سه پایه دعوت و پیامی به دعوتگران ناامید
سه پایه دعوت و پیامی به دعوتگران ناامید
نویسنده: عباس السیسی / مترجم:محمود محمودی
بدترین حالتی که داعی به گرفتار می شود، این است که باطن او خلاف ظاهرش باشد! و بدون علم شرعی اقدام به صدور فتوا نماید!
داعی موفق و درستکار کسی است که سخن خود را جایی که مؤثر و مفید است، بگوید چون سخن گفتن نوعی دعوت است و هر اندازه که مستمع، هوشیار و بیدار باشد، سخن در او اثر گذارتر خواهد بود و وقتی بر درب دل می زند، درب را به رویش می گشایند!
عیب کسانی که اقدام به دعوت فردی می کنند، این است که نمی توانند مدتی طولانی صبر نمایند تا خدای متعال دل های مردم را نصیبشان گرداند!
داعی هنگامی موفق می شود که در ذهن و جان او این حقیقت جای بگیرد که دعوت یکی از نوامیس الهی است و باید تغذیه گردد و ویژگی های انسانی باید با تأنی و تدریج رشد نمایند تا دعوت بتواند به ارامی از این ویژگی ها بهره ببرد و رشدی طبیعی داشته باشد.
اگر دین های الهی توفیق یافته اند و گروه های اهل ایمان پیرامون آن ها شکل گرفته اند، به این جهت بوده است که موضوع کار و محور فعالیتشان، نفس بشر بوده است. از این رو نباید تعالیم دینی را ارایه هایی بدانیم که در جشن زندگی بر پیکر دین پوشانده اند! بی گمان اصلاح درونی برای چیره شدن خیر بر شرّ، اولین مبنای کار است: « إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ » رعد /۱۱
« خداوند حال و وضع هیچ قوم و ملّتی را تغییر نمیدهد ( و ایشان را از بدبختی به خوشبختی ، از نادانی به دانائی ، از ذلّت به عزّت ، از نوکری به سروری ، و . . . و بالعکس نمیکشاند ) مگر این که آنان احوال خود را تغییر دهند»
قانع کردن همزمان قلب و عقل و اهتمام دادن به ضمیر و ارزش ها و شوق های روحی و آرمان های آینده ی انسان، باعث می شود روان او متعادل گردد و روحش به آرامش برسد. پیامبر (ص) فرموده اند: « با مردم الفت بگیرید و با آن ها با تأنی رفتار کنید و برای دعوت کردنشان بر آن ها یورش نبرید! اگر شهر نشینان و روستاییان روی زمین را مسلمان شدن نزد من بیاورید، برایم خوشایند تر از این است که فرزندان و زنانشان را اسیر بیاورید و مردانشان را از دم تیغ بگذرانید! ».
پیامبر (ص) می فرماید: « هر کار پسندیده ای، صدقه است و یکی از کارهای پسندیده این است که با چهره ی گشاده با برادر دینی خود رو به رو شوید و از دلو خود در ظرف برادر دینی خود بریزید. »
خداوند می فرماید:
« قَالُوا رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَکُمْ بِوَرِقِکُمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِینَهِ فَلْیَنْظُرْ أَیُّهَا أَزْکَى طَعَامًا فَلْیَأْتِکُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَلْیَتَلَطَّفْ وَلَا یُشْعِرَنَّ بِکُمْ أَحَدًا » کهف/ ۱۹
« گفتند : پروردگارتان بهتر ( از همه ) میداند که چقدر ( در خواب بودهاید و در اینجا ) ماندهاید . ( یکی پیشنهاد کرد و گفت : ) سکهی نقرهای را که با خود دارید به کسی از نفرات خود بدهید و او را روانهی شهر کنید ، تا ( برود و ) ببیند کدامین ( فروشندهی ) ایشان غذای پاکتری دارد ، روزی و طعامی از آن برایتان بیاورد . امّا باید نهایت دقّت را به خرج دهد و هیچ کس را از حال شما آگاه نسازد . »
جوانان مادر حالت ناکامی عاطفی به سر می برند! و باید برای برداشته شدن باز دغدغه های زندگی از دوش آن ها و کنار زدن ابرهای ابهام آلود آینده، از جهت روحی تقویت شوند تا بتوانند برخیزند و به سوی نور سپیده دم و پرتو آفتاب رهسپار شوند و همای حق و قدرت و حریت بر بلندای این نور پر بگشاید!
بسیاری از دعوتگران در مورد امت اسلام می گویند:
امتی است که فقط حرف می زند! یا امتی که هیچ چیز را جدی نمی گیرد! یا امتی است که از دست رفته است! یا امتی است که به دنبال خیالات می رود! و …
داعی اگر داعی است، چگونه باید چنین چیزی بگوید؟ و با چنین نگرشی چگونه می تواند فعالیت نماید و به کار خود امیدوار باشد؟
جوان امروز خلأ روحی خود را با چیزهایی پر می کند که ویرانگر روح است! چون به بازی و سرگرمی و کارهای بی ارزش و بی بندوباری و باده گساری پناه میبرد! اما مردم با چشم احترام می گذارند و آزارشان نمی دهند و حتی در صورت نیاز به آن ها خدمات انسانی ارائه می نمایند.
دعوت سه پایه دارد:
۱- برنامه ی کامل که نشانه ی آن وضوح و شمول و تأثیر گذار بودن است.
۲- سربازی گری کامل که نشانه ی آن ایمان و محبت و فداکاری است.
۳- رهبری کامل که نشانه ی آن اخلاص و کفایت و دور اندیشی است.
گاهی اتفاق می افتد که برخی از پیروان جماعت های اسالمی به تجریح برخی از علماء و رهبران می پردازند و اتهاماتی به آن ها وارد می کنند که دلیل یقینی برای اتهاماتشان ندارند و اغلب این اتهامات ظنی هستند و برپایه ی تعصب های قومی و فقهی و حزبی یا ناآگاهی از شرایط تارخ عصر آن بزرگواران، شکل گرفته اند. اگر قرار باشد ما _ با این تهیدستی خود _ به طعن و سرزنش بزرگواران بپردازیم و رعایت جانب ادب ار نکینیم، دیگر برای اسلام که رهبر و عالمی باقی نخواهد ماند!
وقتی از یک فرد مسلمان خواسته می شود دریک فعالیت اسلامی _ حتی اگر یک فعالیت خدماتی باشد _ شرکت نماید، بلافاصله می گوید: « مرا دعوت نکرده اند » و اکثر آن ها در پاسخ این درخواست، همین جواب را یم دهند این عبارت خیلی ذهن مرا به خود مشغول ساخته است و دریافته ام که اگر ان ها با عبارت : « مرا دعوت نکرده اند » پاسخ می دهند، معذور هستند چون « اصلا دغدغه ی دعوت ندارند » تا چنین دغدغه ای ان ها را به حرکت بیندازد و آگاه و بیدارشانسازد و به عمل و جهاد وادارد. فرق ما و آن ها در این است که « ما اهل دعوت هستیم » و آن ها اهل دعوت نیستند!
فرصت حضوریک فرد را غنیمت می شمارم و در صدد بر می آیم با او آشنا شوم و لذا بلافاصله با لبخندی به سوی او می روم و از او می پرسم: شما برادر بزرگوار اهل « رشید » هستید؟ او نیز در پاسخ می گوید: خیر، اهل « اسکندریه » هستم. از او می پرسم: مگر شهر « رشید » وحشت انگیر است؟ و او با لبخند پاسخ می دهد: منظور من این نبود. به او می گویم: چقد زیبا بود اگر در پاسخ من می گفتی : دوست داشتم اهل « رشید» می بودم اما در حقیقت من متولد « اسکندریه » هستم. و به این ترتیب بعد از باز شدن باب آشنایی، بحث مناسبی را با او شروع می کنم.
دعوت به سوی خدا یک هنر متعالی است که از عقیده الهام یم گیرد و احساسات پاک و لطیف به آن تنوع و تازگی می بخشد و مهارت های ابداع گرایانه به آن ها تجلی می دهد و جامه ی یک روح نورانی بر تن ان ها می کند!
بعضی از خطبای جمعه غافل می شوند و به سخنانشان طول یم دهند و به تکرار موضوعات می پردازند و از هر دری سخن می گویند و بالای سر خودشان پنکه های سقفی می جرختد و توجه ندارند که عده ای نماز گزاران در خارج مسجد زیر گرمای آفتاب می سوزند! بعد از پایان نماز، مردی بی سواد که از شدت پیری، پشت او خم شده است، نزد خطیب می رود و به او می گوید: جناب شیخ! خیلی طول دادی؛ کلام خدا مختصرتر از این ها است!
باید بزرگسالان را از طریق یاد آوری بهشت و دوزخ، دعوت کرد تا احساس و اندیشه ی آن ها روی سرنوشت و سرانجام، متمرکز گردد اما در دعوت جوانان باید اسلوب عقیدتی و تاریخی را نیز افزود و ویژگی های فراگیر اسلام را برایشان توضیح داد تا بتوانند آینده ی آرمانی خود را در آن بیابند و امید پیدا کنند که سعادت مندانه و با عزت آن را در زندگی به کار برند.
اغلب افراد بیداری اسلامی در سایه زندگی می کنند و فعالیت دعوی را در یک چهارچوب معین، ترجیح می دهند و فعالیت اسلامی را نهایتا” به درس و کلاس و همایش محدود می سازند چون مطابق « تربیت کهفی » _ تربیتی که بارزترین خصوصیت آن انزوا و کناره گیری از رویدادهای اجتماع است. _ بار آمده اند. این نوع تربیت از فرد، یک شهروند صالح می سازد، اما شهروندی خنثی که جز با دستور، حرکت نمی کند. مسلما” این یک انحراف واضح در اجرای برنامه ی تربیت اسلامی محسوب می گردد.
___________________
منبع: راهی به سوی دل ها / مؤلف: عباس السیسی / مترجم:محمود محمودی / انتشارات: نشر آراس/ اول ۹۰ / سنندج