سياسي اجتماعيمطالب جدیدمقالات

آمریکا “بهشت زمینی” …

آمریکا “بهشت زمینی”  …

نویسنده: : استاد دکتر طه جابر العلوانی/ ترجمه: زاهد ویسی

مشکلات مربوط به محیط زیست وضعیتی پیدا کرده است که انسان، جانوران، و گیاهان را در زمین، دریا، و فضا تهدید می‌کند. اتحاد جماهیر شوروی، نیز که در همه‌ی پیمان‌نامه‌های پس از جنگ جهانی دوم، قطب دوم جهانی بود، در نگاه ظاهری، در زیر فشارهای اقتصادی، اجتماعی، و سیاسی و از نظر ما، در زیر فشار دست آویختن به باطل، ارتقا دادن به باطل، و تمسک به آن، فروریخت و از هم گسیخته شد.

ایالات متحده‌ی آمریکا نیز که «بهشت زمینی» نامیده می‌شد، دیگر بهشت نیست و باطل ،نقش خود را در تخریب آن، آغاز کرده است. به طوری که «بهشت بهشت زمینی؛ کالیفرنیا»، به صورت میدانی برای فجایع طبیعی، آلودگی زیست محیطی، انحرافات بشری، و آلودگی اخلاقی درآمده است. بر عروس کالیفرنیا، یعنی سان‌فرانسیسکو نیز قوم لوط معاصر سیطره یافته‌اند. خشونت به صورتی وحشتناک، در میان جوانان گسترش می‌یابد. به طوری که نوجوان آمریکایی، پیش از شانزده سالگی، بیش از دویست هزار حادثه‌ی خشونت‌بار و سی و سه هزار حادثه‌ی قتل را بر صفحه‌ی کوچک (تلویزیون) مشاهده کرده است. پایه‌های خانواده نیز که کانون و آغوش اساسی تربیتی است، نابود گشته است. به طوری که میزان طلاق در میان سیاهپوستان از ۷۵ درصد و در میان سفیدپوستان، از ۵۵ درصد فراتر رفته است و حتی خود مفهوم خانواده، چنان تغییر کرده است که همه‌ی انواع انحراف را نیز در برمی‌گیرد. به گونه‌ای که خانواده‌هایی عادی وجود دارد که از یک مرد و زن تشکیل شده است. این نوع خانواده‌ها دچار بیماری‌های طلاق، و سایر فروپاشی‌های دیگر است. خانواده‌هایی نیز وجود دارند که تنها از مادر یا از پدر تشکیل می‌شوند. مدل مبادله کردن زنان یا شوهران در مدتی محدود، تغییر مختصری است که در حال گسترش است.

برقراری روابط حرام در میان مادران و پسران، پدران و دختران، و سایر محارم دیگر، از امور نادر و نایاب به شمار نمی‌رود. تعداد خانواده‌های طبیعی یا الگو، یعنی خانواده‌های تشکیل شده از یک زن و شوهر، به کمتر از ۵۰ درصد کاهش یافته است. استفاده‌کنندگان از انواع مواد مخدر نیز به صورت مستمر در حال افزایش است. به طوری که آمارهای این حوزه، همانند قیمت حراج‌ها و مزایده‌های علنی یا بورس در حال تغییر و افزایش و کاهش است: ۶۹ درصد از سفیدپوستان، ۶۵ درصد از کارمندان، ۶۰ درصد از دانشجویان، و درصد افراد بیکار، میانگین جرم و جنایت، میانگین فرسایش و فروپاشی خانواده، فساد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نیز در حال افزایش مستمر است.

به انسان آمریکایی وعده داده شده است که در صورت رها شدن از خطر سرخ، خطر اتحاد جماهیر شوروی، و سقوط اتحاد جماهیر شوروی، همه‌ی مشکلات وی یکباره حل خواهد شد. در حالی که پیش از آنکه فرد آمریکایی نفس راحتی بکشد؛ ناگهان مشکلات بر گرد وی انباشته می‌گردد و به عنوان تسلیت و آرامش بخشی به او گفته می‌شود: درست است که سقوط اتحاد جماهیر شوروی، خطرات فراوانی را از میان برد، با این حال، خطرات دیگری را نیز به وجود آورد که باید برای دور ساختن و ریشه‌کن کردن آنها، به حالت آماده باش ادامه داد. با این همه، رهبری آمریکا کاملاً درک می‌کند که خطرات سقوط اتحاد جماهیر شوروی، بسی بیش از خطرات مریوط به بقای آن است. چرا که در اثر «سقوط اتحاد جماهیر شوروی» طرف مقابل (=دیگری/جز من) مخفی شد، که برای تعیین هویت و حفظ حالت اضطراب و نوسانی که اجازه می‌دهد که کارخانه‌های اسلحه‌سازی و نابود کردن انسان‌ها به کار خود ادامه دهند، و نیز تولید جنگ‌های محلی/ منطقه‌ای در جهان سوم برای تداوم شکوفایی اقتصادی، بسیار مهم است؛ چرا که صنعت اسلحه‌سازی، در کشورهای پیشرفته، یک صنعت پایه و اساسی است. از این رو، در صورتی که دشمن هم‌طراز و هم‌آورد وجود نداشته باشد، چگونه می‌توان آن صنایع را ادامه داد؟ به همین خاطر، تلاش کرده‌اند که برای ملت آمریکا، و ملت‌های اروپایی این توهم را ایجاد کنند که این دشمن هم‌طراز و هم‌سنگ، هنوز هم در «سرزمین مسلمانان» به صورت مجهول وجود دارد و با آن همانند اسطوره‌ها برخورد و تعامل می‌کنند و با آنکه دوست خود صدام (حسین) را به طور کامل از بین بردند، هنوز هم از خطر احتمالی موجود در بطن سرزمین عراق، و غارهای جبال، که موش‌های آن به صورتی اسطوری به تصویر کشیده شده‌اند، وجود دارند. درباره‌ی ایران، و آنچه که «بمب اسلام‌گرایی» پاکستان نامیده می‌شود، و نیز خطر «بنیادگرایی اسلام» و آرماگدون آینده نیز همین گونه است.

دولت سابق آمریکا و نیز دولت کنونی هر ابزاری را برای سرزنده ساختن اقتصاد راکد آزموده است؛ از جنگ گرفته تا حضور خود رئیس جمهور در یکی از تبلیغ‌های گردشگری تلویزیونی، به منظور دعوت از افراد مایل به گردشگری در ایالات متحده‌ی آمریکا.

هنگامی که مبلغ ده میلیارد دلار سرمایه‌گذاری برای سیستم Acceletor  بر ملت آمریکا پیشنهاد شد، آنان رد کردند. با آنکه این سیستم برای پیشبرد علوم طبیعی، اهمیت فراوانی داشت. در حالی که ملت آمریکا قبلاً برای سیستم‌های کم‌اهمیت‌تر از آن نیز از سرمایه‌گذاری‌های چند برابر این مبلغ، بخل به خرج نمی‌داد. این بود که رئیس جمهوری آمریکا ناگزیر شد به ژاپن سفر کند تا این کشور را به تأمین نصف بودجه‌ی مورد نیاز برای تولید این سیستم قانع کند. اما دست خالی بازگشت. تا خدای جایگزین، یعنی علم، تا سر حد سقوط، در سراشیبی قرار بگیرد.

با تمام ابزارها، برای فرد آمریکایی این توهم را ایجاد کردند که جنگ خلیج فارس و تحقق صلح میان عرب و رژیم صهیونیستی، مشکلات اقتصاد آمریکایی را حل خواهد کرد. با این حال، مشکلات، انبوه‌تر گشت، اعلام ورشکستگی بانک‌ها و شرکت‌های بزرگ، به صورت گسترده افزایش یافت و همه‌ی سیاست‌های خارجی و داخلی از جمله کاهش قیمت نفت تا حد یک سوم و تحمیل مالیات‌های متعدد بر دولت‌های صادرکننده‌ی نفت، در متوقف ساختن چرخ این بحران، سودمند نشد.

———————————–

منبع: بحران تفکر و روش‌های تغییر (افق‌ها و بسترها)/ تألیف: استاد دکتر طه جابر العلوانی/ ترجمه: زاهد ویسی

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا