استقامت ،در قرآن ، سیره و کلام بزرگان
استقامت ،در قرآن ،
سیره و کلام بزرگان
دکتر شرباصی /مترجم :
محمد بهاء الدین حسینی
خداوند در سوره احقاف
آیه ی :{ ۱۴-۱۳ } می فرمایید : ((مسلمآ کسانی که گفتند : پروردگار ما خداست سپس
ایستادگی کردند ، بیمی بر آن نیست و غمگین نخواهند شد . ایشان اهل بهشتند که به
پاداش آن چه انجام می دادند ، جاودانه در آن می مانند . ))
واژه ی استقامت –
آنطور که در لسان العرب آمده – به معنی اعتدال و درستی است ؛ مثلآ می گویند :
((استقام له الا مر)) ( آن کار برایش معتدل و درست شد . ) در سنت آمده که : ((
اصطفاف )) یکسان و مساوی بودن صفوف نماز خوانان هنگام اقامه ی نماز و درست و راست
و ایستادن می باشد . واژه استقامت از ماده ی قیام گرفته شده و در معنی و ملازمت و
همراهی و محافظت و پایداری است . در قرآن می فرماید : (( … مگر آنان که دایمآ بر
{سر} وی به پا ایستی …)) (( …الا ما دمت علیه قائمآ … {آل عمران :۷۵ } )) یعنی همواره ملازم و نگهبان
او باشی : ((قام عند هم الحق )) ( حقی بر گردن آنان ثابت است و هنوز ادا نشده . ))
قرآن می فرماید : (( … من اهل الکتاب امه قائمه
(( آل عمران . ۱۱۳ )) )) … از
میان اهل کتاب ، گروهی درستکر دارند … )) یعنی جماعتی در دین پایدار و به آن
متمسک شده اند .
و گاهی ماده ی قیام به
معنی اصلاح و سر پرست و نظارت پیامد ها و مسئولیت هاست : (( مردان ، سر پرست
زنانند … )) و هم چنین به معنی پایداری و جاودانگی آمده و در حدیث می فرمایید : (( تا زمانی که
مسلمانان قریش بر دین اسلام ثابت قدم باشند ، شما از آنان پیروی کنید و پایدا
بمانید . )) و در حدیثی دیگر می فرماید : (( علم سه چیز است : محکمات آیات ، سنت
پایدار و ثابت و احکام دادگرانه )) دانایان می گویند : منظور از ((قایم )) بادوام
و پایدار بودن است که عم و کردار به آن ارتباط پیدا خواهد کرد و نباید ترک شود . و
آیه ی (( ویقیمون الصلوه )) را چنین تفسیر کرده اند که : اهل ایمان در بر پا داشتن
نماز ، پایدارند .
حکیم پسر حزام چنین
نقل می کند : با پیامبر پیمان بستم که نمیرم مگر اینکه بر سر دین اسلام پایدار
((قایم )) و ثابت قدم بمانم و به آن متوسل شوم .
با عنایت به این
توضیحات در می یابیم که استقامت در زبان قرآن ، همان پایداری بر سر پیمان اسلام ،
بر سر هدایت خدا ، استمرار در پایبندی به پیمانها ، آگاهی از احکام و پذیرش اوامر
و امتناع از محرمات اوست . عمر فاروق (رض ) می گوید (( استقامت ، پایدار بودن در
برابر امر و نهی پروردگار است و نباید
انسان مانند روباه {برای گول زدن شکارچی } این طرف و آن طرف کند . ))
یعنی : منش و شیوه ی
استقامت ، انسان از دو رنگی ، سر گردانی ، ریا دو رویی باز می دارد ، پس انسان با
استقامت ، راه خود را می شناسد و به عقیده اش باور دارد و آن را د ر پیش می گیرد و
به دنبالش می دود و از این راه ، هرگز منحرف نمی شود . ابن تیمه می فرماید : ((
استقامت کلمه ای جامع و بر گرفته از مجمع دینی و به معنی قیام و ایستادن از سر صدق
و وفا به عهد در پیشگاه پروردگار است . استقامت به گفتار ، کردار ، احوال و نیّات
انسان بستگی دارد . )) ابن قیم می گوید : ((بزرگترین عزّت و سر بلندی آدمی ، همان
استقامت و پایداری خواهد بود . )) چون هر کس با منش (( استقامت )) هم بستر گشت ،
نه کسی را فریب می دهد و نه دورو است ؛ بلکه در نهایت بزرگواری ، مهربان ؛ با صفا
و پاک ضمیر خواهد گشت ، و هیچ گاه از خود نمی پذیرد که دو رنگ و سراسیمه و بی هدف
باشد ، و نسبت به پروردگارش نیز مهربان و وفا دار خواهد ماند ؛ زیرا خدا ی (جل
جلاله ) آنانی را که کردار ، گفتار و احوال خود را برای خشنودی او خالص گردانیده
اند و به رحمت ، نعمت و خرسندی خود مخصوص می فرماید .
هیچ شگفت نیست که :
فضیلت استقامت ، همواره انسان را به پایداری و محاسبه ی درونی وا می دارد و او را
مراقب دستورات پروردگارش می گرداند و راه
مستقیم خدا را به او نشان می دهد و رسم عبادت و خلوص نیت و توجه به طاعت را نسبت
به آریدگارش بیشتر می کند . پس استقامت برای انسان ، نوری است که از پیش او به
سرعت می رود و او را به راه راست هدایت می نماید و یا نسیم خوشبو و رایحه ی دل
انگیزی است که اطراف آدمی را درخشان خواهد کرد و او را بیش از پیش پایدارتر و
استوار تر خواهد نمود . هروی یمی فرماید : (( استقامت نسیمی است که احوال آدمی به
آن حیات می یابد . ))
و اساس استقامت در اسلام – همان طور که قرآن آن
را ترسیم نموده – هدایت به سوی مسیر آفریدگار و ایمان به پروردگارت هستی و اثبات
یکتایی او در مقام عبودیت و روی گردانیدن
و از غیر اوست ؛
زیرا : خدای راستینی
جز او نیست . خدای یگانه ، خدای بی نیاز و کار ساز ، نه فرزندی دارد و نه فرزند
کسی است و کسی انباز و همتای او نیست . و
هر اندازه راه ها متعدد و فراوان باشد و در هستی ، گمراهان بی راهه روند و خدایانی
از انس و جن ، نبات و جمادی ، برای خود دست و پا کنند و فرآهم آورند ؛ انسان با
ایمان ، پایدارتر و بر طریق وحدانیت و یکتا پرستی ثابت قدم تر می ماند ؛ و همواره
در عبادت پروردگارش اخلاص نشان می دهد و تنها ملازم راه و فرمان اوست و از آن کناره نخواهد گرفت و نخواهد گریخت .
قرآن می فرماید : (( و ا هذا صراطی مستقیمآ فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بکم
عن سبیله ذلکم وصاکم به لعلکم تتقون )) {انعام : ۱۵۳ }
(( و {بدانید } این
است راه راست من ، پس ، از آن پیروی کنید . و از راهها { ی دیگر } که شما را از
راه وی پراکنده می سازد پیروی مکنید . اینهاست که {خدا} شما را به آن سفارش کرده
است ، با شد که پند گیرید ))
و (( … و من یعتصم
بالله فقد هدی الی صراط مستقیم …)) { آل عمران : ۱۰۱ }
و ((… هر کس به خدا
تمسک جوید ، قطعآ به راه راست هدایت شده است . ))
و ((ان الله لهادی الذین آمنوا الی صراط مستقیم
)) {حج :۵۴ } و(( … به راستی خداوند
کسانی را که ایمان آورده اند ، به سوی راهی راست راهبر است . ))
و (( انک لتدعوهم الی صراط مستقیم . )) {مومنون
: ۷۳ } ((در حقیقت ، این تویی که جدآ آنها
را به راست می خوانی ))
ابوبکر صدیق ( رض ) می
فرماید : (( استقامت آن است که چیزی را شریک خدا قرار ندهی . )) علمای اخلاق می
گویند : مقصود صدیق ( رض ) از استقامت ، توحید محض است ؛ چون هر کس در توحید و
یکتا پرستی به سوی راه راست حرکت نماید ؛ در کردار ، گفتار ، افکار و اندیشه هایش
بر سر راه مستقیم ، پایدار خواهد ماند . (( صبغه الله و من احسن من الله صبغه و
نحن له عابدون . )) {بقره : ۱۳۸ } )) (( این است نگارگری الهی ؛ و کیست خوش نگارتر
از خدا ؟ و ما او را پرستش کنندگانیم )) صبغه و رنگ و نگار الهی همان راه و روش و
قانون پاک اوست .
