محمد ﷺ و مسجد
محمد ﷺ و مسجد
برگرفته از برنامه *لو کان بیننا* (احمد الشقیری)
عبدالحمید صدیقی
عایشه رضی الله عنها تعریف می کند که یک روز در خانه با پیامبر نشسته بودند که سروصدای زن ها و بچه ها را از مسجد شنیدند. (یعنی صدایشان کمی بلند بود) پیامبر صلی الله علیه و سلم بلند شد و دید حبشی ها با سرنیزه هایشان می رقصند( حبشی ها قومی بودند که در زمان پیامبر در مدینه زندگی می کردند). با سر نیزه هایشان می رقصیدند و آواز می خواندند.
پیامبر به عایشه نگاه کرد و گفت ای حمیرا دوست داری نگاه کنی؟ پیامبر عایشه را ناز می کرد و او را حمیرا صدا می زد چون رنگ پوستش سفید مایل به سرخی بود و همیشه پیامبر نازش می کرد. و این پیامی است به شوهران که خانم هایشان را ناز کنند.
پیامبر صلی الله علیه و سلم به عایشه گفت آیا دوست داری ببینی؟ او عایشه را دعوت می کند که ببیند و این نیز نکته ای است که شوهر برای سرگرم کردن همسرش باید پیشگام باشد. عایشه گفت بله . عایشه رضی الله عنه تعریف می کند که چانه ام را بر روی کتفش گذاشتم و گونه ام را مایل به گونه اش کردم. تصور کنید پیامبر نشسته و عایشه از پشت سرش می آید و سرش را روی شانه ی مبارکشان می گذارد و گونه اش بر روی گونه ی پیامبر گذاشته است و حبشیهایی که می رقصند را نگاه می کنند.
مدتی نشستند و پیامبر به عایشه نگاه کرد و گفت: آیا سیر نشدی؟ گفت نه. پیامبری که دغدغه و غم امت بر دوش می کشد چند وقت یکبار با مهربانی از عایشه می پرسد آیا سیر نشدی و می گوید نه.
بعد ها عایشه می گوید به او نه می گفتم تا جایگاهم را نزد پیامبر ببینم. و در روایتی دیگرآمده است که: تا زن ها مقامم را در نزدش بدانند. (یعنی تا زن ها ببینند که پیامبر چقدر من عایشه را دوست دارد) و پیامبر با نهایت مهربانی هر بار به عایشه می گفت سیر نشدی؟ و زمانی که سیر شد آنجا را ترک کرد.
بعد عمر رضی الله عنه با هیبتش وارد مسجد شد و حبشی ها را دید و عصبانی شد (یعنی اینجا محل این کارها نیست چگونه در مسجد پیامبر می رقصند) سنگریزه ها را برداشت و به سوی آن ها پرت کرد. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: ای عمر رهایشان کن، تا یهود بفهمد در دین ما تفریح وجود دارد. با دین پاک از شرک و آسانگیر مبعوث شده ام.
پیامبر صلی الله علیه و سلم و مسجد را در زمان ایشان تصور کنید. مسجد مملو از زندگی و نشاط و فعالیت بود. امروز در قرن بیست و یکم مسجد مخصوص نماز و قرائت قرآن شده است.
اگر در مسجد کسی کمی صدایش بلند باشد یا اگر بچه ای در مسجد باشد مردم چپ چپ نگاه می کنند.
در روایاتی آمده است که صحابه با پوست خربزه در مسجد بازی می کردند. و در روایاتی آمده است که در مسجد گوشت می خوردند. و مسجد در آن زمان مرکز نشاط و زندگی بود.
پیامبر زمانی که به عمر رضی الله عنه گفت رهایشان کن بر این امر تاکید کردند. یعنی عمر نظرش این بود که مسجد محل رقص و شلوغ کاری نیست ولی پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند رهایشان کن تا یهود بداند در دین ما تفریح وجود دارد.
از خداوند می خواهم مساجدمان در قرن یست و یکم مثل مساجد زمان پیامبر صلی الله علیه و سلم شود مساجدی که مملو از فعالیت و نشاط و سرزندگی بود.
منبع :تابش