مقایسه قیامت و معاد از دیدگاه مسلمانان و قرآن
مقایسه قیامت و معاد از دیدگاه مسلمانان و قرآن
نویسنده: مهندس مهدی بازرگان
( بسم الله الرحمن الرحیم* قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی*وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی* وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِّن لِّسَانِی * یَفْقَهُوا قَوْلِی)
چنین صحبت و برنامه، چنان مسئله غامض و غامضترین مسئله دینی و علمی است که گوینده ای بی اطلاع و بی صلاحیت چون بنده چاره ای جز توسل به خدا برای کمک به بیان درست مطلب در مدت کوتاه نداشته و به سختی می تواند از عهده آن بر آید. دعا کنیم که خدا ما را از گناه افتراء بر او در ماه مبارک رمضان مصون بدارد و باعث گمراهی نشویم.
برای کسانی که قبلا” کتاب راه طی شده و فصل آخر آن را خوانده باشند یا در جلسات از شش هفت ماه پیش به این طرف انجمن اسلامی مهندسین شرکت داشته و درسی را که تحت عنوان ” تدبری در قرآن _ پا به پای وحی ” بیان می شود شنیده باشند، اشکال و اطلاعات تازه ای نخواهند داشت.
اول معاد مسلمانان را عرض می کنیم و بعد به قیامت قرآن می پردازیم.
معاد مسلمانان
آن طوری که ما قیامت و آخرت را می فهمیم، تصور می کنیم، عقیده داریم یا آن را بیان می کنیم، اولا” مخلوطی از مأخوذ از قرآن، از روایات و ا تعلیمات دینی که در مدرسه یا پای منابر یاد گرفته ایم. ثانیا” مأخوذ از اسرائیلیات و از معتقدات اجدادمان زرتشتی ها. تا حدودی هم از فلسفه یوناناقتباس گردیده است. عقاید و عرفان هندی و شرق دور نیز در آن بیگانه نیست. در عمق جنبه بشری قیاس به نفس تأثیر عمیق روی تصور ما از معاد دارد .
زندگی ما جگونه است و چگونه اداره می شود؟ همین تصور نه تنها در این مورد، بلکه در کلیه معتقدات دینی ما دخالت و تأثیر دارد. خیلی از آن طور که هستیم و آن چه ا می بینیم به دینمان قرض می دهیم و در معتقدات دینی خود وارد می سازیم. خدا را آن طور تصور می کنیم که خداهای زمینیو پادشاهان را دیده ایم و یا گردن کلفتان و توانگران را می بینیم.
تصور کلی که ما معمولا” به طور متوسط از قیامت و از معاد می کنیم سناریو وار چنین خلاصه می شود…….
اولا” یک محکمه عدل الهی به صورت یک دادگاه در نظر می گیریم که برای پاداش دادن به خوب ها و عذاب رساندن و تنبیه کردن بدها تشکیل شده است. ضمن این که در مخیّله ما قیامت و رستاخیز مخصوص انسان هاست، قیامت و آخرت را مسئله ای می دانیم به خاطر انسان ها که برای اجرای عدالت در صحرایمحشر بر پا می شود. قبلا” مرده ها زنده می شوند و از قبرها سر در می آورند، آن وقت رسیدگی به وسیله نامه اعمال آغاز شده، به گذشته آن ها رسیدگی به عمل می آید. ترازویی در کار است که ترازوی عدالت و حساب کارهای مردم است، با حضور فرشتگان و انبیاء و ائمه اطهار که آن ها هم برای شفاعت و شهادت یا قضاوت همکاری می کنند. بعد فشته ملک دوزخ، دوزخیان را می گیرد و می اندازد به قعر جهنم. ملائکه هم، ثواب کاران را می برند به بهشت. جهنم سراسر آتش است و شکنجه، عقرب و مار، و بهشت سراسر خوراکی و خوشی.این تصور کلی بود که معمولا” از معاد و از عذاب و ثواب آن دنیا داریم. صدرصد به صورت فرمان ها و داده هایی است ناشی از خواست وقضای الهی. عینا” مانند اوامر و احکامی که پادشاهان سابق و دولت ها یا دادگاه های حاضر و همچنین مدارس، درباره خدمتگزاران مطیع و فرمانبر و خدمت گزاران فاسد و خائن و خاطی یا شاگردان درس خوان و شاگردان تنبل، صادر می نمایند، یا مزد و انعامی که به کارگر و خدمت کار و کارمندی که خوب یا بد کار کرده است، داده می شود. تبیه هم به صورت جریمه ای است که می گیرند یا نمره بدی که به شاگرد می دهند. چیزی است خارج از شخص به طور قرار دادی و به دلخواه صاحب کار یا رئیس و استاد. چیزی است که می تواند متناسب و مرتبط به کار و محصول عمل آن ها باشد ولی جدای از خود آن هاست و وابسته به نظر ارباب.
عمده ترین اشکالی که درباره مسئله معاد گرفته می شود، اولا” زنده شدن مردگان است که چگونه شخص مرده و نابود شده دو مرتبه زنده می شود. ثانیا” ترکیب مجدد انسان است. می گویند انسانی که استخوانش پوسیده و متلاشی شده است یا طعمه درندگان گشته، در دریا افتاده، چگونه از نو به هم چسبیده و ترکیب می شود؟ ثالثا”، رسیدگی به گذشته ها چطور صورت می گیرد؟ و خبرهای آن را چه کسی گزارش می دهد؟ رابعا”، تجمع این همه آدم، از ابتدای خلقت تا آخر دنیا، در چه محل و چگونه می تواند امکان پذیر باشد؟
از این قبیل اشکالات و سؤالات بلا جواب بسیار است که هر کدام از آن ها برای رد کردن معاد یا تردید در آن کافی است….
برای رفع این اشکالات و پاسخ به این سؤالات، افزاری که پیش خودمان تصور می کنیم. اولا”، بای زنده شدن مردگان پای روح را به میان می آوریم. می گویند شخص بدنی دارد و جسمی دارد که می میرد و از کار می افتد و متلاشی و خاک می شودولی روحی دارد که مجرد و جاودانی است و در موقع مرگ پرواز کرده، به بالا رفته است. این روح به موقع لازم می آید، سروقت جسم رفته و بیدارش می کند.
چگونه آن وقت ترکیب می شود؟ اراده کُن فَیَکُونی خدا از روی افکار و معتقداتمان جواب سؤالات را می دهد. خداوند همان طوری که آدم را از گل به صورت یک مجسمه ساخت و بعد در آن فوت کرد. یعنی از روح خودش در آن دمید و این شد یک آدم، در روز قیامت هم خدا همین کار را می کند.
چگونه رسیدگی می کنند؟ کرام الکاتبین یعنی دو فرشته ای که د ردوش راست و دوش چپما هستند، این ها مرتب اعمال خوب و بد ما را می نویسند و در آن روز عرضه می کنند. در محکمه ای که تشکیل شده است همه را فرا می خوانند و ثوابشان را به صورت وزنه در یک کفه ترازو و خطاهایشان را در کفه دیگر می گذارندو بعد هم مثلا” می گویند تو این طرفی شدی یا آن طرفی.
این تجمع چگونه است؟ ارواح چون مقید به زمین نیستند، بنابراین در تمام فضای بی نهایت و در عالم ملکوت و نزد خدا هستند. پس اشکالی ندارد که چون به صورت روح هستند، جمع شوند.
آن وقت بر این طرز تصور و این استدلال یک سری فروع و نتایجی هم همراه می شود.
به این ترتیب وقتی قرار شد قیامت در یک زمان خیلی دوری واقع شود و روح از بدن فارغ و جسم در قبر یا جای دیگری متلاشی شود، تکلیف آن روح چه می شود؟ بیکار که نباید باشد. باید فکری برای آن بکنیم. خواب هم که در این موارد زیاد می بینیم. پس عالم برزخی وجود دارد. پس بین این دنیا و آخرت یک عالم برزخی وجود دارد. حالا به چگونگیش کاری نداریم.
اراده کن فیکون خدا: مانند آن که تجلی آفرینش خدا چگونه است؟ به صورت ترک تن و طیران روح؟ که در اشعار هم آمده و مولوی هم می گوید و خیلی از عرفا هم معتقدند که این بدنی که ما داریم و این حالت خاکی و این قیودی که داریم، قفسی است، قفس تن است. و خیلی پست و بی ارزش است. مدتی محدود ما در این قفس هستیم. در این عالم کثیف مادی است که احتیاج به خورد و خوراک و چیزهای مادی داریم. روحمان آن است که مجبوس شده است. موقع نزع که فرا می رسد و روح پرواز می کند راحت می شویم و می رویم یک عالم دیگر. پس از این جریان ها و عوالم زمان رسیدگی می رسد. رسیدگی نتیجه اش چه می شود؟ و چگونه از این حساب و کتاب ها باید خلاص شویم؟ مثل محاکم یا دربارهای دنیایی است. پای شفیع و شفاعت یا پارتی بازی و التماس و درخواست به میان می آید. شهادت می دهند و شفاعت می کنند.
تا این جا عقیده و فرض بر این بود که معاد جسمانی است و انسان با بدن دنیایی خود زنده می شود. ولی کسانی هستند که معاد جسمانی را قبول ندارند و دو طرز فکر پیش آمده است:
اول این که اصلا” عاقبت و آخرت ، قیامت و عذاب و ثواب در این دنیاست. اشخاص در همین دنیا رنج می برند و یا برعکس. مثلا” خوب ها لذت می برند و بدها ناراحتی دارند. دیگر آن طرف خبری نیست. چنین نظری از جهات دیگر نیز قابل قبول نیست. قابل انطباق با کتاب های آسمانی و دنی هم نیست.
دوم: یک طرز فکر وسطی هم پیش آمده که بیشتر از هندوستان و شرق دور است و آن مسئله تناسخ است که در همین دنیا آن که خطا کار و گناهکار بود، روحش می رود در جلد گرگ یا در جلد یک جانی. آن جا آن قدر زجر می بیند و عذاب می کشد تا بهتر شود و از آن جا بعدا” در جسم یک حیوان دیگر و یا یک آدم دیگر حلول می کند. یا بر عکس آن که خوب بود، مرتب قالب عوض می کند و اگر بدکار بود، بدکاری می کند و صدمه اش را می بیند.
سوم: بعضی ها می گویند مسئله قیامت و معاد یا ابتکار و اختراع بهشت و جهنم به قصد فریب و سوء نیت نبوده، با حسن نیت و به خاطر مصلحت اندیشی عنوان شده است. برای این که مردم عوام اند، مصلخت خودشان را، حق را، راه صحیح و راست را نمی شناسد، پیغمبران آمده اند و گفته اند اگر این کار را بکنی، عذاب آخرت و جهنم است و اگر آن کار را بکنی بهشت است. خواسته اند مردم با چنین وعده وعیدها تربیت بشوند. اهل خدمت و خیر باشند که به صلاح خودشان و به صلاح جامعه عمل کنند.
چهارم: بعضی ها قضاوت شان این است که همه این ها چون به عقل درست در نمی آید فریب کاری و حقه بازی بوده است.
اما استدلالی که طرفداران قیامت و آخرت می کنندو، دنیا و آخرت را از یکدیگر جدا نموده و به عقیده خودشان از طریق علم و عمل پایه اش را می گذارند علم خداو عدالت را پیش می کشند. بر خدا واجب می بینندکه وقتی در این دنیا یک عده ای نافرمانی و ظلم می کنند، آن ها را عذاب بناید و عده ای را که اطاعت می کنند و زجر و سختی می بینند و دست به خراب و خطا نمی زنند و می گویندبر خدا واجب است و اقتضای عدالت چنین است که آن ها را در دنیای دیگری به نعمت و سعادت برساند.
یعنی استدلال پایه ای قیامت در منطق ما بیشتر در همین عدالت خداست و پایان کار نیکان پرواز روح و به سوی عالم ملکوت خواهد بود.
در هر حال می گویند آخرت نشئه ای است از نشآت آفرینش و بعد از نشئه این دنیا همان طوری که قبل از دنیا آمدن نشئه رحم مادر و انعقاد نطفه وجود داشته است. همان طوری که وقتی بچه از رحم مادر به دنیا می آید یک عالمی را می بیند که اصلا” تصورش را نمی تواسته است بکند و این دنیا از هیچ بابت با رحم مادر شباهت نداشته ولی معذالک زندگی بچه با گریه وزاری توأم است. آخرت هم همین گونه است در رحم این دنیا، یک چیزی برای آن دنیای بزرگ تر درست می شود. آن وقت البته خواب ها و رؤیاها و خیال ها هم می آیند و مجمعه ای را درست می کنند.
تا این جا خلاصه ای بود از برداشت ما و تصوری که از معاد داشتیم. حال می رویم به سراغ قیامت قرآن. این قسمت را هم فهرست وارعرض می کنم.
قیامت در قرآن
قیامت قرآن شامل دو مبحث می شود؛ یکی خود قیامت و دیگری آخرت. این دو از هم جداست و از دیدقرآن دو مرحله است که بعدا” انشاالله اگر فرصت شد توضیح خواهم داد و آیاتی که مؤید مطلب باشد عرض می کنم که مقداری از آن همان بود که در سوره انفطار قرائت شد.
از دید قرآن قیامت حادثه یا واقع ای است که جهانی به مقیاس منظومه شمسی یا کهکشانی. بر خلاف تصور ما که قیامت را یک محکمه عدل الهی مخصوص انسان می گیریم، در سوره های آغاز رسالت به آیاتی از قبیل ” ان الذین لواقع ” ” سأل سائل بعذاب واقع ” ” اذا وقت الواقعه “…. بر می خوریم و نشانه های زمان وقوع آن داده می شود.
قیامت و حشر و نشر نه تنها اختصاص به انسان ندارد، مخصوص زمین و کوه ها و دریاهای آن هم نیست. چنان فراگیر است که خورشید و ماه و ستارگان یا فضاهای بین آن ها و همه دنیا، یا لااقل کهکشان ما در آن مشارکت دارند. در بر گیرنده آسمان و زمین با همه محتویات موجودات است. اعم از جاندار و غیر جاندار، حتی جن و از جمله انسان. این است آن صورتی آن صورت خارجی و کلی که قرآن برای قیامت تصویر و معرفی می نماید. پدیده و تحولی است فیزیکی یا مادی. از مسئله روح و بازگشت ان به بدن یا به زمین اصلا” صحبتی نیست. همچنین از عوالم ملکوت و ناسوت و غیره.
البته ” الیناترجعون، الی المصیر یا انا لله و انا الیه راجعون ” داریم و این بشر است یا جریان های طبیعی دنیاست که به خدا بر می گردد یا به سوی خدا می رویم. نه این که روح و ملکوت به آدمی برگردند و برای زنده شدن و حضوردر محشر بیدارش کنند. قیامتی که قرآن معرفی می کند یک پدیده یا رویداد طبیعی فیزیکی است. مثل بخار شدنآب، منجمد شدن یخ، روئیدن درخت و پدیده های طبیعی و فیزیکی و مادی دیگر دنیا که در چهره های مختلف مکانیک، شیمی، بیوشیمی، الکترونیک و درآمدن به صورت اتم، الکترون و پاینتر تا برسد به ذرات ابتدایی به نام کوراک. نه تحول و حضور یا پدیده ای به خاطر و به مقیاس انسانی، بلکه پدیده طبیعی دگرگونی به مقیاس کیهانی یا کهکشانی و منظومه ای که به صورت انفجاری ناگهانی رخ خواهدداد و تا اعماق کرات آسمانی از واقعه ای است به هم ریزنده، در آمیزنده و نوسازنده همه چیز و همه جا، با حفظ گذشته ها و تحول تمام آن ها که در آینده انجام می گردد. گذشته ها و دنیای حاضر از بین می روند ولی متلاشی و نوسازی شده به صورت و هیئت دیگری در خواهند آمد که قیامت است.
انتقال و ارتحالی است از دوران حاکم خاضر به دوران دیگر در همان ظرف و یا همان مواد و عناصر ولی در شکل وشراطی و صفات متفاوت. این تحول یا تغییر، عظمیم ترین و فوق العاده ترین حادثه ای است که می شود تصور کرد. شاید در یک آن صورت می گیرد. یا ” آن ” در حساب خود خدا.
اما آخرت: مرحله بعدی و اصلی که آخرت است انتقال یا تعییری خواهد بود در احوال و شرایط، در عوامل و در حاکمیت و مدیریت.
آن طور که از ترتیب نزول سوره ها و آیات قرآن بر می آید در اواسط سال سوم رسالت و بعد از سوره رحمن که سراسر آن پرستش و اقرار گیری نعمتهای خدادوندی است و مورد قبول عده ای از معاصرین قرار می گیرد سوره فاتحه الکتاب نازل می شودکه زبان حال تعدادقلیل از ایمان اورندگان است. اقرار به ربوبیت او و وقوع قیامت می کنند و با خدا پیمان بندگی می بندند: الحمد لله رب العالمین، ارحمن الرحیم، مالک یوم الدین، ایاک نعبد و ایاک نستعین.
از دعا و درخواستی که به دنبال میثاق فوق می کنیم و رهبری خدا را در راهی که به او
منتهی می شود می طلبیم، چنین بر می آید که آخرین حیات و حرکت است؛ آخرت بخور و بخواب نیست، حیات است؛ آسایش است و حرکت بی نهایت دراز به سوی خدا در مان و مکان بی انتها.
جزا یا کیفر و پاداش: عذاب یا پاداش آخرت به حکم و به قدرت خداست ولی نه به صورت جدا و مستقل از خود انسان ها، همان طوری که عرض کردم تصوری که ما از رستاخیز داریم مثل تصورپاداش و اجرتی است که پادشاهان یا دولت ها و کارفرمایان یا دادگاه ها و مدارس و مؤسسات به رعایا و مردم و مزدوران یا به شاگردانشان می دهند. چیزی است که می تواند متناسب و به حق باشد ولی جدای از نفس افراد و عقل آنان است. بنده اگر مثلا” در امتحان از معلم نمره ۲۰ بگیرم یا نمره ۲ امری است قراردادی. آقا معلم خواسته است به من ۲۰ بدهد و یا ۲ بدهد، یا جایزه ای که مثلا” به بزرگترین هنرمند یا بهترین قاری قرآن عطا می کنند. ممکن است متناسب با ارزش عمل انجام یافته باشد. تشخیص درست و عادلانه هم داده باشند، ولی امری است که البته بستگی به تشخیص و تصمیم اعطا کننده یا قضاوت کننده دارد. الزاما” نه معادل و مناسب با کار و زحمت انجام شده است و نه مخصوصا” ارتباط ارگانیک با شخص و با عمل دریافت کننده دارد. جزا و کیفر پاداشی که قرآن برای مجرمین و متقین اعلام می دارد اگر چه حکم است و به قدرت و دستور خدا انجام می شود ولی جدای و مستقل یا غیر مرتبط با خود شخص نیست. شخص از خودش و از نیت عمل خویش دریافت کیفر و پاداش می نماید. جزا محصول مستقیم گذشته ها و اکتسابی استکه با کرده ها و ساخته های شخص به دست می آید.
” وَخَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَلِتُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ “( جاثیه/۲۲ )
” و خدا آسمانها و زمین را به حق آفریده است و تا هر کسى به [موجب] آنچه به دست آورده پاداش یابد و آنان مورد ستم قرار نخواهند گرفت”
مثل یک تاجری، یک صنعتگری یا یک معدن کاری که رفته اکتشاف کرده در یک معدن، زحمت کشیده، کلنگ زده و مثلا” مقداری طلا یا آهن به دست آورده است. آن چه استخراج کرده یا ساخته و مالک شده جزای اوست و ضمنا” جدای از وجود او نیست. در آیات دیگری گفته می شود که مردم اعمال یا کرده ها و ساخته های خود را می بیند.
ارتباط عذاب و ثواب آخرت اشخاص
با ایمان و همل دنیایی آن ها
مسئله این است که عقاید و اعمال اشخاص ا چه راه و چگونه روی عذاب و ثواب اخروی آنان دارد. آن طور که از آیات ” کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ ” ” جزاء بما کانوا یعملون ” بر می آید یا از وعده های ثواب و عذابی که در مورد انفاق و ربا ذکر شده است، استنباط می نماییم و همچنین حدیثث معروف ” الدنیا مزرعه الاخره ” توضیح می دهد، رابطه بین دنیا و آخرت باز هم خود شخص است که چگونه خود را ساخته و پرداخته و متناسب یا مساعد برای زندگی در آن عالم کرده باشد. اگر وجود و ساختار یا ذات خود را صددرصد منطبق با محیط و شرایطی که آن جا حاکم است ( حکومت خدا) کرده باشد، یکسره منفعت خواهد دید و خیر و لذت و برکت به او خواهد رسید. ولی اگر ترکیب و ساختمان وجودی خود را متناسب یا مخالف شرایط برآورده باشد، قهرا” ناجوری و ناسازگاری با محیط سبب طرد و تزاحم و تضاد گردیده و تمام عوامل و انرژی ها باعث از بین بردن یا تخرب عمل او می گردند. مثل این است که می خواهید به انگلستان یا چین سفر کنید، قبلا” باید خود را برای این سفر آماده نمایید. مدتی زبان آن جا را یاد بگیرید، با قوانین آن کشور آشنا شوید، بدانید چه کارهایی در آنجا مذموم است و از چه کارهایی استقبال و استفاده می شود. باید خود را با محیط تطبیق بدهید. اگر توانستید خود را با شرایط تطبیق بدهید و ازآن طریق تأمین معاش و راحتی و تفریح نمایید، با اقامت در آن مملکت به شما خوش خواهد گذشت، ولی اگر با آن محیط سازگاری نداشتید نه تنها خوش نخواهد گذشت، بسیار هم بد می گذرد.
پس این جزا و پاداش اولا” در وجود شخص ایجاد می شود، ثانیا” بستگی دارد به مکانیسم بروز و ظهور احساسش، بستگی دارد به انطباقی که با محیط پیدا می کند، همان طوری که در این دنیا هم می گویند. تکامل لازمه اش تنازع بقاء است و بعد هم تطبیق با محیط، آن جا هم همین طور است، دریافت و پاداش و ثواب یا برعکس مشمول عقاب شدن، بستگی دارد به انطباق و سازگاری شرایط و نظمی که در ان محیط حاکم است.
” یَوْمَ لَا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِّنَفْسٍ شَیْئًا وَالْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ و مالک یوم الدین”. اگر شخص خدایی بود، بهشتی است و اگر شیطانی و ضد خدایی بود، جهنمی است. حالا در مورد انتخاب و تصمیم گیری که چگونه شخصی بهشتی بشود یا جهنمی، در این دنیا صددرصد آزادی و اختیار وجود دارد. خداوند هیچ کس را وادار و مجبور به اطاعت نمی کند. حتی به پیغمبر هم نه تنها چنین مأموریتی داده نشده است، بلکه دائما” منعش می کند. از این که کاری به کار مردم نداشته باشد: ” ما علی الرسول الا البلاغ، ما جعلناک علیهم حفیظا و ما انت علیهم بوکیل ” بر خلاف دولت، حکومت، پادشاه، امیر، حاکم و کارفرما به زور وادار می کنند که تابعین و افراد راه و کار مشخصی در پیش بگیرند، در دستگاه خدا اصل لا اکراه فی الدین حاکم است.
مشکل دریافت و پذیرش قیامت قرآن، تنها مسئله زنده شدن مردگان نیست. برای ما سراسرش مشکل و معماست مسائلی که با عقل و تجربه و اطلاعات ما جور در نمی آید.
اول: دگرگونی رستاخیز که توأم با مرگ جهان است، در محیط زمین و آسمان و در میان ستارگان، با همه مواد و محتویات آن ها رخ خواهد داد. ما همیشه کوه را دیده ایم، محکمترین و پابرجاترین جایی که می توان تصور کرد، نمونه استواری و استحکام بوده و هست. ولی قرآن می گوید: ” اذا الجبال سیرت ( آن زمان که کوه ها راه بیفتند)”
دوم : ترکیب و تشکل و تحرک بعد از تلاش و تفرق، مسئله مشکل و غیر قابل تصور و قبول دیگری است که به موجب آیات قرآن، همه چیز به صورت ابتدایی ترین و ریز ترین حالتش در می آید، حالا چگونه شخص یا موجودی که به کلی از بین رفته و تمام اجزاء بدنش خاک شده، در اطراف پراکنده گردیده و کوچکترین اثری از آن به جای نمانده، دو مرتبه به صورت اولش در آید، ما چنین چیزی را نمی توانیم تصور کنیم.
سوم: حفظ شعور و ضیط کلیه اعمال و خاطرات انسان، بدون کمترین کسر یا نقص: ” یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ” (نور/۲۴ )” در روزى که زبان و دستها و پاهایشان بر ضد آنان براى آنچه انجام مىدادند شهادت مىدهند ” مثلا” دست می گوید من دزدی کردم، من یک مشت محکم به دندان بی گناه زدم، زبان هم همین طور، تمام اعمال و گفتار، حی و حاضر خواهند بود. ” اقْرَأْ کَتَابَکَ کَفَى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا ” ( اسراء/۱۴)
” نامهات را بخوان کافى است که امروز خودت حسابرس خود باشى “
چهارم: مسئله و مشکل دیگری که برای ما قابل تصور نیست تغییر مقیاس ابعاد مکان ها و اعمال و احساسات است. وقتی خدا می خواهد تفاوت مقیاس بی نهایت آخرت را توضیح دهد می فرماید:
” وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَهٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَجَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ ” ( آل عمران/۳)
” و براى نیل به آمرزشى از پروردگار خود و بهشتى که پهنایش [به قدر] آسمانها و زمین است [و] براى پرهیزگاران آماده شده است بشتابید “
اعمال و احساسات هم همین طور است: آن جایی که پای احساس در میان می آید، حالا احساس خوراکی، احساس لباس، احساس زناشویی، تمتع جنسی، اصلا” قابل مقایسه با لذت و درک دنیایی نیست. همچنین احساس عذاب، لا یموت فیها و لا یحیی یعنی گرما و شدتی که تا اعماق وجود انسان را می سوزاند ولی شخص نه می میرد که راحت شود ونه زنده می ماند. ما اصلا” نمی توانیم تصور یک چنین عذاب و رنج و امکان تحمل آن ها را بکنیم. عمر هم که بی انتهاست و جاودانی و تمامی ندارد.
پنجم: نفی فنا و زوال و فرسودگی آن دنیا. در آخرت زوال و فرسودگی که نیست هیچ، فنا هم نیست، نه پیری و فرسودگی است و نه نابودی و مرگ. به اصطلاح فیزیک هر قدر در این دنیا اصل و بقاء ماده و انرژی حاکم و ظاهر است، دنبالش اصل کهولت و فرسودگی هم حاکم است. به این معنی که وقتی چیزی یا مجموعه و سیستمی به حال خود رها شود حتما” در جهت همواری و از هم پاشیدگی و فرسودگی خواهد رفت و آخر هم مرگش فرا می رسد. در آخرت قانون آنتروپی و کهولت حکومت نمی کند، پیری چه برای جهنمی ها و چه برای بهشتی ها وجود ندارد. آن طوری که از قرآن می فهمیم، همه جریانات و کارها در آخرت با خواست و دست خدا انجام می گردد، اما آن جا هم مثل این دنیا ما خدا را نمی بینیم، آن چه پیدا و ناپیداست خداست، گویی اصلا” خدا حضور ندارد. علت این که بشر منکر خدا می شود برای این است که خدا را نمی بیند، در حالی که چیزهای دیگر را می بیند. اثر آفتاب را می بیند، ماه و ستارگان و کوه ها و دریاها را می یبند و می پذیرد.
قرآن می گوید در آخرت خدا را می بینید و ملاقات می کنید ولی آن طور نیست که مانند اشیاء مادی و ملموس دیده بشود. خواست و قدرت خداست. عمل فرشتگان است، ولی به وسیله و از پس پرده مخلوقات با استشهاد و اکتساب خود آن ها. یعنی باز هم خود انسان ها و موجودات هستند که محورهای آخرت یعنی عذاب یا رحمت خدا را در وجودشان تحقق یا تجسم می دهند.
قرآن مرتب تکرار می کند که : ” ان الله لا یظلم الناس شیئا” ولکن الناس انفسهم یظلمون.” اگر ما انسان ها را به جهنم می فرستیم، ما آن ها را در جهنم نمی اندازیم، ما این آتش را روشن نمی کنیم خودشان هستند که سازنده عذاب جهنممی شوند و چنین سرنوشتی را برای خویش رقم می زنند. بهشت هم همین طور: ” قَوَارِیرَ مِن فِضَّهٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِیرًا” ( خودشان این جام را تا لبریزی و اندازه آن معین نموده اند.)
ششم : ارتباط آخرت و نقشی که آخرت در دنیا و یا دنیا در آخرت دارد: بین دنیا و آخرت ارتباط تنگاتنگ و ارگانیک برقرار است. بنا به گفته پیامبر گرامی (ص) الدنیا مزعه الاخره دنیا برای آخرت مزرعه ای است که در آن زراعت می کنیم، شخم می زنیم و بذر می کاریم ولی همه این ها برای آخرت است. همه تلاش و تمرین برای تحول و تربیت خودمان است. مثلا” تمرین عدالت یا ظلم می کنیم، تمرین عمل می کنیم، تمرین جهل می کنیم و آثار این تمرن ها و تربیت ها را در انطباق یا تضاد خودمان با شرایط محیط آخرت خواهیم دید.
نقشی را که قرآن برای این دنیا قائل شده همان است که پیغمبر(ص) فرمود و رساتر آن در آیه ” یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ” [۱] بیان شده است. که زندگی یعنی تلاش و فعالیت و تعب یا شکل های مختلف طی راهی که به طرف ربّ می رود. آیات الی المصیر، الینا ترجعون نیز به گونه ای بیان کننده این جرکت شدن و رفتن به سوی خداست. این دنیا محلی است برای ساختن ما تا آن طور که خدا خواسته است بشویم. زندگی این دنیا برای آخرت ماست که زندگی اصل و واقعی می باشد. در حالی که زندگی کردن و تلاش به خاطر این دنیا کالای فریب و خیال است: ان الاخره لهی الحیوان لو کانوا یعلمون.
خدا را در قیامت ملاقات خواهیم کرد، دو جور ملاقات :
- یا روی خوش خدا و رضا و رضوان او را ملاقات می کنیم، که ابتغاء مرضات الله است.
- یا روی خشم و قهر و عذاب او را.
خواست یا هدف خدا در روز قیامت و آخرت چیست؟ بنا به گفته قرآن بهشتی شدن و بهشتی زندگی کردن انسان، از طریق بندگی کردن او، یعنی به سوی خدا رفتن و در جهت خواست و رضای او حرکت کردن. این مطلب در داستان های آدم و زوجه اش مکرر آمده است. خیلی قبل از آن که آدمی در دنیا خلق شود، خداوند به فرشتگان می فرماید: انی جاعل فی الارض خلیفه من تصمیم گرفته ام در زمین خلیفه ای، جانشینی یا مانندی برای خود قرار دهم. به دنبالش فرشته ها آن گفتگو ها را می کنند که می دانید. یا در جای دیگر می فرماید: ” وَأَنَّکَ لَا تَظْمَأُ فِیهَا وَلَا تَضْحَى” ” و [هم] اینکه در آنجا نه تشنه مىگردى و نه آفتابزده ” (طه /۱۱۹)
خدا خواسته است که آدم در آن جا زندگی کند و گرسنگی و تشنگی و رنج نکشد، دشمنی هم نداشته باشد. ولی آدم و زوجه اش نشان دادند که لیاقت این که در بهشت زندگی گنند یا بهشتی باشند نداشتند. شرایط و تربیت آمادگی لازم را کسب نکرده بودند مثالی بزنیم.
کسی که می خواهد تصدیق رانندگی بگیرد، ابتدا امتحانی از او به عمل می آورند و می گویندفعلا نمی توانی، برو، قدری روی ماشین کار کن، ماشین را این طرف و آن طرف بزن تا آهسته آهسته مسلط و ماهر شده، بتوانی تصدیق بگیری. هبوط آدم هم چیزی شبیه به این است. پس از آن خطا وقتی به او گفته می شود فعلا بروید در زمین، آن جا با هم دشمن و درگیر می شوید و سرگردان خواهید شد که چه کنید و چه نکنید ولی من شمتا را تنها در تاریکی نخواهم گذاشت. راهنمایی و رهبری از جانبمن برایتان خواهد رسید: ” قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِیعًا فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَایَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ ” [۲] بقره/۳۸
هر کس هم تبعیت نکرد به دست خودش برای خود عذاب فراهم کرده است.
و اما فلسفه خلقت و قصد خدا از آن: ” وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ ، مَا أُرِیدُ مِنْهُم مِّن رِّزْقٍ وَمَا أُرِیدُ أَن یُطْعِمُونِ ” (الذاریات/۵۶-۵۷ )[۳]
منظور از لیغبدون این نیست که شما همان طور که در دربار سلاطین و بزرگان دست می بوسید و تملق می گویید و جلویشان می افتید، با من هم همین معامله را انجام دهید. من به این چیزها و به خدمات شما احتیاج ندارم، سلاطین ارباب های دنیا غیر از تعظیم و تملق زیر دستان آن چه از غلام ها و نوکرها و مزدوران می خواهند این است که خدمتشان را بکشند، از آن ها دفاع کنند، کشاورزی و دامداری برایشان انجام داده تأمین آذوقه برایشان بنمایند و برایشان از اطراف و اکناف مملکت پول و نعمت و ثروت بیاورند. خدا به این چیزها و به زحمت و کار ما احتیاج ندارد. ” لیعبدون ” یعنی لایق این بشوید که عبادت مرا بکنید. آدمی را به گونه ای ساخته و پرداخته ام که به میلو تشخیص و تربیت خود تبعیت از برنامه و مشیت من کند و در راهی که من برای تکامل او و تقرب و مشابهت او به خودم تعیین کرده ام حرکت نماید. به کسی غیر از من سجده نکنید، به کسی تملق نگویید، در مقابل کسی تعظیم نکنید، از کسی تبعیت نکنید هدف و مسیرتان به سوی من باشد، خودتان را بنده من بدانید.
این برنامه الهی است. هدف و فلسفه خلقت است که از طریق عبادت در میعادگاه آخرت تحقق پیدا خواهد کرد.
تأثیر اعتقاد به آخرت روی دنیا
در این جا سؤالی پیش می آید: اعتقاد به آخرت آیا فایده ای هم برای زندگی دنیایی ما دارد؟ اگر اعتقاد به آخرت و انتظار و تدارک آن در میان مردم وجود داشته باشد، چنین عقیده و عمل یا اخلاق، یگانه وسیله نجات بشریت و خلاصی از مصاعب دنیایی نیز خواهد شد. اما اعتقاد به قیامت و تدارک زندگی آخرت چنان تأثیر در افکار و رفتار و کردارهای ما خواهد داشت کهوسیله اصلاح کامل افراد و افکار، معنی و هدف پیدا کردن زندگی و حرکت دسته جمعی در جهت تکامل و سعادت خواهد شد.
اگر اعتقاد به آخرتو قامت نباشد و درصدد تدارک آنان نباشیم، تمام این تلاش ها بیهوده است… هَبَاء مَّنثُورًا[۴] می ود و مثل سراب خواهد بود. اختراع می کنیم، اکتشاف می کنیم، ایدئولوژی می سازیم، حکومت و مدیریت و اقتصاد انجان می دهیم ولی آخرش زندگی پوچ است و مرگ و از دست دادن یا سر و کول یکدیگر زدن و از همین دنیا برای خود جهنم ساختن. نمونه بارزش قیام قهرمانانه گورباچف بود؛ هفتاد سال نظام کمونیستی فرو ریخت و از بین رفت. آمریکا هم کم و بیش همین طور می شود.
در وضع حاضر هدف بشر متمدن چه شرقی و چه غربی صرفا” زندگی دنیاست. منظورم دنیا به معنای عیش و نوش و جنبه پست آن نیست. به جنبه خوبش بشر می خواهد دنیا آباد باشد، این ها هدف بشر است ولی، به هیچ جا هم نمی رسد. همان طور که تجربه و تاریخ نشان داده است سرش به سنگ می خورد و از فساد و جنگ و پریشانی سر در می آورد.
اما اگر برنامه و هدف بشر این شد که آخرت را بخواهد، آخرتش درست بشود، آن وقت نه دزدی هست، نه دروغ هست و نه آزار. خدمت است، ایثار است، کمک است، شور و مشورت و آبادانی و امنیت است. قرآن می گوید: ” وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ” [۵] حرکت کردن در راه خدا و آخرت باعث می شود که خود به خود دنیای ما حفاظت و اصلاح و آباد شود و با برکت و سلامت باشد.
قیامت قبل از توحید
سوره های قرآن با انذار و طرح مسئله قیامت و آخرت شروع شده و پیش از آن که اصلا” حرفی از خدا بزند ( جز برای پیغمبر) و عبادت و توحید و احکام را عنوان نماید یکسره ( یا عمدا”) و از جهات مختلف به مسئله قیامت و آخرت می پردازد آن هم نه به دلیل این که چون خدا این را می گوید، لازمه دین چنین است یا فلسفه احکام این است. بلکه از این جهت که بشر کلاه سرش نرود و زیانکار نشود. دو آیه اول سوره عصر (وَالْعَصْرِ،إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ) سومین گروه آیاتی است که بر پیغمبر ما نازل شده است و پس از آن بلافاصله آیات الهکم التکاثر می رسد و می فرماید به عوض این که به فکر سعادت و سود بهتر برای خودتان باشید، آمدید و خدای خودتان و عشقتان را زیادتر کردن داریی ها و تفاخر بین خودتان قرار دادید. ئ این یک حقیقت واقعیتی است. می بینیم که بشر دائما” در حال مسابقه با یکدیگر است، یک روز مسابق در تسلیحات، یک روز نمسابقه در هنر، یک روز مسابقه در موجودی طلا در بانک هایشان، یک روز این که هواپیمای جنگی کدام کشور مثلا” بیشترین سرعت و بیشترین قدرت حمل موشک را داشته باشد. یکسره کار بشر متمدن امروزه شد مسابقه و تا آخر هم همین خواهد بود، مگر آن که همان طوری که عرض شد بدون این که زندگی دنیا را فراموش نماید، هدفش را از دنیا به آخرت منتقل سازد.
اثبات یا ارائه قیامت
طرز برخورد و استدلال قرآن برای اعتقاد ما به قیامت یا انذار آخرت نیز با برداشت ها و استدلال هایی که برای قبولاندن به خودمان یا به دیگران می نماییم تفاوت فاحش دارد. سابقا” همان طور که در ابتدای بحث گفته شد به اقتضای ” عدالت” استناد می کردند. می گفتند چون در این دنیا نه پاداش و جایزه ای به مؤمنین و نیکان داده می شودونه جبران زحمت ها و سختی ها و فداکارهایشان بهعمل می آید و از طرف دیگر کافران و دیگر کافرها و ظالم ها و بدکاران معمولا” موفق و خوش هستند و جزای افکار و اعمالشان را نمی بینند، لازم است و بر خدا واجب است، یا شرط عدالت چنین اقتضا می نماید که در دنیای دیگران جبران تبعیض ها و خلاف انتظارهای این دنیا در حق آن دو دسته از انسان ها به عمل آید.
استدلال دیگر بر مبنای “قدرت “، به جای عدالت، صورت می گیرد. و می گویند برای خدایی که ما را از یک نطفه بی مقدار به این حالت و اقتدار رسانده است و بعد هم می میراند و ناتوانی ما ثابت می شود چه اشکال دارد که یک روزی در قبرها روح را به سراغمان بفرستد و مجددا” زنده و محشورمان کند؟ کسان دیگری چه در قدیم و چه در قرن اخیر از راهد مقایسه و مشابهه با جریان های طبیعت و خلقت خود انسان تحول و تبدیل کلی حیات را، از جماد به نبات و از نبات به حیوان و انسان مثال زده مرحله نهایی و الزامی ما را فرشته شدن و سر از ملکوت و عالم ارواح در آوردن می بیند یا زندگی دنیا را در قبال آخرت همچون رحم و شکم مادر قبل از زاییدن می گیرند. از نظر فلسفی هم بعضی از مفسرین استناد به اصل تکامل می نمایند که ضروری کلیه موجودات است و به معنای رسیدن یا رساندن هر چیز به کاملترین صورتی است که در خور استعداد یا آفرینش آن چیز می باشد.
بعد از تماس با افکار و علوم اروپا و توجهی که به قرآن و به استباط ها و استدلال های علمی در معرفت دینی در میان مسلمانان پیدا شد، با استفاده و اقتباس از خود قرآن، بعضی ها برای اثبات یا درک قیامت جریان ها یا پدیده هایی را که در موجودات زندهیا تشکیل زمین و آسمان کشف شده است شاهدو الگو گرفتند یا پرورش و پیدایش خود انسان از اعقاد نطفه تا زایمان را نمونه بارز تحول و تکامل آدمی دیدند که باید به حیات جاودان برسد و بالاخره تشبیه و ارائه طریقی را که مکرر در قرآن آمده و با آن که صریحا” تکرار شده است که احیای مردگان حشر و نشر مردمان چنین است، کمتر به آن توجه و توسل شده است، پیش کشیدند. یعنی احیای زمین مرده زمستانی در اثر ابر و باران بهاری.
تمام این استناد ها و استدلال ها اگر چه ممکن است از جنبه ادبی ئ عرفانی زیبا و گیرا و دلنشین باشد، ولی می دانیم که از نظر علمی و منطقی عاری از اعتبار و ارزش است. ما حق نداریم یک رویداد یا روالی را که در یک جا و در یک مورد( یا مواردی) مشاهده کرده ایم به صورت کلی درآورده به جاهای دیگری که نه تجربه شده است و نه به فرمول علمی قابل تطبیق باشد تعمیم بدهیم.
در قرآن هم از این قبیل استدلال ها یا استناد ها پیش کشیده شده است، و در فصل آخر کتاب راه طی شده هم استفاده سرشار از آن ها کرده ایم، هیچ یک برای اثبات قیامت یا وقوع و تحثث قطعی آن صورت نگرفته است. بلکه برای رفع اشکال و اعجاب منکرین و مکذبین بوده خواسته است امکان آن را و سابقه و نظایر امر را نشان ما بدهد. یا برای توضیح و تمثیل بوده؟، خواسته است برای کیفیت واقعه و چگونگی حدودث و تحول آن شاهد مثالی بیاورد.
قران اولا” بههیچ یک از انواع استدلال های فلسفی، کلامی، عرفانی و به طور کلی بشری توسل نجسته. در هیچ مورد پای روح و بقاء وجود آن را به میان نمی آورد. همه جا خصوصا” در سوگند ها توجه و تکیه به آثار و مظاهر و جریان های طبیعی به اصلاح مادی یا فیزیکی می نماید. کلمه معاد که به وفور در میان مسلمانان به کار برده می شود فقط یک بار در قرآن آمده و آن هم وعده بازگشت رسول مکرم (ص) به مکه و مسحد الحرام است.
ثانیا” به جای عدالت، قدرت، یا توحید و وحدت اتکا و استناد قران به نبوت است و به صداقت پیامبر و اصالت پیام یا جدی بودن کلام و غیر بشری ب.دن آن، ضمن آن که در غالب قریب به اتفاق انذارها، تذکرها، و اعلام ها و اطلاع و آگاهی دادن ها و در توضیح و پاسخ دادن ها مربوط به قیامت و آخرت، خود خدا گوینده کلام بوده، مستقما” مردم را مخاطب قرار می دهد. شیوه ای که از جنبه روانی و عقلی کاملا” مؤثر واقع گردیده است.
نخستین و دومین انذار یا افتتاح و آغاز انذار قیامت را دیدیم که در گروه های تنزیل سوم و چهارم ( سوره های عصر و تکاثر ) بوده و تصریح به زیان کاری انسان ها و شیفتگی و سرسپردگی آن ها را به فزونخواهی شده بود. پس از آن که در گروه پنجم ( سوره طور) به رسول خدا خبر ” إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ لَوَاقِعٌ ” داده می شود.
در گروه بعدی ( ذاریات) به عنوان اولین اعلام و استدلال قیامت، مردم حاضر مخاطب قرار گرفته إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ وَإِنَّ الدِّینَ لَوَاقِعٌ گفته می شود. به این ترتیب پایه اعتقاد به قیامت و انتظار عذاب و ثواب آخرت روی راست بودن پیام گذارده می شود. در گروه بعدی هفتم ( سوره توحید) و هشتم ( غاشیه) اختصاصی پیامبر بوده و د گروه نهم ( طارق) با گفتن إِنَّهُ لَقَوْلٌ، فَصْلٌ وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ مدرک و اسباب استدلال به دست پیامبر پیامرسان داده می شود تا مطمئن باشد که قرآن کلام متمایز از سایر گفتارها و غیر از آن ها بوده از مقوله یاوه سرایی و سرگرمی های بشری نیست. نکته ای ونشانه ای که خود گواه و سند آن خواهد بود، یا به قول شاعر، آفتاب آمد دلیل آفتاب، است.
مطلب به اعلام قاطع و ادعای ساده إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ وَإِنَّ الدِّینَ لَوَاقِعٌ خاتمه نمی یابد. از یک سود در آیات و سوره های متعدد می توان توضیح و تفصیل های تدریجی راجع به چگونگی واقعه قیامت و نشانه های زمانی و مکانی آن در جهان بی نهایت داده و معلوم می شود که موضوع های مطرح شده خیلی بالاتر از دید و دانشانسان ها و هر گونه تجربه و تصور و تخیل این دنیاست و از سوی دیگر متعاقبا” اشاره ها و ارشادها یی برای شناساندن نسبی پدیده الهی_ بشزی نبوت در زمینه منشاء و مبانی آن که وحی و رسالت باشد داده می شود: در گروه های تنزیل به شمارهای : ۱۵( تکویر)_ ۲۷ ( نجم) _ ۶۹ (قدر)_ ۷۳ ( دخان) _۱۴۱ ( اسراء). اما بدیهی است که نه خبر عظیم قیامت را می توان به راحتی باور کرد و نه رابطه پدیده و نا شناخته رسالت و وحی مسئله ساده ای است که جهل و تردید عقل بر پا می شود. ایرادها و اشکالات فراوان عنوان می گردد. سیلی از تهمت و توهین یا توجیه و توهم به راه می افتد.
قرآن به همه این ها با متانت و درایت جواب می دهد. در حالی که خداوند فرستاده خود را دلداری و پناه و قوت می دهد. بخش قابل توجهی از قرآن مصروف همین مهم بوده منطقا” و محسوسا” تمام اتهام، ابهام، اسهزاء، اشکال، اعجاب، اقتباس و تعلیم یا شاعری یا کهانت، سحر، افترا و غیره را می بندد و به طوری که تنها یک راه باقی می ماند: قبول نبوت و رسالت یا صداقت و خبر و اصالت کتاب و کلام.
چرا قرآن چنین می کند و از راه نبوت یا صدق و رفعت رسالت و اثبات قیامت و اقناع مردم می پردازد؟ برای این که می داند مسئله آخرت و پدیده قیامت از جنس مسائل این دنیا و معلومات متعارف ما نیست که دیده و آموخته و آزموده باشیم و بشود از راه مقایسه و تجربه و معاینه به اثبات و ارائه آن ها پرداخت. مابین شرایط و مشخصات دنیایی که در آن زندگی و مطالعه می کنیم و علم و عقل و ذهن ما را ساخته و پرداخته در قفس و قالب خود قرار داده است، با شرایط موجود دنیای ندیده و نیانده، آن قدر تفاوت و تباین وجود دارد ( از جمله ابدی بودن و جاودانگی یا مرگ و فرسودگی نداشتن، زنده شدن مردگان و بازگشتن رفتگان، احیای تمام و کمال حافظه ها و کرده ها و دانسته ها… ) که نظیر و همانند، عینی ولو به مقیاس کوچکتر یا موقت برای استناد و اثبات علمی و آزمایش علمی امکان پذیر نمی باشد. همان طور که خدا و صفاتش که لیس کمثل شیء بوده و لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ، وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ است نه در دید و دانش آدمیزاد و نه در وهم و تصور و ادراک ما می گنجد و چاره و راهی جز آن که خود را ( مستقیما” یا به وسیله فرستادگان ویژه و کلامش ) معرفی نماید. وجود ندارد. بنابراین تمام یا قسمت اعظم استدلال و اصرار قرآن و شیوه هایی که در دعوت انسان ها به کار برده شده است در جهت صحت و اصالت خبر قیامت است و بشری نبودن کلام و کتاب یا عدم کمترین دخالت جن و انس، حتی خود پیامبر (ص) در آن. اثبات علمی و منطقی چنین ادعا با ملاحظه و مقایسه صورت و محتوای کلام، در صورت حسن نیت و آمادگی روانی و ذهنی طرف، امکان پذیر است و عملا” استقبال گردیده و مؤثر واقع شده است. یک وسیله وشیوه قابل ارائه و استدلال نیز استناد به آثار و اخبار امت های گذشته است و برخوردی که با انبیاء خود داشته در اثر تکذیب و صداقت و رسالت آن ها دچار دردناکترین هلاکت ها شده اند که قرآن مشروحا” از آن استفاده کرده است.
توضیح و تفصیل بیشتر این مطلب در درس ” تدبری در قرآن_ پا هبه پای وحی ” که در جلسات انجمن اسلامی مهندسین مطرح می باشد داده شده است.
———————-
منبع :پادشاهی خدا / نویسنده: مهندس مهدی بازرگان
[۱] ( انشقاق/۶)ای انسان تو واقعا” در تلاش و تقلا یا در سختی و زحمت، در حرکت به سوی خداوند هستی و بالاخره او را ملاقات می کنی
[۲] فرمودیم جملگى از آن فرود آیید پس اگر از جانب من شما را هدایتى رسد آنان که هدایتم را پیروى کنند بر ایشان بیمى نیست و غمگین نخواهند شد
[۳] و جن و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند،از آنان هیچ روزیى نمىخواهم و نمىخواهم که مرا خوراک دهند
[۴] گردی پراکنده،فرقان/ ۲۳
[۵] و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند قطعا برکاتى از آسمان و زمین برایشان مىگشودیم اعراف/ ۹۶