تربیت، اخلاق و تزکیهدعوت و داعیمطالب جدید

گمنامی و گوشه نشینی ، باب پنجم تربیت و تزکیه الحکم العطائیه ابن عطا اسکندری

گمنامی و گوشه نشینی ، باب پنجم تربیت و تزکیه الحکم العطائیه ابن عطا اسکندری

نویسنده: ابن عطا اسکندری / شارح: مولانا عبدالله گنگوهی/  مترجم: عبدالجلیل رحمت زهی

گمنامی و گوشه نشینی

۳۴- برای قلب هیچ چیز بهتر از گوشه نشینی که در آن به صفات الهی و نعمت شناسی فکر شود بهتر نیست.

بدانید که نشست و برخاست با مخلوقات، و بالاخص رفت و آمد بدون نیاز با مردم، باعث می شود که قلب از مخلوق متأثر گردد و قلب متوجه خالق نشود و غفلت بیشتر شود و سبب آن هم همین است.

وقتی سالک گوشه نشینی اختیار می کند مخلوق در جلوی نگاه ها نیست، بنابراین سالک متوجه خالق می گردد، به همین دلیل هیچ چیز برای نزدیک شدن قلب به قرب خداوندی از گوشه نشینی سودمندتر نیست؛ ولی در این گوشه نشینی باید صفات الله و نعمتهایش ذکر شود.

در این مورد بخوانید: الحکم العطائیه

۳۵- وجود خویش را در زمین گمنامی دفن کن؛ چراکه دانه ای که در زمین دفن نگردد رشدش کامل نمی شود.

 محبوب ترین چیز در نفس انسانی این است که در دل مردم بزرگ باشد و مردم مرا با چشم عزت و بزرگی بینند، انسان طالب شهرت است و این خصلت منافی راه الله و خلاف صداقت است؛ چراکه هدف، بندگی ست نه کسب مقام و مرتبه، بزرگی حق خداوند است؛ بنابراین حق بندگان بندگی و خود را در بارگاه مولای حقیقی ذلیل و خوار کردن است.

به همین علت شیخ می فرمایند وجودت را در گمنامی و خواری، که به زمین تشبیه داده شده است، دفن کن یعنی خود را گمنام و خوار قرار ده؛ چراکه دانه ای که در زمین دفن نگردد رشد نمی کند، به همین ترتیب انسانی که در زمین گمنامی دفن نگردیده و در عشق

شهرت باشد، کمالات نفس او تکمیل نمی گردد و او ناقص می ماند.

۳۶ – انوار قلب های اولیای خویش را با پرده های غلیظ حالات ظاهری آنان، به این دلیل پوشاند تا از ذلت آشکار شدن در امان بوده و آنان با زبان شهرت صدا زده نشوند.

 بدانید انسان هایی که مشرف به قرب الهی و سرمایه حضور قلب در بارگاه الهی هستند، در قلب های آنان انوار ذکر و عبادت بیشمار است، و قلب های آنان به سبب آن انوار، همیشه منور است، اما خداوند متعال آن انوار را با پرده های کلفت و غلیظ حالات ظاهری آنان، مانند خوردن، نوشیدن، رفت و آمد، و نشست و برخاست پوشانده است؛ همان گونه که مردم عادی می خورند، می نوشند و نشست و برخاست دارند و کارهای دنیوی روزانه شان را انجام می دهند، به همین ترتیب آن بزرگواران نیز از این قاعده مستثنی نیستند و این برنامه را دارند و در این زمینه هیچ فرقی با دیگران ندارند.

گویا این حالات ظاهری برای آن انوار به مثابه پرده های کلفتی هستند که در زیر آن، انوار از دید مخلوق پنهان گشته است، اما کسانی که دید باطنی آنان قوی باشد آن پرده ها را دریده و پی به آن انوار می برند. اما عموم مردم هرگز نمی توانند ببینند؛ چراکه نگاه ظاهربین آنان فقط تا همان پرده ها محدود می شود و جلوتر نفوذ نمی کند و آنان آنگونه خواهند گفت که کفار به انبیا می گفتند: وقالوا إن أنتم إلا بشر مثلنا (ابراهیم: ۱۰)؛ یعنی شما هم مانند ما انسان هستید. آنچه ما انجام می دهیم شما هم همان را انجام می دهید.

آن انوار را الله تبارک و تعالی به این دلیل مخفی گردانده است که احترام و عزت آنان محفوظ بماند، و از ذلت آشکار شدن در امان باشند و با مشهور شدن سر زبان ها نیفتند؛ چراکه اگر انوار پوشیده بر زبان هرکس و ناکس بیفتد و برای عموم ظاهر شود، این امر بر خلاف غیرت الهی است و مانند آن عفیفه زیبای پرده نشین که در حجاب و پوشیدگی کامل است، و حتی بر زبان راندن نام آن هم برخلاف ستر و غیرت است، به همین ترتیب آشکار شدن آن انوار، برخلاف شأن و مرتبه والای آنان است. اگر این امر نمی بود انوار آنان کاملا آشکار می گشت و روشنی آن به قدری زیاد می گشت که این پرده های ظاهری، از نگاه ظاهربینان محو می گشت.

۳۷- پاک است آن ذاتی که معارف و اسرار خاص را در پرده های آشکار بشریت پنهان کرد و عظمت ربوبیت خویش را با آشکار ساختن آثار بندگی بندگان، آشکار ساخت.

معنای این عبادت با عبادت قبلی نزدیک به هم هست. خلاصه اش این است که آن سرمایه اسرار و معرفتی که خداوند به بندگان خاصش می دهد از همه پوشیده است و این سرمایه از نگاه عموم مردم پوشیده است و بر آن اسرار و انوار، پرده ای در قالب اوصاف بشریت (مانند خوردن، نوشیدن، گشتن، تجارت، است و تمامی امور دنیا) کشیده شده است تا مردم آنان را همچون خود شمارند.

این پوشیدگی و عدم آشکار کردن هم عجیب است با وجود اینکه آن انوار معارف ، غیر متناهی و در بالاترین درجه قرار دارد که اگر شمه ای از آن در دنیا ظاهر گردد، روشنی ماه و خورشید در ذیل آن ناپدید می گردد و از مشرق تا به مغرب نور آن گسترش می یابد، قدرتی بزرگ این دریا را در کوزه جمع فرموده است.

یعنی در وجود انسان که مشتی خاک بیش نیست آن (انوار و اسرار) را قرار داد، اما در دید مخلوق او مشتی خاک است و فقط قادر به اعمالی که در قدرت انسان است مانند خورد و نوش و تجارت و غیره، می باشد و می گوید آنان چه برتری از ما دارند، بنابراین مصنف به طور تعجب می فرمایند: او ذات پاکی است که این ثروت را در اوصاف بشریت پنهان ساخت.

جلوتر هم به طور تعجب می فرمایند: او عجب ذات پاکی است و قدرت عجیبی دارد که وقتی خواست عظمت ربوبیت خود را، یعنی بزرگی رب بودن خود را، به بندگان نشان دهد، آن بزرگی را در آثار بندگی آنان ظاهر کرد. و آثار بندگی، احوال بندگی است که انسان را متوجه خداوند می گرداند، مانند فقر، تنگدستی، مصائب و حوادث؛ وقتی بنده مبتلا به آن می شود بدون تردید به طرف پروردگارش متوجه می شود، برای دور شدن این مشکلات دعا می کند، تضرع می کند و در این وقت کاملا به این یقین می رسد که من پروردگاری دارم که قدرت و قهر و غلبه او از من خیلی بیشتر است، پس عجیب است که بزرگی ربوبیت و آشکار کردن عظمتش را در آن آثار و احوال قرار داد. اگر این احوال و آثار نمی بود بندگان همیشه در خودبینی و خودپسندی می ماندند؛ بنابراین بزرگی پروردگار ظاهر نمی گشت و این سرمایه عظیم معرفت (شناخت) نصیب بندگان نمی گردید.

۳۸- پاک است آن ذاتی که همان راهی را که برای شناخت خود گذاشته است برای شناخت اولیایش هم گذاشته است و به کسانی شناخت اولیایش را داد که شناخت خویش را داد.

 

بدانید که الله تبارک وتعالی، ذات پاکش را در پرده مخلوقات از نگاه ما مخفی قرار داده است. مخلوقات خداوند مانند زمین، آسمان، ماه، خورشید، ستارگان، حیوانات، گیاهان و انسانها در چشم ما ظاهر هستند و ذات والا مرتبه خالق، با وجودی که کاملا آشکار هستند، از نگاه ما مخفی هستند و آن قدر از نگاه ها مخفی است که بعضی از کم عقلان، ذات پاک خداوند متعال را انکار کرده اند، کسانی که فضل خداوند شامل حالشان گردید، بر وحدانیت و رسالت پیامبران ایمان آوردند و بر کسانی که فضل خاصش را متوجه گرداند، به آنان بخشی از معرفتش را نصیب گرداند؛ بنابراین راه رسیدن به معرفت الهی و راه رسیدن به بارگاه احدیت فقط فضل خاص اوست و راه و روش دیگری وجود ندارد.

مصنف رحمه الله، به طور تعجب می فرمایند:

او آن قدر ذات پاکی است و پاکی مختص اوست که همان راهی را که برای معرفت خویش قرار داده است همان روش را برای شناخت اولیایش قرار داده است؛ چراکه همان گونه که ذات خویش را در پرده مخلوقات ظاهری مخفی ساخته است به همین صورت اولیاء الله را در احوال ظاهری آنان، مانند خورد و نوش و غیره قرار داده است. و همان راهی را که برای رسیدن به ذات پاکش، که فضل خاص اوست، قرار داده است، به همین ترتیب روش شناخت اولیایش را در همین قرار داده است و کسی که فضل الهی شامل حالش گردد می تواند اولیای الهی را بشناسد.

 نه به همه افراد معرفت الهی داده می شود و نه به همه افراد شناخت اولیاء الله، حتی که برخی از بزرگان فرموده اند: شناخت اولیاء الله از شناخت خداوند سخت تر است؛ چراکه جمال و جلال خداوند کاملا آشکار است، اما اولیای الهی مانند سایر مردم کار می کنند، می خورند، می نوشند، ازدواج می کنند و معاملات دنیوی انجام می دهند، تشخیص آنها بسیار مشکل است. سپس می فرمایند:

 فضل و کرم او بسیار است که به کسی شناخت اولیایش را داد که می خواست آنان به شناخت او برسند، یعنی محبت، معرفت و هم کلامی با اولیایش را به کسانی داد که می خواست آنان به الله برسند و معرفت الله نصیبشان گردد. و رازش این است که این حضرات دوستان خدا هستند و هرکس که خواهان دوست خدا باشد مسلما او هم دوست خدا قرار می گیرد؛ بنابراین هرکس که با این حضرات محبت و دوستی کند علامت آن است که خداوند او را می خواهد و معرفت خویش را نصیب او می گرداند.

————————

? منبع: الحکم العطائیه، روش های تربیت و تزکیه/ مولف: ابن عطا اسکندری / شارح: مولانا عبدالله گنگوهی/  مترجم: عبدالجلیل رحمت زهی / نشر احسان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا