آفات و ضررهای عصیان و گناه
آفات و ضررهای عصیان و گناه
نویسنده: امام ابن القیم الجوزیه / ترجمه: مهدی مصطفایی
آنچه لازم است دانسته شود این است که گناه و عصیان به انسان آسیب می رساند و باید هم چنین باشد و آسیب گناه به قلب مانند تأثیر سم در بدن است با در نظر گرفن نوع و درجه آن. و آیا درد و ضرری در دنیا و آخرت وجود دارد که سبب آن گناه و عصیان نباشد؟
مگر چه چیز پدر و مادرمان را از بهشت خارج کرد؟ از سرزمین لذت و نعمت و شادی و سرور به سرزمین درد و مصیبت و اندوه و ناراحتی؟ و چه چیز ابلیس را از ملکوت آسمان بیرون راند و طرد نمود و لعنت کرد و ظاهر و باطنش را مسخ نمود؟ سیمایش را زشت ترین صورت ها و ناپاک ترین آن ها قرار داد و باطنش را از صورتش زشت تر نمود؟ قرب به خدا را به دوری از او مبدل کرد و رحمتش را لعنت، و بهشت را بر او به جهنم تبدیل نمود؟ ایمانش به کفر مبدل گردید و موالات خدا را به عداوت مبدل ساخت؟ لباس ایمانش تبدیل به لباس کفر و فسوق و عصیان شد و از چشم خدا به بدترین صورت فرو افتاد و غضب خدا بر او حلال گشت و رهبر و سردار فاسقان و مجرمان گردید و بعد از آن همه عبادت و بزرگی، بند و زنجیر را برای خود پسندید.
بار الها به تو پناه می برم از مخالفت با آن چه فرمان دهی و از ارتکاب آن چه نهی کنی.
مگر چه چیز سبب غرق تمام ساکنان زمین گردید چنان چه آب حتی قله کوه ها را نیز غرق نمود؟ و چه چیز سبب تسلط باد بر قوم عاد شد و آنان را بر روی زمین چون تنه پوسیده درختان رها نمود؟ و سرزمین و کشتگاه و باغ و چهارپایانشان را نابود کرد. چنان که تبدیل به داستان و عبرتی برای دیگران تا قیامت شدند؟ و چه چیز بر قوم ثمود غرش سهمگین فرستاد چنان که قلب هایشان از حرکت باز ایستاد و به یکباره همگی مردند؟ و چه چیز سرزمین لوط را چنان از زمین بلند کرد که فرشتگان صدای پارس سگ های آنان را می شنیدند و سپس آن را بر سرشان واژگون کرد و آنان را زیر و رو نمود و همگی را هلاک ساخت. سپس از آسمان بر سرشان سنگ باراند و عذاب های گوناگونی بر آنان جمع نمود که بر دیگر امت ها جمع نگشته بود؟ و برای امثالشان نیز همین عذاب ها خواهد بود و این از ستمکاران دور نیست. و چه چیز بر قوم شعیب ابرهای عذاب را چون ابر باران فرو فرستاد و چون بالای سرشان رسید، آتش زبانه کش بر سرشان باراند؟ و چه چیز فرعون و قومش را در دریا غرق نمود و روحشان را به جهنم فرستاد؟ اجساد غرق شده در آب و ارواح برافروخته در آتش.
و چه چیز قارون و مال و مکنتش را در زمین فرو برد؟ و چه چیز بر بنی اسرائیل قومی ستمکار و خونریز فرستاد که مردان را کشته و زنان و کودکان را به بردگی گرفتند و خانه ها را آتش زدند و اموال را غارت کردند؟ و پس از آن دوباره آنان را به سویشان فرستاد تا هرچه یافتند را هلاک و تار و مار کردند.
چه چیز بر بنی اسرائیل عذاب هایی گوناگون مسلط ساخت؟ یکبار با قتل و تعرض و تخریب دیار، دیگر باره با ظلم پادشاهان و بار دگر با مسخ کردنشان به صورت میمون و خوک. و سرانجام خداوند تبارک و تعالی سوگند خورد که:
﴿لَیَبْعَثَنَّ عَلَیْهِمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ مَن یَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ ﴾اعراف/۱۶۷
«تا روز قیامت بر آنان (یهودیان) کسانی را خواهد گماشت که بدیشان عذاب سخت بچشانند.»
امام احمد در کتاب زهدش نقل می کند که عبدالرحمن بن جبیر بن نفیر از پدرش نقل می کند هنگامی که قبرس فتح شد و مردمش ویلان شده و بر همدیگر می گریستند، ابو درداء را دیدم در گوشه ای تنها نشسته بود و گریه می کرد. گفتم ای ابو درداء چه چیز تو را در روزی که خداوند به اسلام و اهلش عزت عطا کرده به گریه اندخته است؟ گفت: وای بر تو ای جبیر، می بینی وقتی قومی امر خدا را ضایع گرداند، چگونه خداوند او را خوار و پست می گرداند؟ این قوم زمانی قدرتمند و صاحب ملک بود و چون امر خدا را ترک نمود چنین شد که می بینی؟
در مسند امام احمد از ام سلمه روایت شده است که: (قالت سمعت رسول الله (ص) یقول إذا ظهرت المعاصی فی أمتی عمهم الله بعذاب من عنده فقلت یا رسول الله أما فیهم یومئذ أناس صالحون قال بلی، قلت کیف یصنع باولئک؟ قال یصیبهم ما أصاب الناس ثم یصیرون الی مغفره من الله و رضوان)
«ام سلمه گفت: شنیدم رسول خدا (ص) می فرماید: هرگاه گناهان در امتم آشکار گردد خداوند همه ی آنان را دچار عذاب می کند. گفتم: ای رسول خدا، مگر نه این که در میان آن ها افراد صالحی وجود دارد؟ فرمود: بله. گفتم: پس تکلیف آنان چه می شود؟ فرمود: آن چه(از عذاب) به دیگران رسیده بدانان نیز می رسد. سپس به سوی مغفرت و رضایت خداوند بازگشت داده می شوند.)
در مسند آمده که ثوبان گفت: پیامبر(ص) فرمود: (إن الرجل لیحرم الرزق بالذنب یصیبه)
«رزق انسان به سبب گناهی که انجام داده از او سلب می شود.»
هم چنین در آن آمده است که رسول خدا(ص) فرمود: (یوشک أن تداعی علیکم الامم من کل أفق کما تداعی الأکله علی قصعتها قلنا یا رسول الله أمن قله بنا یومئذ؟ قال أنتم یومئذ کثیر و لکنکم غثاء کغثاء السیل تنزع المهابه من قلوب عدوکم و تجعل فی قلوبکم الوهن. قالوا: و ما الوهن؟ قال: حب الحیاه و کراهه الموت)
«نزدیک است ملت های مختلف از هر سو بر سر شما سرازیر شوند هم چنان که گروهی گرسنه بر سر کاسه ای پر از غذا سرازیر می شوند، گفتیم: ای رسول خدا(ص) آیا به دلیل کمی تعداد ما در آن روز چنان می شود؟ فرمود: شما در آن روز فراوانید اما مانند خس و خاشاک روی سیل هستید( که استقلال و توانی ندارید) خداوند هیبت و ترس شما را از دل دشمنانتان بیرون می آورد. و در دل های شما سستی قرار می گیرد. گفتند: سستی چیست؟ فرمود: حب دنیا و بیزاری از مرگ. (یعنی ترس از مرگ و جهاد در راه خدا)»
در مراسل حسن آمده (و در زهد امام احمد نیز) است که: هرگاه مردم علم را آشکار کرده و عمل را رها سازند و با زبان از محبت یکدیگر بگویند و با قلب بغض یکدیگر را در دل بپرورانند و صله رحم را قطع کنند، خداوند در آن هنگام آنان را لعنت نموده و آنان را ناشنوا می گرداند و چشمانشان را کور می نماید.
در سنن ابن ماجه از عبدالله ابن عمر روایت شد که : (کنت عاشر عشره رهط من المهاجرین عند رسول الله فاقبل علینا رسول الله بوجهه فقال یا معشر المهاجرین خمس خصال و أعوذ بالله أن تدرکوهن ما ظهرت الفاحشه فی قوم حتی أعلنوا بها إلا ابتلوا بالطواعین و الاوجاع التی لم تکن فی أسلافهم الذین مضوا و لا نقص قوم المکیال و المیزان إلا ابتلوا بالسنین و شده المؤنه و جور السلطان و ما منع قوم زکاه اموالهم إلا منعوا القطر من السماء فلو لا البهائم لم یمطروا و لا خفر قوم العهد إلا سلط الله علیهم عدوهم من غیر فاخذوا بعض ما فی أیدیهم و ما لم تعمل ائمتهم بما انزل الله فی کتابه إلا جعل الله بأسهم بینهم)
« گفت: من نفر دهم بودم از مهاجران نزد رسول الله، پس پیامبر(ص) به طرف ما رو کرد و فرمود ای قوم مهاجر! پنج خصلت وجود دارد و من به خدا پناه می برم که بدان گرفتار آیید: هیچ فحشا و گناهی در قومی ظاهر نشد به گونه ای که آشکارا آن را انجام دهند مگر این که به طاعون و بیماریهایی گرفتار می شوند که بر سر گذشتگان آنان نیامده است و هیچ قومی در پیمانه و میزان خیانت نمی کند مگر این که به خشک سالی و سخت زیستی و ظلم حکام گرفتار می شوند و هیچ قومی از زکات خودداری نمی کنند مگر این که از باران آسمان محروم می شوند و اگر چهارپایان نبودند هرگز نمی بارید و برای همیشه محروم بودند و هیچ قومی عهد و پیمان را نمی شکند مگر این که خداوند دشمنی خارجی را بر آنان مسلط می سازد و مقداری از آن چه دارند را از آن ها می ستانند و تا زمانی که حاکمانشان به کتاب خدا حکم نکنند خداوند جنگ و نزاع را در میان خودشان قرار می دهد.)
ابن ابی دنیا از انس بن مالک روایت می کند که : (أنه دخل علی عائشه هو و رجل آخر فقال لها الرجل یا ام المؤمنین حدثینا عن الزلزله فقالت إذا استباحوا الزنا و شربوا الخمر و ضربوا بالمعارف غار الله عزوجل فی سمائه فقال للارض تزلزلی بهم فان تابوا و نزعوا و إلا أهدمها علیهم قال یا أم المؤمنین أعذابا لهم قالت بل موعظه و رحمه للمؤمنین و نکالا و عذابا و سخطا علی الکافرین)
« روزی او(انس بن مالک) و مرد دیگری نزد عایشه رفتند. پس آن مرد به عایشه گفت: ای مادر مؤمنان از زلزله برایمان بگو. گفت هنگامی که زنا را حلال کردند و شراب خواری کردند و ابزار مختلف موسیقی را به کار بردند خداوند در آسمان غیرت می ورزد و به زمین می گوید آنان را به سختی تکان بده پس اگر توبه کردند و از گناهان دست کشیدند که خوب و گرنه زمین را بر سر آن ها ویران می کند، گفت: ای مادر مؤمنان، آیا این برایشان عذاب است؟ گفت: پند و رحمتی برای مؤمنان است و عذاب و خستی است کافران را.)
انس می گوید: بعد از (فوت) رسول خدا(ص) هیچ حدیثی را نشنیده بودم که چنین خوشحالم کند.
عمربن عبدالعزیز (در زمان خشکسالی) نامه ای را به سرزمین های دیگر می فرستاد بدین مضمون: اما بعد، همانا این زلزله چیزی است که خداوند به وسیله آن بندگان را سرزنش می کند. و می نوشت که در فلان روز، در فلان ماه از خانه خارج شوید و هرکس توان دارد صدقه دهد. زیرا خداوند می فرماید:
﴿قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَکَّى. وَذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى﴾(أعلی/۱۴-۱۵
«رستگار آن کس که خود را پاک گردانید. و نام پروردگارش را یاد کرد و نماز گزارد.»
و مانند آدم پیامبر(علیه السلام) بگویید:
﴿ قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ﴾ اعراف/۲۳
«گفتند پروردگارا ما بر خویشتن ستم کردیم و اگر بر ما نبخشایی و به ما رحم نکنی مسلما از زیانکاران خواهیم بود.»
و چون نوح (علیه السلام) بگویید:
﴿ قَالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْأَلَکَ مَا لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَإِلاَّ تَغْفِرْ لِی وَتَرْحَمْنِی أَکُن مِّنَ الْخَاسِرِینَ﴾هود/۴۷
«گفت پروردگارا من به تو پناه می برم که از تو چیزی بخواهم که بدان علم ندارم و اگر مرا نیامرزی و به من رحم نکنی از زیانکاران باشم.»
و چون یونس(علیه السلام) بگویید:
﴿ وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِباً فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ ﴾انبیا/۸۷
«ذوالنون را یاد کن آنگاه که خشمگین رفت و پنداشت که ما هرگز بر او قدرتی نداریم تا در (دل) تاریکی ها ندا سر داد: که معبودی جز تو نیست، پاک و منزهی، به راستی که من خود از ستمکاران بودم.»
حسن بصری می گفت: بلا چیزی نیست مگر جزا و عذابی برای مردم از جانب خداوند.
بعضی از انبیای قوم بنی اسراییل با نگاه به آن چه بختنصر بر سرشان می آورد می گفتند: خدایا به خاطر اعمال خودمان کسی را بر ما مسلط ساخته ای که تو را نمی شناسد و بر ما رحم نمی کند.
بختنصر به دانیال می گفت: چه چیز مرا به قوم تو مسلط ساخته؟ گفت: گناه و خطای فراوان خودت و ظلم مردم من بر نفس خودشان (به سبب گناه).
امام احمد و غیر از او قتاده روایت کرده اند که موسی (علیه السلام) گفت: پروردگارا تو در آسمانی و ما در زمین، نشانه غضب و رضایت تو چیست؟ فرمود: هرگاه بهترین های شما را بر شما گماردم نشانه رضایت من است و هرگاه شرترین های شما را بر شما گماردم نشانه غضب من است.
در معجم طبرانی از سعید بن جبیر از ابن عباس روایت شده است که پیامبر(ص) فرمود: (ما طفف قوم کیلا و لا بخسوا میزانا الا منعهم الله عزوجل القطر و ما ظهر فی قوم الزنا إلا ظهر فیهم الموت و ما ظهر فی قوم الربا إلا سلط الله علیهم الجنون و لا ظهر فی قوم القتل یقتل بعضهم بعضا ؤلا سلط الله علیهم عدوهم و لا ظهر فی قوم عمل لوط إلا ظهر فیهم الخسف و ما ترک قوم الامر بالمعروف و النهی عن المنکر الالم ترفع اعمالهم و لم یسمع دعاؤهم)
«هیچ قومی از پیمانه نکاست و در میزان خیانت ننمود مگر این که خداوند آنان را از باران منع نمود. و در هیچ قومی زنا ظاهر نگشت مگر این که مرگ میانشان رواج یافت. و در هیچ قومی ربا رواج نیافت مگر این که خداوند دیوانگی را میانشان گسترش داد و در هیچ قومی قتل و کشتن یکدیگر رواج نیافت مگر این که خداوند دشمنانشان را بر آنان مسلط ساخت. و عمل قوم لوط در هیچ قومی گسترش نیافت مگر اینکه دچار فرو رفتن زمین و غرق شدن در آن شدند و هیچ قومی امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکرد مگر این که اعمالشان قبول نگردید و دعایشان مستجاب نگشت!»
عمری زاهد گفته است: برای غفلت تو از خودت و اعراض تو از خداوند همین کافی است که چیزی را که باعث غضب خداست را ببینی و از کنار آن بگذری و بدان امر نکنی( اگر معروف است) و یا از آن نهی ننمایی( اگر منکراست) از ترس کسی که توانایی جلب نفع و دفع ضرر خود را هم ندارد.
و گفته است کسی که امر به معروف و نهی از منکر را به خاطر ترس از مخلوق ترک کند اطاعت از او برداشته می شود و اگر فرزند یا یکی از نزدیکان خود را به چیزی امر کند در حقش نافرمانی خواهند کرد.
امام احمد در مسند از قیس بن ابی حازم روایت می کند که گفت ابوبکر صدیق گفت: ای مردم شما این آیه را می خوانید اما آن را در جایگاه اصلی اش قرار نمی دهید.
﴿ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ لاَ یَضُرُّکُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَى اللّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾مائده/۱۰۵
«ای کسانی که ایمان آورده اید به خودتان بپردازید هرگاه شما هدایت یافتید آن کس که گمراه شده است به شما زیانی نمی رساند. بازگشت همه شما به سوی خداست پس شما را از آن چه انجام می دادید آگاه خواهد کرد.» در حالی که من شنیدم که رسول خدا(ص) می فرماید: هنگامی که مردم ظالم را دیدند و جلوی او را نگرفتند – و در لفظ دیگر منکر را دیدند و آن را تغییر ندادند – نزدیک است خداوند همگی آنان را دچار عذابی از جانب خود کند.
امام احمد در مسندش در حدیثی از جریر روایت می کند که : (ان النبی قال ما من قوم یعمل فیهم بالمعاصی هم أعز و أکثر ممن یعمله فلم یغیروه الا عمهم الله بعقاب)
«رسول خدا(ص) فرمود: هیچ قومی نیست که در میانشان گناه صورت گیرد و تعدادی دیگر قدرتمندتر و بیشتر (از گناهکاران) وجود داشته باشند و آن را تغییر ندهند مگر اینکه خداوند همه آنان را دچار عذاب می کند.»
در صحیحین از اسامه بن زید آمده است که گفت شنیدم که پیامبر خدا(ص) فرمودند: (یجاء بالرجل یوم القیامه فیلقی فی النار فتندلق اقتاب بطنه فیدور فی النار کما یدور الحمار برحاه فیطوف به أهل النار فیقولون یا فلان ما أصابک ألم تکن تأمرنا بالمعروف و تنهانا عن المنکر فیقول کنت آمرکم بالمعروف و لا آتیه و أنهاکم عن المنکر و آتیه)
«روز قیامت مردی آورده شده و در آتش انداخته می شود. روده های او بیرون ریخته شده و مانند خری به دور آسیابی باشد در اطراف آتش دور می زند. اهل آتش دورش جمع شده و می گویند: ای فلانی چه بر سرت آمده؟ مگر تو نبودی که ما را به معروف فرا می خواندی و از منکر باز می داشتی؟ می گوید: من شما را به معروف امر می کردم و خود، آن را انجام نمی دادم و از منکر شما را نهی می نمودم و خود، آن را مرتکب می شدم.»
در صحیح بخاری از انس بن مالک روایت شده که گفت: شما اعمالی مرتکب می شوید که در چشمانتان از دانه جو کمتر است در حالی که در زمان رسول خدا(ص) ما آن را از کبائر به حساب می آوردیم.
در صحیحین از عبدالله بن عمر روایت شده است که رسول خدا(ص) فرمود: (عذبت إمرأه فی هره سجنتها حتی ماتت فدخلت النار لاهی أطعمتها و لا سقتها و لا ترکتها تأکل من خشاش الارض) (زنی به خاطر این که گربه ای را زندانی کرده بود تا مرده بود عذاب داده شد. پس آن زن داخل آتش شد، چون نه به آن خوراک داده بود و نه آب و نه آزادش نموده بود. و آن گربه از حشرات زمین می خورد.)
در حلیه از ابونعیم روایت شده که: روزی به حذیفه گفته شد بنی اسرائیل دین خود را یک روزه رها کردند؟ گفت خیر، بلکه گناهی که به چیزی مأمور می شدند آن را رها می کردند و هرگاه از چیزی نهی می شدند آن را انجام می دادند تا زمانی که از دینشان بیرون آمدند هم چنان که مردی از پیراهنش بیرون می آید.
و به همین دلیل بود که بعضی از سلف گفته اند گناهان پل و مقدمه کفر هستند و هم چنان که بوسه، پل جماع و موسیقی پل زنا و نگاه پل عشق و مریضی پل مرگ است.
در حلیه از ابن عباس آمده است که گفت: (ای انسان گناهکار، از عاقبت بدگناه غافل و ایمن مباش، در حالی که گناه بزرگ تری به دنبال گناهی که انجام داده ای می آید، همانا شرم نکردن تو از فرشتگانی که بر دوش راست و چپ تو هستند در حالی که که در حال انجام گناه هستی از گناهت بزرگ تر است. و خنده هایت در حالی که نمی دانی خداوند چه بر سرت آورده است از گناه بزرگ تر است. و خوشحالیت هنگامی که به گناه دست یافته ای از گناه بزرگ تر است. و ناراحتی و اندوه از دست دادن گناه، از گناه بزرگ تر است و این که از بادی می ترسی که هنگام گناه پرده درگاه خانه ات را تکان می دهد و در حال گناه هستی اما دلت از نگاه خداوند لرزان نیست از گناه بزرگ تر است. وای بر تو آیا می دانی گناه ایوب پیامبر (علیه السلام) چه بود که خداوند او را در جسم و مالش دچار بلا نمود؟ (گناهش این بود) که درمانده ای را که از او کمک خواست که ظلم ظالمی را از او دفع کند پاسخ نگفت و کمکش ننمود و ظالم را از ظلمش نهی نکرد. پس خداوند او را دچار بلا نمود.)
امام احمد می گوید ولید به من گفت از اوزاعی شنیدم که می گفت از بلال بن سعد شنیدم می گفت: به کوچکی گناه منگرید بلکه ببینید که چه کسی را نافرمانی کرده اید.
فضیل بن عیاض می گفت: هر اندازه ای گناه نزد تو کوچک باشد نزد خدا بزرگ است و هر اندازه گناه نزد تو بزرگ باشد نزد خدا کوچک است.
و گفته شده که خداوند به موسی(علیه السلام) وحی کرد: ای موسی! اولین کسی که از مخلوقات مرد ابلیس بود و این به خاطر نافرمانی من است و هر که مرا نافرمانی کند نزد من از جمله مردگان به شمار می رود.
در مسند امام احمد و جامع ترمذی از ابوهریره روایت شده که گفت: پیامبر(ص) فرمود: (إن المؤمن إذا أذنب ذنبا نکت فی قلبه نکته سوداء فإذا تاب و نزع و استغفر صقل قلبه و إن زاد زادت حتی تعلو قلبه فذلک الران الذی ذکره الله عزوجل ﴿کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ ﴾مطففین/۱۴
«هرگاه مؤمن گناهی مرتکب شود در قلبش نقطه سیاهی قرار می گیرد پس اگر توبه کرد و استغفار نمود پاک شده و از بین می رود و اگر گناه کرد اضافه می شود تا تمامی قلبش را فرا می گیرد. و منظور از (ران) در آیه: (نه چنین است بلکه آن چه مرتکب می شدند زنگار بر دلهایشان بسته است (۱۴ مطففین) همان است.)
امام احمد از وکیع نقل می کند که زکریا از عامر نقل می کند که عایشه نامه ای به معاویه نوشت (بدین مضمون): اما بعد، هنگامی که بنده ای معصیت خدا را به جای آورد کسانی از مردم که از او به نیکی یاد می کردند، از او به بدی یاد خواهند کرد.
ابو نعیم از سالم بن ابوجعد از ابو داود نقل می کند که گفت: هر کسی باید بترسد از این که مورد نفرین قلبی مؤمنان قرار گیرد در حالی که خود نمی داند. سپس گفت: می دانی این به چه دلیل است؟ گفتم : نه. گفت : اگر انسان در خلوت دچار معصیت خدا شود خداوند بغض او را در دل مؤمنان جای می دهد طوری که خودش هم نمی داند.
عبدالله بن احمد در کتاب زهد پدرش از محمد بن سیرین نقل می کند هنگامی که بدهی بر او چیره گشت نگران شد و می گفت: می دانم که این اندوه به خاطر گناهی است که چهل سال پیش مرتکب شدم.
در این جا نکته مهمی وجود دارد که مردم در مورد گناهان به آن توجه نمی کنند و آن این است که ممکن است تاثیر آن گناه در آن لحظه نمایان نشود و به تاخیر انداخته شده و فراموش شود. و شخص فکر کند که به خاطر آن گناه اثری به او نرسیده است.
سبحان الله! که این نادانی و حماقت چه بسیاری از خلق را به هلاکت کشانده؟ و چه بسیاری را از نعمت محروم نموده؟ و چه بلاهایی را بدانان رسانده است؟ و چه بسیار عالمان و فاضلانی را فریفته کرده است چه رسد به نادانان. و این فریفته شدگان نمی دانستند که گناه تاثیر می کند اگرچه مانند سم بعد از مدتی تاثیر کند.
امام احمد از ابودرداء روایت می کند که گفت: خدا را چنان عبادت کنید که انگار او را می بینید و خود را از جمله مردگان به حساب آورید. و بدانید که اندکی که شما را بی نیاز کند از فزونی ای که شما را به سرکشی و طغیان بکشد بهتر است و بدانید که نیکی کهنه نمی شود و گناه فراموش نمی گردد.
و گویند پارسایی به کودکی نگاه انداخته و در زیبایی وی تأمل کرده بود سپس به خوابش آمده و به او گفته بود تاثیر و سزایش را خواهی دید، اگر چه بعد از چهل سال دیگر باشد.
با وجود این برای گناه جزایی نقدی وجود دارد که به تأخیر نمی افتد.
سلیمان تمیمی می گوید: همانا شخصی در پنهانی دچار گناه می شود و هنگامی صبح می کند که آثار آن بر او هویدا است.
ذو النون می گوید: کسی که خدا را پنهانی خیانت کند خداوند آشکارا آبرویش را می برد.
—————————————–
منبع: ضعف ایمان و درمان آن /تألیف: امام ابن القیم الجوزیه / ترجمه: مهدی مصطفایی / نشر آراس