اسلام و اخلاق نبرد
اسلام و اخلاق نبرد
نویسنده: وجیه البعینی
مسلمانان برای کشتار و خونریزی لشکرکشی نکردند، زیرا هدفشان ترویج دین توحیدی و گسترش صلح، عدالت و مدارا بود. در قرآن کریم و مقررات شرعی به ندرت عبارت «اقتلوهم: آنان را بکشید» ذکر شده است، اما واژه ی «قاتلوهم» بسیار مورد استفاده قرار گرفته است. باب مفاعلهی این کلمه در عربی برای تبادل و مشارکت است. یعنی در برابر کسانی بجنگید که خود را در گفتار یا کردار آمادهی جنگ کردهاند، ولی حساب کسانی که خواهان صلح هستند، جداست و باید با ایشان با رعایت کامل مفاهیم انسانی و والا تعامل کرد.
در این موضوع مثالهای فراوانی وجود دارد که به برخی به عنوان نمونه اشاره میکنیم: از رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ روایت شده که هرگاه لشکری را برای نبرد می فرستاد، میگفت: «انطلقوا باسم الله وعلى برکه الله. لاتقتلوا شیخاً فانیاً، ولاطفلاً، ولاامرأه. ولاتغلّوا، وأصلحوا وأحسنوا، إن الله یحب المحسنین» (به نام خدا و به برکت خدا حرکت کنید. هیچ کهنسال و سالخورده، یا کودک و زنی را نکشید. خیانت نکنید، خواهان صلح و نیکی باشید که خداوند بسی نیکان را دوست دارد). همچنین پیامبر خدا لشکریانش را به ایجاد دوستی و همدلی سفارش مینمود و از ایجاد تنفر و کینه بازمیداشت. باری فرمود: «تألفوا الناس وتأنوا بهم. ولا تغیروا علیهم حتى تدعوهم. فما على الأرض من أهل مدر ووبر. ألا أن تأتونی بهم مسلمین أحب إلى من أن تأتونی بأبنائهم ونسائهم وتقتلوا رجالهم» (در مردم الفت و آرامش ایجاد کنید، تا آنان را دعوت نکرده اید، بر ایشان یورش نبرید. اگر مردمان تمام شهرها و آبادیهای روی زمین را نزدم به عنوان مسلمان بیاورید، برایم محبوبتر از آن است که مردانشان را بکشید و زنان و کودکانشان را به اسارت بگیرید).
خلفای راشدین بر همان شیوهی رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ به پیش می رفتند. هنگامی که ابوبکر صدیق ـ رضی الله عنه ـ پس از درگذشت پیامبر، اسامه بن زید را در رأس نخستین لشکر اسلامی به سوی سوریه فرستاد، به لشکرش گفت: «لاتخونوا، ولاتغلوا، ولاتغدروا، ولاتمثلوا، ولاتقتلوا طفلاً صغیراً، ولاشیخاً کبیراً ولاامرأه، ولاتقتطعوا نخلاً، ولاتحرقوه، ولاتقتطعوا شجره مثمره، ولاتذبحوا شاه، ولابقره، ولابعیراً إلا لمأکله. وسوف تمرون على قوم فرغوا أنفسهم فی الصوامع، فدعوهم وما فرغوا أنفسهم له» (خیانت نکنید، تقلب ننمایید، نیرنگ به کار نبرید، پیکرها را مُثله نکنید، هیچ کودک خردسال یا پیر کهنسال یا زنی را نکشید، هیچ نخلی را قطع نکنید و نسوزانید، هیچ درخت میوهای را نبرید، هیچ گوسفند یا گاو یا شتری را جز برای مصرف نکشید. بر مردمانی خواهید گذشت که خود را وقف عبادت در صومعهها کردهاند، پس ایشان را به حال خود واگذارید).
در ماجرایی دیگر هنگامی که ابوبکر صدیق، یزید بن ابیسفیان را با لشکری فرستاد، او را همراهی کرد و فرمود: «إنی موصیک بعشر فاحفظهن: أنک ستلقى قوماً زعموا أنهم فرغوا أنفسهم لله فی الصوامع. فذرهم وما فرغوا أنفسهم له… ولا تقتلن مولوداً، ولا امرأه، ولا شیخاً کبیراً، ولا تعقرن شجراً بدأ ثمره، ولا تحرقن نخیلاً، ولا تقطعن کرماً، ولا تذبحن بقره، ولا شاه، ولا ما سوى ذلک من مواشی إلا لمأکله» ( تو را به ده چیز سفارش میکنم، آنها را به یاد داشته باش: تو با مردمی برخورد میکنی که میپندارند خویش را در پرستشگاهها فارغ کردهاند، پس ایشان را با آنچه میکنند، رها کن. هرگز کودک، زن و سالخوردهای را نکش. درختی را که میوهاش پدیدار گشته، ریشهکن نکن، هیچ نخلی را نسوزان، هیچ درخت انگوری را قطع ننما، هرگز گاو یا گوسفند یا دیگر حیوانات مشابه آنها را جز برای مصرف نکش). عمران بن حسین ـ رضی الله عنهما ـ میگوید: «ما خطبنا رسول الله ـ صلى الله علیه وسلم ـ خطبه إلا أمرنا بالصدقه، ونهانا عن المثله. حتى الکفار إذا قتلناهم لا نمثل بهم بعد القتل، ولا نجدع آذانهم وأنوفهم، ولا نبقر بطونهم، إلا أن یکونوا فعلوا ذلک بنا فنفعل بهم ما فعلوا بنا. والترک أفضل، کما قال الله تعالى» (هرگاه رسول الله خطبهای ایراد میکرد، ما را به صدقه فرمان میداد و از قطع اندام حتی کافران باز میداشت تا هر موقع ایشان را کشتیم، اعضایشان را مثله نکنیم و گوشها و بینیهایشان را قطع نکنیم و شکمهایشان را پاره ننماییم، مگر هنگامی که با ما چنین کرده باشند، آن وقت میتوانیم مقابله به مثل کنیم. هر چند طبق فرمودهی خداوند متعال، مقابله به مثل نکردن بهتر است).
دربارهی احترام اسلام به دیگر ادیان و گروهها، ماجرای عمر بن خطاب ـ رضی الله عنه ـ را ذکر میکنیم که وقتی به شهر قدس رسید، اسقف اعظم؛ صفرونیوس او را برای بازدید از کلیسای «قیامت» فراخواند. خلیفه دعوتش را پذیرفت. در کلیسا بود که وقت نماز فرا رسید. او به اسقف رو کرد و پرسید: کجا نماز بخوانم؟ اسقف گفت: سر جایت نماز بگزار. عمر فاروق پاسخ داد: شایسته نیست عمر در کلیسایی نماز بخواند، چون مسلمانان پس از او می آیند و می گویند عمر اینجا نماز گزارده است و همان جا مسجدی خواهند ساخت. بدین سبب اندکی از کلیسا دور شد و عبایش را گسترد و نماز گزارد. مسلمانان بعد از او آمدند و در همان جایی که نماز خوانده بود، مسجدی به نام «مسجد عمر» ساختند. از سویی دیگر، سنت گهربار و شریعت اسلام توجه ویژه به زخمیها و بیماران را حتی در میان صفوف دشمنان و اسیران از یاد نبرده اند.
در حدیثی روایت شده که رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ هنگام فتح مکه فرمود: «ألا لایُجهزن على جریح، ولا یُتبعن مدبِر، ولا یُقتلن أسیر، ومن أغلق علیه بابه فهو آمن» (هان، جان هیچ فرد زخمیای گرفته نشود، هیچ فرد گریزانی تعقیب نشود، هیچ اسیری کشته نشود، هر کس در خانهاش را ببندد، در امنیت است). منشور مدینه که رسول مکرم اسلام هنگام مهاجرت به مدینه آن را با اهالی یثرب منعقد کرد، نخستین منشور مدنی مکتوب در تاریخ کشورها به شمار می آید. گفتم منشور مدنی، زیرا مسلمانان را با طیفهای مختلف یثرب از لحاظ حقوق و وظایف برابر قلمداد کرد. این منشور و سند بر سامانبخشی روابط شهروندان مدینه تصریح دارد و آنان را در یک پیمان قرار می دهد، زیرا این سند و منشور تمام شهروندان را با ادیان مختلفشان در بر میگیرد: مسلمانان مهاجر و انصار و اهل کتاب یهودی و بقایای مشرکان. در نتیجه، به نوعی اساس شهروندی را بر تابعیت کشور از طریق عهد و پیمان بنا نهاد، نه از کانال اتحاد در عقیده یا جنسیت یا نژاد. این خود دال بر مدارا و تسامح با دیگران است، چون تمام حقوق و مزایای یک غیر مسلمان را با مسلمانان برابر دانسته است.
روشنترین دلیل این سخن، همان موضعگیری رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ است که وقتی در یک روز بسیار گرم دید که یهودیان بنی قریظه را زیر آفتاب داغ نگه داشتهاند، خطاب به مأموران مسلمان و نگهبانان گفت: «لاتجمعوا علیهم حر الشمس وحر السلاح وقیّلوهم واسقوهم حتى یبردوا» (گرمای خورشید و گرمای اسلحه را بر آنان یکجا جمع نکنید؛ ایشان را به سایه ببرید، استراحت دهید و آب بنوشانید تا سرد شوند). آنگونه که از تعذیب اسیران نهی فرمود، زیرا اسیر همانند کودک، بیمار و یتیم دیگر توان و نیرویی ندارد و باید بر او رحمت و تسامح داشت. این آیه در این زمینه پند خوبی است: «ویطعمون الطعام على حبه مسکیناً ویتیماً وأسیراً» (انسان/ ۸) (با وجود علاقهمندی، به مسکین، یتیم و اسیر خوراک میخورانند). یعنی خداوند اسیر را در جایگاه یتیم و مستمند قرار داده است که از هر گونه توان به دور است. در خصوص ستم روا داشتن در حق غیرمسلمانان و یهودیان، باید گفت این مصداق ظلم بر پیروان کسانی میباشد که نامشان بارها و بارها در قرآن کریم آمده است و خلاف آموزههای قرآن کریم و در نتیجه کفر به خداوند است، زیرا نام موسی ـ علیه السلام ـ ۱۳۶ بار و نام عیسی ۲۵ مرتبه در قرآن ذکر شده است.
اما بعد، کجا مسلمان هستند آنان که بیگناهان را ذبح کرده و می کشند و اماکن عبادی را به نام اسلام ویران میکنند، با اینکه می دانیم اسلام دین اعتدال، میانهروی و احترام به دیگران است؟!
لینک منبع: پایگاه اطلاع رسانی اصلاح