بیداری اسلامی

فعالیّت جمعی و گروهی اسلامی، خوبی ها و کاستی ها

فعالیت جمعی اسلامیفعالیّت جمعی و گروهی اسلامی، خوبی ها و کاستی ها

نویسنده: دکترعبدالوهاب دیلمی/مترجم:محمد جبروتی

ترجیح دادم که نخست از جانب مثبت و خوبی های کار جمعی آغاز کنم ، تا در آن ، ارزش و اهمیت کار گروهی در موفقیت دعوت هم چنین به دست آمدن  و محقق شدن اهداف آن روشن و آشکار شود. نیز دانسته و روشن شود، که سخن گفتن از جوانب نقص کار گروهی در مسیر دعوت به خاطر نصیحت کردن و توجیه نمودن و بیدار ساختن  طرفداران آنان است، به گونه ای که اگر این قسمتهای منفی تکمیل شوند و نقص ها از جانب جماعت یا رهبری آن و یا افراد آن جبران شوند این دعوت بسیار پابرجا  و استوار ودارای قوت و توان فراوانی خواهد شد و برای رویارویی با حوادث و سختیها قادر و توانمند خواهد شد و با کم ترین تلاش و در کوتاه ترین زمان، به هدف های آرمانی خود دست خواهد یافت.

با بیان کاستی ها ، خواننده ی گرامی پی خواهد برد، که همه یا بیش تر کاستی ها و منفی گری ها به عمل کرد برخی پیروان آن حرکت برمی گردد. کسانی که هنوز تربیت شان کامل نشده؛ یا در میانه ی راه، سستی و تنبلی، دامنگیرشان شده است؛ یا ایمان شان ضعیف است؛ و هنگام روبه رو شدن با سختی ها استقامت و پایداری ندارند؛ یا هنگام نمایان شدن چهره ی فریبنده ی مادی، استوار و هماهنگ نیستند؛ و خود را زود می بازند؛ یا به سبب های دیگری ، این کاستی ها ومنفی کاری ها پدید می آیند. هم چنین برخی مشکلات و کاستی ها هستند ، که گاهی رهبر حرکت پیدایش آن ها را سبب می گردد، یا کنش گرهای دیگری وجود دارند ، که در لابلای بررسی این کتاب؛ روشن خواهند شد.

از خداوند می خواهم ، کارم را برای خشنودی خود خالص بگرداند؛و دل بندگانش را برای خواندن و یادگیری مطالب این کتاب بگشاید ؛ و آن را در دنیا و روز رستاخیز برای من و آنان سودمند گرداند.

 

چرا کار گروهی؟

تشکیلات جمعی به شیوه ی امروزی در میان گذشتگان این مات وجود نداشت . یعنی در گذشته ، گروهی نظام مند با راه و روش برنامه ریزی شده و مشخص ، که بر پایه ی چهار چوب مشخصومعینی ، حرکت و فعالیت کند؛ و به آن پایبند باشد، وجود نداشت.

اما رویدادهایی بر این امت گذشت، که در پیش گرفتن چنین روش ضابطه مند و مشخصی را با چهار چوب ویژه بر بیش تر شان بایسته گردانید. گاهی حاکم مسلمان مسئولیت وکار دعوت را _ مستقیم _ خود به عهده می گرفت؛ یا این مسئولیت و و اگاهی دادن دینی را به مردم ، بر زیر دستان و فرمان روایانش واجب می کرد، تا جایی که بخشی از وظایف فرمانداران می شد . در طول تاریخ اسلام دانشمندان در زندگی امت ها برای کار دعوت ، تلاش چشمگیری داشته ند، که کتاب های تاریخ ، تلاش پیوسته و طاقت فرسای آنان را به ثبت رسانده اند؛ هم چنین دانشمندان برای نشر و گسترش  دانش و آگاهی دادن به همگان و نصیحت کردن فرمان روایان نقش بنیادین و بیش تری داشتند. با توجه و اعتبار به این که آنان از ولی امرانی بودند، که خداوند اطاعت از آنان را در قرآن آورده است:

« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ» ( نساء/۵۹)

ای کسانی که ایمان آورده اید ! از خدا ( با پیروی از قرآن ) و از پیغمبر ( خدا محمّد مصطفی با تمسّک به سنّت او ) اطاعت کنید ، و از کارداران و فرماندهان مسلمان خود فرمانبرداری نمائید.

اما از آن هنگام که استبداد رأی  بر حاکمان چیره گشت، و جهل ونادانی در میان شان، افزون شد، و از دانشمندان کناره گیری کردند، تلاش و استقلال رأی شان برای گسترش علوم دینی ضعیف شد؛ یا به طور کلی از بین رفت؛ و بیش تر آنان به قانون و شریعت غیر اسلامی حکمرانی کردند. زمانی که حکمرانان اسلامی بازیچه ی دست دشمنان اسلام شدند، دشمنان اسلام از راه حکمرانان ضعیف اسلامی در اداره ی امور مسلمانان دخالت کردند. در نتیجه ی این فعالیتها و دخالته ها در جامعه ی اسلامی ، گروه ها گوناگونی پدید آمدند، که بنیاد حکمرانی شان _ هم چون گروه های کافران امروزی  – مخالفت و مبارزه با اسلام و طرفداران آن بود. این گرو هها نه تنها سودی برای مسلمانان و جامعه ی اسلامی نداشتند، بلکه بزرگ ترین  تلاش و اندیشه شان جنگ با اسلام و طرفداران و پای بندان به آن بود؛ و می کوشیدند بی دینی را  – که امروزه به لاییک معروف است – بر پیروان اسلام تحمیل کنند، هم چنین  همّ و غم آنان ، دست یافتن به حکمرانی و رسیدن به مال زود گذر دنیا بود، و شیفته ی آن شدند؛ و با شعار های پوچ و تو خالی – که از زمان های خیلی دور، سر می دادند – همه ی مردم را فریفتند ، شعارهایی ، چون: «آزادی» و « برابری» و « دموکراسی» و شعارهایی این چنین، که دست آوردی برای مردم نداشت، جز وعده هایی دروغین و قرار گرفتن شان زیر پتک های پیاپی مصیبت.

همه ی این سختی ها – که دامنگیر امت اسلامی شده بود –فرزندان فراوانی از امت اسلامی را به اندیشه واداشت، که راه چاره یی پیدا کنند، تا پشتیبانی از اسلام و نگهداری از شریعت اسلامی ممکن باشد؛ هم چنین بتوان ، دانش  و فرهنگگ اسلامی را منتشر ساخت؛ و روح جهاد را میان امت اسلامی زنده کرد؛ و احکام اسلامی را تحکیم بخشید؛ و سرپرستی و ولایت را به خدا و پیامبرس و مؤمنان بازگرداند. از آن جا بود ، که اندیشه ی تجمع و اجتماع و فکر فعالیت جمعی پدیدار گردید، و روزبه روز گونه ی نوینی یافت؛ و به جایی رسید ، که امروزه مشاهده می شود.

 

پر شمار بودن گروهها

از آن جا که قانون خداوند میان آفریدگانش به متفاوت بودن مردم در درک و فهم و اتندیشه و جهتگیری های آنان جاری است؛ در نتیجه گروه ها ، پر شمار می شوند.

خواسته و اهتمام همه ی آن ها پشتیبانی ازدین اسلام و حفظ و نگهبانی از آن بود؛ اما برداشت های متفاوتی در موفق ترین وکارامد ترین راه ها برای حمایت از دین، هر کسی را برآن واداشت، تا برای رسیدن به هدف مورد نظرش راهی را برگزیند، و بپیماید، که با مسیر دیگران متفاوت بود، در حالی که
،در توان آن ها بود، که تلاش شان را یکی بکنند؛ و کارهای شان را میان خودشان بررسی کنند؛ و در یک راه حرکت کند، تا به هدف آرمانی خود دست یابند، اما چون برداشت و انتخاب روش هر فرقه یی برای رسیدن به خواسته اش با دیگری متفاوت بود، سبب شد تا گروه های فراوانی برای پشتیبانی از اسلام در این راه به وجود بیایند.

باور برخی بر این است، که بسنده کردن بر تصحیح عقیده و خدمت به سنت واجب است.برخی دیگر معتقدند ، که بیرون آوردن مردم از غوطه ور شدن در گناهان و غرق شدنشان در کارهای دنیایی، و منتقل کردنشان به سوی مسجدها ومرتبط ساختن شان با خدا تا شیرینی عبادت را بچشند؛ و جان های شان تزکیه و نورانی شود؛ و با عبادت ، روح شان را تغذیه کنند، بایستهاست.

برخی معتقدند ، که نخست باید به قدرت و حکومت دست یافت؛ سپس دیگر کارهای اسلامی به دنبال آن می آیند؛ چون که فرمان روا می تواند اصلاح و بازسازی را انجام دهد.

شماری معتقدند، فرمان روایانی که بر امت اسلامی حکومت می کنند کافرند، نخست رهایی ار چنگ

 آنان واجب است، تا بتوان فرمان روایان اسلامی را بر تخت قدرت نشاند، سپس احکام اسلامی  را اجرا کرد.

شمار دیگر به ضرورت ادامه ی دعوت اسلامی باور دارند، تا این که دعوت همه گیر باشد؛ و فرمان روایان هم امر به معروف و نهی از منکر و نصیت شوند؛ و با قراردادها و توطئه های تنظیم شده ی حزب ها و گروه های گوناگون علیه اسلام به روشی مقتضی و شایسته رویارویی شود، و اعتماد به اسلام میان پیروانش زنده گردد؛ و به اندازه ی توان برای امر به معروف و نهی از منکر اقدام شود.

 

پیروزی گروه ها

این گروه ها در گستره ی اسلامی به پیروزی هایی دست یافته اند. از آن جایی که شمار فراوانی از فرزندان اسلامی آن ها را پذیرا شده؛ و به آن ها پاسخ مثبت داده اند.

به ویژه جوانانی که حماسه ی اسلامی در آن ها شعله ور است، به گونه یی که شمار فراون و چشمگیری از آنان میان این جماعت ها ذوب شده ، و به آن ها پیوسته اند . بزرگ ترین دست آورد و فایده ی وجود این گروه ها، پشتیبانی و نگهداری جوانان از لغزش و سقوط از پرتگاهی است، که بسیاری در آن افتاده؛ و در شهوت ها غرق شده اند؛ یا در دام شکار خواهش های نفسانی و شبه های افتاده؛ و گرفتار شده اند؛ یا میان گروهی که با اسلام در ستیزند، قرار گرفته اند.

 

بازتاب منفی پرشمار بودن گروه ها

بی گمان ، پرشمار بودن گروه ها، بازتاب های منفی بسیاری دارد؛ مانند:

۱.ضعیف گرداندن دعوت – که در مسیر ها و شاخه ها پرشمار حرکت می کند  –  ونابود ساختن تلاش ها و نیروهایی که در این راه به کار گرفته می شوند؛ هم چنین در اندیشه و فکر جوانان شک و دودلی ایجاد می شود ، برای این که کدام یک از آن گروه ها بر حق است، به گونه یی که هاله ای از شک  وگمان برخی جوانان را در حیرت و سرگردانی قرار می دهد.

۲. اختلاف داشتن این گروهها در برخی برداشت ها و تصوراتی که دارند؛ هم چنین اختلاف داشتن در اولوت قرار دادن برخی اعمال اسلامی –ئ که گاهی گروهی را بر آن می دارد، تا بر دیگران بتازد، و به دیگران طعنه بزنند، سبب می شود ، تا بیش تر به پرتگاه اختلاف نزدیک شوند، و گسست اختلافات گسترده شود، این گونه اختلافات به دشمنان اسلام این امکان را می دهد ، که از این فرصت به دست آمده برای رسیدن به نقشه های شوم شان بهره گیرند.

۳. کوتاهی در تربیت جوانان : هر جماعتی راه درست و موفقیت آمیزی دارد، که جماعت های دیگر آن را ندارند. بسنده کردن به یک گونه تربیت ویژه، جوانان را از خوبی هایی که جماعت های دیگر دارند، محروم می سازد، در نتیجه ، تربیت به شکل کامل و پخته و همه سویه انجام نمی گیرد؛ هم چنین در میان برخی جماعت ها تصورات  و برداشتهای اشتباه و احکامی نادرست و به دور از حقیقت وجود دارد ، که سبب می شود تربیت صحیح جوانان دچار مشکل شود.

اما اگر کوشش شود؛ و تلاش های همه ی جماعت ها یکی شوند؛ و جنبه ی مثبت شان در کنار هم قرار گیرند، و با هم هماهنگ شوند، این اتحاد و هماهنگی در تربیت و موفقیت ، به تکامل و تعامل نیکی  میان جماعت ها خواهد انجامید.چون خوبی هایی که میان جماعت های دیگر وجود دارند ، به دست می آیند؛ و از منفی بافی و منفی نگری ها و برداشت های ناعدرست دوری می شود.

۴. گروهی از جوانان  – که طرفدار شدید جماعت شان هستند-  آگاهی و بینش  صحیح و کامل ندارند، که این کمبود گاهی آنان را برآن می دارد، تا حکم کنند بر این که تنها جماعت آنان، جماعت مسلمانان است، و نه جماعت دیگری. در ادامه ، احکام ناروایی علیه جماعت های دیگری صادر می کننند؛ بر این که آن ه رد راه نادرست و به دور از حقیقت هستند؛ در حالی که ، ما این گونه برداشت ها و اندیشه ها را جزو لغزش های نابود کننده بر می شماریم، که بهتر و لازم است به طرفداران چنین اندیشه یی هشدار داده شود.

ادب و قاعده ی اسلامی و احکام شرعی حکم می کنند، بر این که صادر کردن حکم تکفیر و فسق برای کسی درست نیست؛ مگر با برهان قاطع و روشن؛ زیرا ریختن خون مسلمان و هتک حرمت به ناموس و آبرو و از بین بردن مال او بر مسلمانا دیگر حرام است؛پس هر کس از فراخ ترین راه ها می تواند وارد اسلام و مسلمان شود؛ اما راه بیرون رفتن از اسلام و مرتد شدن بسیار تنگ و باریک است؛ پس نمی توان بی برهان قاطع و روشن با آبروی مسلمان بازی کرد؛ و دین او را به باد مسخره گرفت.

پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) از کار اسامه پسر زید بسیار بدش آمد؛ هنگامی که اسامه پسر زید یکی از مشرکان را – به مسلمانان آسیب های زیادی رسانده؛ و دل آنان را به درد آورده بود- کشت . اسامه ،پسر زید وقتی آن مشرک را دید، با شمشیر بر اوحمله ور شد؛ و آن مشرک گفت:« لا اله الّا الله»؛ اما اسامه پسر زید مسلمان شدن ظاهری را از او ذیرفت، و چنین پنداشت ، که او از ترس شمشیر ، کلمه ی توحید را می گوید؛ بنابر این او را کشت . پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم)به او فرمود: در روز رستاخیز زمانی که :« لا اله الّا الله»[به جای گواه] بیاید چه کار می کنی؟

این بخش از مطالب در ادامه ، بیش تر توضیح داده شده است. لب و جان سخن این که نواقص شهادتین معلوم و روشن هستند.

 

قانونی بودن گروه ها

برای کسی درست نیست، که اجتماع اسلامی را از دیدگاه شرعی حرام بداند؛چون گروه شدن برایدعوت به سوی حق و یاری دان و پشتیبانی آنهم کاری کردن بر انجام کارهای نیک و تقوا و دانش اندوزی و کارهای نیک دیگر، کارهایی پسندیده هستند. هر گاه میان شان لغزش هایی وجود داشته باشند؛ در حالی که آن جماعت ها آن ها را انجام  میدهند، چنین کای به حرام بودن گروه نمی انجامد، بلکه واجب است، که خطا ها و لغزش ها اصلاح گردند؛ و تصور و برداشت ها تصحیح شوند، و راه و روش ها راست گردند. بازگشت به سوی حق در هنگام روشن و آشکار بودن آن و دوری از هر گونه خواهش نفسانی  یا تعصب قومی ونژادی و فرقه یی واجب است.گاهی برخی جماعت ها، ارتباط در درون صف را بر پایه ی بیعت نمودن برپا می دارندی. بیعتی که در برگیرنده ی اطاعت و فرمانبری بیش تر و ارتباط تنگاتنگ میان آن ها می شود، واز فروپاشی و ایجاد گسست و اختلاف میان آنها جلوگیری می کند. چنین کاری هم اشکالی ندارد ، چون علتی بر ممنوعیت آن وجود ندارد.

اما آن چه نهی شده، بیعت گرفتن درون این جماعت برای رسیدن به خلافت است، در حالی که، بیعت برای دست یابی به اریکه ی خلافت زمانی باید صورت گیرد، که قدرت تسلط بر زمین به دست بیاید. چنان قدرت و توانی که خلیفه ی اسلامی بتواند حکومت اسلامی را بر پا؛ و احکام شریعت را میان پیروانش پیاده ؛ و آنان را در برابر سختی ها و مشکلات حمایت کند؛ و قدرت اجرای حدود شرعی و دیگر مسئولیت ها و وظیفه ی های خلیفه ی اسلامی را داشته باشد.

اما بیعت میان این جماعت ها از این گونه بیعت ها نیست، بلکه بیعتی بر انجام بخشی از خواسته های اسلام، مانند: بیعت گرفتن از وی برای به کار گرفتن همه ی کوشش و تلاشش در راه دعوت الی الله.

همانا پیامبر خدا( صلی الله علیه و آله و سلم) برای تأکید بر مهم بودن بیعت، با یارانش درباره ی مسایل جزئی از کارهای اسلامی بیعت می گرفت. برخی ، این جا بیان شده اند:

۱.    بیعت رضوان در زیر درخت. جابر بن عبدالله (رضی الله عنه) و دیگران درباره ی این بیعت گفته اند : با رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم) بیعت کردیم، بر آن که از جنگ فار نکنیم.»و در روایات دیگر آمده : « تا لحظه ی مرگ»[۱]

در حالی که ، صحابه  فرار از میدان و بحبوحه ی جنگ، جزو گناهان کبیره به شمار می آوردند. خداوند بلند مرتبه در سوره ی انفال – که در سال دوم هجری مدتی پس از جنگ بدر نازل شد – بر فرار از میدان جنگ هشدار داه است؛ در حالی که ، صلح حدیبیه در سال ششم هجری به وقوع پیوست. پس بیعت گرفتن ، نشانه ی تأکید آن است.

۲.    بیعت نساء: پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) با یارانش بیعت کرد، بر پایه ی آن چه با زنان بیعت کرده بود؛ بیعتیست، که عباده بن صامت آن راروایت کرده و گفته است: با رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم) بیعت کردیم بر این که، هیچ چیزی را شریک خدا قرار ندهیم؛ دزدی نکنیم، زنانکنیم، نفسی را که خدا حرام کرده به ناحق نکشیم، و مال مردم را ندزدیم و نرباییم».[۲]

همانگونه که حافظ ابن حجر در کتاب فتح الباری[۳] بیان کرده؛ این بیعت ، پس ا فتح مکه صورت گرفت؛ اما بیعت عقبه برای برخی مسایل دیگر بود .

۳.    بیعت بر هجرت، امام احمد در کتاب مسندش از حرث بن زیاد ساعدی انصاریروایت کرده است:« او روز جنگ خندق نزد پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) رفت؛ در حالی که، پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) از مردم برای هجرت کردن بیعت [۴]می گرفت.»

۴.       از بارزترین این بیعت ها ، این که ، از مردم چیزی نخواهند.

از عوف بن مالک اشجعی روایتشده ، که گفت: ما نه یا هشت  یا هفت نفر نزد پیامبر خدا( صلی الله علیه و آله و سلم)بودیم. فرمود: « چرا با پیامبر خدا( صلی الله علیه و آله و سلم) بیعت نمی کنید؟» در حالی که ، ما تازه با بیعت آشنا شده بودیم، و تازه مسلمان شده بودیم؛ گفتیم: ای پیامبر خدا( صلی الله علیه و آله و سلم) با تو بیعت کرده ایم. سپس برای بار دوم فرمود:« چرا با پیامبر خدا( صلی الله علیه و آله و سلم) بیعت نمی کنید؟» گفتیم: همانا بیعت کردهایم. سپس برای بار سوم  فرمود : « چرا با پیامبر خدا( صلی الله علیه و آله و سلم) بیعت نمی کنید؟»گفت: « دست هایمان را به سوی پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم)دراز کردیم، و گفتیم : ای پیامبر خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم) همانا با تو بیعت می کنیم اما بر چه چیزی با تو بیعت کنیم؟فرمود: « براین که تنها خدا را پرستش کنید؛ و چیزی را شریک او قرار ندهید . نمازهای پنجگانه  را بر پا دارید؛ و [از حاکم اسلامی]اطاعت کنید.» اندکی صدایش را پایین آورد ؛ و افزود:« از مردم چیزی طلب نکنید.» [ همگی با تمام وجود به بیعتپای بند بودند].همانا برخی را – که در بیعت حضور داشتند – دیدم که تازیانه از دستش می افتاد؛ اما از کسی نمی خواست که تازیانه رابه او بدهد.[۵][ بلکه خودشازاسب ، پاین می آمد، و آن رابر می داشت.]

۵.    یکی دیگر از آن بیعت ها ، بیعت عقبه ی دوم بود، که پیش از هجرت انحام گرفت. در زمان انجام آن بیعت، پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) از میان اهل مکه طرد شده بود؛ و یاران او در مکه ضعیف بودند. آن حالت را خداوند سبحان در قران این گونه بیان کرده است:

«وَاذْکُرُواْ إِذْ أَنتُمْ قَلِیلٌ مُّسْتَضْعَفُونَ فِی الأَرْضِ تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآوَاکُمْ وَأَیَّدَکُم بِنَصْرِهِ وَرَزَقَکُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»( انفال/۲۶)

ای مؤمنان ! ) به یاد آورید هنگامی را که شما گروه اندک و ضعیفی در سرزمین ( مکّه ) بودید و می ترسیدید که مردم شما را بربایند ، ولی خدا شما را ( در سرزمین مدینه ) پناه و مأوی داد و با معونت و یاری خود شما را ( در جنگ بدر پیروز گرداند و ) نیرو بخشید و غنائم پاکیزه ای بهره شما کرد تا این که سپاسگزاری بکنید ( و در راه جهاد به جان و دل بکوشید ) .

از جابربن عبدالله روایت شده است: گفتیم ای رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم) ! بر چه چیزی با تو بیعت کنیم؟ فرمود:« با من بر سمع و طاعت در خوشی و سلامتی و خستگی و ناراحتی، بر انفاق در نداری و توانمندی، بر امر به معروف و نهزاز منکر ، بیعت کنید.برای خدا سخن حق را بگویید و از سرزنش سرزنشگری نترسید؛ و هر گاه به یثرب(مدینه) آمدم، مرا یاری دهید. از من دور کنید آن چه از خودتان و همسران تان و فرزندان تان دور می کنید. در برابر این کارها بهشت جایگاه شما خواهد بود.»[۶]

گروهی از صحابه با گروهی دیگر ، برای انجام برخی کارهای اسلام با یکدیگر بیعت میکردند. حافظ ابن حجر گفت: سی[۷]ف در«فتوح» با سند خودش روایت کرده است: عکرمه صدا زد ، گفت: چه کسی برای مردن در راه خدا بیعت می کند؟ همویش ، حارث و ضِراربن ازور همراه چهارصد نفر از مسلمانان – که او امیر آنان بود – با او بیعت کردند، و آن رخ داد در سال ۱۵ ه. ق درزمان خلافت حضرت عمر(رضی الله عنه)به وقوع پیوست . همه [۸]ی آن بیعت کنندگان کشته شدند، جز ضِرار.»

 با بیان اینسندها ، روشنم می شود ، که بیعت کردن و بیعت گرفتن برای انجام برخی کارهای اسلام جایز است؛ و حکم به فاسد بودن و درست نبودن آن به هیچ علت و حجتی استناد ندارد.

—————————–

منبع:نقاط قوت و ضعف فعالیتهای جمعی / نویسنده : دکترعبدالوهاب دیلمی / مترجم:محمد جبروتی

انتشارات: نشر احسان / نوبت چاپ: اول ۱۳۸۷

 


[۱]. حدیث در صحیح بخاری و مسلم و دیگر کتابهای حدیث روایت شده است. اصحابی که این حدیث را روایت کرده اند . معقل بن یسار و سلمه بن اکواع و چند نفر دیگر هستند.

[۲]. بخاری با الفاظ متعددی آن را روایت کرده؛ و مسلم و دیگران هم آن را روایت کرده اند.

[۳]۱/۶۶-۶۷ این بیعت به بیعت نسا مشهور است؛ یعنی این که همانند بیعت زنان برقرار شده است.

[۴] مسند احمد،۳/۴۲۹

[۵]. مسلم

[۶].بیهقی در دلائل النبوه(۴۴۳-۲/۴۴۲)  و احمد (۴۴۰-۳/۳۳۹)آن را روایت کرده اند.

[۷]او سیف بنعمر تمیمی (وفات ۲۰۰ه.ق) مورخ بود . فتوحی که حافظ به ان اشاره کرده همان ـ الفتوح الکبیر» اوست . جنگی که این اتفاق در آن روی داد. جنگ یرموک بود.

[۸] الاصابه فی غیر الصحابه ، شرح حال عکرمه بن أبی جهل

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا