فتنهی خلافت داعش و نابودی تمدن اسلامی
فتنهی خلافت داعش و نابودی تمدن اسلامی
نویسنده: احمد تلاوی / ترجمه: واحد ترجمەی پایگاە اطلاعرسانی اصلاح
فتنهی اعلام خلافت اسلامی در بخشهایی از اراضی سوریه و عراق که توسط عدهای مرموز با ترکیب نامشخص و سرمایههای مشکوک ایجاد شده است، یکی از بزرگترین فتنههایی است که این روزها دامنگیر مسلمانان شده است؛ وجه مشترک این فتنه با موارد مشابهی که در طول تاریخ پیدا شده است در آن است
که این هم ساخته و پرداختهی دشمنان امت اسلامی برای از هم گسیختن کیان امت و پراکنده کردن صفوف مسلمانان است.
جریان داعش خاطرات تلخ حرکتهای ویرانگری را در ذهنها زنده میکند که در طول تاریخ مسلمانان با آن دست به گریبان بودهاند و غالبا باعث درگیری و کشمکش بین آنان و بروز اختلافات عقیدتی شدهاند همانند جنبشهای پوپولیستی، زندیقی، زنگی، قرمطی و فرقهی حسن صباح که در چندین مرحله خلافت عثمانی را مورد هدف قرار دادند. شاید تشابه بزرگ قرامطهی امروز با قرامطهی دیروز در پراکندن صفوف مسلمانان با ادعای خیالی خلیفهی منتظری است که قرار است امت را رهبری کند و شریعت اسلامی را با برداشت خود اجرا کند و مجد و شکوه از دست رفتهی امت را به آن بازگرداند. اما نتیجهی این کار تضعیف جبههی داخلی امت در رویارویی با دشمنانی بود که برای تاراج ثروتها و برکات مسلمانان و از بین بردن تمدن آنان در کمین بودند.
فتنهی یاد شده این بار در شرایطی بسیار حساس پا به عرصه گذاشته است در زمانی که جنگ بر ضد پروژهی صحیح اسلامی و تحول فرهنگی در شرایط بغرنجی قرار دارد؛ تحرکاتی که در انقلابهای بهار عربی شاهد آن بودیم با سرکوب ارادهی مردمی روبرو شد و امت را به عقب بازگرداند. شاید هدف اساسی دشمنان امت آن باشد که مسلمانان نتوانند بار دیگر علیه نیروهای استعماری و استکبار جهانی و ایادی آن در داخل کشورهای عربی و اسلامی که در قالب پروژهی صهیونیستی و نظامهای فاسد و خودکامهی حاضر وجود دارد سر به شورش بردارند.
رخدادهای جاری و ماهیت اصلی تنظیم داعش که بر پهنهی وسیعی از سوریه و عراق حضور دارد و در آن مناطق خلافت اسلامی اعلام کرده است علامت سؤال بزرگی را در مقابل تحلیلگران قرار میدهد.
نخستین سؤال در مورد پیدایش ناگهانی این جریان و ابهام در خاستگاه آن است؛ هیچ کس به طور دقیق نمیداند ابوبکر بغدادی سرکردهی این گروه کیست و از کجا آمده است؟ سرمایهی کلانش را از کجا جمعآوری کرده است و پیکارجویانش چه کسانی هستند؟ چگونه با چند هزار نفر بر شهرهای بزرگی مسلط شدهاند که برخی از آنها مانند موصل بیش از چهار ملیون نفر جمعیت دارد؟
از اوایل پیدایش داعش در سوریه این جریان هم در عملکرد و هم در برنامههای سیاسی خود تافتهی جدابافتهای است که خود را از صف مسلمانان جدا کرده است و به طور کلی با دیگر گروههای اسلامی که با رژیم بشار اسد در سوریه مبارزه میکنند تفاوت دارد. تا جایی که حتی سازمان القاعده هم با اعلام برائت از این جریان اعلام کرده است که داعش ادامه دهندهی سیاستهای این سازمان در سوریه نیست. وحشیگری بیسابقهی داعش با براداران مسلمان خود به حدی است که در نقاط تحت تصرف خود، گروههای مختلف اسلامی از جمله جبههی النصره و اخوان المسلمین عراق و غیره را قتل عام کرده است.
مهمترین ابهام پیرامون افراط گرایی نوظهور داعش در میدان عمل که به طور ناگهانی آشکار شده است، پیامدهای سیاسی این جریان بر سوریه است که باعث شده است توجه مجامع جهانی از جنایات رژیم سوریه بر ضد مردم این کشور به سمت پروندهی موسوم به «تروریسم بینالمللی» منحرف شود در نتیجه فشارهای کمتری به آن رژیم وارد شود. در عراق هم این جریان توانست انقلاب مردم اهل سنت بر ضد رژیم نوری مالکی نخست وزیر پیشین این کشور را تباه و بدنام کند.
خطرناکتر از همه اینکه جریان یاد شده با اعلام خلافت اسلامی شخصی به نام ابوبکر بغدادی را خلیفهی مسلمین معرفی کرده است و این خاستگاه اصلی فتنه است. تحلیلگران زیرک میبینند که مسلمانانی که به دین خود علاقەمند هستند در این مورد دچار چند دستگی شدهاند و کار به قطع ارتباط برخی از جریانهای اسلامی با همدیگر کشیده شده است و در مناطقی که داعش بر آن مسلط است مخالفان این جریان با مجازات مرگ روبرو میشوند با اینکه حکم این مسأله از نظر فقهی قطعی است؛ زیرا اعلام خلافت زمانی صحیح است که تعداد زیادی از نمایندگان ملتهای مسلمان با خلیفهی جدید بیعت و اعلام وفاداری کنند مانند همان شیوهای که پس از رسول اکرم (ص) در دوران خلفای راشدین صورت میگرفت. اما هماکنون هیچ اجماعی در این باره وجود ندارد و حتی اکثریت مسلمانان این اعلام را نپذیرفتهاند.
همچنین در فرایند اعلام خلافت هیچ یک از شرایط دوران خلفای راشدین مراعات نشده است؛ بانیان این پدیده رأی و نظر مسلمانان جهان را جویا نشدهاند و هیچ تلاشی هم برای این کار انجام ندادهاند. شاید علتش آن باشد که جریان مذکور قواعد شرعی مربوط به مسایل حکومتی را سبک میشمارند یا اینکه گمان کردهاند تنها خود مسلمانند نه دیگران و یا اینکه این کار واقعاً از عهدهی آنان خارج است و خود عملا ساختهی دیگران هستند؛ در نتیجه مسؤولیت این کار به نیروهایی باز میگردد که جریان مذکور را راهاندازی کردهاند و برای تخریب اجماع امت اسلامی از آن حمایت میکنند.
در اینجا از رفتار داعش با غیر مسلمانان به ویژه اهل کتاب و مسیحیان موصل و شمال عراق سخن نمیگوییم؛ معلوم است که این کار حتی با ابتداییترین قواعد پیماننامهی مدنی رسول خدا (ص) که در آغاز تأسیس دولت اسلامی تدوین کرده بود مخالف است. کاری که امروزه انجام میگیرد در کل با هیچ یک از مفاهیم اسلامی همخوانی ندارد و هیچ یک از قواعد شرعی آن را تأیید نمیکند بلکه تنها زمینهی آشوب در اجتهادی را فراهم میکند که به دور از اهل حل و عقد امت و علمای اسلام انجام میگیرد و درِ فتنهای را میگشاید که جز خدا کسی از سرانجام آن خبر ندارد و به هیچ وجه به سود اسلام و مسلمانان نیست.
به لحاظ اصولی هیچ نصی در قرآن یا حدیث وجود ندارد که چرخش قدرت و ایجاد خلافت اسلامی بر منهج نبوی توسط یک کشور را تأیید کند. در قرآن کریم و سنت نبوی هیچ نصی وارد نشده است که نشان دهد ایجاد حکومت بر مبنای خلافت با جنگ و درگیری و حتی تحرکات مسالمتآمیز همراه است. تنها موردی که در این زمینه ذکر شده است حدیثی است که نعمان بن بشیر از رسول خدا (ص) روایت کرده است که فرمود:
«تَکُونُ فِیکُمُ النُّبُوَّهُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَکُونَ، ثُمَّ یَرْفَعُهَا اللَّهُ إِذَا شَاءَ أَنْ یَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَکُونُ خِلَافَهٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّهِ، فَتَکُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَکُونَ، ثُمَّ یَرْفَعُهَا اللَّهُ إِذَا شَاءَ أَنْ یَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَکُونُ مُلْکًا عَاضًّا مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَکُونَ، ثُمَّ یَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ یَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَکُونُ مُلْکًا جَبْرِیَّهً، فَتَکُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَکُونَ، ثُمَّ یَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ یَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَکُونُ خِلَافَهٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّهِ ثُمَّ سَکَتَ» [أخرجه أحمد و صححه الألبانی وحسَّنه الأرناؤوط].
نبوت تا زمانی که خدا بخواهد در میان شما باقی میماند و هر وقت که بخواهد آن را برمیدارد؛ آنگاه خلافت بر شیوهی نبوت خواهد بود تا زمانی که خدا بخواهد؛ سپس آن را هر وقت که بخواهد آن را بر میدارد و حاکمان سختگیری به قدرت خواهند رسید و تا زمانی که خدا بخواهد خواهند ماند. پس از آن خداوند هر وقت بخواهد آنها را برمیدارد سپس حاکمان ستمگر به قدرت خواهند رسید تا زمانی که خداوند اراده کند و آنان را بردارد و پس از آن خلافت بر شیوهی نبوت خواهد بود.
در این حدیث شریف سخنی از چگونگی بازستانی خلافت اسلامی به میان نیامده است در مقابل، اسلامی که پیامبر اکرم (ص) مأمور تبلیغ آن بود با ساختارهای موجود در جامعه بشری آن روز مانند قبیله و طایفه تعامل مثبت داشت و هیچگاه آنها را از بین نبرد؛ بلکه در راستای استقرار دین خدا بر روی زمین از آنها سود جست. در سیرهی پیامبر اکرم (ص) ثابت است که وقتی ایشان دعوتش را آغاز کرد با قبایل عرب ساکن مکه و پیرامون آن به خوبی تعامل کرد. تعامل ایشان با قبیله به صورت نهادی بود و تنها به این خاطر نبود که آنان افرادی هستند که نیاز به هدایت دارند؛ بلکه از رهیافت فهم درستی که از محیط پیرامون خود داشت با سران قبایل و نمایندگان آنان ارتباط برقرار کرد؛ زیرا نقش سران قبایل و رهبرانشان در جذب پیروان خود به دین اسلام بسیار مهم بود.
در سنت رسول اکرم (ص) شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهد اسلام زمانی که در مکه پا به عرصه گذاشت واقعیت جامعهی بشری را پذیرفت و به صورت صحیح و از زاویهی سیاسی با آن کنار آمد و سیاست در اسلام چیزی است که مصلحت کلی دعوت و منافع مسلمانان را لحاظ میکند.
در پایان و در کنار واکاوی شرعی و فقهی حوادث جاری، مسألهی مهمی وجود دارد که اگر در نظر گرفته شود بطلان و نادرستی پدیدهی موسوم به خلافت در سرزمین شام را آشکار میسازد و آن اینکه در این پدیده هیچ مصلحتی برای اسلام و مسلمانان وجود ندارد و رهاوردی جز زیان و ضرر برای کلیت تمدن اسلامی نداشته است.