اندیشهدعوت و داعیمطالب جدیدمقالات

نشانه هایی افراط گرایی ، تعصب ، الزام دیگران، سختگیری و خشونت

نشانه هایی افراط گرایی ، تعصب ، الزام دیگران، سختگیری و خشونت

نویسنده : دکتر یوسف قرضاوی / مترجم: عبدالرسول گلرانی

 

افراط گرایی چیست، دلایل و نشانه های آن کدامند؟

۱-تعصب به رای خود و نپذیرفتن رای دیگران

نخستین دلیل از دلایل تندروی و افراط گرایی، تعصب ورزیدن به یک رای و قایل نشدن موجودیت برای نظر دیگران است. نیز جمود و پافشاری بر درک خویش است، به طوری که هرگونه عاقبت اندیشی شخص را نسبت به « مصالح خلق، مقاصد شرع و شرایط عصر» سلب کند و دریچه گفتگو با دیگران را به رویش ببندد و میان آنچه نزد او و دیگران است مقایسه و موازنه بر قرار ننماید و با تمام این اوصاف آنچه را که خود می بیند و می فهمد روشن ترین برهان و برترین معیار تلقی کند. در اینجا ما چنین دیدگاهی را رد کرده و رای صاحبش را نمی پذیریم؛ البته نه از روی خصومت و اتهام بستن به او، چه این کار، نوعی تلاش در جهت « تحریم و الغای » آراء مخالفان است.

آری، ما دیدگاه او را بر مبنای حق رد می نماییم. زیرا نقطه نظرات دیگران را نمی پذیرد و به پندار اینکه تنها خود بر حق می باشد- جز خود – همگان را گمراه می انگارد و هر مخالفی را به نادانی و اتباع تمایلات نفسانی متهم می کند و اگر کسی در رفتار با او مخالفت کند بر او تهمت « فسق و گناه » می بندد. گویی که خود را پیامبر معصوم پنداشته و از گفتار خود « وحی منزل» ساخته است. با این که « سلف و خلف » امت اسلامی بر این امر « اجماع و اتفاق » دارند که جز کلام خدا و حدیث پیامبر (ص) می توان کلام هر کسی دیگر را قبول یا رد کرد.

شگفت اینکه کسانی از این گروه « اجتهاد» و اظهار نظر در زمینه ی پیچیده ترین قضایا و دشوارترین مسایل را برای خود مجاز می دانند خواه رای انها موافق موضوع باشد خواه مخالف. اما برای اندیشمندان متخصص معاصر حق « اجتهاد» قائل نیستند و اجازه نمی دهند که کوچکترین مخالفتی با نظرشان ابراز کنند.

عده ای از این افراد تفسیرهای بسیار شگفتی را از دین ارائه می دهند که انسان از شنیدن انها انگشت به دهان می گردد و باک ندارد که تفاسیرشان با با نظر تمامی اندیشمندان سلف و خلف و متاخر و معاصر همخوانی نداشته باشد. مگر نه اینکه فردی است در قد و قامت « ابوبکر و عمر و علی و ابن عباس » انها نخبگانی اند و این هم نخبه ای!!؟

ای کاش این نخبگی و درخشش را برای علمای معاصر مخالف خود هم به رسمیت می شناختند. واقعیت این است آنان این بینش و نخبگی را در انحصار خود گرفته اند و ملک شخصی خود قلمداد می کنند و خود را مصداق ضرب المثل «و کل الصید فی جوف الفراء» به حساب می آورند.

این همان تعصب انزجار آوری است که به شخص « تفرعن و طغیان » می بخشد و خط بطلان بر غیر خود می کشد و ما آن را از نشانه های افراط گرایی به حساب می آوریم.

گویی فرد افراطی می گوید: سخت گفتن حق انحصاری من است و شنیدن وظیف ی تو! رهبری ملک شحصی من است و فرمانبرداری وظیفه ی تو! نظر من حق مطلق است و احتمال کوچکترین خطایی از آن دور، اما مطمئنم که رای تو اشتباه است و از هر صوابی بر کنار!

از این رو چنین کسی نمی تواند با غیر خود کوچکترین توافقی داشته باشد. زیرا لازمه ی توافق ، ایستادن در نقطه ی وسط راه و تقسیم آن را به رسمیت می شناسد. گویی او را در این زمینه چون شرق و غرب است که لازمه ی نزدیکی به یکی، دوری از دیگری است.

خطر این امر زمانی بیشتر می شود که فرد افراتی بخواهد رای خود را با چماق خشونت بر دیگران تحمیل نماید؛ منظور از « چماق خشونت» در اینجا چماق چوبی یا فلزی نیست ، بلکه منظور متهم ساختن دیگران به بدعت گرایی یا لاابالی در دین، تکفیر و خروج از دایره ی اسلام است. پناه بر خدا، که این تهدید و ترساندن فکری به مراتب از تهدید جانی شدیدتر می باشد.

۲-الزام همه ی مردم به چیزی که خدا ملزم شان نکرده است

یکی دیگر از نشانه های « افراط گرایی دینی» اصرار بر سخت گیری و الزام همیشگی دیگران بر آن می باشد؛ در حالیکه خداوند چنین تکلیفی را بر دوش کسی ننهاده است!

اگر چه مانعی ندارد شخص در پاره ای از مسائل بر خود سخت بگیرد و حتی در برخی موقعیت ها می تواند به خاطر احتیاط پرهیزگاری، مشقت سنگین تری را تحمل نماید. اما جایز نیست که این رویهی سخت گیرانه را در همه احوال و برای همیشه در بر بگیرد به نحوی که اگر شرایط، تخفیفی ایجاب کرد و یا فرصت استفاده از « رخصت» برایش میسر شد، باز هم از پذیرش آن سر باز زند. با این که رسول خدا فرموده اند:

« یسروا و لا تعسروا ، بشروا و لا تنفروا»

«آسان گیرید و سختگیری مکنید، نوید دهید و بیزار مگردانید.»

یا می فرماید: « خداوند سهل گیری و رخصت را دوست دارد چنان که گناه و سرکشی را نمی پسندد.» خداوند نیز در این باره فرموده است:

«یرد الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر»

« خداوند برای شما آسانی می خواهد نه مشقت و دشواری»

نیز راجع به سیره ی آن حضرت روایت شده که:

« و ما خیر رسول الله (ص) بین الامرین الا اختار ایسر هما، ما لم یکن اثما…»

«هیچگاه رسول خدا میان پذیرش دو امر مختار نگردید، مگر که آسان ترین آن دو را برمی گزید مادام که ( آن گزینش ) گناه نمی بود…»

شاید گاهی سختگیری شخصی و عمل به « عزیمت » و چشم پوشی از «رخصت »، مقبول واقع شود، اما الزام همگان به ملزومات خود، و مردم را- در امور دنیوی شان – در حرج و سخت گیری قرار دادن ، به هچی وجه و تحت هیچ شرایطی قابل توجیه نیست ؛ چرا که بارزترین خصیصه ی رسول گرامی اسلام در کتب گذشتگان این است:

«یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث و یضع عنهم اصرهم والا غلال التی کانت علیهم»

«… نعمت های پاکیزه را برای شان حلال و پلیدی ها را حرام می شمرد و قید و بند هایی ( که خود بر خویش بسته اند ) از ایشان بر می نهد ( وآزادشان می سازد)».

از این رو، پیامبر خدا (ص) هموارهئ نمازهای فرادا را طولانی اقامه می کرد و حتی در نمازهای شبانه قیام را به حدی طول می داد که پاهایش متورم و ترک بر می داشت. اما به هنگام جماعت، نماز را سریع به اتمام می رساند؛ زیرا به خوبی بر شرایط و موقعیت های زمانی و تفاوت مامومین – از حیث توانایی – آگاه بود. و خود در این باره فرموده اند:

«اذا صلی احدکم بالناس فلیخفف، فان فیهم الضعیف و السقیم و الکبیر، و اذا صلی احدکم لنفسه فلیطول ما یشاء»

« هر گاه یکی از شما برای مردم نماز جماعت خواند، آن را کوتاه بخواند؛ زیرا در میان نماز گزاران افراد ناتوان، بیمار و سالخورده وجود دارد، و هرگاه کسی منفرد نماز خواند، می تواند به هر اندازه که خواهد ( نمازش را ) طولانی اقامه کند.»

از ابو مسعود انصاری (رض) روایت شده است که:مردی به پیامبر خدا(ص) گفت : ای رسول خدا ! به خاطر آنکه فلانی نماز را بر ما طولانی می خواند، من همیشه دیر به صف نمازگزاران نماز صبح می پیوندم پیامبر خدا (ص) در آن روز به حدی خشمگین شدند که هیچگاه در موقع خشم ایشان را اینگونه غضبناک ندیده بودم. سپس فرمودند:

«یا ایها الناس! ان منکم منفرین، فمن ام بالناس فلیتجوز ، فان خلفه الضعیف و الکبیر و ذالحاجه»

«ای مردم همانا برخی از شما نفرت انگیزند! هر کس برای مردم نماز اقامه می کند، باید آن را کوتاه برگزار نماید. زیرا پشت سرش افراد ناتوان، سالخورده و صاحبان کار و ضرورت حضور دارند.»

چون معاذ (رض) برای گروهی نماز را طولانی خوانده بود، پیامبر خدا (ص) به تکرار به او فرمودند:

«افتان انت یا معاذ»

« ای معاذ! آیا تو ( با طولانی خواندن نماز برای مامومین) ایجاد فتنه می کنی»؟

از انس (رض) روایت شده است که پیامبر خدا (ص)فرمودند:

«انی لادخل فی الصلاه و ان ارید اطالتها فاسمع بکاء الصبی فاتجور، مما اعلم من شده وجد امه من بکائه»

«من آنگاه که وارد نماز می شوم ، می خواهم ان ار طولانی اقامه کنم. چون صدای گریه ی طفلی را می شنوم آن را کوتاه برگزار می نمایم. برای این که شدت اندوه مادرش را از گریه ی طفل می دانم.»

یکی دیگر از سختگیری ها در حق مردم، محاسبه قرار دادن آنان بر «نوافل» و « مستحبات» در حد « فرایض» و مواخذه نمودن بر «مکروهات» به اندازه « محرمات» است. در حالیکه فرض بر این است ما مردم را جز به همان اندازه که خداوند ملزم شان کرده الزام ننماییم. چرا که آنان در قبول طاعات زاید بر فرایض مختارند. می توانند بین پذیرش و عدم پذیرش آنها یکی را برگزینند. حدیث « طلحه بن عبیدالله » که در صحیح آمده ما را در این باره بسنده است. مردی « بادیه نشین » به نزد پیامبر آمد و از آن حضرت در مورد فرایض بر خویش سوال نمود. پیامبر گرامی او را به اقامه ی نمازهای پنج گانه ، پرداخت زکات و روزه ماه مبارک رمضان سفارش کرد. آن مرد گفت: آیا به جز ابنها چیز دیگری هست که به اداء آن ملزم باشم ؟ پیامبر فرمود:

« لا، الا ان تطوع»

« نه، مگر اینکه خود داوطلبانه به اقامه ی آنها مایل باشی. »

مرد بادیه نشین هنگام برگشت گفت: سوگند به خدا، نه چیزی بر این فرایض می افزایم و نه چیزی از آنها می کاهم. رسول خدا فرمودند:

« قد افلح ان صدق او دخل الجنه ان صدق»

« رستگار شد اگر راست گفته باشد. یا فرمودند : وارد بهشت شد، اگر راست گفته باشد.

به همین خاطر بارها گفته ام: همین که شخص به فرائض عمل کند و از گناهان بزرگ دوری گزیند، هر چند که پاره ای از محرمات کوچک را هم مرتکب شود، می توان وی را در صف اسلام و یاریگران آن به شمار آورد، مشروط به این که خدا و رسولش را قلبا دوست بدارد؛ زیرا واجد حسناتی چون نمازهای چنجگانه، جمعه، روزه ی رمضان و … می باشد که گناهان صغیره را جبران می کنند، خداوند خود فرموده است:

« ان الحسنات یذهبن السیئات »

« همانا نیکی ها ، بدیها را از میان می برند.»

نیز فرموده است:

« ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم و ندخلکم مدخلا کریما»

«اگر از گناهان کبیره ای که از آنها نهی شده اید بپرهیزید، بدی هایتان را می زداییم و شما را به اقامتگاه یزرگوارانه ای در می آوریم.»

چگونه به اعتبار « اسلامیت» فردی خدشه وارد می نماییم، محض به خاطر اینکه آن فرد در امری واقع شده که علما بر سر حرام و حلال بودنش اختلاف دارند و هنوز « حرمت » قطعی آن در دین خدا مشخص نشده است، یا صرفا به خاطر نادیده گرفتن و فروگزاردن امری که دانشمندان مسلمان بر وجوب یا سنت بودنش اختلاف نظر دارند و « فرضیت» آن هنوز در شریعت الهی معلوم مان نگردیده است.

به همین دلیل، من شیوه و مشی برخی از دین داران را رد می نمایم و نسبت به برخورد و برداشت شان هشدار می دهم که همیشه به « افراط گرایی» و « سختگیری» التزام دارند و جانبداری از برداشت ها « تنگ نظرانه» را لازمه ی دینداری می دانند.

از آسان گیری، آسان نگری و وسعت دید، فاصله گرفته اند و نه تنها به خود بسنده نکرده اند، بلکه اتخاذ چنین رویه ی را از دیگران نیز می خواهند.

حتی اگر عالمی از خط و تنگنای دیدشان خارج شود و یا مفتی بخواهد – به منظور ارفاق و دفع حرج در پرتو مقاصد شریعت- مردم را به آسان گیری فرا خواند و آنان را از تند روی و افراط گرایی بر حذر دارد، فورا در « قفس اتهام » محبوسش می کنند.

۳- سختگیری بی مورد

از دیگر نشانه های « افراط گرایی سختگیری های غیر مشروع ، بی مورد و اعمال آنها در موقعیت های نامساعد زمانی و مکانی است. همانند سختگیری در غیر « دار الاسلام» و یا در شهرهای اصلی آن ( که با روح و حقیقت اسلام بیگانه اند.)

نیز در میان قومی که تازه به اسلام گرویده و یا تازه اظهار « توبه» کرده اند، شایسته است با چنین گروه هایی در مسائل فرعی و امور اخلاقی با نرمی، تساهل و تسامح رفتار شود و پیش از همه به به تصحیح عقیده شان تلاش شود تا آنکه بستر اعتقادی شان محکم گردد و در این زمینه قانع شوند. آنگاه خود به فراگیری و عمل به ارکان دین و سپس به شعبه های ایمان و مراتب احسان خواهند پرداخت. پیامبر خدا هنگام فرستادن « معاذ بن جبل» به سوی یمن، خطاب به وی فرمود:

« انک تاتی قوما من اهل الکتاب، فاد عهم الی شهاده ان لا اله الا الله و انی رسول الله، فان هم اطاعوک لذالک فاعلمهم خمس صلوات فی کل یوم و لیله، فان هم اطاعوک لذالک، فاعلمهم ان الله افترض علیم صدقه توخذ من اعنیائهم فترد علی فقرائهم»

« تو به سوی قومی از اهل کتاب می روی، پس آنان را به گواهی این که جز خدای ( بر حق و یگانه) دیگر خدایی نیست و این که من پیامبر و فرستاده ی اویم فراخوان. اگر تو را در این امر، اطاعت نمودن، به آنان بیاموز که خداوند در هر شبانه روز پنج نوبت نماز برای شان « فرض» گردانیده ایت. و اگر آنان در این امر نیز اطاعت کردند، به آنان بگو که خداوند برای شان « زکات» را فرض قرار داده تا از ثروتمندانشان گرفته و به فقرای شان داده شود».

باید توجه داشت که چگونه پیامبر (ص) معاذ را در فراخوانی تدرجی اهل کتاب فرمان داده است. در ابتدا به اساس کار ، که شهادت به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر خاتم است، آغاز نماید. آنگاه به رکن دوم که نماز است فراخواند. اگر به این فراخوانی پاسخ مثبت دادند، آنان را به رکن سوم که زکات است فراخواند و بر همین روال تا رسیدن به شعبات ایمان و مراتب احسان پله پله روند تدرجی را طی نماید.

به راستی وقتی دریافتیم که برخی از جوانان مخلص در یکی از جماعت های اسلامی در آمرکا جدال سختی بر سر این مسائل به راه انداخته بودند که:

چرا مسلمانان در سخنرانی های روزهای شنبه و یک شنبه، برای نشستن از صندلی استفاده می کنند و همانند اهل مساجد بر روی فرشهای حصیری و سجاده نمی نشینند؟

چرا به گونه ای که ادب شخص مسلمان اقتضا می نماید روبه قبله جلوس ننمایند و چرا به جایی پیراهن های گشاد و سفید، کت و شلوار می پوشند؟

چرا در موقع تناول غذا از میزهای غذا خوری استفاده می کنند و به روی زمین نمی نشینند؟

چنین نگرش و رفتارهای آن هم در قلب آمریکای شمالی خشمم را برانگیخت و خطاب به آنان گفتم: بهتر این است که در چنین جامعه ی مادی و عطشناک و از نفس افتاده ای خود را در جهت دعوت به وحدانیت خداوند و عبادت او و یادآوری روز آخرت متمرکز کنید و به مسئولیت مهم شما در چنین جامعه ی مادی، احیای ارزش های معنوی و مبارزه با فرهنگ مهلک و کشنده ای است که جوامع پیشرفته ی عصر ما را چون گردابی به کام خود می کشد. باید آداب بعدی و مکمل های اصلاحی را به زمان بعد از تثبیت ضروریات و مسائل اساسی موکول کرد.

در یک مرکز اسلامی دیگر، با عده ای مواجه شدم که می خواستند به خاطر نمایش یک فیلم در مسجدی، دنیا را زیر و رو کنند و می گفتند: مسجد را به سینما تبدیل کرده اند! گویی از یاد برده اند که مسجد در اصل برای تامین مصالح دینی و دنیوی مسلمانا ساخته شده و در زمان حیات پیامبر اسلام، مسجد کانون دعوت و مرکز دولت و محور نشاط و فعلیت در جامعه بود. بر کسی پوشیده نیست که امام بخاری و دیگران روایت کرده اند که: خود پیامبر به « حبشی ها » اجازه دادند تا در مسجد نبوی شمشیر بازی کنند و به عایشه (رض) هم اجازه دادند تا نظاره گر بازی آنها باشد .

۴-درشتی و خشونت

برخی از نشانه های تند روی و افراط گرای، درشتی در برخورد، خشونت در رفتار و تندی در دعوت است که بر خلاف رهنمودهای خدا و پیامبر اوست؛ زیرا خداوند به ما امر کرده، با فرزانگی و اندرزهای نیکو به راه او دعوت کنیم و به بهترین شیوه با مخالفان به گفتگو بنشینیم نه با بلاهت و تعبیرهای خشن:

«ادع الی سبیل با لحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن»     (نحل ۱۲۵)

«با فرزانگی و اندرزهای نیکو به سوی پروردگارت دعوت کن و به بهترین شیوه با مخالفان به گفتگو بنشین».

نیز پیامبر عزیز و گرامیش را اینگونه وصف نموده است :

« لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمومنین روف رحیم»   (توبه ۱۲۸)

« پیامبری از (میان) خود شما (برای هدایت شما) به سراغتان آمده که رنج های شما بر او گران می آید، بر (هدایت) شدیدا علاقه دارد و نسبت به مومنان رئوف و مهربان است.»

در عین حالی که علاقه و دلبستگی پیامبر خویش را به یارانش خاطرنشان می کند، او را اینگونه مخاطب قرار می دهد:

« فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک». (آل عمران ۱۵۹)

« در پرتو رحمت الهی ، بر آنها ( که در احد نافرمانی کردند و پشیمان شدند) نرم ( خو و مهربان) شدی و اگر خشن و سخت دل بودی، از گرد تو پراکنده می شدند».

قرآن کریم جز در دو جا « سخت گیری و درشت خویی» اسمی به میان نیاورده است:

۱-گرما گرم کارزار و رویارویی با دشمنان؛ از آن جهت که لازمه ی یک جنگاور ظفرمند حفظ صلابت و استحکام در مواجهه با دشمنان و به کنار نهادن نرمش و عطوفت است، تا جنگ به نفع همرزمان و لشکرش تمام شود. لذا فرموده است:

«قاتلوا الذین یلونکم من الکفار و لیجدوا فیکم غلظه»     ( توبه ۱۲۳)

« ای مومنان با کافرانی بجنگید که به شما نزدیک اند و باید که در شما قاطعیت احساس کنند.»

۲-در اجرای مجازات های شرعی بر مجرمین؛ بدین دلیل که: بذر عطوفت و نرمخویی در در زمین اجرای حدود الهی رشد نمی کند:

« لا تاخذکم بهما رافه فی دین الله ان کنتم تومنون بالله و الیوم الاخر»   (نور ۲)

«… اگر به خدا و روز واپسین ایمان دارید، در اجرای حکم خدا نسبت به آن دو ( مرد و زن زناکار) دست خوش رافت نشوید».

اما در عرصه ی « دعوت و تبلیغ» زور و خشونت جایگاهی ندارد. در حدیث صحیح آمده است:

« ان الله یحب الرفق فی الامر کله»

«خداوند آسان گیری و نرمخویی را در همه ی امور دوست دارد»

نیز در « اثر» آمده است:

« من امر بمعروف فلیکن امره بمعروف»

«هر که ( خواهد) امر به معروف کند، باید به شیوه ای پسندیده به این کار اقدام نماید»

پیامبر گرامی اسلام (ص) فرموده است:

«ما دخل الرفق فی شی الا زانه و و لا دخل العنف فی شی الا شانه»

« عطوفت و رافت در چیزی وارد نشد مگر که به آن زینت و آراستگی بخشید. خشونت و زور نیز در چیزی وارد نشد مگر که چهره آن را زشت و و ناپسند گردانید.»

هرگاه زور و خشونت با چیزی توام شد آن را زشت و کریه می کند، ارزش و اعتبارش را از بین می برد، مثل «دعوت به سوی خداوند» که زور و خشونت را بر نمی تابد. زیرا دعوت تلاشی است در جهت نفوذ به ژرفای وجود انسان برای ساختن شخصیتی متعالی و فرهیخته و دگرگونی در تمامی جنبه های رفتاری و عادات شخص و رساندن وی به شخصیت و نگرشی جدید. این دعوت تکان شدیدی بر ساختار جامعه وارد می کند تا پیکر آن را از عقاید موروثی، اعتقادات تثبیت شده و فرهنگ مرسوم بزداید. رسیدن به همه ی اینها مستلزم به کارگیری حکمت، تدبیر و و کسب بینش عمیق نسبت به ذات انسان و روح عصیان گر و پافشاری اش بر عقاید گذشتگان می باشد. نیز آگاه شدن به این که این پافشاری بستر برای برانگیختن مناقشه و شعله ور کردن آتش آن می باشد. لذا نفوذ در اندیشه و تفکر در ژرفای وجود انسان ، مسلزم اتخاذ شیوه ای توام با آسان گیری و عطوفت می باشد، تا با شدت و دشواری ها مقابله کند و شخص را از جمود باز دارد و از قله های غرور و تکبر پایین بیاورد.

این همان شیوه ی پیامبران، دعوتگران و مومنان راستین در دعوت به سوی خداوند است که قرآن کریم برای ما به روشنی بیان کرده است. چنانکه ما این شیوه را در دعوت حضرت ابراهیم به پدر و قوم او و در دعوت حضرت شعیب به قوم او و در دعوت حضرت موسی به فرعون و در دعوت مومن آل فرعون و مومن معرفی شده در « سوره ی یس» و دیگر دعوتگران راستین می بینیم.

به مشی مومن آل فرعون بنگرید که چگونه محکم و استوار فرعون و ملازمانش را مخاطب قرار می دهد و به آنها می فهماند که او هم یکی از افراد قوم آنهاست و سرنوشت پادشاهی و مملکت داری آنان برایش مهم است و هدفش حفظ پادشاهی و عظمت در میان آنها و بقایش برای همیشه می باشد و بدینگونه آنان را مورد خطاب قرار می دهد.

« یا قوم لکم الملک الیوم ظاهرین فی الارض فمن ینصرنا من باس الله ان جاءنا»     (غافر ۲۹)

« ای قوم من! امروز فرمانروایی در اختیار شماست، در حالیکه در این سرزمین سلطه دارید، پس اگر عذاب خدا دامن گیرمان شود، چه کسی به یاری ما خواهد شتافت؟!»

سپس آنان را از سرنوشت امت های پیشین به دلیل روی گردانی شان از دعوت خداوند و اطاعت پیامبرشان بر حذر می دارد و می گوید:

« یا قوم انی اخاف علیکم مثل الاحزاب* مثل داب قوم نوح و عاد و ثمود و الذین من بعدهم و ما الله یرید ظلما للعباد»

«ای قوم من! بی تردید من بر شما از روزگاری مشابه گروههای ( دیگر) می ترسم. همچون عادت ( تکذیب و مجازات آن در مورد ) قوم نوح، عاد و ثمود و کسانی که از پی آنها بودند؛ در حالیکه خدا ستمی برای بندگانش نمی خواهد»

و بعد از انذار آنها در خصوص عذاب دنیوی، بیم از عذاب آخرت را آنگونه که باور داشته اند، بدین گفتار در میانشان بر می انگیزاند:

« یا قوم انی اخاف علیکم یوم التناد* یوم تولون مدبرین ما لکم من الله من عاصم و من یضلل الله فما له من هاد»

«ای قوم من! هر آیینه من بر شما از روز فریاد خوانی های (بی نتیجه ) می ترسم؛ روزی که همه ( از ترس ) به عقب باز می گردید، در حالیکه در برابر خدا محافظتی ندارید؛ و هر که را خدا گمراه کند، هیچ راهنمایی نخواهد داشت»

این است شیوه ی دعوتگر با ایمان و مخلص در دعوت قوم خویش؛ شیوه ای که نرمش و مهربانی فرو می باراند، گاهی می ترساند و زمانی به ترغیب و تشویق می پردازد، بشنوید آنجا که می گوید:

« یا قوم اتبعون اهدکم سبیل الرشاد* یا قوم انما هذه الحیاه النیا متاع و ان الاخره دار القرار* … و یا قوم مالی ادعوکم الی النجاه و تدعوننی الی النار* تدعوننی لاکفر بالله و اشرک به ما لیس لی به علم و انا ادعوکم العزیز الغفار»

« ای قوم من ! از من پیروی کنید تا به راه کمال هدایتتان کنم. ای قوم من! این زندگی دنیا یرخورداری زود گذر است و آخرت قرارگاه پاینده است… ای قوم من ! چه شده که من شما را به راه نجات دعوت می کنم، و شما مرا به آتش فرا می خوانید؟ مرا دعوت می کنید تا به خدا کفر ورزم و چیزی را در قدرت با وی شریک گردانم که اطلاعی از آن ندارم. در حالیکه من شما را به سوی خدای غالب و آمرزگار فرا می خوانم.»

تا آنجا که در پایان موعظه و توصیه اش به قوم خود می گوید:

«فستذ کرون ما اقول لکم و افوض امری الی الله بصیر بالعباد»   (غافر   ۴۴)

« به زودی گفتار مرا ( با احساس پشیمانی) به یاد خواهید آورد و من کار خود را به خدا واگذار می کنم؛ بی تردید خدا نسبت به ( حال ) بندگان بیناست.»

آری! این همان روشی است که شایسته است دعوتگران مسلمان در دعوت خویش برای «معاندین» از آن پیروی کنند و مخالفین خود را با آن مورد خطاب قرار دهند. ما را همین توصیه ی خداوند به دو فرستاده ی گرامی اش، موسی و هارون، بس که فرموده است:

«اذهبا الی فرعون انه طغی، فقو لا له قولا لینا لعله یتذکر او یخشی»                       (طه ۴۴- ۴۳)

« به سوی فرعون بروید که سر به طغیان بر داشته است. و با نرمش به او سخن بگویید، بسا که بپذیرد یا ( از خدای) بترسد.

از این رو وقتی موسی (ع) با فرعون رو به رو شد، او را با این شیوه ی نرم و مهربانانه دعوت کرد و فرمود:

«هل لک الی ان تزکی* و اهدیک الی ربک فتخشی»     (نازعات ۱۹-۱۸ )

«آبا تمایل داری که ( از شرک و خودکامگی ) پاک گردی و به سوی معرفت پروردگارت هدایتت کنم که خدا ترس شوی؟»

جای تعجب نیست که دعوتگران فهیم و اندیشمند، شیوه ی برخورد پاره ای از جوانان مخلص با مردم را نپسندند و نحوه ی تعاملشان را با مخالفین رد کنند؛ زیرا خشونت و تند روی بر گفتمانشان حاکم است و برخوردشان آکنده از تندی و درشتی است و جدالشان با مخالفان نه تنها به بهترین شیوه نمی باشد، بلکه خشن ترین رویه را در پیش گرفته اند و کوچک و بزرگ را به یک چشم می نگرند. با کسانی چون پدر و مادر، که احترامشان واجب است و دیگرانی که چنین ویژگی ندارند، به یک شیوه حکم می کنند ؛ با اندیشمند فقیه و مربی هدایتگر، که جایگاه خاصی دارند، و دیگران که از چنین جایگاهی برخوردار نیستند. رویه ی واحدی در پیش گرفته اند؛ بین مجاهدان با سابقه و یک فرد عادی تمایزی قایل نمی شوند.

فرق بین یک فرد عامی و بیسواد – که تا حدی معذور است – و دیگرانی که چنین عذری ندارند، قائل نمی شوند، دشمنان کینه توز این دین را که با غلیظ غلیظی کمر به نابودی اش بسته اند، خائنین و عمال در خدمت آنها را مشمول یک حکم قرار می دهند.

این در حالی است که بزرگان دین و پیشوایان حدیث در گذشته، بین بدعتگذاران عوام و داعیان بدعتگذاری و مروجان و مدافعان آن تفاوت قائل می شدند و روایت اولی را پذیرفته و دومی را رد می کردند.

——————————————-

منبع : افراط گرایی دینی / مولف: دکتر یوسف قرضاوی / مترجم: عبدالرسول گلرانی /ناشر: نشر احسان

نمایش بیشتر

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا