مقالات

حقیقت محبت دنیا !

حقیقت محبت دنیا !
امام محمد غزالی
بدان که محبت دنیا بزرگترین گناهان است و اگر تمام خطاها را جمع کرده از آن مجسمه ی انسانی بسازند،محبت دنیا فقط مال و جاه  نیست بلکه قسمتها و شعبه های زیاد دارد و ثروت و جاه دو شعبه از آنها میباشند. تمام حالتهای قبل از مرگ دنیا و حاللتهای بعد از آن آخرت به حساب می آیند. به عبارت دیگر هر چیزی به جز علم و معرفت و آزادی که در دنیا از آن بهرمند می شوی و مرگ تو را از آن جدا می سازد، از امور دنیوی بشمار می آید و چیزهایی که بعد از مرگ با خود می بری از امور اخروی محسوبند و اهل بصیرت از آنها لذت می برند.
ولیکن آن امور گرچه در دنیا هست اما از دنیا نیست، و این بهره های دنیوی بستگی دارد به مورد بهره و نصیب و اعمالی که برای اصلاح آن صورت می گیرد. از این رو به اعیان موجود و بهره های آن و نیز پرداختن به اصلاح آن مربوط می شود چنانکه خدای تعالی می فرماید:« إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الأرْضِ زِینَهً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا » کهف/۷
« ما چیزهایی را که بر روی زمین است زیور آن قرار دادیم، تا افراد بشر را آزمایش کنیم که کدام یک از ایشان نیکوکار تر است.»
آنچه انسان از زمین می خواهد یا عین آن است که به منظور تهیه مسکن یا برای کشاورزی مورد استفاده قرار می دهد و یا نباتات زمین است که غذا و دارو و بسیاری چیزهای دیگر را از آنها به دست می آورد و یا معادن زمین است که پول و ظرفها و اسباب و آلات دیگر را از آن می سازد و یا حیوانات آن است که انسان برای سواری و تهیه گوشت از آن استفاده می کند و یا افراد بشر است که برای همسری و اتباع و اظهار قدرت و شکوه مورد استفاده قرار می دهد و خداوند همه ی فوائد مذکور را در این آیه بیان کرده است « زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَهِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّهِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَهِ وَالأنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآب»
«آراسته شده است در نظر مردمان، محبت آرزوها از قبیل زنان و فرزندان و مقادیر زیاد از طلا و نقره و اسبان دارای علامت و چهارپایان و زمین کشاورزی، اینها متاع زندگی دنیا می باشند و جای بازگشت خوب پیش خدا است.»
و اما کیفیت استفاده از دنیا، چنانکه در قرآن ذکر شده پیروی از هوای نفس است (وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى)نازعات/۴۰
«نفس را از پیروی هوی و هوس منع کند»
که تفصیلش به نحوی است که در این آیه بیان شده است :
(أَنَّمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَهٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الأمْوَالِ وَالأوْلادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا وَفِی الآخِرَهِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَهٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا إِلا مَتَاعُ الْغُرُورِ)
«زندگی دنیا فقط بازیچه و سرگرمی و زیور و فخر کردن بر یکدیگر و اظهار فزونی در اموال و فرزندان است مانند بارانی که در اثر آن نباتاتی روئیده باشد و سبب شگفتی و شادی کفار گرددو پس از آن، آفتی بر نباتات وارد شود و همه را خشک کند و زرد و نابود شده به نظر برسند و اثری از آنها باقی نماند و در سرای آخرت هم عذاب سخت وجود دارد. و هم آمرزش و خشنودی خدا و زندگی دنیا جز سرمایه ی فریب خوردن چیزی نیست.»
ظاهر صفاتی که در این آیه ذکر شده اند ظاهر زندگی دنیا است و تمام اوصافی که ممکن است در باطن انسان وجود داشته باشد و موجب هلاکش شود مانند نیرنگ و حسد و تکبر و ریاکاری و دورویی و فخر فروشی و افزون طلبی و مالدوستی و علاقه به ستایش و غیر اینها، در ضمن آیه فهمیده می شود و باطن حیات دنیا نیز همین اوصاف باطن است.
اما وسیله ی به دست آوردن دنیا، پیشه ها و کسب هایی است که مردم بدان اشتغال دارند و در اصلاح و بهبودش می کوشند و طوری در آنها مستغرق گشته اند که حتی خود را فراموش کرده، آغاز و انجام و مبدأ و معاد خویش را از یاد برده اند، علاقه ی قلبی ایشان فقط متوجه به دست آوردن مال و سعی و کوشش بدنیشان فقط در اصلاح آن صرف می شود. این است حقیقت دنیایی که محبتش در راس تمام خطاها قرار گرفته و فقط به منظور به دست آوردن توشه ی آخرت آفریده شده است ولی کثرت اشتغال و تراکم آرزوها و شهوتها به حدی است که مسافران و رهروان نادان از اینکه در مسافرتند و مقصدی دارند غافل شده تمام سعی و کوشش خود را در جمع مال و ثروت به کار می برند و درست مانند کسی هستند که به سفر حج برود و در بیابان به مراقبت و علف دادن و فربه کردن شتر سرگرم شود و از همرهان عقب ماند و گذشته از اینکه از حج محروم می شود، طعمه ی درندگان بیابانها گردد.
این دنیا که محبتش مذموم و سبب هلاک و بدبختی است، مزرعه ی آخرت است و کسی که حقیقت آن را ادراک کند و به پایداریش پی ببرد، می فهمد که مانند کاروانسرایی است که در کنار جاده ساخته شده و توشه سفر و علف چهارپایان در آن آماده گردیده است که روندگان به سوی خدا چند روزی در آن اقامت کنند و بقدر ضرورت از آن توشه برای رسیدن به مقصد که سرای جاودانی آخرت است بردارند و کسانی که دنیا را مزرعه ی آخرت می دانند، رنج شخم بذر افشانی و آبیاری را تحمل می کنند تا در آخرت از محصول دسترنج خود بهره مند شوند و کسانی که فقط بدنیا و لذتهای آن توجه می کنند و به فکر برداشتن توشه سفر و کشاورزی در این مزرعه نیستند، موجبات بدبختی و هلاک خود را فراهم کرده اند.
می توانیم مردمانی را که در دنیا زندگی می کنند به جمعیتی شبیه کنیم که سوار کشتی شده به مسافرت میروند و در راه به جزیره ی می رسند و ناخدا به ایشان اعلام می کند که می توانند به مدت کمی برای انجام دادن کارهایشان از کشتی خارج شوند و تأکید می کند که توقف کشتی طول نمی کشد و لازم است زودتر برگردند. در این وقت /انان در جزیره پراکنده می شوند، معدودی از ایشان با شتاب کارهای خود را به انجام رسانیده به کشتی بر می گردند و می بینند که کشتی خلوت است و طبق دلخواه جایی باز و با وسعت برای خود انتخاب می کنند. عده ی دیگر به تماشای مناظر زیبا و دیدن گلها و سنگهای قیمتی و عجایب جنگلها و استماع آواز پرندگان جزیره سرگرم می شوند و هنگامی که به کشتی برمی گردند، جاهای بد و تنگ نصیبشان می شود و ناچارند با آن بسازند و رنج بیشتر را تحمل کنند و بعضی از آنان گذشته از پرداختن به دیدنیهای جزیره فریفته ی سنگهای بهادار شده مقدار زیادی از صدفها و سنگ ها و جواهر بر می دارند و وقتی که به کشتی بر می گردند مجبورند در محلهای پست و بسیار تنگ قرار گیرند و بار گران سنگها را که بر فشار و تنگی محل افزوده است، تحمل کنند، حرص و آز اجازه نمی دهد که آنها را از خود دور کنند و برای آنها محلی در اختیار ندارند ناچار باید بر دوش حمل کنند و پشتشان زیر بار گران خم گردد. جمعی دیگر چون وارد جنگلها شوند مسافرت و کشتی را فراموش کرده به چیدن گلها و خوردن میوه های گوناگون می پردازند و هر چند از حمله ی ناگهانی درندگان و پیش آمدهای بد بیمناک هستند، نمی توانند از این لذتهای موقت صرف نظر کنند و پس از مدتی که از خواب غفلت بیدار می شوند و به ساحل بر می گردند، اثری از کشتی نمی بینند و بعد از مدت کوتاهی شکار درندگان می شوند و بقایای بدنشان طعمه ی حشرات خواهد شد.
این است صورت حال مردم نسبت به دنیا و آخرت و تو اگر اهل بینشی، می توانی با کمی دقت طبقات مردم را با اقسام مسافران کشتی مقایسه کنی.
کسی که نفس خود و ذات پروردگارش را بشناسد و به زینت دنیا و سرای آخرت پی ببرد، به نور بصیرت در خواهد یافت که این دو، ضد و دشمن یکدیگرند زیرا به طور قطع برایش روشن می شود که سعادت اخروی فقط نصیب کسی خواهد شد که با شناخت و محبت کامل به بارگاه خدا روی آورد و محبت بی مداومت بر ذکر به دست نمی آید و خداشناسی بی مداومت بر طلب و فکر میسر نمی گردد و کسی فراغت دارد و می تواند بر ذکر و فکر مداومت داشته باشد که از کارهای دنیا اعراض کند و معرفت و محبت خدا در قلبی جایگیر می شوند که از محبت غیر خدا خالی باشد. پس معلوم شد که قلب سالک وقتی به محبت و معرفت خدا مشغول می شود که جز او چیزی در آن وجود نداشته باشد و این فقط برای کسی امکان دارد که از دنیا اعراض کند و فقط به چیزی که ضرورت دارد و توشه سفر است قانع باشد، و تو اگر اهل بصیرتی، این حقیقت را به ذوق و مشاهده درک می کنی و اهل آن خواهی شد و اگر اهل بصیرت نیستی، اهل تقلید باش و به آن ایمان بیاور و تهدیدهایی که خدا و رسولش کرده اند دقت کن و در آیات و احادیثی که ترا از دنیا بر حذر می دارند، بیندیش خدای تعالی می فرماید« مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا وَزِینَتَهَا نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا »هود/۱۵
«کسانی که در احسان و اعمال نیکشان، زندگی دنیا و زیورهای آن را اراده می کنند، پاداش اعمالشان را در دنیا بدون نقص می دهیم »
و نیز می فرماید:« ذَلِکَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَیَاهَ الدُّنْیَا عَلَى الآخِرَهِ وَأَنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ »نحل/۱۰۷
«کفر آن قوم بعد از ایمان بدین سبب بود که زندگی دنیا را بیشتر از آخرت دوست داشتند و خداوند گروه کافر را هدایت نمی کند»
و نیز می فرماید:« وَآثَرَ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوَى»نازعات ۳۸/۳۹
«اما کسی که طغیان کرد و کافر شد و زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح داد بی شک دوزخ جایگاه او است .»
شاید ثلث قرآن در ذم دنیا و ذم اهل آن است. و حضرت رسول خدا(ص) فرموده است:«دنیا و هر چه در آن است ملعونند مگر چیزی که برای خدا باشد» و نیز فرموده است:« بسیار جای تعجب است کسی که سرای آخرت را باور می کند، چگونه برای سرای غرور می کوشد»و نیز فرموده است: «دنیا شیرین و سر سبز است و خدا شما را در آن جانشین یکدیگر کرده است و نظارت می کند که چگونه عمل می کنید» و نیز فرموده است:« خدا چیزی را مبغوض تر از دنیا نیافریده و از وقتی که آن را آفریده به آن نظر نینداخته است» و نیز فرموده:«کسی که شب را به روز آورد در حالی که بالاترین کوشش و غمش برای دنیا باشد، در هیچ چیز با خدا ارتباط ندارد و خدا چهار خصلت را از او جدا نمی سازد، غمی که هیچوقت پایان ندارد و کاری که هیچگاه از آن فراغت حاصل نمی کند و فقری که هرگز به بی نیازی نمی رسد و آرزویی که هیچ پایان ندارد» ابوهریره گفت: حضرت رسول خدا(ص) فرمود:«ای اباهریره آیا می خواهی تمام نعمتهای دنیا را به تو نشان دهم؟»عرض کردم آری ای فرستاده ی خدا پس دستم را گرفت و مرا به طرف مزبله ی برد که در آن سرهای چند تن و کثافتها و کهنه های پاره شده و مقداری استخوان وجود داشت و فرمود:« ای اباهریره این سرها مانند شما آرزوها در سر داشتند و مانند شما حریص بودند و اکنون استخوانهایی بی پوست هستند و در آتیه خاکستر خواهند شد و این کثافتها انواع غذاهایی است که در هر جایی که ممکن بود به دست می آوردند و در شکم خود می ریختند و اکنون به این صورت درآمده است و مردم از آن دور می شوند و این  کهنه هی پوسیده لباسهای فاخر و پوشیدنیها بود که اکنون آنها را باد می برد و این استخوانها چهارپایانی بودند که مردم بر آنها سوار شده در شهرها به کسب مشغول بودند پس هر کس که بر دنیاگریان است باید گریه کند» و نیز فرموده است:«گروههایی در روز قیامت به میدان می آیند و اعمالشان به بزرگی کوههای تهامه است و با این حال دستور صادر می شود که آنان را به دوزخ برند» عرض کردند یا رسول الله آیا آنان نماز خوانده اند؟ حضرت فرمود:«آری نماز می خواندند و روزه می گرفتند و همچنین شب زنده داری هم می کردند ولی وقتی چیزی از دنیا را به ایشان نشان می دادند بر آن می پریدند» و حضرت عیسی(ع) گفت:«محبت دنیا و آخرت در دل مؤمن با هم نمی سازند همچنانکه آب و آتش در یک ظرف با هم سازش ندارند» و حضرت پیغمبر(ص) فرمود:« از دنیا حذر کنید زیرا از هاروت و ماروت ساحرتر است» و حضرت عیسی(ع) فرمود:« ای گروه حواریان به کمی دنیا با سلامت دین راضی شوید همچنانکه اهل دنیا به کمی دین با سلامت دنیا خشنودند»و نیز فرمود« ای حواریان خوردن نان جو با نمک بد و  پوشیدن پلاس و خوابیدن بر مزبله ها، با عافیت دنیا و آخرت ، بسیار است» و روایت کرده اند که دنیا در صورت پیرزنی زشت آرایش شده برای حضرت عیسی ظاهر شد پس از او سوال کرد که چند شوهر کرده ای؟ گفت شماره آنان را نمی دانم. حضرت سوال کرد که تو را طلاق داده اند یا همه مرده اند؟ پیرزن گفت همه را کشته ام. عیسی فرمود: عجیب است شوهرانی که باقی مانده اند، چرا از گذشتگان عبرت نگرفته اند.
ممکن است بعضی از  اشخاص تصور کنند که بظاهر با دنیا ارتباط دارند ولی قلبشان از محبت آن خالی است و اینان فریب خورده اند زیرا حضرت رسول خدا(ص) می فرماید:« دنیا دار مانند کسی است که در آب راه برود آیا کسی که در آب راه می رود می تواند کاری کند که پاهایش تر نشود» و حضرت علی(ع) به سلمان فارسی نوشت:«دنیا مانند مار است اگر دست بزنی نرم است و زهر آن می کشد. پس از هرچه از اموال دنیا که در نظرت مطلوب است،دوری جوی زیرا مصاحبتش کوتاه است و غم دنیا را مخور زیرا جدایی آن قطعی است و هر وقت که زیاد به آن مسروری، بیشتر از آن بر حذر باش زیرا دنیادار هر وقت به شادی آن مطمئن شود با مصیبتی مواجه می شود که شادیش را از بین ببرد»و عیسی(ع)گفت:«دنیادار مانند کسی است که آب دریا بیاشامد هر قدر بیشتر بنوشد تشنگی او بیشتر می شود تا به قتلش منجر گردد».
بدان که دلبستگی به دنیا غایت نادانی است زیرا جدا شدن از آن قطعی و مانند خانه ی است که صاحبش آنرا برای مهمانان و آیندگان و روندگان آراسته و آماده کرده باشد و طبقی طلایی را که بر آن انواع گلهای معطر و بخور و چیزهای دیگر گذاشته باشد، و جهت استفاده مهمانان در محلی مخصوص قرار دهد که هر واردی از عطر آن استفاده و برای اینکه مهمانان دیگر نیز بهره مند شوند خانه را ترک کند و تمام وسائل را به حال خود بگذارد. در این حال اگر مهمان تصور کند که خانه و طبق و سائر وسائل را به او بخشیده اند و خود را مالک آنها بداند و به چیزی که برای چند روز در اختیارش گذاشته اند، علاقه و دلبستگی پیدا کند ولی ناگهان به وی بفهمانند که اشتباه کرده است و طبق و اشیاء دیگر را از او بگیرند و از آنجا بیرونش کنند، بدیهی است غم و اندوه و درد شدید بر او عارض می شود و به اشتباه خویش پی می برد ولی کسی که به وضع و مراسم آن خانه آگاه باشد، در حدی که مجاز بوده است استفاده می کند و طبق طلا و سائر وسایل را به صاحب خانه تسلیم و فراوان از وی سپاسگزاری می کند و نوبت را به دیگران می گذارد.
عادت خدا در دنیا نیز همین طور است، آن مهمانخانه را برای روندگان قرار داده است که از آنچه به حالشان مفید است بقدر ضرورت توشه بردارند و مانند امانتی که موقتا در اختیارشان گذاشته باشند، از آن بهره مند گردند و به میل و رغبت، برای آیندگان رهایش کنند و به آن علاقه مند نشوند و بدانند که دنیا جای اقامت نیست و هر چه نپاید دلبستگی را نشاید.
—————————————————-
منبع: الاربعین
مؤلف: امام محمد غزالی
ترجمه:برهان الدین حمدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا