چند شیر زن کاروان دعوت اسلامی
چند شیر زن کاروان دعوت اسلامی
ترجمه:اسمعیل ابراهیمیان
تاریخ دعوت و ایمان و صبرِ بر اذیت و آزار،مملو از قهرمانان و مردان نمونه ای است که بخاطر دوست داشتن این دین و آئین و فداکاری در راه آن شگفت انگیزترین و زیبنده ترین نمونه ها را رقم زدند و به ثبت رسانیدند، و این مسیر(مسیر دعوت) مجموعه ای از مردان و زنان را دربرگرفته که خداوند را بر آنچه در دلهایشان بود شاهد گرفتند و وحدانیت الله متعال را غیورانه اعلام نموده و به عبودیت او اذعان کردند و با اذیت و آزار جنایتکاران و انواع و اقسام شکنجه و تعذیب روبرو شدند تا بلکه آنها را از دین و عقیدهاشان منصرف گردانند اما آنها در مقابل تعذیبهای گوناگون صبر پیشه کردند. با ایمانشان استقامت یافته و توسط عقیده اشان اوج گرفتند و تعالی یافتند، و در صفحات تاریخ سطرهایی از نور را نگاشتند که هر موافق و مخالفی را متحیر می سازد و به شگفتی وامیدارد. بدون تردید درهای صبر و استقامت و راههای فداکاری، مردان و قهرمانان فداکاری را دربرگرفته که عقایدشان به مانند کوهها استوار و دل و درونشان بمانند عقیده اشان متعالی و والا میباشد. و در رکاب این شیرمردان صبور و فداکار شیرزنانی بوده اند که بهره اشان از ایمان و صبر و استقامت و فداکاری (در راه دعوت) از سهم این مردان کمتر نبوده است. شایسته است به آنها افتخار کنیم و رشادتها و قهرمانیهایشان را نمایان سازیم تا پسران و دختران ما نیز از آنها یادگیرند و نمونهای برای زن مسلمان باشند تا بدانها اقتدا نماید و آنها را اسوه خویش قرار دهد.
(همگی بر این امر واقفیم که در زمان رسول اکرم) قریش بر کسانی که ایمان می آوردند هجوم می برده و دست درازی می کردند و با انواع و اقسام مجازات و تعذیبها آنها را کیفر می دادند. از جمله این شیرزنانی که این آزارها را با جان و دل خریدند:
۱-سمیه دخترخُبَّاط:
مادر عمار بن یاسر، هفتمین نفری که اسلام آورد. طائفه بنو مخزوم هرگاه گرمای نیمروز شدت می یافت و زمین داغ و سوزان می شد، وی، پسر و همسرش را به صحرا می بردند و زره و لباسهای آهنین را بر تن آنها میکردند و شنزارهای سوزان را بر روی آنها می ریختند و با سنگها آنها را تکه تکه می کردند، رسول خدا(ص) از کنار عمار و پدر و مادرش که در صحرای سوزان مکه شکنجه می شدند، می گذشت و خطاب بدانها می فرمود: «صبرًا آل یاسر، فان موعدکم الجنه». شکیبایی کنید ای خانواده یاسر چرا که مکان و ماوای شما بهشت برین میباشد. این عذابها بحدی سخت بود تا جایی که دو مرد به منظور رهایی یافتن از این تعذیبها به ظاهر اقرار به کفر کردند و حال آنکه قلبشان مملو از ایمان بود و خداوند نیز آنها را معذور دانست که میفرماید:{إلا من أکره وقلبه مطمئن بالإیمان}..
اما این شیر زن صبر پیشه کرد و اذیت و آزار و شکنجه را با جان خرید و بعد از ایمانش حاضر نشد خواسته های آنها را مبنی بر بازگشت به کفر جواب دهد. به همین خاطر ابوجهل،آن فرد فرومایه و بزدل نیزهاى که در دست داشت بر او فرو آورد و او را به شهادت رساند. به این ترتیب جانش را از وی ستاندند و با فجیع ترین شیوه وی را به شهادت رساندند. (تااینکه این)زن (وارسته)نخستین شهید اسلام شود. ابن حجر می گوید: أولین شهید در إسلام سمیه مادر عمار بن یاسر پیرزنی ضعیف و سالخورده بود. آنگاه که أبو جهل در روز بدر به هلاکت رسید، پیامبر(ص) به عمار گفت: [قَتَل الله قاتِلَ أمک]خداوند قاتل مادرت را به کیفر ننگین خود رسانید.
۲- زنیره رومی
غیر از سمیه زنان زیاد دیگری بودند که فجیعتر از عذاب سمیه را متحمل گشته اند. یکی از این شیرزنان زنیره، جاریه عمر بن خطاب بود که خود عمر(رض) (پیش از آنکه اسلام بیاورد) و جمعی از قریش متولی عذاب وی شده بودند تا جایی که هر دو چشمش را از دست داد. زنیره هنگامی که نابینا شد کفار مکه گفتند: او، به گرفت و عذاب لات و عزی، گرفتار شده که بیناییاش را از دست داده است. زنیره رضی الله عنها گفت: «به خدا سوگند، آنان دروغ میگویند؛ چراکه لات و عزی نه میتوانند به کسی ضرری برسانند و نه نفعی. بلکه این مربوط به آسمان است و فقط خدای قادر می تواند چشمان مرا بازگرداند.» خدای متعال، بینایی زنیره (رضی الله عنها) را دوباره به او بازگردانید. قریش گفتند: این کار یکی از سحرهای محمد است و سرانجام ابوبکرصدیق او را خریداری کرد و آزادش نمود.
