تنوع وتکثر از دیدگاه اسلام
تنوع وتکثر از دیدگاه اسلام
نویسنده: هادی علی / مترجم : عرفان زمردی
تنوع وتکثر در اسلام بر پایه واساس محکمی استوار است. همین
پایه واصول بهترین ضامن برای پذیرش وحرمت نهادن این تنوع وهمچنین فراهم آوردن
مقدماتش می باشد چرا که فراتر از آن است که صرفاً حقوقی برای انسان واجتماع باشد
بلکه حکم یک واجب شرعی پیدا می کند که برای تحقق آن بایستی مقدماتش فراهم گردد.
اسلام پذیرفته است که طبیعت آدمی واجتماع بشری تنوع وتعدد
برداراست وآن را تا سطح بخشی از امتحان الهی که شامل تکلیف ومسؤلیت می باشد،ارتقاء
می بخشد این است که قران کریم می فرماید:{وَلَوْ شَاء رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ
أُمَّهً وَاحِدَهً وَلاَ یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ} [هود : ۱۱۸]
« اگر پروردگارت می خواست
مردمان را ملت واحدی می کرد ولی آنان همیشه متفاوت خواهند ماند».
{لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ
الْغَیِّ}[البقره : ۲۵۶]
« اجباری واکراهی در ( قبول) دین نیست چرا که هدایت وکمال
از گمراهی وضلال مشخص شده است».
همچنین نتیجه ی اختلافی وجزا وپاداش را به قیامت موکول کرده
است چرا که زندگی این دنیا جولانگاهی است که بدون
اختلاف وتعدد ممکن نیست.
{إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا
وَالصَّابِئِینَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا إِنَّ اللَّهَ
یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ
شَهِیدٌ}[الحج : ۱۷]
« قطعاً خداوند روز قیامت داوری خواهد کرد در میان مؤمنان و
یهودیان وستاره پرستان ومسیحان وزرتشتیان ومشرکان ( وحق وناحق را بدانان می
شناساند»…..
در اسلام یکتایی تنها مخصوص خداست جز ذات متعال خدا همه چیز
تکثر ،تنوع واختلاف بردار است وهمه ی مخلوقات متفاوت ومتنوع اند.
{سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا مِمَّا
تُنبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا یَعْلَمُونَ} [یس : ۳۶]
« تسبیح وتقدیس خداوندی را سزاست که همه ی نر وماده ها را
آفریده است،اعم از آنچه از زمین می روید،واز خود آنان،واز چیزهایی که ایشان نمی
دانند».
ملل وقبایل متعدد ومختلفند:
{یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ
وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ
عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ}[الحجرات : ۱۳]
«ای مردمان ما شما را از مرد وزنی آفریده ایم وشما را تیره
تیره وقبیله قبیله نموده ایم تا همدیگر را بشناسید بی گمان گرامی ترین شما نزد خدا
متقی ترین شماست خداوند مسلماً آگاه وباخبر است»
پیامبران ورسولان الهی برای ملل وقبایل زیاد ومتعددند.
{وَإِن مِّنْ أُمَّهٍ إِلَّا خلَا فِیهَا نَذِیرٌ}[فاطر :
24]
« هیچ ملتی نبوده است که بیم دهنده ای به میانشان فرستاده
نشده باشد».
{رُّسُلاً مُّبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ}[النساء : ۱۶۵] «
پیامبرانی مژده دهنده وبیم دهنده».
هر کدام از آن پیامبرا صاحب برنامه وشریعت متفاوت بادیگری
برای ملت خود بوده است.
{ لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَهً
وَمِنْهَاجاً}[المائده : ۴۸] « برای هر ملتی از شما راهی (برای رسیدن به حقائق)
وبرنامه ای ( جهت بیان احکام) قرارداده ایم».بنابر این اختلاف وتعدد نه تنها برای
بقای حیات اجتماعی ضروری است بلکه رحمت هم هست چرا که طبیعت دین،انسان وزمان آن را
می طلبد وبه همین دلیل است که زندگی همواره در جریان است ،از طرف دیگر میدان
اجتهاد عرصه ی گسترده وسیعی است که هیچ کس حق ندارد ادعا کند حقیقت مطلق نزد اوست
چرا که علم مطلق تنها نزد خداست ومختص اوست واز طریق وحی پیامبر اسلام صلی الله
علیه وسلم را از آن بهره مند کرده است وبعد از او هیچ کس چنین بهره ونصیبی ندارد
که این را به (السلطه الدینیه) می توان تعبیر کرد. پیامبر صلی الله علیه وسلم در
زندگی پیامبری خود دوگونه حاکمیت داشته است؛
۱ـ حاکمیت دینی به لحاظ اینکه پیامبر بوده ووحی دریافت می
کرده است {وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى} [النجم
:۳- ۴]« از روی هوا وهوس سخن نمی گوید. آن ( چیزی که با خود آورده وبا شما در میان
نهاده است) جز وحی وپیامی نیست که از سوی خدا بدو وحی وپیام می گردد»
۲ـ حاکمیت مردمی: به لحاظ اینکه فرمانروا وحاکم بوده
است،بعد از رحلت وی اجماع براین است که حاکمیت دینی اش( دریافت وابلاغ وحی) از
جانب خداوند تمام شده وبعد از او به کس دیگری سپرده نشده است ولی حاکمیت مردمی اش
همچون فرمانروایی دنیایی وحاکم مدنی به خلفای بعد از خودش سپرده شده است. این
اختیار هم به مردم داده شده است که با اراده ورضایت خود حاکم وفرمانده را انتخاب
کنند.
پیامبر صلی الله علیه وسلم در حیات خود به این مسئله توجه
نموده وبه یارانش هم تعلیم داده است. نمونه ی آشکاری که این حقیقت را تأیید می کند
در واقعه ی جنگ بدر اتفاق افتاد موقعی که پیامبر صلی الله علیه وسلم لشکرش را
نزدیک چاههای بدر متوقف کرد یکی از اصحاب به نام( خباب بن منذر) گفت:«یارَسُولَ
اللّهِ أَرَأَیْت هَذَا الْمَنْزِلَ أَمَنْزِلًا أَنْزَلَکَهُ اللّهُ لَیْسَ لَنَا
أَنْ نَتَقَدّمَهُ وَلَا نَتَأَخّرَ عَنْهُ أَمْ هُوَ الرّأْیُ وَالْحَرْبُ
وَالْمَکِیدَهُ؟» ای رسول خدا آیا توقف ما در این جایگاه دستور الهی است که اگر
چنین است اطاعت می کنیم یا خیر فقط تا کتیکی نظامی است؟ پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود:«بل هو
الرأی والحرب والمکیده».
“جوامع السیره وخمس رسائل أخرى لابن حزم”، چاپ
دار المعارف – مصر،نوبت چاپ۱،
۱۹۰۰م.
گفت تاکتیکی نظامی است. پس خباب گفت که چنین است این جای
نیکویی نیست امر بفرما بر مردم تا در نزدیکترین مکان به دشمن اطراق کنیم وچاهها را
پر کنیم وحوضچه ای پر از آب ایجاد کنیم بعد از آنکه جنگ در گرفت ما آب داریم ودشمن
بی آب می ماند پیامبر فوراً رأیش را پسندید وبه جایی که آن صحابی تعیین نموده بود
نقل مکان داد.
(تاریخ هم گواهی بر صحت رأی آن صحابی می دهد چرا که پیامبر
ومسلمانان در جنگ بدر پیروز شدند) استاد محم سعید رمضان بوطی در باره ی این روایت
تحت عنوان( اقسام تصرفاته)می گوید این حدیث دلیلی است بر اینکه همه ی اعمال وافعال
پیامبر صلی الله علیه وسلم از نوع تشریع ( وضع قانون) نیست در این باره حضرت عمر
رضی الله عنه خطای کتابش را اصلاح می کند موقعی که نوشت:«هذا ما أرى الله أمیر
المؤمنین عمر بن الخطاب. حضرت عمر رضی الله عنه فرمود: لا تقلْ هذا ولکن قلْ هذا
ما رأى أمیر المؤمنین عمر بن الخطاب».
که چنین است پس هیچ کسی حق ندارد که رأی خود را در باره ی
آیات واحادیثی که قطعی الدلاله نیستند به رآی خدا تعبیر کند چراکه تنها رای ونظر
واجتهاد کردن است وبس.
بدون تردید اجتهاد هم رای ودیدگاه متفاوت ومختلف را برمی
تابد بر این اساس چند مذهب فقهی که بدانان عمل می شود در اسلام وجود دارد ( حنفی-
مالکی- شافعی- حنبلی- جعفری) از این منظر می توان این حقیقت متفاوتی را برمی تابد
همچون امروز که در بستر جنبش وبیداری اسلامی معاصر چندین جماعت وجنبش وحزب متفاوت
وجود دارد که همه ی آنها در اصول کلی فکری مشترک هستند اما در کیفیت عمل وطرق
رسیدن به آن مختلفند ودر جزئیات وفروع رای ونظر متفاوت دارند. تجددگرایی واحیاگری
اسلامی که امروز سراسر گیتی را فرا گرفته است نوید بخش باز گشت اسلام بر مسند قدرت
برای همگان است. بسیار واضح است که این مهم،نتیجه ی تلاش بی وقفهی جماعات وگروه
های اسلامی است که در پرورش دادن وپروراندن هزاران جوان پرشور،بانشاط،نیک زروش
وخدمتگذار ملت،تأثیر چشمگیر وقابل ملاحظه ای دارند همه ی اینها صرفاً بخاطر کسب
رضای خدای متعال است به همین خاطر است که
حفط وتقویت جماعات وگروه های اسلامی وظیفه ای اسلامی ونیکوست همچون حفظ خود اسلام
البته در همان حال چند نکته ی مهم وجود دارد که ضروری است در این شرایط لحاظ شوند.
۱ـ پرورش دادن اعضاء وطرفداران بر اساس اسلام ضروری است
وباید که پایبند بودن آنان به دین پیش وپیش از ملتزم بودنشان به احزاب وگروه ها مد
نطر باشد.
۲ـ هیچ کدام از جماعات واحزاب نباید خود را به عنوان گروهای
خاص) محسوب کند بلکه او نیز بخشی از تلاش
عمومی است که همگان در جهت ایجاد چهار چوبی فکری برای مسلمانان در پی آنند به همین
خاطر ضروری است که فضائی آکنده از صمیمیت وبرادری وبا همکاری وهماهنگی میان گروه ها
فراهم شود،وبه اجتهادات وآراء متفاوت یکدیگر حرمت نهند.
۳ـ احیاء مجدد مفهوم امت،حفظ وایجاد مفهوم حقیقی وهمه جانبه
اعضاء وهواداران براساس اطلاعات ضروری در این خصوص،حد اقل کاری است که باید در جهت
ایجاد زمینه ای درونی برای مسلط شدن بر این واقعیت تلخ امروز فراهم شود.
۴ـ تجدید نظر در فقه جماعات . در باره ی برخی از واژه ها
چون ( بیعه،سمع،وطاعت) چرا که احادیث ومتونی که در این باره وجود دارد منظور آنها
از جماعت مسلمانان به مفهوم عمومی وفرا گیر آن است به همین خاطر هیچ گروه وجناحی
حق ندارد مفهوم چنین احادیثی را به روش فقهی والزام کردن به کار وعمل تنها برای
خود تعبیر وتفسیر کند واحکامی را بر آن مترتب کند،از این منظر پیوستن به هیچ کدام
از گروه ها اسلامی شرط ایمان واسلام نیست که عکس آن هم صادق است؛عدم پیوستن به این
گروه ها و… به منزله ی خروج از دایره ی اسلام وایمان تلقی نخواهد شد. البته
بدیهی است که در این موقعیت که واقعیت فکری اسلامی رنگ باخته است وتشویش اذهان
وسرگردانی وآشفتگی فکری در انواع مختلفش ظهور وبروز کرده است بدون تردید فرد
مسلمان به تنهائی توان حفظ عقیده واخلاق خود را ندارد چه رسد به اینکه توان کمک به
اسلام را داشته باشد. بنا براین فرد مؤمنی که می خواهد مؤثر واقع شود ورضایت حضرت
حق وسر فرازی روز قیامت را بدست آورد با یستی واقعیت بیداری اسلامی را بسنجد
وبداند که کدامیک از گروه های اسلامی بهتر وبیشتر پایبند قرآن وسنت است بلافاصله
بدان بپیوندد وتلاش وتوان خود را در برافراشتن پرچم اسلام وخدمت کردن به مسلمانان
به منصه ظهور برساند ( وخلاصه بی تفاوت را که نسبت به محیط پیامونش نباشد) ودر
همانحال با دیده ای احترام وبرادری وصمیمیت به گروه واعضای دیگری در این عرصه
بنگرد وبا آنها بر خورد کند.
——————————————–
نویسنده: هادی علی
برگردان: عرفان زمردی
منبع:گرفته شده از کتاب” جامعه مدنی وسیستم… اسلام
مؤلف: هادی علی
برگردان: عرفان زمردی
ناشر: تهران،نشر احسان،نوبت چاپ،اول – ۱۳۸۴، ص: ۶۴.
منبع : 55n.net