شیمون پرز در کردستان!
شیمون پرز در کردستان!
نویسنده :صلاح الدین خدیو
شیمون پرز یکی از پدران بنیادگذار اسرائیل در گذشت. در برخی رسانه ها تصویری بحث برانگیز منتشر شده است. در محوطه اداره فرهنگ دهوک یا یکی از شهرهای تابعه آن چند نفر زیر پارچه تسلیتی نشسته اند که متن آن طلب مغفرت و بخشایش برای مرد صلح ” مرحوم شیمون پرز ” است. این تصویر بازتاب گسترده ای در شبکه های اجتماعی و فضای رسانه ای کشور داشته است. هیچ مسئول حکومتی در عکس دیده نمیشود و تعداد صندلیهای خالی هم بیشتر از حاضران است. شاید بشود ادعا کرد که این عکس گویای همدلی بخشی کوچک از جامعه مدنی اقلیم کردستان با اسرائیل است. نمی توان منکر وجود این گرایش شد، اما نباید از گفتن این نکته هم ابا داشت که علقه مذکور، محصول یک توهم است. توهم دوستی کردها و اسرائیل. این تصور نادرست محصول کج فهمیهای متعددی است؛ از شناخت سطحی از مساله فلسطین گرفته تا درک نادرست از مناسبات منطقه ای و روندهای بین المللی.
کردها به لحاظ هنجاری نمی توانند متحد اسرائیل باشند. چون اسرائیل یک کشور اشغالگر است. اشغالگری ناسزای سیاسی نیست که مثلا صدا و سیمای جمهوری اسلامی یا مطبوعات عربی آن را ساخته باشند. بلکه اصطلاحی حقوقی است که مطابق قطعنامه های شورای امنیت که به امضای تمامی اعضا رسیده به رفتار و سلوک این کشور اطلاق می شود. مثلا مطابق قطعنامه ۲۴۲ اسرائیل موظف است از کرانه باختری، نوار غزه و بیت المقدس شرقی و بلندیهای جولان، عقب نشینی نموده و زمینه تشکیل کشور مستقل فلسطینی را فراهم نماید. درست نیم قرن است که دولتهای پیاپی اسرائیل از اجرای این قطعنامه طفره می روند. البته این امر تغییری در وضعیت این مناطق نداده است. سازمانهای بین المللی و تمام کشورهای جهان بدون استثنا این مناطق را اشغالی دانسته و اسرائیل را موظف به رعایت قوانین و پروتوکلهای زمان اشغال نموده اند. کردها اما نه تنها در طول تاریخ اشغالگری نکرده اند، بلکه از قربانیان آن به شمار می روند.
اسرائیل خواهان صلح نیست. بیشتر از ربع قرن از پیشنهاد جامعه بین المللی برای تشکیل دو دولت فلسطینی و اسرائیلی در سرزمین تاریخی فلسطین می گذرد. ساف این طرح را قبول کرده و حماس هم با پیشنهاد آتش بس نامحدود و دائمی ـ نام شرمگینانه صلح ـ عملا آن را پذیرفته است. اما اسرائیل بدون آنکه رسما آن را رد کند، در عمل مشغول تکه پاره کردن کرانه باختری و بیت المقدس شرقی است. در واقع با نقض مستمر و برنامه ریزی شده قوانین بین المللی لحظه ای از شهرک سازی در داخل اراضی فلسطینی دست برنداشته است. اگر همین امروز دولت فلسطینی تشکیل شود، به چند جزیره پراکنده در داخل شهرکهای یهودی تبدیل خواهد شد که هیچ امکانی برای اعمال حاکمیت نخواهد داشت. این مساله البته غیر از ممانعت از بازگشت حدود شش میلیون آواره جنگ سال ۱۹۴۸ است که در شرایطی اسفناک در لبنان و سوریه و اردن به سر می برند. به عنوان مثال اکنون اردوگاههای فلسطینی حندرات و یرموک در حلب و دمشق محل شدیدترین درگیریها بین ارتش سوریه و مخالفان اسد است. کردهای عراق تمام یکصد سال گذشته را بر سر مبارزه برای تعیین حق سرنوشت گذرانده اند. طبیعی است همدلی با دولتی که مشغول ذبح حق تعیین سرنوشت فلسطینیان است، دارای اشکالات عدیده اخلاقی و هنجاری باشد.
ترکها و عربها با اسرائیل رابطه دارند، پس چرا این رابطه برای کردها حرام است؟ این پرسش درستی است. پرسشی که ماهیتی عملگرایانه داشته و خالی از درونمایه های هنجاری است. پاسخ این است؛ رابطه ترکیه و اسرائیل با وجود لطمه خوردن آن در دوره اخیر، دیرینه و راهبردی است. موساد رهبر کردهای ترکیه را کت بسته دستگیر و تحویل میت داد. یکی از اهداف اردوغان از آشتی دوباره با اسرائیل هم نیاز شدید ارتش آن کشور برای بهره مندی از کمکهای اطلاعاتی تل آویو در مبارزه با پ.ک.ک است. بدون شک هر گونه رابطه کردی ـ یهودی در صورت ایجاد هم فرع این رابطه راهبردی خواهد شد. در مورد کردهای عراق هم اسرائیل صادقانه عمل نمی کند. اظهار نظرهای گاه و بیگاه مقامات این کشور در رابطه با استقلال کردستان تحریک آمیز و حساسیت زا است و فاقد هر گونه ارزش عملیاتی می باشد. آمریکا مخالف اصلی تجزیه عراق است. آیا آیپک برای تعدیل این مخالفت کاری کرده است؟ علاوه بر این چه لزومی دارد کردها میوه ممنوعه را آشکارا بخورند؟
مضاف بر این صلح مصر و اردن با تل آویو پس از دهه ها، سردترین صلح تاریخ به شمار می رود. از خصومت جامعه مدنی ترکیه و جهان عرب با اسرائیل ذره ای کاسته نشده و شایسته نیست اقدامات نامناسب وجهه کردها را در میان همسایگان ابدیشان، مخدوش نماید.
در دهه های متمادی اسرائیل نان این را می خورد که تنها دولت دمکراتیک منطقه است. حداقل پانزده سال است که روند زوال دمکراسی سکولار آن شروع شده است. در تمام این سالها از نفوذ احزاب چپ کاسته شده و راستهای افراطی سکاندار این کشور شده اند
آخرین تحول در این زمینه تصویب قانون ” ماهیت یهودی ” کشور است که به منزله ورود به نوعی نظام آپارتاید است. این قانون فلسطینیهای شهروند داخل خط سبز را در وضعیتی به مراتب ناعادلانه تر قرار می دهد.
علاوه براین ماهیت جنگ طلبی اسرائیل یکی از سرچشمه های سیکل باطل معروف خاورمیانه است؛ دور باطل سکولاریسم اقتدارگرا ـ اپوزیسیون اسلامگرا.
در واقع ماندن مسالهی فلسطین مانند استخوان لای زخم و امتناع اسرائیل از صلح، خاورمیانه را در وضعیتی برزخی نگه داشته است. وضعیتی که در آن رسیدن به توسعه همه جانبه دشوار است. تمام دیکتاتوریهای عرب در دهه های گذشته فقدان مشروعیتشان را با شعارهای پرطمطراق ” ضد صهیونیستی ” جبران می کردند. کردها بزرگترین قربانیان این وضع هستند و بزرگترین لطمه ها را از این رژیمها خورده اند. مساله فلسطین و مساله کردها دقیقا مشابه نیستند، اما مطمئنا از یک جنسند.
در گذشته این همذات پنداریها در سطح سازمانهای سیاسی دوطرف نمود برجسته ای داشت. همکاری برخی طرفهای فلسطینی با صدام حسین محل انتقاد است ولی اشخاص و احزاب کرد عراقی هم از این خبطها کم ندارند. نگرش سیاسی کردها نسبت به قضیه فلسطین باید مطابق قطعنامه های سازمان ملل باشد و بهتر است جامعه مدنی هم آموزشهای لازم را در این زمینه دریافت نماید. اشتباه است اگر تصور کنیم، مساله فلسطین تنها یک مساله عربی و یا اسلامی است. فلسطین دغدغه جدی چپها، لیبرالها و سبزهای غربی هم هست. شماره دیروز ایندیپندنت لقب مرد صلح برای پرز را به سخره گرفته بود.
سخن بسیار است ولی برای پیشگیری از اطاله کلام به این بسنده می شود که جای قصاب قانا در دهوک نیست. نام شیمون پرز که اردوگاه پناهندگان سازمان ملل در لبنان را در سال ۱۹۹۶ قتل عام کرد و بیش از سیصد نفر زن و کودک را کشت، بیشتر شایسته آن است در کتاب تاریخ در کنار صدام و هیتلر و میلوسوئیج و …قرار گیرد.
منبع: آفاق