اسلام سوژه ای نو برای هالیوود
اگر پیگیر اخبار مربوط به دستگاه های اطلاعات و امنیت آمریکا باشید ، لابد نام خالد المصری را به یاد دارید ؛ شهروند آلمانی لبنانی الاصلی که در سال ۲۰۰۳ توسط ماموران سیا از مقدونیه ربوده و برای بازجویی به افغانستان منتقل شد و به مدت پنج ماه زیر شکنجه بود تا این که سرانجام در ماه مه ۲۰۰۴ پس از آن که آمریکا اعلام کرد او را با یک مظنون عملیات تروریستی اشتباه گرفته بود در آلبانی رها شد.خالد المصری پس از این جریان به دیوان عالی ایالات متحده شکایت برد اما شکایتش رد شد و در مقابل صدور حکم دادگاه آلمان هم مبنی بر دستگیری ۱۳ مامور سیا که در ربودن او دست داشتند ، آمریکا اعلام کرد به دلایل امنیتی مامورانش را به آلمان استرداد نخواهد کرد.
اگرچه خالد المصری در گرفتن حقش از دولت خودسر آمریکا ناکام ماند ، اما ماجرایش در فیلمی دیدنی از گاوین هود با نام rendition ( که در ترجمه های فارسی با عناوین مختلفی از قبیل اقدامات ، اجرا ، انتقال ، تسلیم و.. از آن یاد شده است ) مورد اقتباس قرار گرفته است.
فیلم تسلیم، داری چند شخصیت و بازیگر محوری می باشد. کارمندان سازمان سیا (CIA) که در مصر قرار دارند با همکاری نیروهای داخلی به دنبال گروه بمب گذاری به نام "الخویم" هستند و در مقابل، نیروهای مسلمان انتحاری به دنبال کشتن سردسته بازجویی کننده (عباسی فوال) هستند. دختر سرباز جو (فاطمه) به یکی از نیروهای انتحاری به نام خالد، علاقه مند شده است.
برادر خالد توسط پدر این دختر ( عباسی) بر اثر شکنجه کشته شده است. در همین حین نیروهای اطلاعاتی CIA یک شیمیدان امریکایی مصری تبار ( آل ابراهیم ) را به اتهام بمب سازی، دستگیر می کنند، در تلفن همراه این شیمیدان، شماره تماسی موجود است که نشان از تماس او با سر دسته انتحار کننده ی مسلمانان (رشید سلمی) دارد. که شاید این تماس به صورت اتفاقی با او گرفته شده باشد؛ اما CIA قصد دارد که او را وادار به اعتراف کند. آل ابراهیم به شدت شکنجه می شود. بر خلاف مدیر CIA (کورین و یتمن) و نیروهای اطلاعاتی مصر، مامور سیا (داگلاس فریمن) معتقد نیست که او عامل نیروهای انتحاری مسلمانان باشد یا با آن ها در ارتباط باشد و این نکته را به ما فوقش می گوید.
در انجام عملیات انتحاری یک پسر جوان که قصد کشتن مامور اطلاعاتی (عباسی) را داشته، دختر او را نیز می کشد. این انبار ۱۹ کشته و ۷۵ نفر زخمی داشته است. عملیات به نحوی است که ضامن در دست عامل است و در صورت کشیدن ضامن بمب منفجر می شود؛ اما فرق این انتحار در آن است که اگر شخص انتحار کننده در صحنه عمل پشیمان شود توسط دوستانش از دور مورد هدف قرار می گیرد و در صورت کشته شدن عامل، ضامن خود به خود رها می شود و انتحار کننده به ناچار کشته شده و بمب منفجر می شود. در آخر هم همسر شیمیدان که در امریکا زندگی می کند به نتیجه نمی رسد. اما کارمند CIA خود سرانه، شیمیدان را نجات می دهد و این عمل خود سرانه موجب خشم ما فوق CIA می شود و با این کار، شیمیدان امریکایی به آغوش خانواده خود بر می گردد.
جایگاه مسلمانان در سینمای هالیوود:
داستان فیلم، مسلمانان تروریست را یادآوری می کند و در این فیلم چندین نکته اساسی وجود دارد از قبیل:
۱- مسلمانان را کم عقل و شعور معرفی می کند که برای رسیدن به اهدافشان به خودشان هم رحم نمی کنند.
۲- سیاست مداران امریکایی با توجیه های سیاسی کار خود را پیش می برند.
۳- در پایان فیلم، این امریکای دلسوز است که باعث کمک به مردم می شود و در واقع، او پاک باخته است.
۴- در پروژه ی اسلام هراسی که در فیلم ها با نوای "الله اکبر" بیشتر تاکید می شود، طعمه ی لذیذی برای امریکا و هالیوود شده است که به راحتی از آن دست نمی کشند.
۵- بدویت و عقب ماندگی مسلمانان در زندگی، آداب و رسوم و تجارت.
۶-هرزگی مرد مسلمان و لا ابالی گری او.
۷- خشونت و تروریست در نسبت و هم نشینی با دین اسلام و آموزه های آن.
۸- مسلمانان در نقاط مختلف جهان با عملیات انتحاری، غیر مسلمانان و مسلمانان بی گناه را ترور می کنند.
۹- تصویری مثبت از خود (امریکایی ها) در برابر تصویر منفی و وحشی از مسلمانان.
در این فیلم، هالیوود سازمان سیا را منادی صلح در جهان معرفی می کند و مسلمانان و اعراب را ذاتا تروریست نشان می دهد.
منبع سایت تازه