تلبیس ابلیس بر حاکمان و شاهان
تلبیس ابلیس بر حاکمان و شاهان
نویسنده : علامه ابوالفرج ابن جوزی / ترجمه: علیرضا ذکاوتی قراگزلو
ابلیس حاکمان و شاهان را از جهات گوناگون فریفته که ما مهمترین آن را یاد میکنیم:
اول- به ایشان چنین مینمایاند که خدا آنان را دوست دارد که به سلطنت و حکومت گماشته و نایب خود بر بندگان قرار داده، و کشف این تلبیس چنین است که اگر براستی نایب خدا هستند باید حکم طبق شرع کنند وتابع رضای خدا باشند در آن صورت خدا به خاطر اطاعتی که بکنند دوستشان خواهد داشت. اما ظاهر پادشاهی و حکومت که خدا به بسیاری از اشخاص غیر قابل توجه و یا حتى به دشمنان خود بخشیده و آنان را بر بعضی از اولیای خود مسلّط نموده است تا دشمنان خدا دوستان خدا را مقهور و مقتول سازند، این پادشاهی و حکومت بخشیدن از سوی خدا به چنین کسانی علیه آنان است نه له آنان، و به مضمون آیه قرآنی مهلتشان میداد تا بر گنهکاری بیفزایند[۹۷] .
دوم- شیطان چنین فریبشان میدهد که حکومت نیاز به هیبت دارد، از این روی طلب علم نمیکنند و با عالمان نمینشینند و طبق آراء دلخواه خویش عمل کرده دین را تباه میسازند، و بر عکس با دنیا پرستان بیخبر از دین در میآمیزند. و معلوم است که طبیعت دزد است، لذا علاوه بر عیوبی که خود دارند عیوب آن معاشران نیز در نفسشان اثر میگذارد و بیهیچ مانع و مقاومتی هر چه خواهند میکنند که منجر به هلاک میگردد.
سوم- شیطان حاکمان و شاهان را از دشمن میترساند و بر حجاب میافزایند، به طوری که دست شاکی به ایشان نمیرسد و آن کس که بدین کار گماشته اند نیز سستی میورزد، و مصداق روایت نبوی میشوند که فرمود: «هر کس که متصدی یکی از امور مسلمانان شده باشد و در برابر حاجت و نیاز آنان حجاب گیرد و پرده و مانع میان خودش و آنان قرار دهد خداوند میان او و حاجت و نیازش پرده و مانع ایجاد فرماید».
چهارم- اشخاص بیصلاحیت و جاهل و بیتقوی را به کار میگمارند وستم اینان باعث میشود که مردم شاه و حاکم را نفرین نمایند. و هم اینان با معاملات خلاف شرع به حاکم حرام میخوراند و بر کسی که حد و مجازات روا نیست حد جاری میسازند، با این تصور که چون کار به دیگری سپرده شده دیگر برای اولی مسؤولیتی نیست حال آنکه این تصور بیراهی است. اگر عامل زکات تبهکاران را به تقسیم آن بگمارد و آنان خیانت کنند خود عامل زکات ضامن است.
پنجم- دیگر از فریبهای شیطان بر حاکمان و شاهان این است که ایشان را روا میدارد به ناروا طبق رأی خود دست ببُرند و گردن بزنند با این پندار که اینها از مقوله «سیاست» است، معنی ضمنیش این میشود که گویا شریعت ناقص است و ما با رأی خود تکمیلش مینماییم. و این از بدترین تلبیسهاست زیرا شریعت، سیاست الهی است و محال است که خلل داشته باشد و محتاج رأی مخلوق باشد چنانکه در قرآن میخوانیم: ﴿مَّا فَرَّطۡنَا فِی ٱلۡکِتَٰبِ مِن﴾ [الأنعام: ۳۸] . «هیچ چیزى را در کتاب (لوح محفوظ) فرو گذار نکردهایم». و آنکه مدعی سیاست بالاتر از شریعت است در واقع شریعت را خلل پذیر میداند و به کفر نزدیک میشود. از عضد الدوله نقل کردهاند که شیفتـهء کینزی بود و همیشه دلش بدو مشغول؛ دستور داد آن کنیز را غرق کردند تا دلمشغولی بدو از کار سلطنت بازش ندارد. واین دیوانگی احمقانه است زیرا مسلمانی را بیگناه کشتن گناهی است نابخشودنی؛ و هر کس بپندار که این کار رواست کافر میشود و اگر بگوید که شرعاً روا نیست اما طبق مصلحت است، مصلحت را در خلاف شرع میداند.
ششم- شیطان دست درازی و گشاد بازی در اموال عمومی را در نظر حاکمان و شاهان خوب جلوه میدهد و آن همه را در حکم خویش میپندارند، و کشف این تلبیس چنان است که بدانیم آدم اسرافکار در مال خودش را هم شرعاً باید محجور کرد چه رسد به کسی که برای اداره اموال غیر اجیرش کرده اند واز آن مال جز به اندازه اجرت عملش حقی ندارد، پس چه جای گشاد بازی است؟ آورده اند که ولید بن یزید به حمادِ راویه از بابت روایت چند بیت پنجاه هزار [ ظاهراً درهم] و دو کنیز صله داد، ابن عقیل گوید: این کار را بر وجه مدح نقل کرده اند حال آنکه بالاترین قدح است زیرا تبذیر در اموال مسلمانان است در مقابل، شیطان در نظر بعضی حاکمان و شاهان راندن مستحقان را خوب جلوه میدهد که این عمل در بدی همانند تبذیر است[۹۸] .
هفتم- ابلیس بر شاهان و حاکمان آزادی در گناه ورزیدن را نیکو جلوه میدهد و بدین گونه امر را مشتبه میسازد که شما نظم و امنیت برقرار ساخته اید و به ثواب این عمل شما را بابت گناهان مجازات نخواهند کرد. جواب این است که اساساً بر گماشتن شاهان و حاکمان برای امنیت راهها و نظم شهرهاست و این بر ایشان واجب است و عقابِ اعمال منهی عنه را بر نمیدارد.
هشتم- ابلیس بر بیشتر شاهان و حاکمان امر را چنین مشتبه میسازد که شما وظیفه خود را کامل انجام داده اید. اینان گر چه ظاهر کارشان سر راست است اما اگر حقیقتاً نظر کنند اختلال بسیار ببینند. فرمانروایان قدیم در این باب دقتها میکردند چنانکه علی بن عیسی وزیر مأموری بر سبزه میدان گماشته بود که انگور برای شراب انداختن فروخته نشود، و نیز در گذشته منجمان را از نشستن در گذرگاهها [برایالع بینی] منع میکردند، و مواظب بودند که میان لشکریان پسر بیریش و زلفی نباشد واین چنین بود تا عجم مسلط شدند.
نهم- شیطان، به کار بردن زور و فشار را در بیرون کشیدن اموال از اموال و نیز مصادره تمام اموال شخصی خائن در نظر شاهان و حاکمان نیکو جلوه میدهد، حال آنکه باید طبق بینّه شرعی رفتار نمود. چنانکه آورده اند غلام عمر بن عبدالعزیز بدو نوشت اشخاصی هستند که در مال الله خیانت کرده ا ند و جز به شکنجه نمیتوان اموال را از ایشان پس گرفت. عمر بن عبدالعزیز در پاسخ نوشت: اگر به ملاقات خدا بروم با مسؤلیت خیانت ایشان در اموال، بهتر است از اینکه خون آنان به گردنم باشد.
دهم- شیطان، بخشش و صدقه از اموال غصبی را در نظر حاکمان و شاهان میآراید و چنین مینماید که این ثواب آن گناه را میپوشاند و یک درهم صدقه اثر ده درهم غصب را محو میکند! غافل از اینکه گناه غصب به جای خود باقی است و آن صدقه از مال حرام را ثوابی نیست و حتى اگر صدقه از مال حلال نیز باشد گناه غصب را رفع نمیکند و انسان را بریء الذّمه نمیکند.
یازدهم- و نیز شیطان ملاقات نیکان و التماس دعا از ایشان را در نظر شاهان و حاکمان خطا پیشه میآراید و چنین مینماید که این مایه سبک شدن گناهانشان است، حال آنکه چنین خیری چنان شرّی را نمیپوشاند. آورده اند که باج گیران کشتی تاجری را توقیف کردند، آن تاجر نزد مالک بن دینار شکوه برد، مالک همراه او نزد عشار (= متصدی باج گیری) آمد. عشار عرض ادب نمود که هر فرمایشی داشتید سفارش میفرمودید. مالک گفت: کشتی این مرد را رها کنید. آن کار کردند و التماس دعا نمودند. مالک گفت: شما هزار نفرین کننده دارید، دعای من چگونه برای شما مستجاب میشود؟ از این کوزه بخواهید که دعایتان کند! و اشارهاش به کوزهای بود که هر چه پول بابت باج میگرفتند در آن میانداختند.
دوازدهم- بعضی حاکمان هستند که زیر دست فرمانروای بالاتری کار میکنند و به حکم مافوق ستم میرانند و ابلیس امر را بر ایشان مشتبه مینماید که گناه به گردن کسی است که از بالا فرمان میدهد، اما این غلط است زیرا کمک کار و دستیار به ظلم و ظالم هم گناهکار است. چنانکه پیغمبر ج در مورد شراب ده کس را لعنت کرده است (شرابخوار و ساقی و فروشنده و خریدار و شراب ساز و حمّال و آنکه از پولش بخورد…) و همچنین رباخوار و نویسنده و گواه سندش را و نیز موکل بر ربا را لعنت فرموده است. همچنین است کسی که زکات و مالیات برای بالا دست جمع آوری مینماید و میداند که او اسرافکار است، این هم کمک به ظلم نموده و شریک گناه اوست. مالک بن دینار در این باب نیکو گفته است که: «در خیانت یک آدم همین بس که خائنان وی را امین دانند»!.
[۹۷] ﴿إِنَّمَا نُمۡلِی لَهُمۡ لِیَزۡدَادُوٓاْ إِثۡمٗا﴾ [آل عمران: ۱۷۸] . «ما به آنان مهلت مىدهیم فقط براى اینکه بر گناهان خود بیفزایند». [۹۸] اصولا اگر صاحب حقان را محروم ندارند نمیتوانند آن گشادبازیها را بکنند. افراط و تفریط دو روی یک سکه است. – م.
——————————-
منبع : تلبس ابلیس / تألیف : علامه ابوالفرج ابن جوزی / ترجمه: علیرضا ذکاوتی قراگزلو /مرکز نشر دانشگاهی تهران