سردشت، شهر بیپناه
سردشت، شهر بیپناه
عبدالعزیز مولودی
بعد از اولین استفادههای جنگی از مواد شیمیایی در جنگ جهانی اول و مشخصاً از ۱۹۲۵ تا امروز، به کارگیری مواد شیمیایی و سلاحهای ساخته شده در این زمینه ممنوع بوده و هست، اما حمله شیمیایی عراق به سردشت در واقع ادامه به کارگیری سلاحهای شیمیایی ممنوعه در جنگ و برای وارد کردن ضرباتی مرگبار به ایران بود تا از این رهگذر، دولت عراق توان نظامی و عملیاتی خود را افزایش دهد یا از توان رقیب کاسته شود.
با توجه به اطلاعات منتشر شده، عراق عمدتاً مواد شیمیایی قابل استفاده در تولید سلاحهای شیمیایی را خریداری و در داخل تبدیل به سلاح شیمیایی کرده است. هر چند فروش مواد شیمیایی به عراق از سوی شرکتهای اروپایی و آمریکایی به عنوان مواد اولیه تولید حشرهکش و با کاربردهای غیرجنگی عنوان شده است، اما در زمانهای که جنگ به شدت بین دو کشور برقرار بوده و به کرات از بمبهای شیمیایی در جبهههای جنگ و حتی در مناطق مسکونی ایرانی استفاده شده است، چگونه میتوان این ادعا را از کشورهای فروشنده این مواد پذیرفت؟
اگر چه کشورها و شرکتهایی که در زمان جنگ مواد شیمیایی را در اختیار عراق قرار دادند، تا به حال هیچ مسئولیتی را در این زمینه نپذیرفتهاند و دلایل خود را مبنی بر استفاده غیرجنگی از این مواد اعلام کردهاند، اما منکر این موضوع نیز نشدهاند که ممکن است این مواد جنبه نظامی پیدا کنند. با این وصف، خود را از پذیرش مسئولیت در خصوص سوء مصرف مواد توسط دولت خریدار، مبری میدانند.
با توجه به اینکه این شرکتها با علم به وجود جنگ شدید بین ایران و عراق، احتمال سوء استفاده جنگی از مواد شیمیایی را میدادند ـ یا میبایست بدهند ـ باید از فروش این مواد به عراق خودداری میکردند و حداقل در این زمینه مسئولیت متوجه آنها است. به لحاظ کیفری نیز، مسئولیت این دولتها یا شرکتها در زمینه همکاری با دولت متخلف و متهم به انجام کشتار جمعی یا جنایت علیه بشریت، محرض است ولی تاکنون به صورت ملموس و قابل رویت، نتیجهای از اقدامات انجام شده به دست نیامده و کماکان قضیه در حد فاصل مردم آسیبدیده و طرفهای اروپایی، پیچ خورده است؛ بدون اینکه مراجع بینالمللی با جدیت به حل قضیه کمک کند.
به عبارت دیگر این دولتها یا کشورها ملزم به پرداخت خسارتی که مسئولیت آن را پذیرفته باشند یا محکوم به پرداخت شده باشند، هستند که تاکنون هیچ یک از این اتفاقات نیفتاده است. با وجود اینکه وکلای مردم آسیبدیده به نیابت از آنها تلاش کردهاند، اما چون حامیان جدی در میان کشورهای جهان برای این قضیه وجود نداشته و جهان نیز هر لحظه با شوکهای مختلفی روبهرو است، بخشی از قضیه همواره در معرض فراموشی یا نادیده گرفتن، قرار دارد.
باید به این نکته توجه کرد که موضوع آسیبدیدگان حملات شیمیایی سردشت، تنها به مسئولیت دولتهای فروشنده مواد به عراق در آن زمان محدود نیست بلکه سویههای داخلی و مشکلات فردی، اجتماعی، آسیبهای مالی ناشی از ازکارافتادگی و مسمومیت مردم با گازهای استفاده شده در بمباران شیمیایی سردشت و…، از دیگر زوایای قضیه هستند که شاید سنگینی درد آنها، از نپذیرفتن مسئولیت توسط شرکتهای فروشنده مواد به دولت وقت عراق، بسیار بیشتر است.
در این زمینه حتی دولت عراق نیز، در حال حاضر هیچ اظهار تاسف یا همدردی با این مردم نداشته است. دولت فعلی عراق حتی نسبت به مردم حلبچه که در کشور عراق زندگی میکنند نیز، حاضر به پذیرش اقدامات حمایتی نبوده است؛ هرچند که به نظر میرسد در این اواخر با فشارهای دولت اقلیم کردستان در این زمینه توافقاتی انجام دادهاند، اما درباره مردم سردشت تاکنون اقدامی توسط دولت کنونی صورت نگرفته است.
در حالی که در منطقه و در سطح جهانی، فشار زیادی بر دولت فعلی ترکیه وارد شده تا مسئولیت کشتار ارامنه در دولت عثمانی را بپذیرد یا اظهار تاسف و… کند، چنین فشاری بر دولت عراق وجود نداشته است؛ به گونهای که این جزو حقوق مردم آسیب دیده است. به نظر میرسد ترس از عواقب و مسئولیتهای بعدی آن، موجب شده است همه طرفهای درگیر قضیه، موضوع را به سکوت برگزار کنند. از سوی دیگر مجروحان و آسیبدیدگان حادثه، مخصوصاً زنان قربانی، برای اینکه از خدمات درمانی رایگان استفاده کنند و تحت پوشش بیمه و حتی حمایت مالی قرار گیرند، نیازمند تعیین درصد جانبازی و داشتن پرونده و پذیرش از سوی بنیاد شهید هستند؛ این در حالی است که بسیاری از افراد هنوز نتوانستهاند از این حمایتها بهرهمند شوند و هزینههای بالای درمانی را به صورت شخصی میپردازند که فشار مضاعفی را بر آنها وارد میکند. قربانیان فاجعه سردشت، رنجور از سنگینی نفس حبس شده در سینه، ناتوانی مالی در انجام مراقبتهای بهداشتی و درمانی، فشار ناشی از نداشتن معاش زندگی را یکجا با هم تحمل میکنند و به لحاظ روحی و روانی نیز با افسردگی بالایی روبهرو هستند.
زندگی در این شرایط را باید چه نام نهاد؟ به راستی نمیتوان تعبیری دقیق یا قابل درک برای چنین شرایطی یافت مگر اینکه در کنار آنها و با بخشی از مشکلات روزمره آنها از نزدیک برخورد کرده و گوشهای از این رنج را حس کرد.
دلنوشتههای کودکان بزرگ شده آن دوران که اکنون بار زندگی خانواده را بر دوش دارند، نشانگر آن است که با وجود پایان یافتن جنگ، هنوز آثار فاجعه در زندگی و خانواده آنان روان است. دلنوشتههای آنان، روایتگر وضعیت بغرنجی است که باید اقدامات جدی و شایستهای برای رفع برخی از مشکلات آنها انجام داد.
مادرانی که به علت عوارض شیمیایی موجود در بدنشان، ناتوان از به دنیا آوردن کودکان سالم هستند و کودکانی که بدون هیچ مسئولیتی در ایجاد جنگ، در بدو تولد از آثار جنگ در رنج افتادهاند، تنها یکی از زوایای نادیده گرفته شده عوارض به کارگیری سلاحهای شیمیایی در جنگ است.
منبع: روزنامه قانون/ شماره پنجم/ یکشنبه ۴تیر ۱۳۹۶