اندیشهدعوت و داعیمطالب جدیدمقالات

ارتداد فکری خطرناک بودن ارتداد پوشش‌دار (فکری) از ارتداد علنی

ارتداد فکری خطرناک بودن ارتداد پوشش‌دار (فکری) از ارتداد علنی

نویسنده : دکتر یوسف قرضاوی/ مترجم: دکتر ابراهیم ساعدی رودی

در این زمینه نباید از معرفی نوعی از ارتداد غافل شویم که با خودبزرگ‌بینی مرتدان علنی متفاوت است؛ این نوع ارتداد پیچیده‌تر از آن است که کفرش آشکارا و صریح علنی شود. چون خود را با پوشش‌های مختلفی می‌پوشاند و چنان‌که بیماری به بدن نفوذ می‌کند به عقل‌ها رسوخ می‌کند. وقتی به بدن‌ها هجوم می‌آورد آن را نمی‌بینیم، ولی بعد از این که بیماری ظاهر می‌شود پیامدهای بیماری خود را نشان می‌دهد و متوجه آن می‌شویم. او با تفنگ نمی‌کشد، که با سم نهاده در چربی؛ عسل و شیرینی آرام می‌کُشد. علمای راسخ و بینایان دینی این نوع از ارتداد را درک می‌کنند. ولی آنان نمی‌توانند در برابر مجرمان حرفه‌ای که خودشان را استتار می‌کنند و از این رو فرصتی به قانون نمی‌دهند که گریبان آنان را بگیرد، کاری انجام دهند. این‌ها همان منافقانی هستند که در قسمت پر عمق آتش قرار دارند؛ کسانی که با دو چهره با مردم روبرو می‌شوند و با دو زبان با مردم صحبت می‌کنند: زبانی با اهل دین و زبانی با بی‌دینان:

«‏وَإِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَیَاطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ‏» بقره/۱۴

«‏وقتی که (منافقان) با مؤمنان روبرو می‌گردند، می‌گویند: ما هم ایمان آورده‌ایم. و هنگامی که با رؤسای شیطان‌صفت خود به خلوت می‌نشینند، می‌گویند: ما با شمائیم و ( مؤمنان را ) مسخره می‌نمائیم.»

این ارتداد فکری است که هر روز آثارش را در روزنامه‌ها، کتاب‌ها و مجله‌هایی که چاپ و فروخته می‌شود؛ در برنامه‌های رادیویی و سریال‌هایی که پخش می‌شود، در آداب و رسومی که ترویج داده می‌شود و قوانینی که اجرا می‌شود، شاهد هستیم.

این ارتداد پوشیده، به نظر بنده از ارتداد آشکار خطرناک‌تر است، چون با گسترانیده شدن دامنه‌اش، مقاومت در برابر آن مانند مقاومت در برابر ارتداد صریح که با غوغا، توجه‌ها را جلب، و آحاد ملت را درگیر می‌کند، انجام نمی‌گیرد. این یکی از انواع توطئه‌های خبیث و مکر بزرگ دشمنان امت است.

خطر نفاق از خطر کفر صریح، بدتر است. نفاق عبدالله بن ابی و پیروانش از منافقان مدینه، از کفر ابوجهل و پیروانش از مشرکان مکه خطرناک‌تر بود.

به این دلیل قرآن در اوایل سوره‌ی بقره، کسانی را که کافر شده‌اند؛ یعنی کسانی که کفر را علنی و تصریح می‌کنند، فقط در آیات ۶ و ۷ نکوهش کرده، در حالی که منافقان را در ۱۳ آیه (آیات ۸ تا ۲۱) به باد انتقاد گرفته است.

این ارتدادی است که صبح و شام با ما در رفت و آمد است و کسی در برابر آن مقاومت نمی‌کند. و چنان که شیخ الاسلام ندوی گفته است: ارتدادی است که ابوبکری در برابرش نیست!

جهاد فکری و فرهنگی امت

آنچه به کارگیری‌اش در این جا ضرورت است، مقاومت در برابر ارتداد فکری و جنگ با دعوت‌گرانشان با سلاح‌های مشابه خودشان است. اندیشه با اندیشه؛ و علم با علم؛ تا پرده‌ها کنار رود؛ نقاب‌ها بر زمین بیفتد؛ و شبهه‌ها با حجت‌های عقلانی از بین برود.

درست است که آنان دامنه‌دارترین منبرهای تبلیغاتی نوشتاری و شنیداری و دیداری را دارند و تمام دستگاه‌ها و مؤسسه‌های فرهنگی، فکری و آموزشی در اختیار آنان است. ولی قدرت حقی که حامی ماست و ایمانی که در دل‌های ملت‌های ما می‌جوشد کافی است که باطلشان را بر سرشان ویران کند:

«بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ» انبیاء/۱۸

« بلکه ( ما چنین نمی‌خواهیم و ) حق را به جان باطل می‌اندازیم، و حق مغز سر باطل را از هم می‌پاشد و باطل هرچه زودتر محو و نابود می‌شود »

« فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ » رعد/۱۷

« امّا کفها، (بیسود و بیهوده بوده و هرچه زودتر) دور انداخته می‌شود، ولی آنچه برای مردم نافع است در زمین ماندگار می‌گردد»

و راست گفته خدای بزرگ.

ولی جهاد مطلوب در این جا فقط با شعار و سخن صرف و سخنرانی‌ای که ستون‌های منبر را به لرزه در آورد، ادا نمی‌شود بلکه با تأسیس مراکز علمی اسلامی و تربیت کارشناسان توانمند از اهل اندیشه و علم که توانایی پاسخ‌دهی به سؤالاتی را که این فلسفه‌ها ادعا می‌کنند با منطق و شیوه‌ی عصر جدید داشته باشند. و قبل از این که باطل‌های دشمنان اسلام را رد کنند و شبهاتشان را نابود کنند، باید به شرح حقایق اسلام و بیان آن با زبان مردم و با زبان عصرشان بپردازند.

باید نسل‌های جدیدی از جوانان هوشمند امت را آماده کرد تا این شکاف را پر کنند و این فرض کفایی را به جای امت ادا کنند.

باید آموزشکده‌های عالی در سطح بالا تأسیس شود و جوانان نابغه و ممتاز از نظر عقلی و متمایز از نظر ایمانی و رفتاری در آن‌ها آموزش ببینند و از نظر فکری و عملی آمادگی را برای حفظ اصالت میراثمان و تجدید فرهنگ عصرمان داشته باشند.

باید گروهی باشند که ادیان آسمانی و زمینی را با تاریخ، ریشه‌ها و دگرگونی‌های عقیدتی و عملی آن‌ها بخوانند و با رویکردها و فلسفه‌های آن‌ها در برابر اسلام و وجوه اتفاق و اختلافی میان آن‌ها با اسلام وجود دارد آشنا شوند.

باید گروهی اندیشه‌ها و مبانی فلسفی و تاریخی سکولاریسم و لیبرالیسم و آثار عملی آن‌ها را مطالعه کنند و جوابشان را بدهند و بیان کنند که این‌ها به ما ضرر می‌رسانند و هیچ نفعی برای ما ندارند و متناسب غربی‌ها در حین ظهورشان بوده است و به هیچ عنوان مناسب ما نیستند.

باید گروهی دیگر فلسفه‌ی مارکسیسم و اصول فکری آن را در فلسفه‌های آلمان، انگلیس و فرانسه درباره‌ی ماتریالیسم تاریخی و دیالکتیکی و جدال طبقاتی را در کنار مبانی اقتصادی و تجربه‌های عملی و غیره‌ی آن برای تحقق دیکتاتوری پرولتاریا و نمونه‌هایش بخوانند، و ببینند که چگونه دولتش در سرزمین مادری‌اش روسیه و اتحاد شوروی از هم فروپاشید!

گروه دیگری لازم است که با فلسفه‌ی مکتب پوزیتیویسم «کُنت» و شاگردانش و مدرسه‌ی اجتماعی «دورکیم» و پیروانش آشنا شوند و کوتاهی‌ها، فروپاشی‌ها و ناتوانی‌های این دو مکتب فلسفی و اجتماعی را در فراگیری تمام جوانب انسان و آفاقش در جهان‌بینی و زندگی بررسی کنند. هم‌چنین باید سایر فلسفه‌های معاصر و مکاتب مختلف در ادبیات، تربیت، علوم انسانی و اجتماعی مطالعه و بررسی شوند، تا این‌که از خلال آن به مکاتب علمی و فکری اصیل در بحث؛ عمیق در اندیشه، متمایز در رویکرد، و صاحب مدارسی اسلامی در تربیت، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و… نایل شویم.

این اصطلاح نزد بنده از اصطلاح روان‌شناسی اسلامی و جامعه‌شناسی اسلامی محبوب‌تر و بهتر است. این اصطلاح دلالت بیشتری بر مقصود دارد.

این گونه می‌توان در رویارویی علمی با این افکار جدیدی که ارتداد پوشش‌دار را در جوامع منتشر می‌کنند پا بر زمین محکم قرار داد؛ زیرا که آهن جز با آهن گشوده نمی‌شود.

نگارنده در این‌جا به کناره‌گیری از دنیا دعوت نمی‌کند، که به واکنش فرهنگی و متمدنانه دعوت می‌کند. بر وفق فلسفه و معیارهای خودمان بعضی مطالب را از آن‌ها اخذ می‌کنیم و بعضی را نه، آن‌ها را برای خودمان انتخاب می‌کنیم و هیچ کس به ما نمی‌تواند مطلبی را تحمیل کند.

در گذشته آن‌ها از ما گرفتند و از ما اقتباس کردند؛ و آن‌چه را از ما گرفتند و اقتباس کردند، دگرگون ساختند و تمدنشان را بر آن استوار کردند. ایرادی ندارد که ما هم مثل آن‌ها انجام دهیم. ولی آن‌چه می‌گیریم از روح، شخصیت و نیازهای فرهنگی و اخلاقی خود به آن می‌افزاییم؛ تا جزئی از منظومه‌ی فکری، ارزشی و تمدنی ما شود و ماهیت نخستینش را از دست بدهد.

بنده از مدت‌ها پیش گفته‌ام که هر چند ما نظریه‌ی فروید را در تحلیل روانی و تفسیر رفتار بشری، نظریه‌ی دورکیم را در فلسفه‌ی اجتماعی؛ و نظریه‌ی مارکس را در فلسفه‌ی اقتصادی و تغییر رد می‌کنیم، ولی این بدان معنا نیست که هر چه آن‌ها گفته‌اند اشتباه در اشتباه یا باطل  در باطل است. ممکن است در برخی از نظریه‌هایشان مطالب درستی باشد که بشود از آنها استفاده کرد؛ زیرا که مؤمن در پی حق است، حال از هر ظرفی خارج شود، و حکمت گمشده‌ی مؤمن است که هر جا آن را بیاید از مستحق‌ترین مردم نسبت به آن است.

———————-

منبع: دانشنامه جهاد ۱/ مؤلف: دکتر یوسف قرضاوی/ مترجم: دکتر ابراهیم ساعدی رودی/ نشر : احسان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا