سياسي اجتماعي

از تئو کراسی تا پلورالیسم ( خدا – مردم –

از تئو کراسی تا پلورالیسم ( خدا – مردم – حاکم )

اشاره :ازجمله شبهاتی که امروز ه اسلام را
بدان متهم میکنند ، این است که گویا اسلام غیرمسلمانان را به حساب نمی آورد و
ارزشی برای دیگران قائل نمی باشد. لذا جهت روشن شدن این موضوع  و ردّ این اتهام ، گفتگوی انجام شده با
استاد  فرهیخته آقای عبد الرحمن صدیق – که
این مسئله را به طور شایسته ای تجزیه و تحلیل نموده- به فارسی برگردانده ایم ،
امید است مورد استفاده واقع  گردد و در
راستای زدودن زنگار و غبار اتهام مذکور گامی برداشته  باشیم. 
انشا ء الله (مترجم)

س: میگویند :مسلمان ارزیابی
از پیش تعین شده برای طرف  مقابل و مخالفان
دارند، یعنی او دیدگاه و موضعی خاص 
وتغییر  ناپذیر برای مخالفین خود
دارد ودیگر امیدی باقی نمی ماند تا بتواند با غیر مسلمان ها  تعامل و همزیستی نماید  که این طرز فکر با مقوله  دمکراسی و جامعه ی مدنی  در تضاد کامل میباشد . زیرا مسلمان مادام مبنای
دیدگاهش را بر مؤ من  و غیر مؤمن بنا نهاده
،  پس غیر مؤمن ها از نظر او  هیچ ارزش واعتباری ندارند  و امکان همزیستی آنها در یک جامعه وجود ندارد ؟

عبد الرحمن صدیق : در
توضیح و رد این شبه که بسیار مهم است می گو یم : ما دو دایره ومقوله داریم :۱-
دایره تقییم (ارزیابی) ۲-دایره تعامل(برخورد و همزیستی)، که این دو، تفاوت بسیاری
با هم دارند ،  یعنی تقییم وارزیابی برای
کسی و گروهی مانع این نمی شود که تعامل و برخوردمان را با او بر اساسی پسندیده و
مسلمت آمیز تنظیم نمائیم ! اگر به کتاب خدا مراجعه کنیم این مسئله پر واضح است ،
قرآن در ارزیابی سرسخت ترین مخالفین خود که یهود است می فرماید: ((ای پیغمبر!)
خواهی دید که دشمن ترین مددم برای مؤ منان یهودیان ومشرکانند…)) (۱) و یا در
جایی دیگر می فرماید  یهودیان و مسیحیان
خشنود نخواهند شد ، مگر اینکه از آئین ایشان پیروی کنی …)) (۲) ولی با وجود این
دشمنی  سرسختانه وکینه  توزانه یهود و نصاری نسبت به مسلمین ، قرآن در
باب معامله با آنان این چنین می فرماید  
خداوند شما را باز نمی دارد  از
اینکه نیکی وبخشش کنید  به کسانی که به سسب
دین با شما  نجنگیده اند واز شهر
ودیارتان  شما را بیرون نرانده اند .
خداوند نیکو کاران را دوست می دارد .)) (۳) یعنی تعامل با ایشان بایستی بر اساس
برو قسط باشد.

پیامبر گرامی (ص) هم که مبین قرآن است واز
همه بیشتر و بهتر وحی را درک کرده اند ، هنگامی که وارد مدینه می شوند با یهود
ساکنان آن پیمانی متعقد  می نماید که در آن
آمده است : ‹‹ و أن یهود بنی عوف أمه مع المؤمنین = یهودیان نوادگان قبیله ی عوف
بسان مؤمنان امتی مستقل به حساب می آیند ›› و در یکی از بندهای قرارداد می نویسد :
‹‹ للیهود دینهم و للمسلمین دینهم = یهودیها آیین ویژه ی خویش و مسلمانان هم آیین
خاص خود را دارند ››. یعنی هر کدام در اجر و عمل به آیین خویش آزادند و هیچ کدام
نمی توانند دیگری را مجبور به پیروی از آیین خود نمایند و از این هم مهمتر اینکه
ما به کرات در سیره ی پیامبر بزرگوار خوانده ایم که : ‹‹ مات رسول الله (ص) و درعه
مرهونه عند یهود علی صاع من شعیر= یعنی پیامبر (ص) هنگامی که در گذشتند ، زره اش
در قبال منی از جو در گرو یک نفر یهودی بود .›› یعنی پیامبر (ص) یک من جو از یک
نفر یهودی قرض کرده بود و تا پس دادن آن زره خویش را در گرو آن نهاده بود . ما این
موضوع را بسیار ساده مرور کرده ایم ولی بایستی بدانیم که چرا پیامبر (ص) این کار
را می کند مگر از میان اصحاب کسی پیدا نمی گشت 
این مقدار جو را نه تنها به عنوان بدهی بلکه به عنوان هدیه هم خدمتشان
ببرند و دیگر نیازی به استقراض از یک نفر یهودی نداشته باشد ؟! جواب این است بله
کسانی همانند ( عثمان بن عفان و عبدالرحمن بن عوف – که بسیار هم ثروتمند بودند –
وجود داشته اند ولی پیامبر بزرگ منش می خواهد یادمان دهد اینگونه با غیر مسلمانها
برخورد نماییم .! قرآن در جای دیگر در مورد ارزیابی فرزندان مسلمان نسبت به والدین
مشرکان می فرماید : ‹‹ هر گاه آ‹ دو ، تلاش و کوشش کنندکه چییزی را شریک من قرار
دهید که کمترین آگاهی از بودن آن ( و کوچکترین دلیل بر اثبات آن ) سراغ ندارید ،
از ایشان فرمانبرداری مکن  ›› . ولی در باب
تعامل گونه ای دیگر است : ‹‹ (ولی در عین حال ) در دنیا همیشه به طرز شایسته و به
گونه ی بایسته ای رفتار کن …›› (۴)

س: می گویند: دیدگاه
مسلمان  در مورد غیر مسلمان ها از قیامت سر
چشمه می گیرد  یعنی غیر مؤمن ها چه سرنوشتی
در قیامت دارند مسلمان ها همان ارزیابی 
رادر دنیا درموردشان دارند  و بدان
گونه با ایشان برخورد می نمایند ؟

عبد الرحمن صدیق: شاید برخی افراد
اینگونه  برداشت نموده باشند  ولی اگر به منابع اصیل اسلامی برگردیم قضیه
گونه ای دیگر است . خداوند از میان آن همه اسماء حسنی که دارد صفت(رحمن ورحیم)را
در کنار اسم جلاله (الله) برای خود انتخاب نموده که هر دو  مشتق از رحمت می باشند  و به قول راغب اصفهانی خداوند با صفت رحمان در
دنیا با بندگان خود معامله می کند ، می گوید ‹‹ گفته شده که خداوند رحمن دنیا و
رحیم آخرت است وآن بدین سبب است که احسان 
خداوند در دنیا شامل حال مؤ منیان و کافران ودر آخرت  ویژه مسلمان ها میباشد. و بر همین اساس خداوند
در قرآن می فرماید:‹‹ و رحمت من مه چیز را فرا گرفته (مادر قیامت ) آن را برای
کسانی مقرر خواهیم داشت  که پرهیزگاری کنند
و…›› (۵) ولی در قیامت :‹‹ بی گمان دین حق و پسندیده در پیشگاه خدا اسلام است ››
(۶ )  ویا می فرماید: ‹‹  وکسی که غیراز اسلام آئینی برگزیند ازاو
پذیرفته نمی شود …›› (۷) یعنی در قیامت ازاو پذیرفته نمی شود .››. (۸)

پس ماهم بایستی از تجلیات اسم (رحمن) اینگو
نه برداشت نماییم که در دنیا هم مخالفین خویش را 
هم به حساب آوریم ، برای آنها 
جایگاه وارزش قائل باشیم  و عقاید و
نظرات خویش رابر ایشان تحمیل ننمائیم . 
زیرا خداوند مرا یاری داده  که ما
در دنیا به وظیفه خطیر ومهم ابلاغ پیام الهی بپردازیم ، اگر مردم گوش دادند، چه
خوب!  واگر گوش ندادند  مشکلات باقی و لا ینحل میان ما و آنان را به
قیامت موکول می کنیم . به همین خاطر در چند جای قرآن می فرماید :‹‹ .. سپس برگشت
شما به سوی من خواهد بود و در میان شما  در
باره آنچه اختلاف دارید داوری خواهم کرد .›› (۹) پس تمام اختلافات در قیامت حل
وداوری خواهد شد .االبته این بخشی از علمانیت (سکو لاریزم ) تندرو و افراطی است  که طرف مقابلش را به حساب نمی آورد  وبه حذف آنان می پردازد زیرا او اعتقادی به روز
واپسین ندارد  و نمیخواهد حسابش را به
تأخیر اندازد ، لذا در همین دنیا حسابش را پس می گیرد و نمیگذارد کسی از دستش فرار
کند .

 

س: میگویند : مسلمان
ارتباطاتش را با جهان پیرامون بر اساس ولاء و براء بنا می نهد و این موجب می گردد
که تنها افراد همفکر خویش را  به حساب
بیاورد و ارتباطش را با دیگران قطع نماید ؟

عبد الرحمان صدیق : قرآن کریم جواب این امر
را هم بسیار روشن می دهد : ‹‹ … در راه نیکی و پر هیزگاری یکدیگر را یار ی
وپشتیبانی نمائید ، و همدیگر را در راه تجاوز 
و ستمکاری یار ی مکنید…››  (۱۰)
این آیه خطاب به تمامی مسلما نان است  که
تعاون و همکاری را چه با دیگران وچه با یکدیگر 
بر اساس تقوی بنا نهند، تعاون هم نیاز به 
ارزش وامتیاز قائل شدن  برای آن کس
دارد  که بااو همکاری می نمایید .