در این هستی سخن ابن
تیمه در باره ی اهل استقامت { عجیب } دوّا است که می گوید : (( بر عشق و دوستی خدا
و بندگی او پایداری می کردند و {هیچ گاه }
به طرف راست و چپ ، التفات خود را از او بر نمی گرفتند . ))
استقامت ، اعتدال و
یکسانی ، حفظ حقوق {دیگران } و تعهد در برابر واجبات و پایبندی به احکام شرعی الهی
است . و ضد آن نیز طغیان و سر کشی خواهد بود که خداوند می فرمایید : ((فاستقم کما
امرت و من تاب معک ، و لا تطغوا انه بما تعملون بصیر { هود : ۱۱۲ } ))
((پس همان گونه که
دستور یافته ای ایستادگی کن ، و هر که با تو توبه کرده { نیز چنین کند } و طغیان
نکنید که او به آنچه انجام می دهید بیناست . ))
کلمه ی ((استقم )) در
این آیه ، کلمه ای است جامع و شامل عقیده ، عمل ، سخن و راه روش درست ، خداوند {جل
جلاله } از پیامبر – صلوات الله و سلامه علیه – و پیروانش می خواهد که معتدل و
میانه رو و بر راه راست پایدار باشند ؛ به گونه ای که انسان به اندازه ی یک تار مو
به این طرف و آن طرف میل نکند . و بی شک
این اعتدال کار سهل و ساده ای نیست ؛ بلکه به تلاش و زحمت فراوان نیاز دارد . برخی
از مفسرین در باره ی این آیه می گویند : اجرای استقامت مطلوب ؛ کاری بس ، دشوار و
سنگین و مقاومت در برابر آن همواره با عمل نیز دشوارتر و سنگین تر است . ))
عبدالله پسر عباس – رضی الله عنهما می گوید : (( آیه ای سخت تر و سنگین تر از آیه
ی استقامت ، بر پیامبر نازل نشده است . )) این سخن ابن عباس ، حدیث نبوی را یاد
آور می شود که گوید : سوره ی هود و امسالش مرا پیر کردند . )) از یکی از مردان
صالح نقل است که پیامبر را در خواب دید و سؤال کرد : ای رسول خدا ! می گویند
فرموده ای : سوره ی هود و امثالش مرا پیر کردند . پیامبر می فرماید : بله ! آن شخص
می پرسد ، کدام آیه ؟ می فرماید : (( فاستقم کما أمرت .))
مادام که اجرای
استقامت ،کاری بس دشوار و سنگین باشد ، دیگر تأخیربرای به دست آوردن آن روا نیست ،
بلکه بر انسان با ایمان واجب است که مقدمات آن را فراهم آورد و به دنبالش قدمها بر
دارد و از طاعت و خیرات مدد جوید . پیامبر ( ص ) چنین اشاره می فرماید : پایداری
نمایید و بر {کمیت } تکیه نکنید . و بدانید که بهترین کارهای شما نماز است و به جز
بنده ی مخلص با ایمان ، کسی به وضو اهمیت نمی دهد و مواظب آن نمی شود . )) {شاید }
مراد از تکیه نکردن – در این روایت – ناتوانی انسانها در برابر اجرای کامل استقامت
باشد ؛ پس نباید برای نیل به آن به حداقل سعی و کوشش اکتفا نمود { بدان که : } مدد
گرفتن شایان برای وصول به استقامت ، به وسیله عبادت و پارسایی حاصل می گردد .
جعفر ( رض ) کلمه ی
((استقم )) را چنین تعریف می کند : (( با تصمیم درست و راسخ خود را نیازمند درگاه
خداوند بدان )) یعنی ، بر او توکل و اعتماد کن و به پیشگاه او پناه ببر .
پس هرگاه در درون آدمی
عزم راسخ وجود داشت طریق حق و عدالت را نی به دنبال خواهد آورد ، آنگاه – به لطف و
مدد خدا – رسیدن به هدف ، آسان و ممکن می گردد . حضرت علی (ع) می فرماید : (( هر
که راه روشن را طی کند به آب حیات می رسد و هر که خلاف آن قدم بر دارد ؛ سر از بیابان
بی آب و سوزان در می آورد . )) ظاهر این است که منظور علی (ع) از راه روشن همان
صراط مستقیم ی است که بارها در قرآن تکرار شده و خداوند بی عیب آن را خواسته ی هر
مؤمنی قرار داده که به پروردگارشان امید دارند و به آن وسیله در هر رکعت از نماز
هاشان از درگاه او التماس می کنند و می گویند : ((اهدانا الصراط المستقیم )).
بی شک انسان به
راهنمایی که او را به سوی استقامت و پایبندی ؛ و دیده وری که آن راه روشن را نشان
دهد ، نیازمند است . و بهترین و راستگوترین راهنما و دیده ور ، قرآن است که چنین
می فرماید : (( ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم ، ویبشرو المؤمنین الذین یعملون
الصالحات أن لهم اجرآ کبیرآ {اسراء : ۹ } ))
((بی گمان این قرآن به
آیینی که خود پایداتر است راه می نماید ، و به آن مؤمنانی که کارهای شایسته می
کنند ، مژده می دهد که پاداشی بزرگ برایشان خواهد بود . )) این آیه به ما خبر می
دهد که قرآن انسان را به پایدارترین حالات
مناسبترین راه که همان ایمان به خدا و گواه ب یکتایی او و گواهی بر رسالت
پیامبر خاتم و ایمان به سایر پیامبران و انجام دستورات پروردگارت است ؛ هدایت می
نماید .
باز خداوند به تأکید ، این مطلب را در این آیه برای
بندگانش عیان می فرماید که : (( ان هو الا ذکر للعالمین لمن شاء منکم أن یستقیم
{تکویر : ۲۸-۲۷ } ))
((این سخن جز پندی
برای جهانیان نیست ، برای هر یک از شما که بخواهد به راه راست برود ))
پس این قرآن برای همه
ی مردم – اگر بخواهند – توضیح و تبیین و هدایت است . و کسی از هدایت قرآن بهره بر می گیرد که
بر صراط مستقیم پایدار بماند : (( انما یستجیب الذین یسمعون والموتی یبعثهم الله
الیه یرجعون {انعام : ۳۶ } )) (( تنها
کسانی دعوت تو را اجابت می کنند که گوش شنوا دارند و خداوند مردگان را در قیامت بر
خواهد انگیخت ، آن گاه به سوی او باز گردانیده می شوند . ))
بدان که :به مرحله ی
عمل در آوردن استقامت نمونه و ایده آل ، کاری سخت و سنگین و پاداش آن نیز بس بزرگ
و ارجمند است و قرآن این پاداش را تکفل کرده و می فرمایید.
(( ان الذین قالوا
ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عیهم الملائکه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا
بالجنه التی کنتم تووعدون . نحن اولیائکم فی الحیوه الدنیا و فی الاخره و لکم فیها
ما تشتهی انفسکم و لکم فیها ما تدعون نزلآ من غفور رحیم و من احسن قولا ممن دعا
الی الله و عمل صالحآ و قال : اننی من المسلمین . { فصلت : ۳۳-۳۰) ))
: (( به راستی کسانی
که گفتند :پروردگار ما خداست سپس ایستادگی کردند ، فرشتگان بر آنان فرود می آیند و
می گویند : آگاه باشید ، بیم مدارید و غمگین مباشید و به بهشتی که وعده یافته
بودید شاد باشید . ما در زندگی دنیا و در آخر دوستان شماییم و هر چه دلتان بخواهد
بخواهد در بهشت برای شما ست . و هر چه خواستار باشید ، در آن جا خواهید داشت ؛
روزی آماده ای از سوی آمرزنده ی مهربان است . و کیست خوش گفتار تر از آن کس که به
سوی خدا دعوت نماید و کار نیک کند و بگوید : من در برابر خدا از تسلیم شدگانم .))
باید توجه داشته باشیم
که آیات قرآن ، کلید راز پایداری و پاداش بزرگ و شایان دنیا و آخرت را برای ما جمع
فرموده است و به ما می نمایاند که کلید در گنج پایداری یعنی ایمان به خدا ، قبول
اسلام ، عمل به دستورات و تعالیم آن و ددعوت به سوی اسلام . این آیات یاد آور می
شود که : اهل استقامت کسانی اند که گویند : پروردگارت ما خداست و مواظب راه مستقیم
اند ، به سوی دین فرا می خوانند و کارهای نیکو انجام می دهند و از این که از
بندگان مسلمان خدایند ، سرافرازند و افتخار می کنند .
آیه ، پاداش این فضایل
را که اهل استقامت به آن اراسته شده اند ، یاد آور می شود که فرشتگان بر آنان فرود
می آیند و با خبر شان می کنند که : هراسان و اندوهگین نشوند و به آنان بشارت ورود
به بهشت می دهند ؛ و این که خدا هم در این دنیا و هم در جهان آخرت یار و یاور آنان
است ؛ و در بهشت برین هر چه آرزو کنند و دلهاشان هر چه را بخواهد از طرف خدا
برایشان فراهم می گردد.
شکی نیست که در بیان
این نعیم الهی ، تشویق و تحریص گویایی است تا به فضیلت استقامت و ایستادگی و
استمساک به آن به آن توجه شایان معمول گردد .
بعضی از مفسرین در
تفسیر آیه ی پیشین می گویند : کمال انسان در این هستی به دو چیز بستگی دارد ، اول
به عمل صحیح ، دوم به اعمال پسندیده که منشأ هر دو ، خداشناسی و پایداری و
ایستادگی در حد اعتدال بودن افراط و تفریط است .
در بعضی روایات آمده
که این آیه ها در شأن ابوبکر صدیق ( رض) نازل شده اند ؛ چون او از کسانی است که
بارها به انواع بلا یا و محنت و سختی و مشقت در راه در راه دین خدا گرفتار شده بود
، و ابدآ کمترین تردیدی در دینش راه نیافت و می گفت : پروردگار ما خداست ؛ و
پایدار و ثابت قدم ماند و به هیچ وجه {به اندازه ی تار مویی } از دین عدول نفرمود
. علاوه بر مورد نزول ، مصداق آیه شامل عموم استقامت کنندگان خواهد شد . پس همان
گونه که اهل نظر می گویند : منظور از آیه توجه به عموم لفظ است نه سبب نزول خاص آن
. قرآن می فرماید : (و ان استقاموا علی الطریقه لا سقیناهم ماء غدقا . { جن ۱۶ }
)) (( و اگر مردم در راه راست ، پایداری ورزند ، قطعآ آب زیاد را به ایشان نوشانیم
)) یعنی اگر میانه رو باشند و به سوی هدف و آرمان
الهی خویش بروند ، نعمت خود را بر سر آنان فرو می ریزیم . {آب زیاد نوشاندن
، کنایه از نعمت فراوان است . } قرآن ی فرماید : (( قل انما انا بشر منکم یوحی الی
انما الهکم اله واحد فاستقیموا الیه و استغفروه و ویل للمشرکین {فصلت : ۶ } )) ((
بگو : من هم مثل شما بشری ، هستم جز این که به من وحی می شود که خدای شما خدایی
یگانه است . پس مستقیمآ به سوی او بشتابید و از او آمرزش بخواهید . وای به حال
مشرکان . ))
و(( فلذالک فادع و استقم کما امرت و لا تتبع
اهواء هم و قل آمنت بما انزل الله من کتاب و أمرت لا عدل بینکم ، الله ربنا و ربکم
و لنا أعمالنا و لکم اعمالکم لا حجه بیننا ، الله یجمع بیننا و الیه المصیر .
((شورا: ۱۵))
: بنابراین به دغعوت بپرداز و همان گونه که
فرمان یافته ای ایستادگی کن و هوسهای آنان را پیروی مکن و بگو به هر کتابی که خدا
نازل کرده است ، ایمان آوردم و فرمان یافته ام که میان شما عدالت کنم ، خدا
پروردگار ما و پروردگار شماست ، اعمال ما از آن ما و اعمال شما از آن شماست ، میان
ما و شما خصومتی نیست ، خدا ما را جمع می کند و فرجام به سوی اوست . ))
سرور کاینات پیامبر
خدا (ص) این فرمان الهی را به بهترین شیوه ی آن ، قبول کد ، چون در مقاومت نمونه ی
اعلی است ، پس با تمام وجود در گفتار و کردار در ظاهر و باطن و در همه ی احوال
ایستادگی فرمود که برای یاران و پیروانش نمونه ی والا گشت و آنان را به استقامت و
قبول دستوراتش تشویق نمود و فرا خواند . در سنت وارد است که سفیان پسر عبدالله گفت
: ای رسول خدا ! در باره اسلام چیزی به من بیاموز که دیگر در این مورد از کسی سؤال
نکنم . فرمود . بگو به خدا ایمان آوردم و سپس برسر آن ایستادگی کن . دانایان در
باره ی استقامت در این حدیث ، دو نظر دارند : یکم مداومت بر ترک شرک و فراموش
کردنش . دوم : مداومت بر فرمان و دستور پروردگار. حال اگر در باره ی این دو نظر خوب بیندیشیم ، به وضوح می یابیم که
مکمل و نیازمند همکدیگرند ، چون آن کسی که بر ترک شرک پایدار باشد ، برایمان به
خدای واحد یکتا نیز پایدار خواهد ماند و هر کس در ایمان به خدای بی همتا اخلاص
ورزد ، بر انجام فرمان او نیز استوار خواهند ماند . پس استقامت در این جا صفتی است
هم سلبی و هم ایجابی .: سلبی همان دوری از شرک و دوگانگی و ایجابی استمرار در طاعت
و فرمان برداری خدای – عزوجل – است .
صوفیه در خصوص
ایستادگی سخن گفته اند . از حاتم اصم (رح) چنین نقل است : ((کسی در زندگانی خود بر چهار چیز پایدار و برقرار
بماند ، قطعآ به سوی خوشنودی پروردگار راه یافته است ، آنها عبارتند از : اعتماد ،
توکل ، اخلاص و شناخت خدا – و – در نهایت – همه ی اشیا به وسیله ی شناخت خدا به
کمال می رسد . ))
{با توجه به مطالب ذکر
شده } باید انسان با ایمان در مسیر درست ، حرکت کند ، و هر آن این آیه را جلوی چشم خود بدارد که می فرماید :
(( فاقم وهک للدین
حنیفآ فطره الله التی فطر الناس علیها : لا تبدیل لخلق الله . ذلک الدین القیم و
لکن اکثر الناس لا یعلمون )) { روم : ۳۰ }
(( پس روی خود را با
گرایش تمام به حق ، به سوی این دین کن ، با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته
است . آفرینش خدای تغییر پذیر نیست . این است همان دین پایدار ، ولی بیشتر مردم
نمی دانند . ))
——————————————–
منبع : دایره المعارف
اخلاق قرآنی
مؤلف : دکتر شرباصی
مصری
مترجم : محمد بهاء
الدین حسینی
انتشارات :تازه نگاه ،
1379