اسماء الله، درس بیست و ششم، حلیم/حِلم
اسماء الله، درس بیست و ششم، حلیم/حِلم
برسی صفت حلیم
بعد از عفو و مغفرت، فیلتر بعدی، داشتن حِلم و حوصلست. حلیم، اَحلام و حُلُم، هر سه از یک ریشه هستن.
وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنکُمُ الْحُلُمَ، وقتی اطفال شما بالغ شدن، به سنّ حُلُم رسیدن؛ سنی که انبوه هیجانات و افکار جنسی به ذهنشون، و انبوه هورمونهای تستسترون به جسمشون هجوم میاره. پس حُلُم، موقع هجوم افکار و هورمونه، که فرد تازه بالغ باید جلوی نیاز خودش رو بگیره، برآورده کردن تمایلاتش رو به تعویق بندازه.
وقتی پادشاه مصر خواب هفت گاو چاق و لاغرو دید، بجز یوسف کسی نتونست تعبیرش کنه، گفتن اینا احلامه، خوابای پریشون و پراکندست (۱۲:۴۴). پس احلام، یه نوع هجوم تصاویر در عالم رؤیاست، که ذهن آدم رو تو خواب، پراکنده و آشفته میکنه.
وقتی اون فرشته ها به ابراهیم گفتن قراره زنت بچه دار بشه، انواع فکرا به ذهنش هجوم آورد: من که پیرم، زنم که نازاست! پس این هجوم اخبار، ذهنشو پراکنده کرد. معطوف به مشکل خودش شد، از رسالتش دور شد. اما بلافاصله ذهن خودشو جمع کرد، پرسید: خب تکلیف قوم لوط چی میشه؟ (۱۱:۷۴). إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَحَلِیمٌ، ابراهیم خیلی حلیم بود. جلوی ذهنش و هجوم افکارش رو میتونست بخوبی بگیره، سریع عکس العمل نشون نمیداد.
من اگه حلیم باشم، وقتی ذهنم مورد هجوم اخبار و افکار خاصی قرار بگیره، فوری عکس العمل نشون نمیدم، خودمو کنترل میکنم. زمان میدم، تا آبا از آسیاب بیافته، تَنِش ها بخوابه.
خدا حلیمه، لَّا یُؤَاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمَانِکُمْ، تا یه حرف لغوی زدیم، یه قول الکی دادیم، هجوم حرفهای لغو ما تو کائنات خدا، دردسر ساز نمیشه واسه ما، فوری مواخذه نمیشیم. وَلَٰکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا کَسَبَتْ قُلُوبُکُمْ، ولیکن اگه اون حرفایی که از زبونمون درومد، به دلمون نشست، منقلب شدیم و متعاقبش عمل اشتباهی هم مرتکب شدیم، اونوقته که مؤاخذه میشیم. یعنی عوارض عمل اشتباهمون، ما رو اخذ میکنه، یَقَمونو میگیره!
وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ، و خدا غفور و حلیمه. مشکلای کوچیکو سریع پوشش میده، مغفرت میکنه؛ و حلیمه، حرفای لغو بنده هاش که به کائنات رسیده رو، فوری بازتاب نمیده، عکس العمل اشتباهات رو به تعویق میندازه (۲:۲۲۵).
وقتی من جلوی شکمم رو نمیگیرم، شکم در میارم. تا وقتی این چربیا هنوز انباشته نشده، گِن لاغری واسم غفوره. مشکلات کوچیک بدنم، چاقی و چربی پهلو و شکمم رو، پوشش میده. از طرف دیگه این گِن، حلیمه. با اینکه چربی و کالری داره به بدنم هجوم میاره، فوری بزرگی شکمم رو بُروز نمیده. آشکار کردن عوارض ناشی از چاقیم رو به تعویق میندازه.
گِن، مغفرتش و حلیم بودنش موقّته. غفوره، تا وقتی فرصت کنم به تناسب اندامم بیشتر بها بدم. حلیمه، بلکه از شیوۀ غلط تغذیه و بی تحرّکیم دست بکشم، به وزن ایده آلم توبه کنم، برگردم.
هر جا آخر یه آیه، اسماء الله بصورت زوج میاد، یعنی تجلی اسم اول، به اسم دوم کمک میکنه. مثلا غَنِیٌّ حَلِیمٌ (۲:۲۶۳) یعنی چی؟
غنی بودن من، به حلیم بودنم کمک میکنه. اگه آدم غنی، پُر و کاملی باشم، شخصیت پخته ای داشته باشم، نقص و کمبودی نداشته باشم، درنتیجه هجوم حرفهای مردم، حملشون به افکار و گفتار و اعمالم، ضربۀ شدیدی به من نمیزنه. پس راحت تر میتونم در برابر اون حمله ها، حلیم باشم، با حِلم و حوصله برخورد کنم، عکس العمل فوری نشون ندم.
پس ارتباط این اسماء الله زوج، یعنی غنی و حلیم رو، من گفتم. حالا نوبت شماست که رابطۀ این زوج های دیگه رو پیدا کنین:
غَفُورٌ حَلِیمٌ (۲:۲۲۵). چرا اگه غفور باشی، بهتر حلیم میشی؟
حَلِیمًا غَفُورًا (۱۷:۴۴). و برعکس، چرا اگه حلیم باشی، بهتر غفور میشی؟
عَلِیمٌ حَلِیمٌ (۴:۱۲). چرا اگه علیم باشی، بهتر حلیم میشی؟
الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ (۱۱:۸۷). چرا اگه حلیم باشی، رُشد بهتری پیدا میکنی؟
از حلیمی، گرچه مستعجل نباشد، وقت خشم
از کریمی، در قبول معذرت، مستعجل است
(ادیب صابر – قصیده ۲۰)
مطالب مرتبط: اسماء الحسنی