دعوت و داعی

رهنمود هائی از استاد ناصر سبحانی

بسم الله الرحمن الرحیم

تهیه و تدوین: عزیز صادقی

۱ – شخصیّت یک مؤمن عبارت است از قرآن ؛ یعنی باید فرد به حالتی برسد که ، بتوان گفت قرآن شخصیّت این مؤمن است و هر کس در حد خودش باید شخصیّت قرآنی داشته باشد .

 

۲ – دعوتگری که می خواهد دیگران را به راه عبودیت بکشد ، باید هر شب بخشی از آیات قرآن را تلاوت کند . این آیات را می تواند به صورت عادی در غیر نماز یا هنگام نماز نافله بخواند ، همچنین می تواند بخشی از این آیات را در نماز مغرب و عشاء بگنجاند .

 

 

۳ – عبودیّت عبارن است از فرمانبردار بودن بی چون و چرا از دین خدا ؛ دین خداوند مترادف است با قوانینی ، که انسان را برای درست استفاده کردن از مظاعر رحمت خداوند در زمینه ی تزکیه ی نفس ی نفس هدایت می کند ؛ یعنی انسان از لحظه ی پا نهادن به دوران آگاهی تا وقتی که می میرد ، بایستی زندگی اش عبارت از اطاعت بی چون و چرا باشد و این هدف آفرینش وی است .

 

۴ – توحید الوهیت عبارتست از انتقال از شرک به توحید ، که به تغییر و تحوّلی اساسی و بنیادی در زندگی انسان می انجامد ، بگونه ای که واقعیت زندگی انسان به واقعیتی دیگر و راه وروش زندگی وی به راه و روشی دیگر مبدل می گردد . این تغییر و تحوّل همه ی افکار ، اندیشه ، اعمال و زندگی انسان را در بر می گیرد و این همان چیزی است که همه ی پیامبران خدا ( ع ) برای دعوت به آن آمده و همه ی داعیان الی الله باید این را وظیفه ی اصلی خود بدانند .

 

 ۵ – هدایت به این معنی نیست که خداوند انسان را بر راه راست و صراط مستقیم قرار دهد و بعد وی  را به خود واگذارد ، بلکه بعد از آن در تمامی لحظات و مرحل طول مسیر و طی طریق ، خداوند هادی همراه انسان بوده و توفیقات و روشنگری های لازم را شامل حالش می کند . این است که مؤمن عبارت « اهدنا الصراط المستقیم » را دائم بر زبان دارد ، و وقتی کسی با تمام نیرو و توانش برای ادای مسئولیت و وظیفه ی بندگی خود می کوشد و خود را به رنج و مشقت می اندازد ، خداوند هم طی طریق و استقامت بر آن را برایش تضمین می کند و بر هدایتش می افزاید . « والذین إهتَدوا زَادَهُم هدی »

 

۶ – موضعگیری در برابر الوهیت خداوند باید عملی و در بطن زندگی باشد ، و این یعنی اطاعت بی چون وچرا از خداوند و استعانت و طلب یاری از وی برای توفیق در این اطاعت ، که می شود عبادت و استعانت .

 

۷ – سر چشمه ی کلیه ی فسادها جهل و تبعیت از هوی و هوس می باشد .

 

۸ – چون خالق انسان تنها خداست و انسان فقط از مظاهر رحمت او برخوردار است ، پس مسئولیت انسان فقط در برابر خدا بوده و استعانت و یاری برای توفیق در عبودیت فقط از سوی اوست و فقط اوست که بر کائنات و مخلوقات تسلط و سیطره ی کامل دارد ؛ در نتیجه در روز جزا و حساب و کتاب فقط او مالک و فرمانرواست و همه چیز در ید قدرت اوست .

 

۹ – حیات دارای دو جنبه است ، حیات جسمی و حیات معنوی ؛ حیات معنوی عبارت است از دارا بودن بینش و فهم دینی همراه تسلیم کامل به اوامر و نواهی آن بینش و جهت گیری بر اساس آن در واقعیت زندگی .

 

۱۰ – عبودیت حقیقی منتها درجه ی خشوع و خضوع در برابر خداوند است .

 

۱۱ – انسان مؤمن در برابر سایر مؤمنین با تواضع و فروتنی برخورد می کند زیرا آنها هم مثل خود او صاحب عزّتند ، امّا نسبت به کافرین بر او واجب است که با شدّت برخورد کند و عزّت داشته باشد زیرا آنها از عزّت بی بهره اند .

 

۱۲ – همهی انسانها دو تولد دارند ، تولدی که از مادر می زایند و بستگانی همچون پدر ، مادر ، برادر ، خواهر و … می یابند . تولد دیگر تولدیست که هنگام پذیرش ایمان از مادر ایمان می زایند در این تولد انسان بستگانی از انس و جن و ملائکه و سایر موجودات خدا می یابد و اینگونه آیه ی « إنما المؤمنون إخوه » تحقق می یابد و این تولد هرگز مرگی در پی ندارد .

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا