طبیعت برنامه قرآنی
طبیعت
برنامه قرآنی
قرآن
مکّی 13 سال بر پیامبر خدا (ص) نازل می شد و در این
مدت ، تنهـا از یک موضـوع با وی سخن می
گفت… موضوع واحدی کـه هیچگاه عـوض نمی شد؛ ولی شیوه ی ارائه و بیان آن ، تکـراری هم نبود. این اصلوب قـرآنی هر بار به گونه ای موضوع را بیان می کرد که گویی برای اولین بار مطرح می
شد. قرآن مکّی می خواست اولین
، بزرگترین و اساسی ترین قضیه یعنی قضیه عقیده را در چهـارچـوب قائده بنیـادی آن ، یعنی الوهیت و عبودیت و پیوندهای این دو معالجه نماید.
بر اساس این قضیه ی بزرگ بود که وجود انسان ،
معنی و هویت پیدا می کرد و در گذر زمان هم ، تنها از
همین راه می تـواند به هویت و معنا برسد. بدین
گونه بود که ۱۳ سال تمام در تقریر این قضیه ی بزرگ سپری شد. قضیه ای که در ورای آن در زندگی انسان ، جز پاره ای مقتضیات و جزئیات ، هیچ چیز دیگری باقی نمانده بود.
قـرآن
مکّی زمانی این قضیه اساسی را فـرو گذاشت و
به مسائل فـرعی آن در رابطه با نظام زندگانی پـرداخت که خداوند متعـال تشخیص داد به اندازه ی کافی بیان گـردیده و دیگـر در دلهـای آن جماعت برگـزیده ، استقراری ثابت و پایدار یافته است.
جماعتی که خداوند مقرّر فرمود
این دین با مجاهدتهای آنان بر پا گردد و این جماعت ، عهده دار تشکیل نظامی واقعی بشوند که این دین در آن نمود و تجسم
پیدا کند.
آنان که مردم را به دین خدا و برای اقامه نظامی دعـوت می کنند که این دین در واقع زندگی ، در آن ایفای نقش بکند ، بایـد در برابر این
پدیده بـزرگ ، درنگی طـولانی
داشته باشند. این پدیده کـه قـرآن مکی مدت ۱۳سال را بـرای نشانیدن عقیده در دلهـا سپری کـرد و به همین امـر ، اکتفا
ورزیده و به هیچ یک از تفضیلات نظام
مبتنی بر این عقیده و تشریعات حاکم بر جامعه مسلمان و گرویدن به آن ، نپرداخته است.
آنگـاه
که عقیده در نتیجه مجاهدتهای فـراوان در درون افراد استقـرار پیدا کرد و نیرویی بوجـود آمد که پشتوانه این عقیده گردید… آنگاه که مـردم ، پروردگار خـود را به خوبی
شناختند و خالصانه عبـادت او را
پیشه کـردند… وقتی مردم خود را همزمان از زیر یوغ دیگر بندگان و شهوات نفسانی ، رها ساختند و خلاصه آنگاه که لا اله الا الله در قلب افـراد رسوخ پیـدا کرد و مستقر شد ، خـداونـد این
عقیده و پیـروان آن را به همه آن
آمالی کـه به وسیله پیشنهادگران مطرح می شوند ، نائل گردانید. چنانکه زمین از لوث ایران و روم ، پاکسازی شد… و البته برای اینکه سلطنت خداوندی در زمین استقـرار پیدا کند و نه
آنکه عربهـا به سلطنت برسند و این
چنین بود که به راستی زمین از سلطه گری تمامی طاغـوتها چه رومی چه ایرانی و چه عربی ، یکسره پاکسازی گردید. نفوس و اخلاق مـردم پاک شد و جان و دلشان تـزکیه گردید بـدون اینکه حتی نیـازی
به حدود و تعزیرات پیش بینی شده
در شرع الهی نیز – جز در مـوارد نادر – دیده بشود؛ چون نیـروی کنتـرل کننده در درون خـود افـراد قـرار داشت و در حقیقت ، طمـع داشتن بـه خشنـودی و ثـواب الهی و احساس شرم و هراس از
خشم و عقاب خداوند ،
جای قدرت کنترل کننده و عقوبتها را گرفته بود. بشریت در نظام و اخلاق و در تمامی زنـدگی خود به چنان قله رفیعی دست یافت که
قبلاً هرگز بدانجا نرسیده بود و
بعداً هم جز در سایه اسلام ، نتوانست برسد.
برگرفته
از کتاب نشانه های راه تألیف: شهید سید قطب