علامه محمد ناصر الدین آلبانى
بسم الله الرحمن الرحیم
زندگى نامه محدث عصر علامه محمد ناصر الدین آلبانى رحمه الله
علامه محدث محمد ناصر الدین آلبانی در سال ۱۳۳۳هـ.ش مطابق با ۱۹۱۴م در شهر «آشکو دره» پایتخت حکومت آلبانی در خانواده ای فقیر, متدین و اهل علم دیده به جهان گشود.
پدرش «نوح نجاتی» بعد از اینکه دروس دینی را در مدارس دینی آستانه قدیم «استانبول» امروزی, پایتخت دولت عثمانی فرا گرفت, برای خدمت دین و آموزش مردم به سرزمینش آلبانی بر گشت, و مردم برای یادگرفتن امور شرعی به وی مراجعه می کردند.
مهاجرت به شام:
دیری نگذشت که حکومت آلبانی را فردی لائیک بنام احمد زوغو بدست گرفت, و مسلمانان تحت فشار شدیدی قرار گرفتند, او کشف حجاب و پوشیدن لباسهای غربی را اجباری نمود, همین مسأله باعث شد تا پدر شیخ وعده کثیری برای حفظ دین و ایمان وآینده فرزندان به فکر هجرت بیفتند. و شهر دمشق را که در سرزمین شام قرار دارد انتخاب نمودند. آنهم بخاطر فضائلی که سرزمین شام از آن بر خوردار است و دعایی که از رسول الله صلی الله علیه وسلم در حق آن سرزمین روایت شده است.
آغاز زندگی علمی:
محمد ناصر الدین کودکی ۹ساله بود که همراه پدرش به شام هجرت نمود. وبرای اولین بار به مدرسه ابتدائی «اسعاف خیری» در دمشق پا گذاشت, اما چون پدرش نظام آموزشی مدرسه را برای فرزندش کافی و کامل نمیدانست, پس از پایان دوره ابتدائی وی را از مدرسه بیرون نمود, و خودش با یک برنامه ریزی دقیق, علمی و فشرده به آموزش وی همت گماشت, و قرآن, تجوید, نحو و صرف وفقه مذهب حنفی به وی آموخت.
همچنین محمد ناصر الدین بعضی از علوم دینی وعربی را نزد بعضی از دوستان پدرش مثل شیخ «سعید برهانی» فرا گرفت.
وهنگامیکه علامه حلب در آن زمان شیخ «راغب طباخ» از نبوغ و علاقه ی وی به علم حدیث مطلع گردید برای بزرگداشت و اعتراف به فضل و بزرگی اش اجازه روایت حدیث به وی اعطا فرمود.
شیخ هنوز بیست بهار از عمر مبارکش نگذشته بود که پس از مطالعه مجله «المنار» برشته تحریر شیخ رشید رضا, بسوی علم حدیث روی آورد. از زبان خود شیخ بشنویم که میگوید: روزی در یکی از کتابفروشی ها یک شماره از مجله «المنار» را دیدم, که در آن سید رشید رضا, درباره ی کتاب احیاء علوم الدین غزالی, وخوبیها و اشکالاتی که در این کتاب وجود دارد بحثی علمی نموده بود, من برای اولین بار چنین نقد علمی را میدیدم, همین مسأله باعث شد تا تمام مجله را بخوانم, و آنگاه تخریج حافظ «عراقی» را بر کتاب «احیاء علوم» مطالعه وبررسی کنم, وچون پول خریدن کتاب را نداشتم آنرا به عاریت گرفتم و خواندم, وقتی که آن تخریج دقیق را دیدم, تصمیم گرفتم از آن کتاب نسخه برداری کنم, وگمان میکنم این کوشش و تلاشی که در این راه صرف نمودم مرا تشویق کرد, و به ادامه این کار علاقمند ساخت.
وشیخ اولین کار علمی خود را بر کتاب حافظ «عراقی» (المغنی عن حمل الأسفار, تخریج احیاء علوم) آغاز نمود. وبعدها میفرمود:«از لطف و مرحمت خداوند در این کتاب فوایدی بسیار پیدا کردم.
شیخ ناصر حرفه ساعت سازی را از پدر آموخت و در این فن استادی ماهر گردید, و از این راه امرار معاش می نمود.
وشیخ می گفت:«نعمتهای خداوند بر من بیشمار است, شاید مهمترین آنها دو تا باشد: هجرت پدرم به شام و آموزش حرفه ساعت سازی به من».
شیخ هر چه بزرگتر می شد, ومعلومات وی افزوده می گردید, به همان اندازه عطش علمی او افزایش می یافت و به کتاب و مطالعه گرایش بیشتری پیدا میکرد, وبرای رفع این عطش علمی راه مطالعه را در پیش گرفت, چون کتابهای مورد احتیاج خود را نمی توانست خریداری نماید, ونیز در میان کتابهای پدرش یافت نمی شد, به بزرگترین کتابخانه شام یعنی «کتابخانه ظاهریه» روی آورد, در آن کتابخانه علاوه از کتابهای چاپی هزاران جلد از نسخه های خطی ونادر وجود داشت.و شیخ مانند یک کارمند کتابخانه در تابستان و زمستان روزانه شش تا هفت ساعت برای مطالعه و نسخه برداری در آنجا می نشست و با همتی خستگی ناپذیر مشغول مطالعه و جستجو و نُت برداری شد, بطوری که ساعت کار کامندان کتابخانه تمام می شد و لی شیخ همچنان سرگرم مطالعه و بحث بود. بعد از مدتی کلید کتابخانه به ایشان داده و اتاقی به وی اختصاص داده شد, آنگاه قبل از کارمندان به کتابخانه می آمد و بعد از آنها بیرون می رفت, و گاهی آنقدر سرگرم بحث و مطالعه می شد که غذا خوردن را فراموش می کرد, و بعضی وقتها دکان ساعت سازی را می بست وبه کتابخانه می رفت و بیش از دوازده ساعت پی در پی به بحث و مطالعه می پرداخت, نتیجه این مطالعات و تحقیقات در تألیفات گرانبهای شیخ و در فهرست نمودن کتابهای حدیث که برای کتابخانه ظاهریه تهیه نموده بخوبی هویدا و آشکار است. حدیث و کلام رسول الله برای راهنمایی و ارشاد شیخ آلبانی بحدی مؤثر بود و به وی کمک نمود تا راه و روش سلف را انتخاب نماید و پرچم یگانه پرستی را بدوش بگیرد و باخرافات و شطحات صوفیگری به مبارزه بر خیزد و با پیروان آنها جدال ومناقشه نماید.
شیخ با برگزار کردن جلسه های علمی در مساجد و منازل, و همچنین مسافرت به شهرهای دیگر مانند «حلب», «لاذقیه», «حمص», «حماه», وغیره, توانست مردم را بسوی این دو اصل مهم قرآن و سنت به روش سلف دعوت دهد, و روح تحقیق و پژوهش در علم روایت و درایت را بین جوانان بار دیگر زنده نماید.
دعوت شیخ تنها در داخل کشور سوریه محدود نمی شد بلکه به کشورهای هم جوار و همسایه آن مانند «اردن» و«لبنان» نیز تأثیر گذاشت.
شیخ در دانشگاه اسلامی مدینه:
هنگامی که آوازه و شهرت شیخ در آفاق پیچید, و علم ومعرفت ایشان درباره ی علم حدیث بر سر زبانها افتاد, برای تدریس و استادی کرسی حدیث در دانشگاه اسلامی مدینه فرا خوانده شد و مدت ۳سال در آن دیار مقدس تدریس نمود.
ولی حاسدین و حاقدین و درباریان وکسانی که با گسترش علم و آگاهی مخصوصاٌ علم حدیث و بررسی اسانید, – که شیخ از احیاء کنندگان آن بود- منافع خود را در خطر می دیدند آرام ننشستند, و با حیله ونیرنگ و دروغ و بهتان و تقرب به حکام, توانستند بیشتر از شش ماه شیخ را به زندان بیاندازند, و شیخ قبل از این هم در سال ۱۹۶۷م به مدت یکماه زندانی شده بود.
شیخ از خلوت زندان استفاده نمود. از آن جمله «صحیح مسلم» را مختصر نمود, قابل ذکر است که این غیر از آن مختصری است که امام منذری انجام داد که شیخ آن را تحقیق نیز نموده است.
زندان هرگز باعث نشد تا شیخ راه دعوت و مبارزه را رها نماید بلکه در زندان هم زندانیها را بسوی قرآن و سنت دعوت می داد, و در زندان نماز جمعه و جماعت بر پا می نمود.
شیخ آلبانی, بعد از آزادی از زندان مسیر دعوت و مبارزه را ادامه داد, تا اینکه اهل بدعت و درباریان عرصه را بر شیخ تنگ کردند تا آنجائی که شیخ مجبور به مهاجرت شد, آنگاه از سوریه به اردن هجرت نمود, وبعد دوباره به سوریه برگشت, و از آنجا به بیروت سپس به امارات و در نهایت به اردن رحل افکند و در شهر «عًمًّان» پایتخت اردن مسکن گزید.
تألیفات و تحقیقات:
شیخ کتابهای بسیاری را تحقیق و تخریج نموده, وکتابهای متعددی نیز تألیف نموده است, وبیشتر کتابهای شیخ تا بحال چاپ نشده است, فقط در حدود چهل کتاب تا بحال چاپ گردیده است.
ودر سال ۱۹۹۹میلادی جایزه بین المللی ملک فیصل بخاطر خدمات ارزنده ی وی درباره کتابهای حدیث و سنت پیغمبر اکر r به وی تعلق گرفت.
برخی از کتابهای شیخ عبارتند از:
۱-صلاه العیدین ۲- مناسک الحج ۳- فهرس مسند الإمام احمد ۴- نقد نصوص حدیثیه فی الثقافه الإسلامیه ۵-الحدیث حجه بنفسه فی العقائد والأحکام ۶- منزله السنه فی الإسلام ۷- سلسله الأحادیث الصحیحه فی الإسلام ۸- سلسله الأحادیث الضعیفه ۹-خطبه الحاجه ۱۰- صفه صلاه النبی r 11- إرواء الغلیل ۱۲- تمام المنه فی التعلیق علی فقه السنه ۱۳-ظلال الجنه ۱۴-نیل المرام ۱۵-صحیح الجامع الصغیر وزیادته ۱۶-نصب المجانیق ودهها کتاب دیگر.
شاگردان شیخ:
شیخ شاگردان بسیاری را تربیت نموده و عده ای بیشمار از محضر ایشان کسب فیض نمودند که ما برخی از معروفترین آنها را ذکر می کنیم:
۱- حمدی عبدالمجید ۲- عبدالرحمن عبدالخالق ۳- دکتر عمر سلیمان الأشقر ۴- خیرالدین وائلی ۵- محمد عید عباسی ۶- محمد ابراهیم شقره ۷- عبدالرحمن عبدالصمد ۸- مقبل بن هادی الوادعی ۹- زهیر الشاویش ۱۰- علی خشان ۱۱- محمد جمیل زینو ۱۲- علی حسن عبدالحمید ۱۳- أبو اسحاق الحوینی ۱۴- محمد ابراهیم الشیبانی ۱۵- دکتر عاصم القریوتی
بیماری و وفات:
شیخ در اواخر حیاتش دچار بیماریهای سختی شدند بحدی که در روز وفات وزن ایشان کمتر از ۳۰ کیلوگرم شده بود, ولی با این وجود از فضل و کرم خداوند عقل و حافظه و ذهنش سالم بود وکسانی که به عیادتش می آمدند برخی را با نام و برخی دیگر را با شکل و قیافه می شناخت. در ایام بیماری هر گاه احساس می کرد که کمی حالش بهتر است به بحث و جستجو و مطالعه مشغول می شد واگر توانایی نداشت به یکی از فرزندان و یا کسانی که اطراف او بودند دستور میداد که فلان کتاب را بیاورید و برایم بخوانید.
و اینچنین شیخ بزرگوار ۶۰ سال از عمر مبارکش را در خدمت قرآن و سنت رسول الله r سپری نمود تا اینکه قبل از غروب آفتاب روز شنبه در ۲۲جمادی اول ۱۴۲۰ مطابق با ۲/۱۰/۱۹۹۹ در سن ۸۵ سالگی دعوت حق را لبیک گفت, و دار فانی را بسوی سرای باقی شتافت. روحش شاد و راهش پررهرو باد.
***************************************************************************
منبع : سایت اهل سنت