این آیه درباره وی نازل شد که میفرماید: {وقال الذین کفروا للذین آمنوا لو کان خیرا ما سبقونا إلیه}کافران (تمسخرکنان)درباره مومنان میگویند: اگر(قرآن که برنامه اسلام است) چیز خوبی بود هرگز آنان برای رسیدن به آن از ما پیشی نمی گرفتند. مفسرین گفته اند: هنگامی که او(زنیره) خدا را به یاری خواست که چشمانش را بازگرداند مشرکان گفتند اگر در این دین خیری می بود زنیره نسبت بدان از ما پیشی نمی گرفت. بعد از این قضیه این آیه نازل شد.
۳-أم شریک:
بعضی از این قهرمانان را میگرفتند و به زور بدانها عسل می نوشاندند و با زنجیر محکم می بستند سپس آنها را میان شنهای سوزانی قرارمی دادند که باعث گدازش گوشت و تحلیل رفتن استخوان می شد و کار بجایی می رسید که از تشنگی می مردند. یکی از کسانی که بدین شیوه به تعذیبش می پرداختند أم شریک غزیَّه بنت جابر بن حکیم است. ابن عباس (رضی الله عنهما) میگوید: (اسلام در دل ام شریک جای گرفت و او در مکه بسر می برد سرانجام مسلمان شد سپس پنهانی بر زنان مکه وارد می شد و آنها را به اسلام دعوت و ترغیب می نمود(خودش تعریف میکند )هنگامی که اهل مکه از این کار مطلع شدند مرا گرفتند و به امید رویگردانیام از اسلام، مرا بر شتر برهنه ای می بستند و در بادیه، سه روز از خوراک و آب منع می نمودند. و هرگاه در مکانی برای استراحت توقف می کردند خود زیرسایه و مرا زیر آفتاب سوزان نگه می داشتند و در این هنگام هم، مرا از آب وغذا منع می کردند تا اینکه از این مکان کوچ میکردند. روزی مرا به قدری زیر آفتاب نگه داشتند تا اینکه بیهوش شدم سپس با آب خنکی از طرف شخصی ناشناس (مامورخدا) به هوش آمدم کمی از آن آب نوشیدم اما پیش از آنکه سیراب شوم آب از من گرفته شد و این کار چندین دفعه تکرار گردید تا اینکه سیراب شدم و مانده اش را بر تن و لباسهایم ریختم. هنگامی که کافران از خواب بیدار شدند و مرا در این حال دیدند تهدیدکنان گفتند خود را باز نموده و از آب ما نوشیده ای؟ گفتم نه سوگند به خدا چنین کاری نکرده ام و ماجرا را برایشان تعریف کردم. گفتند اگر راست بگویی (پی میبریم که) دین تو از دین ما درست تر و صحیح تر است. وقتی به مشکهای آب خود سرزدند آنها را دست نخورده دیدند و این امر موجب شد که مشرکان همراه او، به حقانیت اسلام پی ببرند و مسلمان شوند.
۴- أم أیمن:
ام ایمن در حالی هجرت کرد که نه خوراکی همراه داشت و نه آبی و نزدیک بود از تشنگی جان دهد. هنگام غروب که روزه بود احساس کرد چیزی بر بالای سرش قرار گرفته وقتی سرش را بلند نمود،مشک آب آویزانی را مشاهده کرد آن را گرفت و از آن نوشید تا اینکه سیراب شد و بعد از آن هرگز تشنه نشد. (حلیه الأولیاء۲/۶۷).
۵-أم کلثوم دختر عقبه ومادرش:
ام کلثوم که یکی از بزرگان و سران قریش هم بود بدون مردان خانواده اش به اسلام گروید و از جای امن و آسایش بدر آمد و حرم سرا و سراپرده را ترک گفت و تنهایی و آواره در زیر سایه و حمایت شب قرار گرفت. و گردنه کوهها و سرازیری زمینهای میان مکه و مدینه را بسوی پناهگاه دین و دار هجرتش و نیز به سوی رسول خدا پیمود و سپس مادرش نیز به او ملحق گردید و راه وی را در برگرفت و بمانند وی هجرت کرد و اهل بیت خویش را که در گمراهی تام دست و پا می زدند ترک نمود (الطبقات ۸/۱۶۷).
این نمونه ها ی اندکی بودند از زنان مسلمانی که دین را با تمام وجود پذیرفتند و تمام اهانتها را با جان و دل پذیرا شدند.
فـلـو کان النسـاء کـماذکــرنـا………لفضلت النساء على الرجال
فما التأنیث لاسم الشمس عیب … ولا الـتذکــیر فخــر للهـلال.
اگرچنانچه زنان اینگونه باشند که ذکر نمودیم بی شک آنها از مردان بهتر و برتراند.
مونث بودن نام خورشید عیب محسوب نمی شود چنانچه مذکر بودن برای ماه فخر و برتری بحساب نمی آید.
بارالها از این روانهای خالص و جانهای پاک خشنود باش و همچنین از تمام صحابه های زن دیگر راضی شو چنانچه از اصحاب پاک رسول خشنودشدی و ما را نیز به راه آنها هدایت فرما تا اینکه در بهشت آنها را ملاقات نماییم.آمین.
والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته