ضرورت پرهیز از یگانگی فرهنگی و زبانی
ضرورت پرهیز از یگانگی فرهنگی و زبانی
( نگاهی به حقوق زبانی و مطالبات گروههای اقلیت )
نویسنده: حیدر غلامی / پاوه
در جامعهی کنونی سخن گفتن، تحلیل و نقد کردن دقیق، کاری است سخت و دشوار. " همین که لب به سخن می گشایی از تو می پرسند موضعت کدام است؟ نام حزبت چیست؟ طرفدار کدام دسته ای؟ و آنگاه بدون اینکه منتظر پاسخ بمانند، خود پاسخ این سوال را نزد خود می دهند و مهر و برچسب لازم را هم که آماده در انبان دارند، بر پیشانیت و سخنت می چسبانند و دلشاد از داوری خود و سرشار از غرور و سرور و با اطمینان کامل از اینکه هم خودت را و هم سخنت را خوب شناخته اند و خوب خلع سلاحت کرده اند، تو را ترک می گویند "1. در چنین فضایی " کلمات تو بر معانی دیگر حمل می شود و در آوای تو طنین دیگری شنیده می شود و زبان تو به زبان دیگری ترجمه می شود و دست آخر وقتی که بر می گردی و به گفتهی خود می نگری می بینی که در قربانگاه سیاستها و موضعگیریها چنان ذبحش کرده ند و چنان پوست از تنش برکنده اند که تو را از آن جثهی بی رمق و بی خون شرم و دریغ می آید. فریاد می زنی که چنین ناجوانمردی مکنید و فرزند را به جای پدر منشانید و حکم سخن را به سخنگو میامیزید و عقده را با عقیده یکی نگیرید "2 .
متاسفانه حتی در میان بسیاری از قلم به دستانمان نیز انگیزه و انگیخته به هم آمیخته می شوند و از دلایل سخن چشم پوشی شده و به علل آن چشم دوخته می شود؛ و عقل در پای احساس و عاطفه، و اخلاق در قربانگاه سیاست ذبح می شود. با عینک توهم توطئه و خود حق پنداری مطلق هر بانگ حق طلبانهای ( ملی، مذهبی، اجتماعی و … ) را بانگ دشمن و هر ندای مخالف یا مخالفتی را ندای اهریمن می شمارند.
چنین روشی که تیغ برهان را کند و نوک پیکان را تیز کرده و صیقل می دهد، عواقب اجتماعی و سیاسی خطرناک و ناگواری به همراه دارد. تغییر این روش و نگرش مولد آن، مستلزم تلاش کسانی است که با اندیشههای وسیع رحیمانه و همت مصلحانه ، فروتنانه آستین خدمت به خلق را بالا زده و از وجود اندیشهها و صداهای مخالف نهراسند؛ و در راستای نهادینه کردن اخلاق و ارزشهای انسانی شب و روز نشناسند؛ و خود نیز الگوی عملی بزرگواری، تسامح و مدارا باشند.
معمولا همراه با بحث زبان ـ که غالبا با مسائل سیاسی و غیر زبانی پیوند می خورد ـ بحث ملت و ملی گرایی ( ناسیونالیسم ) نیز به میان می آید؛ که متاسفانه در بیشتر موارد با احساسات و تعصب و توهم توطئه ـ از جانب دولتمردان و گروههای اکثریت ـ بدان نگریسته می شود. نوشتهی حاضر بیان این حقیقت و واقعیت است که وجود ملت مستلزم وجود یک زبان و یک فرهنگ واحد یا تحمیل آن نمی باشد؛ و چنین دیدگاهی ( یک ملت، یک زبان و یک فرهنگ ) در عرصهی عمل علاوه بر اینکه سبب پایمال شدن حقوق اقلیتهای قومی، مذهبی و زبانی می شود، همگرایی ملی را به شدت تضعیف و واگرایی را تقویت می نماید.
ناسیونالیسم مفهومی پیچیده و جنجال برانگیز می باشد و محققان دربارهی ملت و ملی گرایی آرا و نظرات مختلفی ارائه دادهاند۳. علی رغم عمر نسبتا طولانی و تاثیرات و کارکردهای فراوان، مختلف و گاه متضاد آن، تا اواخر قرن بیستم در سطح تئوری آنچنان که باید، بدان بها داده نشده بود. تا اینکه در دههی هشتاد میلادی چهار نفر به اسامی ارنست گلنر، بندیکت اندرسون، اریک هابزباوم و آنتونی اسمیت به بررسی علمی و آکادمیک ناسیونالیسم پرداختند۴.
نسبت به مفهوم ملت عمدتا دو رویکرد وجود دارد:
الف ـ رویکرد کهن گرا ( perrenialism)
ب ـ رویکرد مدرن گرا یا نوگرا (Modernism )
رویکرد کهن گرا " به وجود تاریخی و پیوستهی ملتها باور دارد. به این معنی که ادعا می کند همواره در همهی زمانها و مکانها کما بیش مفهومی نزدیک به ملت داشتهایم و … ملتها را پدیدههایی کهن ، طبیعی ، فطری و بی تغییر می داند. آنتونی اسمیت تقریبا از طرفداران این رویکرد می باشد و معتقد است ملیت پدیدهای است مدرن، که ریشههایش را می توان در دوران ماقبل مدرن مشاهده کرد.
این رویکرد چندان مورد قبول محققین و نظریه پردازان نیست؛ زیرا نوعی فرافکنی موقعیت کنونی ملتها به گذشتههای تاریخی در آن به چشم می خورد.
در رویکرد مدرن گرا ملتها پدیدههای مدرن، جدید و محصول مدرنیته می باشند؛ و سخن گفتن از آنها و ناسیونالیسم، قبل از مدرنیته ممکن نیست. بسیاری از محققین و تئوریسینهای ناسیونالیسم از جمله ارنست گلنر، بندیکت اندرسون و اریک هابزباوم طرفدار رویکرد اخیر می باشند "5 .
به گفتهی هابزباوم " ملتها دولت و ناسیونالیسم را نمی سازند، بلکه بر عکس است"6. شاید صریحترین بیان را در این خصوص ماسیمو د ازگیلو (massimi d Azeglio) گفته است که : " ما ایتالیا را ساختهایم، اینک باید ایتالیاییها را بسازیم "7 .
با فروپاشی امپراطوریها و در برهههایی زمانی همچون پس از پایان جنگ جهانی اول و فروپاشی شوری سابق و … فرایند ملت سازی با تعیین مرزهای سیاسی برای کشورها آغاز شد. " پس از آن حکومتها سیاستهاى تبلیغى و فرهنگى خاصى به کار بستند که مقصد آن ایجاد ملتها بود، در حالى که وانمود مى شد وجود ملت مبدأ آن فرهنگ بوده است "8. بسیارى از دولتها براى ایجاد ملتها سیاست همسان سازى را اعمال کرده یا مى کنند. فرایندى که در آن افراد داراى ویژگیهاى مختلف به هم شبیه مى شوند. به عبارت دیگر همانند سازى فرایند تقلیل خط تمایز مى باشد و زمانى رخ مى دهد که اعضاى دو یا چند گروه قومى، مذهبى و یا زبانى با یکدیگر همسان شوند"9 . همانند سازی با دو شیوهى خشونت آمیز و مسالمت آمیز انجام مى گیرد. شیوهى خشونت آمیز نیز با دو روش استفاده از ابزارهاى نظامى ـ به هدف امحاء فیزیکى یا بیولوژیکى گروه یا گروههاى اقلیت ـ ویا منع استفاده از زبان آنها در گفتگو، ممنوعیت چاپ کتب، روزنامه و … و یا ممنوعیت آموزش آن انجام مى گیرد.
در شیوهى مسالمت آمیز تمامى نهادهاى فرهنگى دولتى در خدمت گسترش فرهنگ رسمى قرار مى گیرد و هیچ گونه امکاناتى در اختیار ترویج زبان و فرهنگ گروههاى [ اقلیت ] قرار نمى گیرد… یکى از اثرات شیوهى اخیر ( مسالمت آمیز ) ایجاد روحیهی حقارت فرهنگى در میان اقلیتهاى فرهنگی و زبانى است؛ به گونهاى که ترک زبان و فرهنگ خود و استفاده از زبان و فرهنگ اکثریت بسیار طبیعى جلوه مى نماید "10.
ناسیونالیسم اروپایى در قرن نوزدهم چنین سیاستى را اعمال کرد و بسیارى از دولتهاى دیگر نیز آن را دنبال کردند؛ که متأسفانه هنوز هم کم تا بیش این سیاست وآثار و نتایج ناگوار آن مشاهده مى شوند. " حضور عنصر سیاسى در فرایند بنا کردن یک زبان مسلم است. فرایندى که دامنهى آن از تصحیح و استاندارد کردن ادبیات و زبانهاى موجود تا ایجاد چنین زبانهایى از درون گویشهاى متداخل گسترش داشته است "11. به عنوان مثال در فرانسه در سال ۱۷۸۹ ، سال انقلاب کبیر، پنجاه درصد مردم اصلا نمى توانستند به زبان فرانسه تکلم کنند و تنها دوازده تا سیزده درصد آن را به درستى ادا مى کردند. در مورد ایتالیا هم تنها دو و نیم درصد جمعیت در زمان وحدت از زبان ایتالیایى براى امور بهره مى بردند "12.
بنا براین " برخلاف آنچه غالبا ادعا یا استنباط مى شود زبان، مبناى آگاهی ملی نیست؛ بلکه این رابطه به عکس است و زبان یک مصنوع سیاسی مدرن است "13 .
وجود یک ملت ، یک زبان که در بسیارى از کشورها ادعا مى شود، بیش از آنکه وجود داشته و یکى باشند، طى فرایندى که حاصل همانند سازى، برنامه ریزیهای زبانى، تبلیغات و … مى باشد، به وجود آمده و یکى شدهاند.
" امروزه تعداد زیادى از ملتها هستند که فاقد سرزمین مشترک یا زبان و دین واحدند؛ و برعکس ملتهاى زیادى را نیز مى توان نشان داد که در درون خود زبانها، دینها و گذشتههاى گوناگونى را حمل مى کنند "14 . " کشورهایى وجود دارد که بیش از یک زبان در حوزهى سیاسى آنها صحبت مى شود، همانند هندوستان؛ یا کشورهایى یافت مى شوند که زبانى خاص خود ندارند، مانند آمریکا یا سوئیس، که زبانى به نام آمریکایى یا سوئیسى ندارند. الته کشورهایى یافت مى شوند که مى توان گفت زبان خاص خود را دارند، ولی حتى در این کشورها هم یکپارچگی کامل نیست. زیرا معمولا اقلیتهاى کوچک و بزرگى در این کشورها زندگى مى کنند که زبان آنها با زبان اکثریت تفاوت دارد. بنا براین باید گفت که موضوع یک کشور [ و یک ملت ] و یک زبان، اگر مصداقى داشته باشد، بیشتر حالت استثنا بر یک قاعدهى عمومى را دارد "15 . چند فرهنگى و چند زبانى بودن، امروزه درون واحدهاى ملى به رسمیت شناخته شده و حتى با سیاست رسمى انگیخته مى شود۱۶ .
" آنچه در بسیارى از تعاریف به مثابهى خصوصیت اصلى مفهوم ملت مطرح شده است، یعنى اشتراک در سرزمین، در زبان و در دین، در گذشته و در سرنوشت آتى مى تواند در موارد متعددى زیر سوال برود "17. بیشتر ملتهاى امروز فاقد یک یا چند خصوصیت از خصوصیاتى هستند که پژوهشگران ناسیونالیسم عموما ذکر مى کنند. به علاوه هیچگاه در موضعى نخواهیم بود که اطمینان یابیم چه تعدادى از این ویژگیها وکدام یک از آنها اجتماع داشته باشد تا به ملت مبدل شود۱۸. احساس وحدت ملى نتیجهى عوامل روانى، اجتماعى، تاریخى و فرهنگى متعددى است که وحدت زبان فقط یکى از آنهاست۱۹ .
طرح موضوع چند زبانی بودن کردها ( هورامی، کرمانجی و .. ) و ضرورت حفظ این زبانها، نه تنها به ملیت کردها لطمه نخواهد زد، بلکه می تواند زمینه ساز " وحدت در عین کثرت " و همگرایی بیشتر آنان باشد.
زبان ملى جهت حفظ ملت یا ملت سازى مى تواند یکى از عوامل و وسیلهها باشد؛ اما اولا ـ همچنان که اشاره شد ـ وجودش لازم و ضرورى نیست، به گونه ای که بدون آن وجود ملت منتفى باشد؛ و ثانیا در صورت وجود، به تنهایى کافى نبوده و تنها وسیله هم نمى باشد؛ و در کنار آن و سایر عوامل، خواست و ارادهى با هم بودن و پذیرش سرنوشت مشترک هم لازم است… وجود ملتهاى منسجم فاقد زبان ملى یا دارای چندین زبان رسمى همچون آمریکا، سوئیس و … ، دلیلى است محکم بر صدق این ادعا.
عدم پذیرش این واقعیت از سوى دولتها یا گروه اکثریت و تلاش براى تحمیل یگانگى فرهنگى و زبانى یا عدم توجه به خواست و اراده مردم براى ایجاد یا حفظ ملت، تفکر و حرکتى شوونیستى مى باشد که در عرصهی عمل علاوه بر اینکه سبب پایمال شدن حقوق اقلیتهای قومی، مذهبی و زبانی می شود، همگرایی ملی را به شدت تضعیف و واگرایی را تقویت نموده و دیکتاتورهایى چون هیتلر و آتاتورک را به جامعهى بشرى تحویل مى دهد.
بی تفاوتی، بی توجهی و بی مهری نسبت به حقوق اقلیتهای مذهبی، زبانی و… و همچنین ظلم و ستم به آنها از سوی دولتها یا گروههای اکثریت و … سبب مطرح شدن حقوق اقلیتها توسط فعالین حقوق بشر و برخی از دولتها در محافل بین المللی ( به ویژه در کمیتهی حقوق بشر ) و منطقهای ـ به خصوص در اروپا ـ شد. در گزارش گروهی از متخصصان حقوق بین الملل و کارشناسان مسائل آموزشی و زبانی … بر حق آموزش زبان مادری تاکید گردیده و از آموزش به عنوان عنصری مهم در حفظ هویت گروههای اقلیت نام برده شده است… به اعتقاد این کارشناسان سالهای اولیهی آموزش دارای اهمیت بنیادین در آموزش کودک می باشد. تحقیقات آموزشی نشان می دهد که آموزش در کودکستان و دورهی پیش دبستانی و ابتدایی می بایست به زبان مادری کودک باشد؛ اما در مقطع متوسطه لازم است آموزش به زبان رسمی گسترش یابد…۲۰
در نظام حقوق بین الملل و در سطوح منطقهای ( به خصوص در قارهی اروپا ) به این حقوق اشاره شده است، که به عنوان نمونه به چند مورد از آنها اشاره خواهیم کرد:
" در منشور اروپایی زبانهای محلی و اقلیت بر تامین آموزش در مقاطع پیش دبستانی، ابتدایی و متوسطه تاکید شده و توصیه شده است که در مقطع تحصیلات عالی و دانشگاهی نیز چنین امکانی فراهم گردد. به عنوان نمونه در بسیاری از کشورهای اروپایی از جمله آلبانی، اتریش، کرواسی، آلمان، ایتالیا، هلند و … در کنار زبان رسمی امکان آموزش زبان مادری برای گروههای اقلیت وجود دارد . در مادهی یازدهم آن، دول عضو متعهد گردیدهاند تا امکان برخورداری گروههای اقلیت در استفاده از رسانههایی به زبان مادری را فراهم سازند؛ از جمله:
۱ ـ تاسیس حداقل یک شبکهی رادیویی و تلویزیونی به زبان گروه اقلیت.
۲ ـ تشویق افراد و در صورت لزوم ارائهی تسهیلات لازم جهت انتشار حداقل یک روزنامه به زبان محلی.
۳ ـ حمایت از آموزش روزنامه نگاران و تولید کنندگان برنامههای رادیو ـ تلویزیونی جهت انجام خدمات فوق الذکر.
همچنین بر اساس مادهی ۹ کنوانسیون چهارچوب حمایت از اقلیتهای ملی، گروههای اقلیت زبانی در چهارچوب نظامهای ملی حق استفاده از رسانههای عمومی به زبان خود را دارند. این حق از جمله شامل برخورداری از برنامههای رادیو و تلویزیونی ( از جمله پخش چند ساعت برنامه در رسانههای عمومی ) وحق انتشار کتاب، روزنامه و مجله می شود..۲۱.
در اصل پانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز به برخی از این حقوق اشاره شده است: … استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است.
حقوق زبانی و مطالبات گروههای اقلیت را مى توان به صورت زیر خلاصه کرد:
۱ ـ حق صحبت کردن به زبان مادری در روابط خصوصی بین اعضای گروه.
۲ ـ حق استفاده از زبان مادری در عرصهی عمومی و نهادهای اداری.
۳ ـ حق آموزش و یادگیری زبان مادری.
۴ ـ حق برخورداری از رسانهها به زبان مادری"22.
همچنان که اشاره شد یکی از دغدغههای مطرح کنندگان حقوق اقلیتها، حفظ تنوع زبانی می باشد. و " چون در مادهی ۲۷ میثاق حقوق مدنی و سیاسی و منشور اروپایی زبانهای محلی و اقلیت، تنها از زبان حمایت شده است، برخی از دولتها با تقلیل زبانهای موجود به لهجه یا گویشی از زبان رسمی [می کوشند] آنها را از حمایتهای مندرج در اسناد بین المللی محروم نمایند. در برخی موارد اطلاق لهجه و گویش بر یک زبان بیش از آنکه بنا به دلایل علمی باشد، علتی سیاسی و تاریخی دارد "23.
چندی پیش در راستای حقوق مطرح شده و با دغدغهی حفظ و اعتلای زبان اورامی ( ههورامی ) نوشتهای تحت عنوان " تصحیح یک اشتباه و یادآوری یک وظیفه " برای سایت کومهکال ارسال کردم، که لب مطلبش عبارت بود از اینکه: اورامی زبان است۲۴، نه لهجه؛ و حفظ و اعتلای آن وظیفهی ماست. در پایان نیز در راستای وظیفهی مورد اشاره چند پیشنهاد مطرح شده بود؛ که با تذکر برخی از دوستان گرانقدر متوجه شدم یکی از موارد مهم از قلم افتاده و بدان اشاره نشده است؛ که در اینجا مناسب دیدم آن را همراه با سایر پیشنهادها ذکر نمایم. به امید اینکه همگی ـ به خصوص کسانی که دغدغهی حفظ و اعتلای زبان اورامی را دارند ـ در حد توان به وظیفهی مذکور عمل نماییم؛ و مسولین مربوطه نیز با همکارى و اجرای اصل فراموش شدهی پانزدهم قانون اساسی، زمینهى تحقق آنها را فراهم نمایند.
1 ـ تشکیل کانونها، انجمنها و… که در زمینهی زبان و ادب اورامی فعالیت داشته باشند.
۲ ـ اهتمام دانشجویان رشتههای مرتبط با زبان، به نوشتن پایان نامههای تحصیلی دربارهی حوزههای مختلف زبان اورامی.
۳ ـ تدریس دو واحد درسی اختیاری زبان اورامی در دانشگاه پیام نور پاوه ( مرکز اورامانات ) در راستای اجرای مصوبهی شورای عالی انقلاب فرهنگی مبنی بر تدریس دو واحد درسی زبان و گویشهای محلی در دانشگاهها
4 ـ تدریس و آموزش زبان اورامی در مدارس پاوه و روستاهای اورامی نشین اطراف {در کنار زبان فارسی}.
۵ ـ کسب مجوز نشریات به زبان اورامی.
۶ ـ برگزاری کلاسها و دورههای آموزش زبان اورامی.
۷ ـ نوشتن یادداشتها، پیامکها، نامهها و… به زبان اورامی.
۸ ـ پخش برنامهای رادیویی به زبان اورامی در پاوه.
پاوه ـ حیدر غلامى 1831388 / برگرفته از سوره هه راله
منابع:
۱ ـ ایدئولوژی شیطانی، د. عبدالکریم سروش، انتشارات صراط، چاپ هفتم ۱۳۷۹، ص ۱۵
۲ ـ همان منبع، ص ۱۶
۳ ـ دائره المعارف ناسیونالیسم، زیر نظر الکساندر ماتیل، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، چاپ اول زمستان ۱۳۸۳
ـ نظریههای ناسیونالیسم، اوموت اوز کریملى، مترجم محمد علی قاسمى، موسسهى مطالعات ملى، چاپ اول ۱۳۸۳، ص ۲۷۱
ـ اقلیتهان محمد رضا خوبروى پاک، انتشارات شیرازه، چاپ اول ۱۳۸۰، ص۱۶ ـ ۱۸
ـ مقدمهای بر ایدئولوژیهاى سیاسى، رابرت اکلشال و ریچارد جی و…، مترجم محمد قائد، نشر مرکز، چاپ دوم ۱۳۸۵، ص۲۰۴ ـ ۲۰۶
۴ ـ ناسیونالیزم و سهفهر، مهریوان وریا قانع، له بلاوکراوهکانی نیوهندی رهههند، سلیمانى ۲۰۰۵، ص ۴۱ ـ ۴۲
۵ ـ قوم شناسى سیاسى، رولان برتون، مترجم ناصر فکوهى، نشر نى، چاپ دوم ۱۳۸۴، ص ۲۴۴ ـ ۲۴۵
ـ نظریههای ناسیونالیسم، اوموت اوز کریملى، مترجم محمد علی قاسمى، موسسهى مطالعات ملى، چاپ اول ۱۳۸۳، ص ۲۲۱ و ۲۶۲
ـ ناسیونالیسم، ارنست گلنر، مترجم سید محمد علی تقوى، نشر مرکز، چاپ اول ۱۳۸۸، ص ۱۱۸
ـ قومیت و قومگرایى، حمید احمدى، نشر نى، چاپ پنجم ۱۳۸۴، ص۱۴۷ و ۱۵۲
ـ ناسیونالیزم و سهفهر، مهریوان وریا قانع، له بلاوکراوهکانی نیوهندی رهههند، سلیمانى ۲۰۰۵، ص ۴۶
۶ ـ نظریههای ناسیونالیسم، اوموت اوز کریملى، مترجم محمد علی قاسمى، موسسهى مطالعات ملى، چاپ اول ۱۳۸۳، ص ۱۰۹
۷ ـ همان، ص۲۶۲
۸ ـ بیگانه، مرتضی مردیها، مجلهی مدرسه، سال اول شمارهى دوم پاییز۱۳۸۴
۹ ـ حمایت از حقوق اقلیتها در حقوق بین الملل، نشر نور علم، چاپ اول۱۳۸۵، ص۱۵۹
۱۰ ـ همان، ص۱۵۹ ـ ۱۶۰
۱۱ ـ بیگانه، مرتضی مردیها، مجلهی مدرسه، سال اول شمارهى دوم پاییز۱۳۸۴
۱۲ ـ نظریههای ناسیونالیسم، اوموت اوز کریملى، مترجم محمد علی قاسمى، موسسهى مطالعات ملى، چاپ اول ۱۳۸۳، ص۲۶۲
۱۳ ـ بیگانه، مرتضی مردیها، مجلهی مدرسه، سال اول شمارهى دوم پاییز۱۳۸۴
۱۴ ـ قوم شناسى سیاسى، رولان برتون، مترجم ناصر فکوهى، نشر نى، چاپ دوم ۱۳۸۴، ضمیمهها، ص۲۴۶
۱۵ ـ چهار گفتار دربارهى زبان، محمد رضا باطنى، انتشارات آگاه، چاپ اول۲۵۳۵ن ص ۵۰ ـ ۵۱
۱۶ ـ هویت ملى وپروژهی ملت سازى، داریوش آشورى، مجلهی مدرسه، سال اول شمارهى دوم پاییز۱۳۸۴
۱۷ ـ قوم شناسى سیاسى، رولان برتون، مترجم ناصر فکوهى، نشر نى، چاپ دوم ۱۳۸۴، ضمیمهها، ص۲۴۶ ـ ۲۴۵
۱۸ ـ نظریههای ناسیونالیسم، اوموت اوز کریملى، مترجم محمد علی قاسمى، موسسهى مطالعات ملى، چاپ اول ۱۳۸۳، ص۲۷۳
۱۹ ـ چهار گفتار دربارهى زبان، محمد رضا باطنى، انتشارات آگاه، چاپ اول۲۵۳۵ ص ۵۱
۲۰ ـ حمایت از حقوق اقلیتها در حقوق بین الملل، نشر نور علم، چاپ اول۱۳۸۵، ص ۳۰۴
۲۱ ـ همان، ص ۳۰۵ ـ ۳۰۶
۲۲ و ۲۳ ـ همان، ص ۲۸۵
۲۴ ـ واج شناسی زایشى گویش پاوهاى، شهرام نقشبندى، پایان نامهى کارشناسى ارشد، دانشگاه علامه ۱۳۷۵
ـ دستور زبان هورامى ( گویش پاوهاى )، منصور سلیمى، پایان نامهى کارشناسى ارشد، دانشگاه فردوسى مشهد ۱۳۸۰
ـ آوا شناسی زبان اورامى ( پاوه )، سعدى سپنجى، پایان نامهى کارشناسى ارشد، دانشگاه رازى کرمانشاه ۱۳۸۸
ـ کردها و کردستان، درک کینان، مترجم ابراهیم یونسى، موسسهی انتشارات نگاه، چاپ دوم۱۳۷۶ ، ص ۳۴
ـ کردان گوران و مسالهى کرد در ترکیه، گ. پ. اکو پوف ( هاکوپیان ) م. ا. حصارف، مترجم سیروس ایزدی، انتشارات زوار، چاپ اول ۱۳۸۶، ص ۷۴ و ۷۵
ـ تاریخ معاصر کرد، دیوید مک داول، مترجم ابراهیم یونسى، نشر پانیذ، چاپ دوم۱۳۸۳ ، ص ۵۲ و ۴۶
سلام
ممنون کاک حیدر جزاکم الله
به راستی زامی دلمان هه میسان کولایه وه
این کلمه حقوق اقلیت ها چقدر ادمو رنج میده