 به
تعبیری دیگر قرآن دستور می دهد  که تعاون
بر چه اساسی باشد ( بر وتقوی نه اثم وعدوان ) نه اینکه با چه کسی باشد . پیامبر
بزرگوار هم این موضوع را  به خوبی تبیین می
نماید :‹‹لقد شهدت فی دارعبدالله بن جدعان ، حلفا، لو دعیت به فی الا سلام لا جبت.
یعنی: در خانه (عبدالله بن جدعان) آماده عقد قرارداد وپیمان  نامه ای بودم که اگر  هم ا کنون نیز – پس از رسالت –  بدان فرا خوانده شوم جواب مثبت خواهم داد   ودر آن شرکت می کنم…›› (۱۱)

پس نوع وشیوه همکاری  مهم و مورد نظر است ،  بدون در نظر گرفتن طرف قرار داد ، زیرا پیامبر
(ص) در پیمان نامه ی ( حلف الفصول) شرکت نمود 
که افرادی مشرک در آن سهیم بودند 
ولی هدف از آن کمک ویاری رسانی  به
مظلومان و… بود  واین مهم است .

 

س: میگویند مادام مسلمان
اعمال خود را بر اساس نیت برای خدا پایه ریزی می نماید، به دلیل حدیث:‹‹ انما
الاعمال بالنیات » ملاک، ومعیار قبولی اعمال هدف و نیت آن است که برای خدا باشد یا
نه .››  پس هر کس اعمالش را بر اساس نیت
برای خدا نبوده مردود است  ودر نتیجه با او
همکاری  نمی کنند .

عبد الرحمن صدیق : بله درست است  هیچ کاری مقبول نیست  مگر اینکه قصد انجام آن  برای خدا باشد ، ولی این امر تنها در آخرت
معلوم می گردد که نیت فلان شخص چه بود 
وفلان شخص چه کسی ،  یعنی دایره
اجراء و تحقیق این حدیث قیامت است نه دنیا! بلکه در دنیا بر عکس است  وهیچ نیتی پذیرفتنی نیست . یعنی اگر کسی بگوید
: نیت فلان کار و عمل را دارم ، از او پذیر فته نمی شود  مگر اینکه با عمل آن را به اجراء درآورد ،  به بیان دیگر ما ظاهر بین هستیم ، اگر کار خوبی
را از طرف مقابل  دیدیم ،  از او می پذیریم وبا او تعاون وهمکاری می
نماییم ودیگر کاری به این نداریم که او چه هدف و مقصدی را دنبال می کند وبه دلیل
:‹‹هلا شققت قلبه ؟! (۱۲) ، چرا دلش را نشکافتی ؟!›› (۱۳) به باطن ودرون هیچ کس
کاری نداریم .

 

س: آیا نمونه ای وجود دارد که
مسلمان با غیر مسلمان همکاری کرده باشد؟

عبد الرحمن صدیق : بله همان نمونه ( حلف
الفصول) که پیامبر (ص) می فرماید : اگر اکنون هم به چنین پیمانی دعوت شوم  اجابت می کنم . واین برای این است  که پیامبر (ص) بدون در نظر گرفتن نیت  وقصد مقابلش با او  همکاری داشته درحالی که شاید  نیت آنها شهرت یا نفعی دنیوی بوده باشد . (۱۴)

 

س: می گویند: مادام مسلمان
اعتقاد دارد که حامل یک مجمو عه حقایق مطلق است دیگر سخن گفتن در مورد  بحساب آوردن و گوش دادن  به طرف مقابلش معنایی ندارد؟

عبدالرحمن صدیق : این حق طبیعی هر کسی است
که معتقد باشد حق نزد اوست  ودیگران به حق
اصابت نکرده اند ولی این موجب نمی گردد که با ایشان قطع ارتباط نماید و حسابی
برایشان نکند ، قرآن چهار شرط را برای رهایی از خسران در قیامت بیان می فرماید: ۱-ایمان،۲-عمل،
3- سفارش به حق ۴- سفارش به صبر.

تواصی:یعنی یکدیگر را وصیت و پند و اندرز
دادن ،نه اینکه تنها یک نفر توصیه کند و دیگری گوش دهد ، بلکه توصیه و ابلاغ از
طرفین است . و از دیگر سو قرآن به ما دستور می دهد دین و پیاممان را ابلاغ و به
دیگران برسانیم ، که این خود موجب اتصال و ارتباط با آنها است و بدون این امر امکان
ندارد دعوتمان را به گوش جهانیان برسانیم.

 

س: میگویند: هدف ومقصد نهایی
مسلمانها تأسیس و بنا نهادن حکومت خلافت است ، لذا تنها برای کسانی ارزش قائلند ،
که در چارچوب عقیده با آنان گرد آیند وبرای دیگر هم میهنان حسابی نمی کنند و اساسا
مقوله هم میهنی نزد ایشان معنایی ندارد؟

عبد الرحمن صدیق: حکومت اسلامی با حکومت
مسلمانان تفاوت دارد ، یعنی لازم نیست تمام افراد حکومت اسلامی مسلمان باشند بلکه
بر عکس ممکن است ، برخی از آنها غیر مسلمان 
ولی در عین حال پایبند قوانین و مقررات حکومت باشند ، مانند حمکومت مدینه
که یهودی ها هم بدون هیچ منع و مزاحمتی در کنار مسلمانان به زندگی خویش ادامه می
دادند.

 

س:برخی مصطلحات وجود دارند که
گاهی در سخنرانی ها و یا در کتب و نوشته ها بکار گرفته می شوند مانند( الکفر مله
واحده، تمام کافران یک ملت محسوب می گردند) که این هم ایجاب می کند ما همه را با
یک شیوه و در یک چهار چوب نگاه کنیم و برخورد مثبت با آنها داشته باشیم؟

عبد الرحمن صدیق : باید تو ضیح داده
شود  کفر در چه چیزی ملتی واحد به شمار
میآید ، در عقیده یا در تعامل ، واقعیت این است 
که هم در عقیده یکی هستند و هیچ کدام را از آنان مورد قبول خداوند نیست ،
چون(ان الدین عندالله الاسلام ) و اما در باب تعامل قطعا یکی نیستند  زیرا خداوند می فرماید :‹‹  آنان همه یکسان نیستند ، گروهی از اهل
کتاب  پا بر جایند ودر بخشهایی از شب- در
حالی که به نماز ایستاده اند – آیات خدا را می خوانند .››.(۱۵) و یا می فر ماید:
‹‹ خواهی دید که دشمن ترین مردم برای مؤمنان یهودیان ومشرکانند ، و خواهی دید که
مهربانترین  مردم برای مؤمنان کسانی هستند
که خود را مسیحی می نامند …›› (۱۶) ویا باز می فرماید:‹‹…جمعی از آنان عادل
ومیانه روند ولی بسیاری از ایشان بد ترین کار را انجام می دهند .›› (۱۷)و یا:‹‹
خداوند شما را باز نمی دارد از اینکه …››که گذشت ، پس این مصطلح در باب تعامل
نیست بلکه در باب میراث به کار گرفته شده، یعنی چون همه آنها از نظر عقیده یکی
هستند ، از یکدیگر ارث می برند ، یک نفر یهودی از یک نفر نصرانی ارث می برد و
بالعکس.

 

س: حدیثی از پیامبر (ص) نقل
شده بدین مضمون :‹‹لا تبدوالیهود والنصاری بالسلام واذا لقیتم احد هم فی الطریق
فاضطر هم الی اضیقه، یعنی به یهود و نصاری سلام نکنید،و هر گاه به یکی از آنان
رسیدید او را مجبور کنید به کناره وتنگنای راه روی.›› . (۱۸) آیا این حدیث صحیح می
باشد؟

عبدالرحمن صدیق: بله حدیث صحیح میباشد ولی
متأسفانه بد فهمیده شده است ،و در این راستا (امام ابن القیم الجوزیه) به بهترین
وجه آن را تبین می کند ،می گوید : پیامبر (ص) ضمن اعلام پیمان شکنی یهود بنی قریظه
دستور حمله را صادر نمود .(۱۹) مسلمانها هم در سدد حمله برآمدند  ولی پیش از شروع حمله  برای جلوگیری از خونریزی ، پیامبر (ص) دستور
شروع جنگ روانی را داد و فرمود : هر گاه به آنان رسیدید به آنان سلام نکنید و آنهارا
به کناره راه برانید تا اینکه بترسند  و احساس
کنند که مسأ له بسیار جدی و خطرناک است و بدین وسیله دست از جنگ و در گیری
بردارند  و خونها ریخته نشوند و یا می
فرماید: هر گاه آنان به شما سلام کردند  در
جواب بگویید (و علیکم) چون آنان هنگام رفتن خدمت پیامبر(ص) گفته بودند(السأم
علیکم) به جای (السلام علیکم)یعنی مرگ بر تو پس این دستور در زمان جنگ روانی و جنگ
مصطلحات میان مسلمانان و اهل کتاب صادر شده که متأسفانه تعمیم داده شده و به عنوان
سنتی دائمی و قاعده ای عام تلقی شده است. 

 

س: می گویند اسلام اجازه نمی
دهد که یک زن مسلمان به عقد یک نفر از اهل کتاب درآید ولی عکس آن جایز است که این
خود خلاف ارزش و بها دادن به مخالفین است ؟

عبدالرحمن صدیق: این امر هیچ گونه تضادی با
مسأله مذکور ندارد ، بلکه نشمردن آن خلاف دمکراسی است، زیرا شوهر اهل کتاب  چون اعتقاد به رسالت پیامبر همسرش ندارد ، مانع
از قوانین شریعتش میگردد ،ولی شوهر مسلمان چون به پیامبر همسرش هم اعتقاد دارد  مانع از عمل به دستورات دینش نخواهد شد. و به
عبارتی دیگر این عین دمکراسی بودن مرد مسلمان به شمار میآید.

 

س: میگویند: مسلمان چون معتقد
به حقانیت  وبرتری مکتب خویش میباشد ، در
نتیجه دچار یک نوع غرور  وخود بزرگ بینی می
گردد و آماده نیست ، حسابی برای مخالفانش بکند ؟

عبد الر حمن صدیق: مشهور است که مسلمان و
سکولار دچار یک نوع تعالی وبرتری جویی گشته اند ، اولی دچار تعالی اخلاقی و دومی
دچار تعالی فرهنگی شده ،این گفته شاید تا حدی صادق باشد،ولی مسلمان فهیم وآگاه هیچ
گاه اینگونه فکر نمی کند و دچار تعالی و برتری طلبی نمی شود زیرا خداوند می
فرماید:‹‹… شما نیز از این چنین بودید ( و کفر را گردن نهاده بودید و جنگهای شما
تنها انگیزه غارتگری داشت ) ولی خداوند بر شما منت نهاد (و نعمت اسلام را نصیبتان
کرد)…››.(۲۰) وحنی اگر طرف مقابل ادعای ربوبیت کرده باشد مانند فرعون. اسلام
دستور می دهد با نرمی و ملایمت  با او بر
خورد و گفتگو کنید.‹‹ سپس به نرمی با او سخن بگویید شاید یاد کند و بهراسد.›› (۲۱)

 

س:میگویند :مسلمان مادام
معتقد به نشأت پیام و مکتبش از کتاب آسمانی و نصوص مقدس است ، دیگر بها دادن به
نظرات دیگران معنایی ندارد، چون معتقد است که مکتب او دارای خصوصیات و ویژگیهای
است دیگران فاقد آنند؟

 عبد
الرحمن صدیق: متأسفانه مصطلح(تئوکراسی= مذهب گرایی) واسلامی خلط شده ، یعنی
مصطلحات غربی بدون تغییر و تحول به اینجا انتقال داده شده و برای همان اهداف
استعمال گشته اند ، که این امر منشأ اشتباه می باشد ، زیرا نوع حکومت از نظر تئوری
و پراکتیک در حکومت تئوکراسی بدین شیوه است) ( خدا – حاکم – مردم )، یعنی حاکم به
طور مستقیم از خدا دستور می گیرد و احدی حق انتقاد و اعتراض را بر او ندارد . ولی
نوع حکومت در اسلام بدین گونه است : ( خدا – مردم –
حاکم )
یعنی حاکم مشروعیت خویش را از مردم می گیرد و بایستی  به آراء و نظرات ایشان گوش فرا دهد ، و نباید
خود همه کاره و یکه تاز میدان باشد ،  زیرا
همانگونه که امام مالک(رح) در کنار مزار مبارک پیامبر (ص) فرمود :‹‹ سخن هر کسی
–به استثنای پیامبر معصوم- قابل رد یا پذیرش است ›› یعنی این امکان وجود دارد  که  بر
خی از آن را پذیرفت و برخی را رد کرد . لذا ما مسلمانان هیچ کس را جز پیامبر (ص)
معصوم و بدور از کم وکاستی نمی دا نیم 
واجازه داریم از هر کس که  بر تخت
ریاست و فرمانروایی  هم تکیه زده باشد ،
انتقاد کنیم و او را در مورد کارهایش زیر سؤال ببریم. و بر همین اساس حضرت عمر بن
الخطاب (رض) یکبار نامه ای به مسیحیها نوشت، کاتب نامه در پایان نوشت ‹‹ هذا ما
قضی به الله  ، این چیزی است که خدا بدان
حکم کرده است. عمر گفت: بنویس: ‹‹هذا ما قضی به عمر بن الخطاب›› یعنی این چیزی که
عمر بدان حکم نموده است ›› چون اگر بنویسی ( ما قضی الله ) یعنی این حکم قطعی و
غیر قابل رد است و دیگر به حساب آوردن طرف مقابل معنایی نخواهد داشت . ولی اگر
بنویسی ( ما قضی به عمر ) بدین معنی است که امکان دارد بهتر از این حکم هم وجود
داشته باشد .

 

س: می گویند : دیدگاه یکتا
پرستی مسلمان ، او را دچار تک روی و برتری طلبی می نماید و در نتیجه ارزشی برای
طرف مقابل قائل نمی باشد ؟

عبدالرحمن صدیق : درست است که معتقدیم ‹‹ قل
هو الله احد ، الله الصمد . ›› یا ‹‹ … هیچ چیزی مانند خدا نیست (۲۲) و چندین
آیه ی دیگر در این زمینه ، ولی همان خدای یکتا و بی مانند مرا راهنمایی کرده که :
‹‹ تسبیح و تقدیس خداوند را سزا است که همه ی نر و ماده ها را آفریده است ، اعم از
آنچه در زمین می روید ، و از خود آنان و چیزهای که ایشان نمی دانند . ›› (۲۳) پس
یکتایی از خواص و صفات خداوند است نه بندگان او بلکه تعدد و تکثر از صفات بندگان
می باشد ، و از تجلیات اسم حکیم هم بر ما این است که با دیده ی حکمت به تمام
مخلوقات او بنگریم و برای کسی هم که اعتقاد به مکتب ما ندارد ، ارزش قائل باشیم و
از نفع و خیراتی که در او نهفته است بهره ببریم ، زیرا خداوند همان گونه که سر
انگشتان را متفاوت از یکدیگر آفریده استعدادها را هم متفاوت آفریده و به هر یک
استعداد و توانایی خاصی بخشیده که دیگری فاقد آن می باشد . قرآن می فرماید : ‹‹ ما
آدمیزادگان را گرامی داشته ایم ›› . (۲۴) این آیه شامل همه ی انسانها می گردد نه
فقط مسلمانان ، و لذا هنگامی که جنازه ای از کنار پیامبر رد شد به خاطر احترام
گذاشتن بدان برخاست ، اصحاب گفتند : قربان ! این جنازه یک نفر یهودی بود ، فرمود :
‹‹ مگر او هم نفسی نبود ؟ ››

 

س: می گویند : اسلام تمامی
افکار و پژوهشهایش را از قرآن استنباط می نماید که نزد آنان کتابی مقدس می باشد ،
این قداست را به خود ،افکار و احزابشان هم انتقال می دهند و دیگر رأی هیچ کسی را
نمی پذیرند ؟

عبدالرحمن صدیق : بله قرآن کتابی الهی و
تمام برنامه هایش بی عیب و نقص است ، و آنرا سر مشق و برنامه زندگی خویش قرار داده
ایم ،‌ ولی این بدین معنی نیست که برای دیگران حسابی نکنیم اساسا واژه ( مقدس ) را
در قرون وسطی برای انجیل و تورات به کار بردند و هدف خاخامها هم از این کار این
بود که مردم نتوانند و جرأت نداشته باشند خود مستقیما چیزی را از آنها استخراج
کنند و باید تنها بدانها مراجعه نمایند متأسفانه این واژه برای قرآن هم به کار
گرفته شده است . ولی قرآن چنین نیست که فقط پیشوایان مذهبی بتوانند از آن استفاده
کنند و دیگر کسی حق نداشته باشد مستقیما آن را مطالعه و چیزی را از آن به دست آورد
، بلکه قرآن کتاب( کون مقروء = هستی خوانده شده ) است که همه می توانند بدان
دسترسی داشته باشند .

یکی از صفات قرآن این است که ( و هذا ذکر
مبارک ) ( ۲۵) مبارک به معنی  مقدس نیست از
ماده ( برکه ) است و به قول دانشمند گرانقدر ، راغب اصفهانی : ‹‹ برکت یعنی : ثبوت
خیر الهی در چیزی ›› پس مبارک یعنی چیزی که خیر و نفعی خدایی در آن تا روز آخرت
وجود داشته باشد . و یا خداوند در مورد قرآن می فرماید : ‹‹ انه لقرآن کریم ››
(۲۶) کریم از ریشه (کرم) است و باز به قول راغب : ‹‹ کرم یعنی رساندن نفع وخیر به
مردم ›› مجید هم یکی از صفات قرآن است به همان معنی است . پس ما قرآن را مانند
حاخامها در انحصار خود در نمی آوریم بلکه هر کس حق اندیشه و تدبر در آن را دارد .

( ابو درداء ) از مکه نامه ای به ( سلمان
فارسی ) –  در مدائن – نوشت و در آن گفته
بود : من از کنار کعبه – که سرزمینی مبارک است این نامه را برای شما می نگارم .
سلمان در جواب او گفت : ‹‹ آنچه من از اسلام فهمیده ام این است که ( إن الارض لا
تقدس احدا ) سرزمینها هیچ کسی را تقدس نمی بخشند .)

 

س: میگویند:مسلمان تمام
برنامه و پروژه هایش برای دنیای دیگر است ، به عبارتی دیگر غیر مسلمانها زندگی
خواه و مسلمانها دوستدار مرگ اند ولذا معنایی ندارد مسلمان جناح مقابلش را  بشمار آورد و اصلا نیازی  به این ندارد زیرا او برای دنیایی دیگر زندگی
می کند و کاری به این دنیا ندارد؟

عبد الرحمن صدیق:  ما مسلمانها حیات را از صفت خداوند که(الحی
)است ، گرفته ایم و در تمام ۹۹ صفت و اسماء حسنی خدا یک صفت هم به نام (المیت )
وجود ندارد، بلکه خداوند همواره زنده است  و
ما هم از تجلیات این صفت مبارک،  حیات را
گرفته ایم و به همه کس و همه چیز حیات می دهیم . و در واقع کسانی دوستدار مرگ
هستند  که اعتقاد به روز واپسین ندارند .
ما معتقدیم زندگی  این دنیا همیشگی  و مرگ را به عنوان  مرحله و وسیله ای  برای رسیدن به زندگانی نهایی و ابدی تلقی می
کنیم .

در قرون وسطی، کلیسا برای ترساندن مردم از
جهنم ،  جهنمی درست کرده بود ،  ولی دانشمند بزرگوار (سعید نورسی-رح-)می
گوید:‹‹ ما بایستی بهشتی بسازیم  و دنیا را
مانند بهشت  دلپسند و لذت بخش نماییم  تا مردم بهشت آخرت را دوست داشته باشند.››

شاید بگویند : مسلمانها جشن قربان را دارند
که یادآور حضرت ابراهیم(ع) و قربانی نمودن پسرش اسماعیل است و بدین وسیله قربانی
گشتن و مردن انسانها را جشن می گیرند، حقیقتا این امر بر عکس است  زیرا ما جشن می گیریم که خداوند به قربانی کردن
انسانها پایان بخشید و در عوض  برای ما
فرمان صادر کرد به جای انسان، حیوانات را در راه خداوند ذبح نماییم.پس عید قربان
به خاطر رهایی و نجات انسانها از قربانی شدن است نه عکس آن . واز سویی دیگر مسلمان
دارای برنامه ای است مملو از حیات و آبادانی: ‹‹ ای مؤمنان ! فرمان خدا را بپذیرید
، و دستور پیغمبر او راقبول کنید هنگامی که شما را به چیزی دعوت کند که به شما
زندگی (مادی و معنوی و دنیوی و اخروی ) بخشد›› (۲۷)

پیامبر بزرگوار اسلام می فرماید:‹‹ هیچ کدام
از شما- به خاطر بلا و مصیبتی که بر او وارد گشته –  آرزوی مرگ را نکند ›› بنابر این در تمام کتب
حدیث بابی زیر این عنوان باز شده ( باب الکراهیه تمنی الموت ) پس ما هستیم که عاشق
زندگی و حیات هستیم و به هیچ عنوان مرگ را نمی پسندیم  و مرگ این دنیا را هم به عنوان و سیله ای برای
رسیدن به زندگی ابدی به شمار می آوریم.

 لذا
ما معتقد به ارزش و بها دادن به جناح مقابل مان هستیم  ، چون ادامه ی زندگی به استعدادهای گوناگونی
نیاز دارد  که همه آنها در یک نفر ویا یک
گروه خاص جمع نمی گردد وباید تمامی انسانها به یاری یکدیگر بشتابند و هر کس به
نسبت استعداد و توانایی خویش به آبادانی دنیا و زندگی بپردازد .

—————————————————————-

زیر نوشتها از مترجم

 ۱-
سوره ی مائده / ۸۲  ۲-  سوره ی بقره / ۱۲۰  ۳- سوره ممتحنه /۸ ۴- سوره لقمان /۱۵

۵- سوره اعراف / ۱۵۶ ۶- سوره آل عمران /۱۹ ۷-سوره
آل عمران /۸۵

۸- البته لازم به یادآوری است که ما در باب
ارزیابی و دیدگاه معتقدیم همان گونه که آیه شریفه پیشین بیان فرمودند : دین حق و
راستین اسلام است و هیچ مکتب دیگری شایستگی رهبری جامعه را ندارد و همواره جهت
اقامه حکومت اسلامی در سراسر دنیا می کوشیم ولی این اعتقاد موجب نمی گردد غیر
مسلمانها را از صحنه حذف و آنها را قلع و قمع نماییم بلکه حساب ایشان را به خدا در
قیامت وا می گذاریم .

۹- 
سوره آل عمران /۵۵  ۱۰-  سوره مائده /۲

۱۱-  
پیمان نامه مذبور به (حلف الفضول) مشهور بود که قبایل قریش ، بنی هاشم ،
بنی مطلب ، اسد بنی عبد العزی ، زهره بن کلاب و تیم بن مره و در خانه عبدالله بن
جدعان تیمی – که از همه مسن تر بود ، گرد آمدند و توافق کردند هر گاه حق کسی
پایمال گشت – خواه اهل مکه باشد یا نه – به یاری او بشتابندو علیه پایمال کنند دست
در دست هم نهند تا حق را به صاحب آن برگردانند ( ر.ک . سیره ابن هشام / ۳،۱۳۵و
مختصر سیره الرسول اثر شیخ عبدالله النجدی ص۳۰،۳۱ به نقل از الرحیق المختوم اثر
صفی الرحمن مبارکپوری ) .

۱۲- جریان این روایت بدین صورت است که
پیامبر در رمضان سال هفتم هجری ( غالب بن عبد الله الیثی ) را در رأس یک گروه ۱۳۰
نفری به سوی آهالی ( میفعه )اعزام کرد ، در اثنای جنگ و زد وخورد ، ( اسامه بن زید
) یک نفر از مشرکین را تحت تعقیب قرار داد ، او هم وقتی که مرگ را به چشم سر دید
کلمه ی شهادتین را بر زبان آورد ، اسامه که گمان برد ایمان آوردن او به خاطر ترس و
نجات جانش بوده ، او را کشت . هنگامی که به مدینه بر گشتند و پیامبر از ماجرا
اطلاع یافت ، به اسامه فرمود: آیا پس از اینکه ( لا اله الا الله ) را بر زبان
آورد او را کشتی ؟ با این کلمه چکار می کنی ؟ اسامه گفت : ای پیامبر خدا ! به خاطر
فرار از مرگ آن را بر زبان راند ، پیامبر (ص) فرمود : چرا دلش را نشکافتی تا بدانی
صادق بوده یا درغگو ؟! اسامه گفت : ای پیامبر خدا ! از خدا برایم طلب مغفرت کن !
پیامبر (ص) فرمود : پس کلمه ی ( لااله الا الله ) چه می شود ؟ ! این جمله را آن
قدر تکرار فرمودند که اسامه آرزو کرد ای کاش پیش از آن واقعه اسلام نیاورده بود ،
سپس پیامبر (ص) به اسامه دستور داد که یک نفر برده را در کفاره آن آزاد نماید –
چون قتل خطأ بوره –(ر.ک.نور الیقین فی سیره سید المرسلین اثر شیخ محمد خضری بک .ص
215و۲۱۶).

۱۳- 
مقصود پیامبر (ص)  توبیخ و سر زنش
بوده زیرا حرف (هلا) هر گاه  بر فعل ماضی
وارد گشت  معنی تو بیخ و سرزنش را می دهد .

۱۴- 
اگر به تاریخ مسلمانان نگاهی گذرا بیفکنیم 
به موارد بسیاری بر می خوریم که مسلمانان با غیر مسلمان ها همکاری و تعاون
داشته اند  و زیر یک سقف زندگی کرده اند ،
برای مثال : در عهد  خلفای عباسی بسیاری از
مسیحیها تا رسیدن به مقام وزارت پیشرفتند، همانند ( نصربن بن هارون) در سال ۳۶۹ ه
. ق و(عیسی بن نطورس) در سال ۳۸۰ه ق . مورخ شهیر مغرب زمین ( آدام متیز ) در
کتاب(الحضاره الا سلامیه فی القرن الرابع الهجری ) می نویسد: چیزی که بسیار شگفت
انگیز است این است که بسیاری از کار گزارن و دست اندر کاران حکومتهای اسلامی غیر
مسلمان بوده اند  به گونه ای که می توانیم
بگوییم :مسیحی ها این حکومت ها را اداره می کردند (به نقل از مقاله آقا احمد رحیمی
تحت عنوان- که ما یه تی غه یره موسلمانه کان له حکومه تی ئسلامیدا در مجله روناهی
شماره۲/ آذر ۱۳۸۱).

۱۵- 
سوره آل عمران /۱۱۳  ۱۶- سوره مائده
/۸۲  ۱۷- سوره مائده /۶۶ ۱۸-   امام مسلم آن را روایت کرده است.

۱۹- پیامبر بزرگوار هنگامی که وارد مدینه
شدند با قبایل یهود (بنو قینقاع ، بنی نضیر ، بنی قریظه) قراردادی منعقد کرد که در
آن آمده بود : همه با هم علیه دشمنان خا رجی دست در دست هم نهد و نگذارند کسی  به شهر آنها حمله کند ولی متأ سفانه قبیله
بنی  نضیر در سال پنجم هجری قرارداد را نقض
کردند ودچار خیانت شدند و تمام قبایل قریش و عرب را علیه مسلمانان مدینه شورانیده
که در نتیجه لشکری ده هزار نفری به قصد قلع 
و قمع مسلمانان واز بیخ و بن بر کندن حکومت اسلامی به مدینه روی آوردند و
در آن لحظات حساس قبیله بنی قریظه هم خیانت نمود و بدانها پیوستند . پیامبر (ص)هم
پس از شکست و تار و مار کردن آنان دستور حمله به قبیله بنی قریظه را هم صادر
کردند.

۲۰- 
سوره نساء /۹۴  ۲۱-  سوره طه/۴۴ 
۲۲- سوره شوری /۱۱  ۲۳-   سوره یس/۳۶

۲۴- 
سوره الا سراء/۷۲  ۲۵-  این قرآن پند دهنده ی پر خیر و برکتی است که
آنرا نازل کرده ایم.   ۲۶ -هر آیه این قرآن
گرانقدر و ارزشمند است.  ۲۷- سوره انفال
/۲۴

منبع : ژینگه

نمایش بیشتر

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا