اندیشه

تهاجم علیه سنت

تهاجم علیه سنت

استاد محمّد غزالی

در شرایط کنونی رویارویی ها و حملات سختی علیه سنت رسول خدا صورت می گیرد . حملاتی بسیار غیر عالمانه و به شدت غیر منصفانه ، تا جایی که برخی از جماعت ها را می شناسیم که مدعی کافی بودن قرآن می باشند!؟

اگر خواست و آرزوی آن گونه جماعت ها برآورده می شد هم قرآن و هم سنت از بین می رفتند؛ زیرا تلاش برای از بین بردن سنت زمینه ای است برای از بین بردن همه دین.

اگر رویارویی با سنت بر اساس اصول علمی قرار می داشت، لازم بود که درس تاریخ را از برنامه های آموزشی تمامی کشورهای دنیا حذف کنید ! چرا تدریس تارخ را در عین اینکه برای خود دانش است می پذیرند و اهتمام لازم را به آن می دهند ، در حالی که راهکارها و مبانی اثبات حوادث تاریخی با طرق اثبات حدیث نبوی مساوی و در مواردی به مراتب کمتر از آن است ؟!

قضیه دیگری که می خواهیم آن را مطرح نماییم این است که: چرا سیره و زندگانی بزرگان و سخنان ایشان نقل و نوشته می شوند و پیروانشان آنها را برای جلب توجه مردم به صورت های مختلف بیان می نمایند ، اما چرا انبیاء الهی و رأس ایشان رسول گرامی اسلام که از جهت احترام و منزلت و تبیین و معنویت و جهاد و اخلاص و صداقت بر همه ایشان برتری دارد، از این حق محروم می شوند؟!

برخی از آدم های ابله انبیاءرا بلند گوهایی برای جبرییل امین وحی تصور نموده که تنها آنچه را برایشان القا کرده بازگو نموده اند! و پس از آن که او رفت به حد آدم های عادی سقوط می کنند و نورشان خاموش می شود؟! این چه نوع بینش و نگرش پوچ و بی ارزشی به انبیای الهی است؟!

پیامبران رادمردانی بزرگ بوده اند که خداوند آنها را به خاطر صفای فطرت و تزکیه قلب و گرانقدری شخصیت، از میان هزاران انسان برگزیده است.

وحی که بر ایشان نازل می شود ، همه وجود ایشان را فرا می گیرد و با نوع زندگی ایشان هم آوا می شود و شعله های آن ایمان و اخلاق و رفتارشان را اصلاح می گرداند. اگر ایشان اسوه و قدوه نباشند چه کسی می تواند اسوه دیگران شود ؟

ادبا و شعرایی که کارشان به سخن گفتن ختم می شود ؟ سیاستمداران مکار و حیله گر ؟ یا رهبرانی خونخوار و خودکامه ؟ به راستی داوری انسان ها گاهی بیش از حد شگفتی برانگیز است !!خداوند نام هیجده نفر از هدایت گران گذشته را بیان نموده و سپس خطاب به آخرین هدایت گر می فرماید : ( أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهِ قُلْ لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلا ذِکْرَى لِلْعَالَمِینَ)انعام/۹۰ ((آنها کسانی هستند که خداوند هدایتشان نموده ، پس در راه هدایت ایشان گام بردار ! بگو من پاداش و مزدی را از شما طلب نمی کنم ، این قرآن چیزی به غیر از یاد آوری برای جهانیان نیست .))

هر گاه انسان کاملی همچون محمد (ص) در میان بشریت به وجود آید که شمایل و ویژگی های همه رسالت ها و رسولان را دارا باشد ، کلمات و عبارات پر از حکمت و خیر و مصلحت از زبان او جاری شود ، بتواند با تلاش و مجاهدت بسیار همه نیرو ها و اسباب لازم را برای قلع و قمع خودکامگی خود کامگان گرد هم بیاورد و قید و بند ها را از دست و پای ملت ها باز نماید و زمینه را برای ظهور حق و حقیقت که از همه جا رانده شده ، فراهم سازد … اگر خداوند بشریت را به وجود چنان انسان عابد ، صالح ، مجاهد ، ناصح و مربی مفتخر فرماید ، اما انسان مغرور و درمانده ای بیاید و بگوید : ما از اندیشه و کردار و سلوک او چیزی را بر نمی گیریم و به کلام او گوش فرا نمی دهیم ، در عین تلاش برای پنهان نگاه داشتن فریب کاری خویش بگوید :(( کتاب ما را کفایت می کند ؟!)) مگر سنت رسول خدا چیزی جز تبیین و تفسیر قرآن و تحقق اهداف و وصایای آن است ؟

عتاب و تصحیح مفاهیم:

ما در عین مورد عتاب قرار دادن جماعت های بسیاری که خود را به سنت منتسب می دانند و در ظاهر به آن تمسک می جویند ، بر این باوریم که نوع سلوک و رفتارشان یکی از عوامل روی گردانی برخی از مردم از ارزش ها و شک و تردید شان در مورد کارآیی آنهاست . ما از دو نظر آن جماعت ها را مستحق سرزنش می دانیم : یکم آنان سره و ناسره را با هم در می آمیزند و به دقت و درستی با روایت های مقبول و مردود آشنایی ندارند.

در مورد وضعیت اجتماعی زنان در اسلام ملاحظه می شود هر گاه دو حدیث یکی صحیح و دیگری ضعیف روایت شده باشد ، حدیث ضعیف را بر حدیث صحیح مقدم داشته اند ! در مورد رفتن زنان به قبرستان احادیث صحیحی آمده است ، اما برخی از اهل علم حدیث ضعیفی را که زنانی را که به قبرستان می روند مورد لعن و نفرین فرار داده ب همه آن احادیث صحیح مقدم داشته اند !

در مورد جواز رؤیت مردان توسط زنان همراه با شرم و فروهشتن چشمان احادیث صحیحی آمده است ، اما بعضی از اهل علم همه آن احادیث صحیح را کنار گذاشته و آثار و روایاتی بی اصل و اساس را ترویج می نمایند که ب پایه آنها زنان و مردان به هیچ وجه نباید یکدیگر را ببینند !!

تفسیر های بسیاری صورت گرفته و روایت های فراوانی روایت شده که : چهرۀ زنان عورت است و برداشتن نقاب از روی آن جرم و معصیت به شمار می آید ،در حالی که هیچ سنت صحیح و هیچ فقه استواری این گمان ها را مورد تأیید قرار نمی دهند .

این رکود و ناتوانی علمی در واقع زمینه ساز فرو پاشی اجتماعی در برابر یورش تمدن نوین بوده است . برای مثال قضیۀ ((مهریه )را که موضوع اجتماعی حساسی است مورد توجه قرار دهید ، احادیث صحیح بسیاری در مورد پرهیز از زیاده روی در آن آمده است ، برای مثال امام مسلم از ابوهریره روایت می نماید که :

((مردی نزد رسول خدا آمد و گفت : با زنی از انصار ازدواج نموده ام ، رسول خدا(ص)فرمود: مهریۀ او را چقدر قرارداده ای ؟ گفت : حدود هشتصد گرم نقره ! رسول خدا(ص) (با تعجب ) پرسید : هشتصد گرم ؟! انگار نقره را از کمر این کوه می کنید !!))

از ظاهر حدیث پیداست که رسول خدا (ص) آن مهریه را زیاد دانسته است . در مورد مقدار مهریه اصل بر آسان گیری است ؛ زیرا باید روش و سنت عملی رسول خدا (ص) در مورد همسران و دختران خویش الگو و سرمشق باشد .

در این ارتباط احادیث بسیاری روایت شده است که همۀ آن ها صحیح را کنار نهاده به روایتی چسپیده اند که می گویند : زنی با حضرت عمر (رضی) در مورد جواز زیاد بودن مهریه مجادله نمود و با استدلال به این فرموده خداوند،(( وآتیتم احداهن قنطارا )) حضرت عمر را محکم کرد.

این روایت دارای اسناد صحیحی نیست ؛ زیرا در رجال آن ((ضعف و انقطاع ))وجود دارد ، چنانچه از این موضوع در گذریم – که روا نیست – موضوع و معنای آیه نشان می دهد که به هیچ وجه برای استشهاد به جواز زیاد بودن مهریه به کار نمی آید ؛ زیرا آیه در ارتباط با کسی است که همسری را به جای همسر دیگر بر می گزیند و می خواهد مهریه ای را که به همسر متروکه داده است از او باز پس بگیرد . اما قرآن این عملکرد بی ارزش و خوار مردود می شمارد و این موضوع را تبیین می نماید که به هیچ وجه جایز نیست مرد چیزی را از همسر متروکه بگیرد ، اگر چه اموال زیادی را مهر او نموده باشد .

در عبارت آیه مبالغه وجود دارد ،اگر هم وجود نداشته باشد به قضیه ای غیر از تشکیل خانواده و ازدواج ارتباط دارد .در واقع به وسیله نهی از آن می خواهد از عفت و پاک دامنی مردان و زنان و بستن در های حرام و گشودن در های حلال و حمایت از مصونیت زنان در برابر پدیده خود فروشی و باتلاق انحراف ، ارتباط پیدا نماید. ملاحظه می شود که احادیث ضعیف بسیاری بر باور ها و رفتار های اجتماعی مسلمانان سایه افکنده و احادیث صحیح و حتی متواتر را در انزوا قرار داده اند ! برای مثال به مخالف با حضور زنان برای اقامه نماز در مساجد توجه کنید !این برداشت از احادیثی صورت گرفته است که راویان احادیث صحیح آنها را روایت نکرده اند ، اما در عین حال عملا از حضور زنان در مساجد جلوگیری می شود و احادیث صحیح و متواتر در رابطه با این موضوع را که به یکی از مهم ترین عادات اسلامی مربوط می شود کنار نهاده شده اند . در واقع دخل و تصرف در سنت به این صورت به هیچ وجه امکان ندارد که بر پایه دینداری درست و راه کاری صحیح قرار داشته باشد.

موضوع دوم که جا دارد مشغولین به سنت را به خاطر عموم مورد ملامت قرار داد، ضعف و کوتاهی آنان در عرصه معرفت و داشتن معلومات قوی و استوار در فقه قرآن کریم مسائل زمانی و مکانی پیرامون آن مورد استناد قرار می دهند و روایات دیگری را در ارتباط با همان موضوع که ممکن است آن را مورد تایید قرار دهد یا آن را مردود شمارد توجه قرار نمی دهند.

به دو نمونه که برای خود من در قاره و در شرایطی که به امور مربوط به دعوت و تبلیغ اشتغال داشتم پیش آمده توجه کنید :

روزی خطیبی که مدعی پیروی از تفکر (( سلفی )) بود ، بر بالای منبر خطابه رفت و به مناسبت میلاد نبوی روایتی را برای مردم نقل می کد که بر اساس آن پدر رسول خدا(ص) جهنمی و در آتش دوزخ قرار داشت ، اما من نیز در سخنان خود گفتم : که آن روایت با آیه زیر در تضاد است که خداوند می فرماید: (مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولا)اسراء/۱۵

((ما تا پیامبری را نفرستیم ، مجازات کننده نخواهیم بود.))

زیرا این موضوع به اثبات رسیده که رسولی برای هدایت نسل پدران اصحاب رسول خدا(ص) فرستاده نشده است ؛ زیرا می فرماید:( لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أُنْذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ )یس/۶

((تا به ملتی که به پدرانشان هشدار داده نشده و در غفلت قرار داشته اند هشدار بدهی .))

(لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أَتَاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ ) سجده /۳

(( تا ملتی را که پیش از تو هشدار دهنده ای به میان شان نیامده هشدار بدهی ، تا شاید راه هدایت را هدایت را پیش بگیرند .))

این بدان معناست که عبدالله ، پدر رسول خدا (ص) و امثال او مورد عذاب قرار نمی گیرند و به دوزخ برده نمی شوند . همین تضاد با آیات برای نقض حدیث و زیر سؤال بردن صحت آن کفایت می کند ؛ زیرا علمای علم الحدیث ، حدیثی را که با نصی صحیح تر و موثق تر باشد مردود میشمارند . در برابر حکم قرآن هیچ حکم دیگری حق عرض اندام را ندارد . شاید راوی آن روایت بر این مبنا که همه مشرکین اهل عذاب هستند ، آن روایت را فهمیده باشد و استثنای اهل فترت رحمی بالاتر از عدالت است ،به همین خاطر حدیث را برای تأکیدی بر معنای اول تأویل کرده است . به هر صورت نقل این چنین روایتی در خطابه ای عمومی و در مراسم جشن میلاد رسول خدا ( ص) چیزی بی خردی و ناآگاهی بسیار نیست !

روزی سخنران دیگری که از تصوف دم می زد ، می گفت : ((خداوند خود در شب معراج بر رسول خود فرود آمد و بر او وحی نمود ! )) به مردم گفتم : آنچه در مورد آمده مربوط به حال خواب و رؤیا بوده است ، در عین حال علمای حدیث به شدت این روایت را نادرست می شمارند و آن را از جملۀ برخی از اندک لغزش های راوی آن به شمار می آورند .

ملاحظه می شود که سازمانهای انتشارات نسخه های بسیاری از کتاب ((موطأ )) امام مالک و صحیحین امام مسلم و امام بخاری را در اختیار عامۀ مردم می نهند و در بسیاری از موارد مردم احادیثی را نقل می کنند که هی تناسبی با سطح علمی ایشان ندارد؛ زیرا چنانچه عالمی فقیه و متخصص حدیث را نقل ننماید و یا با شرح و توضیحی که معنا یآن را روشن گرداند همراه نباشد ممکن است زمینه را برای فتنه و انحراف فراهم سازد! بسیاری از نیمه عالم ها به سبب ضعف معرفت علمی و نگرش محدود خود نسبت به حدیث و سنت رسول خدا ( ص ) نموده عملکردهای نادرست از خود نشان داده اند .

خلاصۀ سخن این است که اطاعت از رسول خدا (ص ) بخشی از اطاعت از خداوند است :

(وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ) آل عمران /۱۳۲

(( از خداوند و پیامبر اطاعت کنید ، به این امید که مورد رحمت قرار گیرد .))

(مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا) نساء /۸۰

((هر کس از پیامبر اطاعت کند به راستی خداوند را اطاعت نموده است .))

حقایقی ارزشمند :

این سخن و ادعای که رسول خدا (ص) در مواردی که امر فرموده یا نهی به عمل آورده جایز است ،به اتفاق همه مسلمانان کفر است .

برای آگاهی از آنچه پیامبر ( ص) فرموده اند ، تلاش ها و زحماتی انجام گرفته که در مورد هیچ یک از میراث های تاریخی و فرهنگی بشری سابقه نداشته است ، آن تلاش ها به پاره ای از حقایق ارزشمند فقهی منجر شده که عبارتند از :

۱ – در سنت رسول خدا (ص) مواردی وجود دارد که از نظر لفظ و معنی هر دو (( متواتر )) هستند . این نوع از سنت از این نظر که احکام آن را به هیچ وجه نمی توان مردود شمرد با قرآن مشابهت دارد . این نوع از روایات و احادیث در سنت رسول خدا بسیارند و بخش زیادی از احکام شریعت بر اساس آنها قرار گرفته اند . این درست نیست که در سنت رسول خدا نوع متواتر بسیار محدود هستند ، شاید این محدودیت در مورد تواتر لفظی صدق بنماید اما آنچه که از نظر معنی متواترند پایه بسیاری از مقررات فقهی می باشند . واقعیت آن است که ((اخبار آحاد)) از نظر علمی بخش مهمی از سلوک اسلامی را تشکیل نمی دهند و همه آنچه که جزو ضروریاتند بر پایه نصوص ثابت و یقینی قرار گرفته اند .

۲- اکثریت امت مسلمان ((سنن آحاد)) را پذیرفته و آنها را به عنوان مبنای حکم شرعی که به وسیله آنها خداوند را عبادت می نماییم . حتی برخی سنن آحاد را که صحیح باشند مفید یقین می دانند که به تواتر منتهی می شوند ، ولی اکثریت علما سنن آحاد را برای احکام عملی و فروع فقهی قابل قبول می دانند . اما در عرصه عقاید که لازم است بر پایه قطعی بودن و یقین و اطمینان خاطر باشد ، سنن آحاد را نقل نمی کنند ،این بدان معناست که سنن آحاد صرفاً علمی هستند و بس.

در کنار اتفاق نظر فقها در مورد این که سنت آحاد در إفادۀ حکمی شرعی قرینه قابل قبول هستند ، تعدادی از علما در صورت وجود قرینه قوی تر در إفاده حکم از آنها صرفنظر می نمایند . برای مثال امام مالک بر این باور است که عمل اهل مدینه دلالتش از سنت آحاد – در هر منزلی از صحت که باشد – بیشتر است .

علمای حنفی نیز بر این باورند که احادیث آحاد به منزلی نمی رسد که به تنهایی بتوانند (( فرض )) بودن و ((حرام )) گردانید چیزی را ثابت کنند بلکه احکامی پایین تر از آن را به اثبات می رسانند ،برخی هم راه افراط را در پیش گرفته و قیاس قطعی را برتر از سنن آحاد به شمار می آورند.

تحقیق و تلاش در عرصه (( علم سنت )) کار هر کسی نیست و عالمان و متخصصان خاص خود را می طلبد . در این عرصه صدور احکام و اظهار نظر های غیر علمی و عجولانه عده ای از آدم های سفیه و افسار گسیخته که کنار نهادن سنت مبارک رسول خدا (ص) را جایز می شمارند و دروغ پنداشتن احادیث بر پایه هوای سرکش نفسانی را امری عادی می انگارند به هیچ وجه قابل قبول نیست. به راستی فقه بدون سنت و سنت بدون فقه بی معنا هستند ؛ زیرا اسلام بر پایه دو رکن کتاب و سنت قرار دارد و در این ارتباط است که امام شهید ، حسن البنا می فرماید :

(( قرآن کریم و سنت مطهر در عرصه شناخت احکام اسلام مرجع همه مسلمانان می باشند . قرآن نیز بر اساس قواعد بان عربی بدون تکلف و تحریف فهمیده می شود و در فهم حدیث به علمای متعهد آن مراجعه می شود .))

——————————————————————————

منبع : مبانی وحدت فکری ، فقهی و فرهنگی مسلمانان

مؤلف : استاد محمّد غزالی

مترجم : عبدالعزیز سلیمی

انتشارات : نشر احسان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا