴۶- وجوب عمره.
۴۷- امر بیع بر حسب متعارف است.
۴۸- عدم وجوب احتجاب زن در حضور مملوک.
۴۹- جواز غیبت اهل فساد و شک.
۵۰- جواز تعلیم اهل کتاب، قرآن را، که موافق به مذهب ابوحنیفه است.
۵۱- جواز خدمت زنان برای مردانشان با این که عروس هم باشند.
۵۲- اختیار مذهب ابن عباس بر این که طلاق بر وطر، یعنی بر نیت و قصد است به سوی آن و مطلقاً واقع نمیشود.
۵۳- اختیار مذهب مجاهد و عطا در آیه عده حول که محکم است، و منسوخ نیست.
۵۴- جواز عیادت زنان مردان را، همچنان اهل بادیه و دهات فطرتاً بر این هستند.
۵۵- حضرت خضر الآن زنده نیست.
۵۶- جواز کُنیه مشترک ابتداء و صداکردن او با آن کُنیه.
۵۷- دختران ربیبه([۶۵]) و ربیب مثل ربیبه حرامند، همچنان که حلائل فرزند پسران مانند حلائل پسران هستند.
۵۸- جواز شهادت کور و زن اهل نقاب و چادر مادامی که صدای او شناخته شود.
۵۹- تحریم ربیبه با این که در حجر هم نباشند.
۶۰- اجازه عمل عمال به نامه حاکم بدون اشهاد.
۶۱- اجازه شهادت بر زن در پس پرده اگر شناخته شود.
۶۲- اجازه ترجمه یک نفر برای حاکم با این که ترجمان کافر هم باشد.
۶۳- حکم حاکم فی الواقع نه حرامی را حلال میکند نه حلالی را حرام.
اختلاف شیخ ذهلی (شیخ نیشابور) با امام بخاری
حاتم بن احمد بن محمود گوید([۶۶]): مسلم بن حجاج گفت: هنگامی که محمد بن اسماعیل به نیشابور آمد، چنان استقبالی از او کردند که برای هیچ عالمی و والی اهل نیشابور را ندیده ام که چنین استقبال و تشریفاتی قائل شوند، حتی دو الی سه مرحله به استقبال او شتافتند، محمد بن یحیی ذهلی گفته: کسی که میخواهد فردا محمد بن اسماعیل را استقبال کند من هم او را استقبال خواهم نمود، محمد بن یحیی و عموم علماء نیشابور از او استقبال کردند، و با تشریفات تمام وارد شد و به منزل بخاریهای ساکن آنجا رفت.
مجلس علمی و دینی او گرم و پرجمعیت و از هر حیث قابل تقدیر و تمجید مورد تفسیر و استفاده بود، تا این که روز دوم یا سوم یک نفر از «لفظ قرآن» از او پرسید: گفت: افعال ما مخلوق است، و الفاظ ما از افعال ماست، چون مردم این جواب را از شیخ شنیدند، اختلاف در بین آنها به وقوع پیوست، عدهای گفتند: بخاری گفته: «لَفظی بِالقُرآنِ مَخْلُوْقٌ» و عدهای دیگر گفتند: چنین نگفته، و زمزمه اختلاف در بین مردم افتاد، حتی یک نفر از او پرسید: یا اباعبدالله! در باره این که قرآن به لفظ مخلوق است که چه میگوئی؟ شیخ تا سه بار جواب او را نداد، پس از خواهش و الحاحِ او گفت: قرآن کلام خدا غیر مخلوق است، و افعال عباد مخلوق، و امتحان بدعت میباشد. به هرحال، علو مقالات علمی شیخ و اجتماع مردم بر او، در دل رقباء شیخ رخنه ایجاد کرد، حتی محسود بعضی از مشایخ نیشابور واقع گردید، و شیخ او محمد بن یحیی ذهلی که شیخ المشایخ نیشابور بود از او بدبین گردید، و او را متهم به خلاف کرد، و مخصوصاً زمزمه افعال عباد مخلوق است بیشتر بر این بدبینی افزود به درجهای که شیخ ذهلی گفت: قرآن کلام خداست و غیر مخلوق است، کسی که زعم برده و گفته: «لَفظی بِالقُرآنِ مَخْلُوْقٌ» مبتدع است و مورد مجالسه و مکالمه نیست، کسی که پیش محمد بن اسماعیل برود محل تهمت است، کسی وارد مجلس او نمیشود، مگر این که بر مذهب او باشد. چنانکه بغیر از مسلم بن حجاج همه با شیخ بخاری قطع علاقه و رابطه کردند و با او مراوده نداشتند.
غنجار([۶۷]) در تاریخ بخارا گوید: خلف ابن محمد برای ما گفت: شنیدم که اباعمر احمد بن نصر نیشابوری میگفت: ما روزی در نزد ابی اسحاق قرشی بودیم و محمد بن نصر مروزی هم با ما بود و ذکری از محمد بن اسماعیل بخاری به میان آمد، سپس محمد بن نصر گفت: من از محمد بن اسماعیل شنیدم که میگفت: کسی که گمان برده است که من گفتهام: «لَفظی بِالقُرآنِ مَخْلُوْقٌ» او کذاب است و من این را نگفتهام. ابوعمرو گوید: پیش بخاری رفتم در باره بعضی از احادیث با او مذاکره کردم تا این که طیبت خاطر پیدا کرد و خوشحال شد، سپس گفتم: ای اباعبدالله، از شما حکایت میکنند که گفته اید: «لَفظی بِالقُرآنِ مَخْلُوْقٌ». او گفت: ای اباعمرو، بدان و بر لوح دل بسپار کسی که زعم و گمان برده است که من گفتهام: «لَفظی بِالقُرآنِ مَخْلُوْقٌ». من این را نگفتهام، بیدار باش من گفتهام افعال عباد مخلوق است.
البته طبق آنچه که امام احمد و غیره از ائمه گفتهاند: فرورفتن و کنجکاوی زیاد در مورد مسائل کلامی به حدی که مایه انحراف بعضی از عقاید و تزلزل خاطر گردد منهی عنه و از آن نهی شده، و کلام در کلام لدی الاحتیاج واجب میباشد، و سکوت در هنگام نبودن احتیاج سنت است، آنچه که مسلّم است همین است و دیگر خرافات مورخین و اتهامات دروغی گمراهان و کاهی به کوهی کردن موردی ندارد.
احمد بن سلمه نیشابوری گوید: وقتی که به بخاری گفتم: این مرد (شیخ ذهلی) در خراسان خصوصاً در این شهر مرد مقبولی است و در این امر لجاجت میکند، حتی کسی از ما قدرت تکلم با او ندارد، بخاری ریش خود را گرفت و گفت: من امر خود را به خدا واگذار میکنم ﴿cÎ) ©!$# ۷ÅÁt/ Ï$t6Ïèø۹$$Î/ ÇÍÍÈ﴾ گفت: خدایا! تو میدانی من قصد مقامی را در نیشابور نداشتم، «أَشَراً وَلا بَطَراً» نه به قصد خوشگذرانی و نه شادی و طالب ریاست هم نبودم، ولی با این جهت نفس من مانع از رجوع به وطن است، تا این که مخالفین بر من غلبه کنند، و این مرد فقط از نظر حسد قصد مرا کرد نسبت به بهرهای که خداوند به من داده است([۶۸]). سپس گفت: ای احمد، من بامداد خواهم رفت تا دیگر از حدیث و گفتار او در باره من رهائی یابید.
حاکم گوید: هنگامی که این واقعه برای امام بخاری روی داد از اباولید حسان بن محمد فقیه شنیدم که محمد بن نعیم میگفت: این موضوع را از او پرسیده، او گفت: ایمان قول است و با عمل زیاد میشود و ناقص میگردد، کلام خداوند غیر مخلوق است، و بزرگترین صحابه رسول اکرم r ابوبکر است، سپس عمر سپس عثمان سپس علی y است، من بر این زنده شدهام و بر این میمیرم و بر این زنده میشوم، ان شاء الله تعالی([۶۹]).
فتنهای بین بخاری و امیر بخارا خالد بن احمد ذهلی و نفرت در بین آنها
هنگامی که امام بخاری با تشریفات شایانی به بخارا نزول اجلال کرد، مردم مَقْدم او را گرامی داشتند، بر او دراهم و دنانیر زیاد نثار کردند، سپس طالع دگرگون شد و اوضاع بر او متغیر گردید، چنان که برای رجال عظام همیشه این موارد پیش میآید، شیخ در مورد حسد قرار گرفت و از او سخنها را به ناحق نقل کردند، چنان که در بین او و امیر بخارا خالد بن احمد ذهلی وحشت و نفرت ایجاد شد، تا این که امیر امر به اخراج او از بخارا کرد. میگویند: امیر درخواستهائی از او کرده است و او قبول نکرده، من جمله او را به منزل خود احضار کرده تاریخ و جامع را بیاورد و به فرزندانش درس بدهد، او این درخواست را رد کرده و جواب داده است: من وقت و وسعت آن را ندارم که وقت خود را تنها به قومی اختصاص دهم و قومی دیگر را محروم نمایم، سپس خالد از حریث بن ورقا و غیر او استعانه خواست و از مذهب او صحبت کردند، تا این که او را از شهر نفی نمودند، او که محروم از شهر رفت، امر خود را با خدا تفویض کرد.
هنوز یک ماه نرفته بود که امر طاهریه بر عزل خالد صادر شد و عاقبت کار او به ذلت و حبس و بیچارگی کشید.
میگویند: خالد بن احمد بن خالد ذهلی چون به حج رفت به بغداد وارد آمد موفق به متوکل برادر المعتمد خلیفه عباسی خالد را حبس کرد و در حبس او در بغداد درگذشت، و ابوورقاء نیز دچار گرفتاری خانوادگی گردید.
هنگامی که خالد بن احمد والی بخارا که خلیفه ابن طاهر بود، امر به اخراج بخاری از بخارا کرد، شیخ به قریه خرتنگ از دهات سمرقند (دو فرسخی سمرقند) رفت([۷۰]) و در حدود دو فرسخ از بخارا دور شد، و در آنجا به خانه بستگانش رفت، شبی در دعای خود میگفت: «اللهم ضاقت علیَّ الأرض بما رحبت فاقبضنی إلیک» زمین با وسعتی که دارد بر من تنگ شده خداوندا مرا به سوی خودت قبض کن، هنوز یک ماه نرفته بود دعای او مستجاب شد.
محمد بن حاتم وراق گوید([۷۱]): از غالب بن جبرئیل که امام بخاری در خرتنگ به منزل او رفته بود، شنیدم، گفت: در این جا چند روز اقامت را اختیار کرد، سپس مریض شد، تا این که فرستادهای از سمرقند رسید، از او درخواست کرده بودند که به سمرقند تشریففرما شود، دعوت آنها را پذیرفت آماده حرکت و رکوب گردید، خف را پوشید و عمامه بر سر نهاد، وقتی که بیست قدم یا بیشتر رفت، من بازوی او را گرفتم و مردی دیگر مرکوب را میکشید تا سوار شود، او خدا رحمتش کند گفت: مرا رها کنید ضعیف شدهام «فَقَالَ: أَرْسِلونی فَقَدْ ضَعَفْتُ فَأَرْسلناهُ» ما او را وا گذاشتیم دعائی را خواند، سپس با حالت اضطجاع و درازکشیدن امر خدائی را به جای آورد، خدا او را رحمت کند.
ابوحسان کرمانی گوید: بخاری در خانهای بود، وقتی که ما صبح او را یافتیم فوت کرده بود، بعد برحسب وصیت او، او را در سه کفن بدون قمیص و عمامه پوشاندیم نماز بر او خواندیم، هنگامی که او را در قریه «خرتنگ» دفن کردیم بوی بسیار خوش و معطری از خاک قبر او استشمام میشد، و ایامی طول کشید و مردم همه روز به سر قبر او میآمدند و از خاک معطر قبر او میبردند تا این که قبرش ظاهر گردید و ما قدرت حراست قبرا را نداشتیم، عاقبت چوبهای مشبکی را برآن نصب کردیم تا دیگر دسترس به آن نداشته باشند.
بیکندی گوید: اگر قدرت میداشتم که به وسیله عُمْر بخاری را زیاد کنم این کار را میکردم، فوت من فوت مرد واحدی بود، اما فوت محمد بن اسماعیل ذهاب علم است، علو مقام و کرامت او پس از او بر بعضی از مخالفینش ظاهر گردید و بر آرامگاه او وارد شدند اظهار توبه و انابت کردند.
غالب بن جبرئیل هم پس از او جز مدت کمی زندگی نکرد او هم در جوار قبر بخاری دفن گردید.
مهیب بن سلیم گوید([۷۲]): وفات بخاری در شب شنبه شب عید فطر در سال دویست و پنجاه و شش اتفاق افتاد، مدت عمر او شصت و دو سال سیزده روز کم بود.
رَحِمَهُ اللّهَ وَإِیَّانا وَجَمِیْعَ المؤمنین.
——————————–
منبع : شرح حال و زندگی اصحاب کتب سته / تألیف: محیی الدین صالحی / نشر : عقیده
([۱])- نوع تحقیق در باره اصحاب کتب سته را استاد بزرگوارم جناب آقای دکتر خدایار محبی در «۲۴» ماده برای اینجانب طرح فرمودهاند، بدینقرار: ۱- نام و نسب. ۲- کنیه. ۳- لقب. ۴- تاریخ تولد. ۵- محل تولد. ۶- تاریخ وفات. ۷- محل وفات. ۸- محل سکونت. ۹- شغل. ۱۰- نام پدر. ۱۱- شغل پدر. ۱۲- نام فرزند. ۱۳- شغل فرزند. ۱۴- درآمد. ۱۵- رابطه با حکومت. ۱۶- محل تحصیل. ۱۷- استادان او. ۱۸- نام مدارس. ۱۹- نام مساجد. ۲۰- مسافرت. ۲۱- اجازه از که گرفته. ۲۲- کجا درس میداده. ۲۳- شاگردان او. ۲۴- آثار علمی او، که با رعایت این ترتیب به شرح و بسط آن پرداخته ام.
([۲])- ابن خلکان گوید: در نام جد او اختلاف است، بعضی گفتهاند: یزدبه و به فتح یا تحتانی و سکون زا و کسر دال و بعدها با موحده و قیل: و غیره، جلد سوم صفحه ۳۳۱ چاپ مصر. بردزبه به معنی زارع است، امکان دارد در اصل کلمه بذربه بوده باشد.
([۳])- ابن خلکان گوید: «کان هذا الجد مجوسیاً مات على دینه» جلد سوم صفحه ۳۳۱.
([۴])- مقدمه صحیح بخاری اداره الطباعه المنیریه چاپ مصر صفحه ۳.
([۵])- ابن خلکان گوید: «کانت ولادته یوم الجمعه بعد الصلاه لثلاث عشره لیله خلت من شوال سنه أربعین وتسعین ومائه (۱۹۴)» جلد سوم صفحه ۳۳۰ چاپ مصر.
([۶])- مقدمه صحیح بخاری اداره الطباعه المنیریه چاپ مصر صفحه ۳.
([۷])- مقدمه صحیح بخاری اداره الطباعه المنیریه چاپ مصر صفحه ۳.
([۸])- البدایه والنهایه فی التاریخ (عربی) تألیف حافظ مورخ عماد الدین دمشقی جزء ۱۱ صفحه ۲۵ مطبعه السعاده بجوار محافظه مصر.
([۹])- در تذکره الحفاظ ذهبی آمده: «وَرَحَلَ مَعَ أُمِّهِ وأُخْتِهِ سَنَهَ ۲۱۰» بعد از آن که مرویات شهر خود را از محمد بن سلام و محمد بن یوسف بیکندی سماع کرد در بلخ از مکی بن ابراهیم، در بغداد از عفان، در مکه از ابن مقری، در شام از ابی مقره و فریابی، در بصره از ابی عاصم و انصاری، در کوفه از عبدالله بن موسی، در عسقلان از آدم، در حمص از ابی یمان، و دمشق از ابی مهر سماع حدیث کرده است.
([۱۰])- ابن خلکان گوید: «وعنه أنه قال: صنفت کتابی الصحیح لست عشره سنه خرجته من ستمائه ألف حدیث» وفیات الأعیان، ابن خلکان جلد سوم صفحه ۳۳۰ به اهتمام محمد محی الدین عبدالحمید چاپ مصر.
([۱۱])- «عدد أحادیثه بدون المکرر أربعه آلاف حدیث کما قاله النووی وقال الحافظ: عدد ما فیه بدون المکرر والموقوف والمعلق ستون وسبعمائه وألفان (۲۷۶۰)» شرح تاج الأصول تألیف الشیخ منصور علی ناصف از علماء الازهر جلد اول صفحه ۱۳.
([۱۲])- تاریخ حبیب السیر جزء سوم از مجلد دوم صفحه ۲۷۹ در مورد سال: ست و خمسین مائتین (۲۵۶).
([۱۳])- مقدمه صحیح البخاری اداره الطباعه المنیریه چاپ مصر صفحه ۴.
([۱۴])- مقدمه صحیح بخاری اداره الطباعه المنیریه چاپ مصر صفحه ۴ جلد اول.
([۱۵])- ایضاً مقدمه صحیح بخاری جلد اول صفحه ۴، در همین صحفه آمده است: ابوبکر بن ابوعیاش الأعین گفته: از محمد بن اسماعیل مینوشتیم، در حالی که امرد بود به در خانه محمد بن یوسف فریابی و چون فریابی در سال ۲۱۲ فوت کرده است، پس سن بخاری در آن وقت ده سال بوده است.
([۱۶])- ابن خلکان گوید: «توفی لیله السبت بعد صلاه العشاء وکانت لیله عید الفطر ودفن یوم الفطر سنه ست وخمسین ومائتین (۲۵۶) بخرتنگ» رحمه الله.
([۱۷])- مقدمه صحیح بخاری اداره الطباعه المنیریه چاپ مصر صفحه ۴.
([۱۸])- حافظ عمادالدین ابوالفداء در تاریخ البدایه والنهایه گوید: شب شنبه عید فطر هنگام نماز عشاء در خرتنگ دو فرسخی سمرقند در سال ۲۵۶ فوت کرد، و بنا به وصیت او، او را در سه کفن لیس فیها قمیص وعمامه پوشانیدند، جلد ۱۱ صفحه ۲۷ (البته ۱۳ روز کم).
([۱۹])- مقدمه صحیح بخاری اداره الطباعه المنیریه چاپ مصر صفحه ۴۶ و ۴۷.
([۲۰])- ایضاً مقدمه صحیح بخاری صفحه ۱۳ و غیره اداره الطباعه المنیریه چاپ مصر صفحه ۴۶ و ۴۷.
([۲۱])- در مقدمه صحیح بخاری صفحه ۳ آمده: عراقیها از او روایت کردهاند و او از مالک و حماد بن زید روایت کرده و صحبت ابن مبارک را درک کرده است.
([۲۲])- این جمله را یقیناً از کتابی نقل کرده ام، اما منقول عنه را فراموش کرده ام.
([۲۳])- کذا مقدمه صحیح بخاری، اداره الطباعه المنیریه چاپ مصر صفحه ۴۵ به نقل از احمد بن منصور شیرازی.
([۲۴])- مقدمه صحیح بخاری اداره الطباعه المنیریه بصاحبها ومدیرها محمد المنیر الدمشقی چاپ مصر صفحه۴۶.
([۲۵])- مقدمه صحیح بخاری اداره الطباعه المنیریه چاپ مصر صفحه ۴۶.
([۲۶])- مقدمه صحیح بخاری اداره الطباعه المنیریه چاپ مصر صفحه ۴۶.
([۲۷])- مقدمه صحیح بخاری، اداره الطباعه المنیریه، چاپ مصر، صفحه ۶.
([۲۸])- مقدمه صحیح بخاری، اداره الطباعه المنیریه، چاپ مصر صفحه ۶.
([۲۹])- مقدمه صحیح بخاری اداره الطباعه المنیریه، چاپ مصر صفحه ۷.
([۳۰])- توضیح بیشتر در قسمت ملحقات همین کتاب.
([۳۱])- راجع به تفصیل بیشتر در باره مدارس اسلامی به قسمت ملحقات این کتاب مراجعه شود.
([۳۲])- در باره تفصیل بیشتر راجع به مساجد اسلامی به قسمت ملحقات این کتاب مراجعه شود.
([۳۳])- «کان یحضر من مجلسه أکثر من عشرین ألفاً یأخذون عنه» مقدمه صحیح بخاری، اداره الطباعه المنیریه چاپ مصر، صفحه ۷.
([۳۴])- مقدمه صحیح بخاری اداره الطباعه المنیریه صفحه ۷ و ۸.
([۳۵])- مقدمه صحیح بخاری، اداره الطباعه المنیریه چاپ مصر صفحه ۸.
([۳۶])- علی اصغر حکمت در تاریخ ادیان نوشته: جامع صحیح بخاری از محمد بن اسماعیل بخاری، او اولین کسی است که احادیث صحاح نبوی را جمع آورده و به صورت کتابی مدون نمود، کتاب صحیح بخاری را بسیار معتبر میدانند و در عالم اسلام موثق است این کتاب به غالب ألسنه اروپائی ترجمه و طبع شده است.
([۳۷])- والمراد به هو ما اتصل إلى رسول الله r بثلاثه رواه. مقدمه بخاری چاپ مصطفی حلبی و اولاده بمصر بمقدمه و حاشیه محمد بن عبدالهادی السندی صفحه ۱۳.
([۳۸])- مقدمه صحیح بخاری اداره الطباعه المنیریه چاپ مصر صفحه ۹.
([۳۹])- مقدمه صحیح بخاری اداره الطباعه المنیریه چاپ مصر صفحه ۹.
([۴۰])- از وقتی که دانستهام غیبت حرام است، کسی را غیبت نکردهام. مقدمه صحیح بخاری اداره الطباعه المنیریه چاپ مصر صفحه ۱۴.
([۴۲])- مقدمه صحیح بخاری، اداره الطباعه المنیریه، چاپ مصر صفحه ۱۱.
([۴۳])- مقدمه صحیح بخاری، اداره الطباعه المنیریه، چاپ مصر صفحه ۱۱.
([۴۴])- مقدمه صحیح بخاری، اداره الطباعه المنیریه، چاپ مصر صفحه ۱۲.
([۴۵])- در مقدم صحیح از او نقل شده که گفته است: «کنت أستغل فی کل شهر خمسمائه درهمٍ فأنفقتها فی الطلب وما عند الله خیر وأبقى».
([۴۶])- وکان المال خمسه وعشرین ألفاً: آن مال بیست و پنج هزار درهم یا دینار بود.
([۴۷])- مقدمه صحیح بخاری، اداره الطباعه المنیریه، چاپ مصر صفحه ۱۵.
([۴۸])- عبدالمحمد خان ایرانی مؤدب السلطنه در کتاب خط و خطاطان صفحه ۷۴ میگوید: ابوعبدالله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم بن مغیره بن بردزبه، شیخ الاسلام و امام المحدثین مؤلف صحیح بخاری اصلاً ایرانی و در سنه ۱۹۴ در بخارا متولد گشت، و بردزبه به معنی دهقان و زارع بوده و جدش بردزبه زردشتی (مجوسی) بود و تا آن وقت به دین اسلام داخل نشده بود، پسرش مغیره به دست ابوعبدالله محمد بن جعفر بن یمان مسندی جعفی مسلمان گشت، و مغیره از اجله اغنیا و توانگران آن عصر بود، چون مسلمان شد فرزندش ابراهیم نیز اسلام را قبول کرد و بدینوسیله مال و اموالشان محفوظ ماند و از ابراهیم اسماعیل پیدا گشت، و از اسماعیل عبدالله محمد، چون به حد خودشناسی رسید به اکتساب علوم و فضایل پرداخت و در هر فنی متبحر شد، خاصه در علم حدیث، او را حافظه قوی بود، چنانچه سیصد هزار حدیث صحیح و غیر صحیح در حفظ داشت (نگارنده در ذیل حافظان قرآن و فن حفظکردن به ذکر او مبادرت نمودم). کتاب الجامع الصحیح بخاری بزرگترین سند روایات و احادیث است، و او اولین عالمی است در اسلام که به تألیفات کثیره پرداخته و در حسن خط آن هم از دست راست و از دست چپ گوی اشتهار در میان انداخته و در قرن دوم رایت مفاخرت در فن نگاشتن خط کوفی برافراخته، جمال الدین یاقوت مستعصمی بالجمله محمد بن اسماعیل از زمره خوشنویسان قرن دوم نگاشته، و در سنه ۲۵۶ در قریه خرتنگ فوت کرد و از او خلفی نماند. «تم کلامه بالاختصار».
([۴۹])- مقدمه صحیح بخاری، اداره الطباعه المنیریه، چاپ مصر، صفحه ۱۶.
([۵۰])- مقدمه صحیح بخاری، اداره الطباعه المنیریه، چاپ مصر صفحه ۱۷.
([۵۱])- حافظ ابی العباس فضل ابن العباس معروف بفضلک رازی گوید: با محمد بن اسماعیل ملاقات نکرده بودم، تا این که در بین حلوان زهاب و بغداد از من استقبال کرد، یک مرحله با او بودم، به تمام معنی کوشش کردم که حدیثی را بیاورم او نداند، ولی برایم امکان نداشت، مقدمه صحیح بخاری صفحه ۲۱.
([۵۲])- مقدمه صحیح بخاری، اداره الطباعه المنیریه، چاپ مصر صفحه ۲۴.
([۵۳])- مقدمه صحیح بخاری، اداره الطباعه المنیریه، چاپ مصر صفحه ۲۴.
([۵۴])- مقدمه صحیح بخاری، اداره الطباعه المنیریه، چاپ مصر صفه ۲۸.
([۵۵])- مقدمه صحیح بخاری، اداره الطباعه المنیریه، چاپ مصر صفه ۲۸.
([۵۶])- مقدمه صحیح بخاری، اداره الطباعه المنیریه، چاپ مصر صفه ۲۸.
([۵۷])- در شرح تاج الأصول جلد اول صفحه ۱۴ چاپ مصر (غایه المأمون) آمده: «فإن البخاری ومسلماً التزما أن لا یرویا حدیثاً إلاَّ إذا کان متصل السند بنقل الثقه عن الثقه من أوله إلى منتهاه سالماً من الشذوذ والعله، وهذا حد الصحیح عند العلماء بلا خلاف إلا أن مسلماً اکتفى فی الراوی والمروی عنه أن یکونا فی عصر واحد وإن لم یجتمعا، بخلاف البخاری فإنه اشتراط اجتماعهما زیاده احتیاط».
([۵۸])- جلد دوم صفحه ۶۲ تألیف شیخ جلال الدین محلی.
([۵۹])- مقدمه صحیح بخاری، إداره الطباعه المنیریه، چاپ مصر، صفحه ۳۰.
([۶۰])- مقدمه صحیح بخاری، إداره الطباعه المنیریه، چاپ مصر، صفحه ۳۳.
([۶۱])- مقدمه صحیح بخاری، إداره الطباعه المنیریه، چاپ مصر، صفحه ۳۴.
([۶۲])- مقدمه صحیح بخاری، إداره الطباعه المنیریه، چاپ مصر، صفحه ۳۹.
([۶۳])- مقدمه صحیح بخاری، إداره الطباعه المنیریه، چاپ مصر، صفحه ۴۰.
([۶۴])- مقدمه صحیح بخاری، إداره الطباعه المنیریه، چاپ مصر، صفحه ۴۰.
([۶۵])- ربیبه: دختر زن از شوهر دیگر. حلائل جمع حلیله.
([۶۶])- مقدمه صحیح بخاری، إداره الطباعه المنیریه، چاپ مصر، صفحه ۴۲ و ۴۳.
([۶۷])- مقدمه صحیح بخاری صفحه ۴۴.
([۶۸])- مقدمه صحیح بخاری اداره الطباعه المنیریه چاپ مصر صفحه ۴۴. اصل عبارت گفتار امام بخاری چنین است: «اللهم إنک تعلم أنی لم أرد المقام بنیشابور أشراً ولا بطراً، ولا طلباً للرئاسه، وإنما أبت علیَّ نفسی فی الرجوع إلى وطنی لغلبه المخالفین، وقد قصدنی هذا الرجل حسداً لما آتانی لله».
([۶۹])- مقدمه صحیح بخاری، اداره الطباعه المنیریه، چاپ مصر صفحه ۴۵.
([۷۰])- این مطلب را یقیناً از کتابی نقل کرده ام اما منقول عنه را فراموش کردهام.
([۷۱])- مقدمه صحیح بخاری، اداره الطباعه المنیریه، چاپ مصر، صفحه ۴۷.
([۷۲])- مقدمه صحیح بخاری، إداره الطباعه المنیریه، چاپ مصر، صفحه ۴۷.
باسلام دوست گرامی ازاینکه نوشته بنده را منتشر فرمودید متشکرم این برای بنده خیلی مهم است که تمام دیدگاهها درموردمسایل دین وتاریخ اسلام نوشته شودواگاهان نقد کنند تا جوهره دین نمایان شود.اگرهرکس فقط دیدگاه خودش را داشته باشد وازدیدگاه دیگران بی خبرباشد درجمود فکری میماند ولی اگر دیدگاه خودش رامطرح وازدیگران بخواهد انهانیز دیدگاه خودشانرا بیان و نظرش رانقد کنند خیلی مسائل حل میشود لطفا به این راه نیز فکرکنید متشکرم
سلام
دوست گرامی امام بخاری و امثال ایشان تلاششان برای حفظ و ثبت و ضبط احادیث صحیح بوده است
دیگه چرا احادیث جعلی و نادرست را ثبت و ضبط بکنند …
نکته دیگه احادیث جعلی توسط یاران و تابعین پیامبر جعل نشده، بلکه توسط افرادی شیاد و برای خواسته های سیاسی و … جعل شده است …. الله اعلم
معلوم است گناه جعل حدیث به گردن جعل کنندگان می باشد
با سلام اینکه به امام بخاری حافظه خوبی راالله جل جلاله اعطا فرموده قبول دارم ولی این نعمت رابایدشکرمیکردبااستفاده صحیح ازاین نعمت واولین شکرش این باید میشد که مردم رابااین نعمت راهنمائی در دینشان میکرد البته درست است که ازاین یکصد هزارحدیث صحیح متاسفانه فقط ۴۰۰۰حدیث نقل کرده پس مردم رااز فضایل ۹۶۰۰۰حدیث صحیح بی بهره گذاشته!این ۹۶۰۰۰حدیث درمورد چه کسانی وچه کارهائی بوده؟ایا درشکرنعمت کوتاهی ودرمورد فضایل افرادیکه حدیث صحیح می دانست ونگفته ظلم نکرده؟ دوم اینکه ایشان ۲۰۰۰۰۰حدیث جعلی رادرحفظ داشته.این احادیث جعلی را چه کسانی ودرموردچه چیزها وبه چه منظوری جعل کرده بودند؟چراانهاراافشا نکرده؟اززمان رحلت پیامبر(ص)تاحدود ده سالگی امام بخاری چند سال گذشته (کمترازدوقرن)که این همه حدیث جعلی توسط یاران وتابعین وتابعین تابعین به چه علت جعل شده وبین مردم رواج داده اند همه که امام بخاری نبوده که جعلی بودن راتشخیص بدهند خیلی ها انهاراصحیح تصورکرده اندگناه این گمراهی توسط احادیث جعلی به گردن چه کسانی است؟