تحلیلی بر حمله به کوبانی در سوریه و نقش احزاب کُردستان
تحلیلی بر حمله به کوبانی در سوریه و نقش احزاب کُردستان
عبدالعزیز مولودی
کردها و ضرورت درک جدیدی از امر سیاسی در جنبش
شهر کوبانی در نزدیکی مرز ترکیه بدنبال محاصرهی آن توسط شبه نظامیان داعش، بالاخره مورد تعرض قرار گرفت و مردم این شهر آوارهی ترکیه شدند. فاجعهی کوبانی در ادامهی موارد دیگری مانند «شنگال» به وقوع میپیوندد که در نتیجهی آن تعداد زیادی از مردم غیرنظامی کرد – اکثر آن را زنان، کودکان و افراد مسن تشکیل میدادند- کشته، زخمی و اواره شدند. یادداشت حاضر به بررسی این وقایع از زاویهی دیگری میپردازد که ناظر بر برداشت کردها از امر سیاسی است.
شبه نظامیان داعش و حامیان منطقهای آنها، نه تنها دولت بشار اسد را از خطر سقوط حتمی نجات دادند و نیز کمک کردند تا «مالکی»، نخست وزیر سابق عراق بتواند از مسئولیت سیاستهای فرقه گرایانهای که برای حذف عربهای سنی و کردها از دولت و قدرت سیاسی در عراق به اجرا درآورد، فرارکند و مصون از پیگرد قضایی شود؛ بلکه در حال از بین بردن اندک موفقیتهایی است که جنبش در بخشی از حوزهی جغرافیایی خود – ترکیه- بدست آورده است. امری که مخالفان منطقهای جنبش کردها بر آن اتفاق قول و عمل دارند. البته به نظر میرسد که به علت نوع درکی که کردها از سیاست و امر سیاسی دارند، کردها در اکثر موارد و در پیچ و خمهای حساس تاریخشان، دستاوردهای اندک خود را به راحتی برباد دادهاند زیرا استراتژی مشخصی برای آینده نداشتهاند.
دولت ترکیه با هر ماهیتی که اکنون دارد و تردید نیست که ماهیت آن به نسبت گذشتهی این کشور، آتاتورکی و شووینستی نیست – هر چند انکار نمیکنم که شخصیتها و احزاب آتاتورکیست و شوینیستی در ترکیه وجود دارند کما اینکه در هر کشوری این موضوع قابل توجه است- در داخل کشور سیاست تنش زدایی و اصلاح ساختاری را با هدف تبیین موقعیت کردها و دادن نقش بیشتر برای آنها در سالهای اخیر درپیش گرفته و برخی از آثار آن را ناظران سیاسی و عموم مردم منطقه شاهد بودهاند. در سیاست خارجی خود در قبال اروپا نیز، برای کسب عضویت اتحادیهی اروپا اصرار ورزیده و البته سیاست این کشور برای دادن امتیاز و حقوق شهروندی به کردها، در راستای تحقق سیاست خارجی ترکیه بوده است. در واقع میتوان گفت تغییر وضعیت کردها برگ برندهای برای ترکیه است که میتواند آنها را به اروپا متصل کند.
در ارتباط با منطقه، ترکیه از بعد از شکست تجربهی بهار عربی تا کنون، سیاست تنش صفر با کشورهای منطقه را دنبال کرده است و تلاش داشته است تا از بحران آفرینی در منطقه خودداری نماید زیرا درگیر شدن در آتش جنگی منطقهای، همهی تلاشهای صورت گرفته برای عضویت در اتحادیه را از بین میبرد. در این زمینه مخصوصا احزاب ناسیونالیست ترکیه بسیار مایلند تا این کشور عرصهی جنگ و بحران داخلی و خارجی شود و از فرصت پیش آمده برای به قدرت رسیدن خود استفاده کنند زیرا آنها مخالف عضویت ترکیه در اتحادیهی اروپا هستند. اینکه دولت ترکیه از درگیری با داعش در خاک سوریه خودداری میکند در این راستاست. البته در ابتدای بحران سوریه، ترکیه با حمایت از گروههای مخالف دولت اسد که در یک ائتلاف گسترده متشکل شده بودند، همانند دیگر کشورهای منطقه در تقویت و تسلیح آنها نقش بازی کرده بود که یکی از نتایج آن شکل گیری گروه شبه نظامی داعش از درون جبهه النصره بود.
داعش گروهی نظامی است که با ادعای تشکیل حکومت دینی در منطقه، حضور خود را به صورت بسیار خشونت آمیزی نشان داد. گویی با منطق ایجاد رعب و ترس درنظرداشت تا ایدهی خود را اجرایی کند. با توجه به نقش رهبری نظامیان بعثی متشکل از نیروهای امنیتی سوریه و بعثیهای عراق، مشخص است که اینان توانایی تشکیل دولت را ندارند اما با توجه به حمایتهایی نیز که از سوی دولتهای منطقه دریافت میکردند توانایی بحران آفرینی، وحشت و کشتار جمعی را داشتند. حمله به موصل، شنگال و کشتارمردم این منطقه، به بردگی گرفتن مردم مخصوصا زنان و کودکان و کشتن اسیران از آن جمله بودند. به مدد معاملهی پنهانی بخشی از نیروهای پیشمرگهی کردستان از پارتی و اتحادیهی میهنی نیز موتور ماشین مرگ داعشیان روشن ماند و بعد از حملهی هوایی ائتلاف غرب، مانند یک ارتش منظم متوجه بخش دیگری از کردستان در منتها الیه مرز سوریه با ترکیه در شهر کوبانی گشتند. این تغییر جهت در حالیست که بعد از درگیری داعش در کوبانی، عملا خیال آنها از جبههی کردستان عراق و استانهای دیگر این کشور آسوده است و نگرانی از حملهی ارتش عراق یا پیشمرگان کرد ندارند.
از سوی دیگر، رقابت و تضاد موجود در میان گروههای کرد در هریک از کشورهای ترکیه، سوریه و عراق بیشترین آسیب را به جنبش رسانده و حداکثر فرصت را به کشورهای منطقه داده است تا به کنترل مستقیم جنبش به سوی خواستههای خود در سرکوب و یا بیاثر کردن آن بپردازند. موصل، شنگال و کوبانی در حال حاضر در واقع قربانی این رقابتها و تضادهای داخلی در جنبش کردها شدهاند. این امر نشاندهندهی عدم وجود یک استراتژی برای اهداف و آیندهی مشخص و عقلانی برای جنبش در مناطق مختلف کردستان است. اینکه بعد از فراز و فرود زیاد، جنبش با هزینهی زیاد توانست در ترکیه موقعیت نسبتا قابل قبولی بدست آورد و با هویت خود وارد پارلمان شود و به تثبیت زبان و فرهنگ خود در ترکیه بپردازد، موفقیتی قابل تامل بود که میبایست جنبش با تمام توان از آن حمایت کند و با پیگیری روند صلح، به گسترش منطقی آن در آینده بیاندیشد. اما دیده میشود که با بحرانی ساختگی و در واقع تلهای که کشورهای دیگر برای وارد کردن ترکیه در آتش بحران و تحمیل کردن هزینه به این کشور-بحران کوبانی- برپا کردند، و ترکیه آگاهانه از ورود به موضوع به صورت حمله مستقیم به تنهایی به داعش در خاک سوریه خودداری کرد؛ به راحتی موضوع صلح و موقعیت جنبش از سوی پ. ک. ک و دیگر نیروها نادیده گرفته میشود. یکباره و یکجانبه اعلان جنگ میشود؛ روشی که بیاثر بودن آنرا قبلا تجربه و تاکید کرده بودند و مردم را برای اعتراض به خیابانها کشیدند و هزینهی زیادی از جمله کشته شدن بیش از بیست نفر تا حال از تظاهر کنندگان را به جنبش و دولت وارد کردند. این بازگشت به ابتدای راه و عقبگرد جنبش است. هر چند به نظر میرسد بعد از گفتگو با اوجالان، وی رسما اعلام داشت که روند صلح را بایستی ادامه داد و از خشونت دوری کرد، اما قدری دیر شد و احتمال ادامهی حضور خیابانی مردم هنوز در ترکیه وجود دارد.
جالب است که در این بین همه، دولت ترکیه را مسئول حمله به کوبانی میدانند و عدم حملهی آن کشور را محکوم میکنند. در حالیکه اگر مسئولیت دولتهای منطقه در این گسترش خشونتهای سازمان یافته بیشتر نباشد، کمتر نیست. مخصوصا باید به مسئولیت گروههای کرد در این بین اشاره کرد. من معتقدم که پارگیهای موجود در جنبش، فقدان استراتژی واحد و دنباله روی از خط مشی دولتهای منطقه بدون نظرداشت به منافع جنبش از سوی احزاب کردی در همهی مناطق؛ این آوارگیها و مشکلات انسانی را برای مردم کرد به ارمغان آورده است. صادقانه بایستی گروههای کرد مسئولیت خود را در این زمینه بپذیرند و تلاش نمایند تا به درک دیگری از امر سیاسی متناسب با نیازها و خواستههای تاریخی جنبش برسند. آوردن مردم به خیابان و دلخوش کردن به اینکه با این حضورهای خیابانی خلا استراتژی در جنبش پر میشود نوعی دورزدن مردم است.
تلاش میکنم در یادداشتی جداگانه به نقد درک گروههای کرد از «امر سیاسی» بپردازم.