فقه معاصر

معالجه با خرمهره و نظیر قربانی و مانند آن

معالجه با خرمهره و نظیر قربانی و مانند آن
نوسنده: دکتر یوسف قرضاوی/ مترجم دکتر: احمد نعمتی
سؤال- من جوان ۲۷ ساله ای می باشم با دختری ازدواج کرده ام و یک سال است که از ازدواج ما می گذرد. در این مدت ما زندگی سعادتمندانه ای داشتیم. ناگهان، همسرم به گونه ی عجیبی تغییر رفتار داد، پس از آن آرامش و سکونی که مدتی خانه ی ما را فرا گرفته بود، بر هم زد و فضای منزل ما از داد و فریاد و سخنان بیهوده، بر سر ناچیزترین مسائل پر شد! من همواره به فکر چاره بودم، اما اندیشه ام به جایی نمی رسید. تا بالاخره، پس از تحمل رنج ها و مرارت های بسیار، خویشان و نزدیکانم مرا نصیحت کردند و اصرار ورزیدند که همسرم را نزد جن گیر ببرم، بر اثر اصرار و پافشاری فراوانی، درخواست آنان را اجابت نمودم و همسرم را نزد جن گیر بردم. جن گیر گفت در سر او جن لانه کرده است، و برای اجرای اوراد و طلسم های مربوطه مدت پانزده روز باید تحت مراقبت قرار گیرد، و پس از این مدت، برای او «جامعه» ای تهیه خواهم کرد که به گردنش آویزان نماید. او این عمل را انجام داد و مدت زمان مقرر شده سپری شد ولی همسرم شفا نیافت بلکه به همان حال سابق باقی ماند … نظر شما درباره ی این نوع مسائل چیست؟ آیا اصلی در دین دارد؟ یا شعبه ای از مکر و حیله و کلاهبرداری است؟
جواب: احادیثی که در این باره وارده شده مسلمانان را از این نوع کارها برحذر می دارد، و از اینکه مردم برای معالجه و مداوا به امثال  این جادوها و تعویذات اعتماد کنند، سخت نهی نموده است. در اسلام به این گونه مسائل، اصطلاحاً «تمائم» می گویند. که عبارت است از خرمهره ها و نظر قربانی ها یا هر چیز دیگری از قبیل آن ها که بر گردن کودکان، به اعتقاد اینکه آنان را از شر جن و چشم زخم حفظ می نماید، آویزان می کرده اند. پیامبر خدا (ص) می فرماید:
(انّ الرّقی و التمائم و التوله شرک)
«افسون، تعویذ و طلسم شرک است.»
«رقی» جمع «رقیه» است یعنی افسون، به این معنا که شخصی با اوراد و سخنانی در مقام معالجه کسی برآید، و چنین کاری شرعاً ممنوع می باشد. مگر اینکه آن اوراد عبارت از دعایی مأثور از پیامبر خدا (ص) باشد مانند:
(اللهمّ ربّ النّاس أذهب البأس، اشف و أنت الشّافی، لا شفاء الّا شفاؤک، شفاءً لا یغادر سقماً )
« ای پروردگار عالم ناراحتی را از میان بردار، شفا ده که تنها شفا دهنده تویی، هیچ شفایی نیست جز شفای تو، آنچنان شفایی ده که هیچ بیماری بعد از آن نباشد.»
علما گفته اند: افسون با سه شرط جائز است:
اول اینکه در آن اسماء و صفات خداوند متعال به کار گرفته شده باشد.
دوم اینکه به زبان عربی بوده و معنی آن قابل فهم باشد.
سوم اینکه افسون گر معتقد باشد به اینکه افسون وی به خودی خود مؤثر نیست بلکه تأثیر آن منوط به تقدیر و مشیّت الهی است.
اما راجع به طلسم ها و تعویذاتی که مردم از قدیم الایام به گردن و غیره می آویخته اند و سؤال کننده آن را «جامعه» نامیده، و دیگران آن را «حرز» و «حجاب» و امثال آن نام نهاده اند، تمامی این ها از نظر اسلام ممنوع می باشد.
یک گروه ۱۰ نفری نزد پیامبر (ص) آمدند که با ایشان بیعت نمایند. آن حضرت با ۹ نفر آن بیعت کردند و از بیعت با یکی از آن خودداری نمودند، وقتی علت را از آن حضرت سؤال کردند فرمود: (انّ فی عضده تمیمه): «در بازویش خر مهره ای داشت!» آن مرد درست در آستین برد و بازوبند تعویذ را جدا کرد و آنگاه رسول خدا (ص) با وی بیعت نمود و فرمود:
(من علّق تمیمه فقد اشرک )
«هر کس بازوبند خرمهره و امثال آن بخود ببندد برای خدا شریک قرار داده است.»
البته منظور این است که بازوبند و امثال آن را به خود ببندد و قلبش نیز بدان تعلق یابد.
امام احمد از عمران بن حصین روایت کرده است که پیامبر (ص) در بازوی شخصی خرمهره ای از جنس روی دید و در مقام توبیخ وی فرمود: این دیگر چیست؟ آن مرد جواب داد: بیماری سستی زانو که دارم، این بازوبند را بسته ام. پیامبر (ص) فرمود: این حلقه جز اینکه تو را سست تر گرداند، هیچ فایده دیگری ندارد آن را دور بینداز، زیرا اگر بمیری و این بازوبند همراه تو باشد هرگز رستگار نخواهی شد.
از این رو، صحابه و تابعین به شدت منکر این تعویذات و طلسم ها بودند، تا آنجا که حذیفه مردی را دید که ریسمانی از این نوع بر گردن خود آویخته بو. این آیه را قرائت کرد:
(‏ وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاَّ وَهُم مُّشْرِکُونَ ‏ )[۱]
«‏ و اکثر آنان که مدّعی ایمان به خدا هستند ، مشرک می‌باشند . ‏»
و از سعید بن جبیر روایت شده که پیامبر (ص) فرمود:
(من قطع تمیمه من عنق انسان کان کعدل رقبه)
«هر کس خرمهره ای را از گردن فردی جدا کند، گویا یک بنده را آزاد کرده است.»
از ابراهیم نخعی، که یکی از بزرگان تابعین است، روایت شده که می گفت: اصحاب از هر نوع بازوبند خرمهره و طلسم چه قرآن و چه غیر قرآن اکراه داشتند یعنی اگر کسی به خاطر دفع چشم زخم آیه ای از قرآن به خود می بست، بعضی به آن رخصت می دادند و عده ای دیگر از آن نهی می کرده اند، درست نبودن انواع طلسم و بازوبند بنا به دلایل معتبر ذیل جایز نمی باشد:
دلیل اول اینکه احادیثی که بیانگر نهی از آن است به صورت عام وارده شده اند و میان آن ها تفاوتی نگذاشته اند. و نیز وقتی که پیامبر (ص) آن مردی که بازوبند بسته بود، توبیخ فرمود، از او نپرسید که روی این تمیمه و خرمهره قرآن نوشته شده است یا نه؟ بلکه ایشان منکر اصل تمیمه شدند.
دلیل دوم اینکه حتی موارد توأم با قرآن نیز باید ممنوع گردد تا راه برای این گونه امور بسته شود؛ زیرا کسانی که تمیمه ای از قرآن را به خود می بندند، از غیر قرآن نیز به خود خواهند بست و کسی که بازوبند و مانند آن را نمی بیند نمی داند که آیا قرآن است یا غیر قرآن.
دلیل سوم اینکه چنین کاری باعث می شود قرآن در معرض اهانت و ابتذال قرار گیرد … زیرا انسان با آن بازوبند به اماکن آلوده برای قضای حاجت و تطهیر می رود و گاه انسان در حال جنابت، یا زن در حال حیض است و همچنان عملاً نوشته های قرآن را در بردارد.
بنابراین، صحیح آن است که طلسم ها به طور کلی ممنوع باشند؛ چنانکه پیامبر (ص) در مقام نفرین به دارندگان این طلسم ها می فرماید:
(من علّق تمیمه فلا اتمّ الله له و من علّق و دعه فلا ودع الله له)
«کسی که طلسم یا بازوبندی به خود بیاویزد، خدا کار او را تمام نکند؛ و هر که خرمهره یا نظر قربانی جهت دفع چشم زخم به گردن آویزد، به مقصود خود نرسد.»
این است تعالیم و آموزه های اسلام. بر این برادر سؤال کننده لازم بود که اگر چنان بیماری را از همسر خود مشاهده نمود ایشان را به نزد پزشک متخصص ببرد که در آن صورت یا آن پزشک اقدام به معالجه او می نمود، یا ایشان را به پزشک متخصص تر از خود ارجاع می داد. با توجه با چنان علائمی به نظر می رسد که آن زن به بیماری عصبی از قبیل صرع یا امثال آن مبتلا شده است و جز بردن ایشان نزد پزشک چاره ای وجود ندارد، زیرا پیامبر خدا (ص) می فرماید:
(تداووا عباد الله فانّ الله تعالی لم یضع داءً الّا وضع له دواءً )
« بندگان خدا، امراض خود را مداوا کنید؛ زیرا خداوند مرضی پدید نیاورده جز آنکه دوایی برای آن قرار داده است.»
بنا به نقل صحیح بخاری پیامبر (ص) می فرماید:
(انما الشّفاء فی ثلاثه: شربه عسل او شرطه محجم او کی بنار )
«شفای بیمار در این سه چیز است: ۱- خوردن عسل ۲- نیشتر زدن حجامت ۳- داغ کردن و سوزاندن محل درد.»
این نوع مداوا شامل معالجاتی می گردد که در عصر ما از طریق خوردن دارو، یا عمل جراحی و یا سوزاندن به وسیله برق و … انجام می شود. بنابراین پیامبر (ص) شفای بیماران را در تمائم و قرائت افسون اوراد و امثال آن قرار نداده است، بلکه درمان و معالجه را از همان راه طبعی علوم پزشکی مقرر فرموده اند که یا از طریق دهان با خوردن دارو و امثال آن. و یا تزریق دارو به وسیله آمپول به سایر قسمت های بدن است. نیشتر زدن و حجامت نیز، امروزه شامل انواع جراحی می گردد. همچنین سوزاندن و داغ کردن امروزه به معنای زیر برق گذاشتن و امثال آن می باشد. این ها همه معالجاتی است که اسلام بدان قائل است و پیامبر (ص) بدان دستور داده و در مداوای خود نیز از آن ها استفاده نموده است، چنانکه آن حضرت در مواردی به حجامت پرداخته و به پزشک مراجعه نموده و اصحاب و امتش را به معالجه و مداوا دستور فرموده است شایسته است که ما نیز تابع سنّت پیامبر (ص) باشیم و از آن شیوه های درمانی که برادرمان بیان داشته و در واقع، سرمایه ی متقلّبان و حقّه بازان است، جداً پرهیز نماییم.
از خداوند متعال می خواهیم که در مسیر رضای خود ما را موفق گرداند و توفیق دستیابی به حقایق را برای ما مهیّا سازد و ما را فقاهت در دین و فهم و معرفت اسلامی عطا فرماید؛ تا راه راست و مسیر واقعی را از انحراف و کج روی باز شناسیم؛ که او شنوا و نزدیک به ما است.
——————————————————
منبع: دیدگاه های فقهی معاصر ۱ / مؤلف: دکتر یوسف قرضاوی / مترجم: دکتر احمد نعمتی / انتشارات: نشر احسان ۱۳۸۰


[۱] – یوسف/ ۱۰۶.

‫۲ دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا