میانه روی از دیدگاه حسن البنا و نگاهی به اصول عشرین
میانه روی از دیدگاه حسن البنا و نگاهی به اصول عشرین
به مناسبت گذشت ۶۶ سال از وفاتش
نویسنده : دکتر اکرم کساب/ ترجمه: حمید محمودپور – مهاباد
امام حسن البنا، از برجسته ترین پیشگامان احیای اندیشه و تفکر اسلامی در عصر حاضر بوده و در بسیاری از دستاوردهای میدان کار اسلامی نقش بسزایی داشته است و دعوتش چنان مورد پذیرش قرار گرفته که بسیاری از کشورهای جهان را در مشرق و مغرب زمین شامل می شود. من بر این باورم که میانه روی حسن البنا در دعوت و وسایل و اهداف و آرمانهایش از مهمترین علل این گسترش و توسعه می باشد.
در کتاب « مجموعه الرسائل » که به عنوان برنامه ی فکری حسن البنا و جماعتش به شمار می آید، کلمات و واژه های صریح و روشنی در باره ی میانه روی نیافته ام، بلکه تنها اشارات سریع و گذرایی مانند این گفته وجود دارد: « خدا برای این دین فقط می خواهد که ماندگار و جاودان باشد و با همه ی زمان ها و دوران ها همراهی کرده و تناسب داشته باشد؛ به همین جهت، اسلام، آسان، نرم و انعطاف پذیر و ساده است و هیچ جمود و بی تحرکی و سخت گیری و تندروی در آن نیست». آسانی و انعطاف پذیری و دوری از جمود و سخت گیری از برجسته ترین نشانه ها و ویژگیهای میانه روی در اسلام است.
در جایی دیگر می گوید: « ای برادران! خوب به خاطر بسپارید که خدا بر شما منت نهاده است، از این رو اسلام را خالص و بی آلایش، آسان و فراگیر، تمام و کمال فهمیده اید و دانسته اید که اسلام با تمام دوران ها سازگار است و نیازهای امت ها را برآورده می کند و سعادت و خوشبختی را به دور از جمود متعصبان و بی بند و باری مفسده جویان و پیچیدگی فیلسوفان به ارمغان می آورد؛ به شیوه ای که هیچ غلو و افراط و تفریطی در آن نبوده و در این راستا، دقیقاً و برابر انصاف و عدل از کتاب خدا و سنت رسولش و سیره ی سلف صالح به وسیله ی قلب فردی با ایمان و راستگو و عقلی پرورش یافته و نکته سنج کمک و یاری می جوید. و اسلام را درست به شکل حقیقی خودش شناخته اید؛یعنی به عنوان عقیده و عبادت، وطن و نژاد، آفرینش و ماده، گذشت و قدرت، فرهنگ و قانون. و به حقیقت آن معتقد شده و باور کرده اید: به عنوان دین و دولت، حکومت و امت، قرآن و شمشیر، و خلافتی از جانب خدا بر مسلمانان در میان تمامی امت های زمین: {وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّهً وَسَطا} [البقره: ۱۴۳].
احترام و توجه امام بنا به آفرینش و هستی: این یکی از ویژگیهای میانه روی است و دعوتگران بسیار نیازمند مراعات و پای بندی به سنن الهی در هستی هستند تا در سنگلاخ راه نپیمایند یا مرکب خویش را در بیابان به هلاکت نیندازند؛ در حالی که پیش رویشان، راهی آسان و دریایی وسیع وجود دارد.
حسن البنا به یادآوری و تذکر به یارانش برای پایبندی و مراعات سنن الهی در آفرینش و هستی حریص بوده است.حسن البنا می گوید: یکی از ویژگی های حرکتش « توجه به آفرینش و گام به گام پیش بردن مراحل » است؛ از این رو هنگامی که برخی از افراد حماسی و شتابزده را دید که می خواهند چیری را که دیروز کاشته اند امروز برداشت کنند، به آنها گفت: « ای برادران مسلمان؛ خصوصاً افراد حماسی و شتابزده از شما! از من سخن مهمی را بشنوید که از بالای این تریبون در کنگره ی بزرگ شما پخش می شود: مراحل راهتان ترسیم شده و مرزهای آن مشخص است و من مخالف این حدود و مرزها نیستم و کاملاً قانع شده ام این راه، سالم ترین راه برای رسیدن به هدف است. آری راه طولانی است؛ اما در حال حاضر راهی دیگر وجود ندارد. تنها مردانگی، با صبر و استقامت و تلاش و کار همیشگی معلوم و اثبات خواهد شد. پس هرکس از شما بخواهد در برداشت میوه و دستاورد کارش، پیش از رسیدن آن عجله کند یا شکوفه را قبل از موعد خود بچیند، اصلاً در این باره با او نیستم و برایش بهتر است که از این دعوت و جماعت به جماعت دیگری بپیوندد.»
وی در ادامه ی سخنان خویش، خطاب به تمامی پیروانش گفت: ای اخوان امیال عاطفی و احساسات را با دیدگاه های منطقی و عقلانی، لگام ببندید و پرتوهای عقل ها را با آتش عواطف نورانی کنید و خیال را وادار به صداقت حقیقی و واقعیت امر نمایید و حقایق را در زیر پرتوهای خیال درخشان و براق کشف کنید، ولی به طور کلی دوری نکنید، بدان گونه که او را به صورت زن معلقه ای در آورید( که بلا تکلیف بوده و نه شوهردار و نه بی شوهر به شمار آید) و با قوانین هستی درتضاد نباشید؛ زیرا بسیار مسلط است ولی با آن دست و پنجه نرم کنید و آن را به کار گیرید و جریان آن را در راستای اهداف خود هدایت نمایید و از برخی از آنها علیه دیگری کمک بجویید و منتظر لحظه ی پیروزی باشید و پیروزی از شما دور نیست.»
با بررسی و مطالعه ی « اصول العشرین » اثر امام بنا، می توان به صورت واضح، میانه روی او را در دیدگاه و افکارش درک کنیم و به نتایج زیر برسیم:
۱- نظم در اصول و کلیات:
امام بنا تاکید می کند که اسلام یک نظام شامل و جامع و تفکیک ناپذیر و بخش ناپذیر است. وی فهم اسلام را با شمول و کمالش به دو مرجع اساسی؛ یعنی کتاب و سنت و نفی عصمت از همه ی افراد انسان به جز پیامبر ( ص ) برمی گرداند؛ برای همین است که می گوید: « سخن هر کسی به جز معصوم (ص) ممکن است مورد پسند باشد و یا ترک شود و هر چه از علمای سلف – رضوان الله علیهم – به ما رسیده، اگر موافق کتاب و سنت باشد، می پذیریم و گرنه کتاب خدا و سنت پیامبرش برای پیروی نمودن، سزاوارتر است.»
2- تعادل و توازن در طرح مسائل پیچیده و پایبندی به قول علمای سلف:
امام بنا به والاترین و باارزش ترین عقاید اسلامی اشاره کرده و آن ها را چنین برشمرده است: شناخت خداوند صاحب خیر و برکت و بلند مرتبه وتوحید که همان پاک و منزه شمردن او است. از دیدگاه او عقیده اساس عمل و عمل قلب از عمل اعضای بدن مهم تر است؛ اما در باره ی موضاعاتی مانند آیات صفات و احادیث مرتبط با آن که بسیاربرسر زبان ها است، می گوید: « به آن بدون تاویل و انکارایمان داریم؛ آن گونه که نازل شده و کاری به اختلافات علما در این مورد نداریم و از محدوده ی دیدگاه پیامبر(ص) پا فراتر نمی گذاریم. واگذاری اختیار در کیفیت اعتقاد در مورد چنین موضوعاتی به کتاب و سنت، روش و طریقه ی سلف است.
۳- اعتدال و میانه روی در نگرش به مذاهب فقهی:
امام بنا وجوب تقلید مطلق بر تمام مردم یا اجتهاد مطلق برای هر کسی که مطالعه کند؛ هرچند کتاب های علمی کمی را خوانده باشد، نپذیرفته است؛ زیرا تاکید می کند که : « برای هر مسلمانی که به حد تحقیق در ادله ی احکام فرعی نرسیده، باید از یکی از امامان اطاعت نماید و همزمان با این تقلید به اندازه ی توان و استعدادش، برایش شایسته است که برای شناخت ادله ی امامش بکوشد و هر ارشادی که همراه دلیل باشد بپذیرد-هر گاه صلاحیت مرشدش مورد تاییدش واقع گردد- و اگر اهل علم باشد نقص علمی خویش را کامل کند تا به حد نظر و فتوا برسد.» امام بنا با این عبارت دقیق، مردم را به سه گروه تقسیم کرده است: عامی مقلد، و جوینده ی دانش و عالم مجتهد، و برای هر یک از اینان حکمی درخور آنان صادر کرده و این همان میانه روی و اعتدال است.
۴- میانه روی در نقد و ارزیابی تصوف:
امام بنا بر قبول نظرات و آرایی که با شریعت سازگار بوده، حریص است، مانند: اعتراف به آثار ایمان و عبادت، مثل: نور و شیرینی و حلاوت ایمان و محبت صالحان و تمجید آنان؛ اما افراط و غلو برخی از آنان را به طور کلی رد نموده است و در این باره گفته: « الهام و خواطر و کشف و شهود از جمله ی ادله ی احکام شرعی نیست و اعتبار و ارزشی ندارد؛ مگر این که با احکام دین و نصوص شرعی تضاد نداشته باشد.» وی در این باره می گوید: « استعانت از مردگان، هر کسی که باشند و فریادرس قرار دادنشان و درخواست برآوردن نیاز از آنها از نزدیک یا دور و نذر برای آنها و گنبد سازی برای قبور و پوشاندن و نورانی کردن و مسح کردنشان و سوگند به غیر خدا و نظیر این ها جزو بدعت ها و گناهان کبیره ای است که باید با آن مبارزه کرد و این اعمال را برای پیش گیری از شرک تاویل نمی کنیم .» بنا بر این اعمالی را که موافق با شریعت است قبول دارد و بدعت هایی را که انجام داده اند انکار نموده و به مبارزه با آن فراخوانده است.
۵- دقت در بیان مسائلی که مخالف شرع است:
امام بنا برای رد برخی از اعمال شرک آمیز به منکر شمردن آن اکتفا نموده است. وی در این باره می گوید: « تعویذ دفع چشم زخم و دعا و خرمهره و رمالی و فال بینی و کهانت و ادعای علم غیب و نظایر آن از منکرات است و باید با آن مبارزه کرد.» امام این اعمال را با شرک توصیف نکرد؛ زیرا اصصلاح منکر شامل گناه کبیره و صغیره می شود و در مقام دعوتگری و تبلیغ دین، چنین لفظی شایسته تر است.
حسن البنا زمانی که به موضوع « بدعت » می پردازد،آن را به چند نوع تقسیم می کند و درباره ی بدعت حقیقی می گوید:« هر بدعتی در دین خدا که مردم از روی هواها و امیال نفسانی خویش پسندیده اند، هیچ اصل و اساسی ندارد؛ چنین اعمالی خواه با زیاد کردن به دین باشد یا کم کردن از آن نشانه ی گمراهی است و باید با آن مبارزه نمود و با بهترین وسایل که منجر به چیزی بدتراز آن نشود، آن را از بین برد.»، و در مورد موضوعاتی که خارج از بدعت حقیقی است، آن را در حوزه ی اختلافات فقهی مقبول وارد کرده و در این باره گفته است:« بدعت با اضافه نمودن و یا ترک امری و پایبندی در عبادات مطلق، یک نوع اختلاف فقهی است و هر عالمی برای خود نظری دارد وجستجو و پالایش حقیقت با دلیل و برهان هیچ اشکالی ندارد.»
۶- تلاش برای ایجاد وحدت و همبستگی و پرهیز از اختلاف:
حسن البنا کاملا بر وحدت امت حریص بود. وحدت آرزو و آرمانی برای او بود و به آن چشم می دوخت و رؤیایی بود که برای رسیدن به آن تلاش می کرد؛ گرچه از دیدگان او پنهان نمی شد. او می گفت: « وجود اختلاف در فروع دین امری گریزناپذیر و ضروری است.» و حقیقتاً « به خاطر چندین علت امکان ندارد که در این فروع و آرا و مذاهب با هم به وحدت برسیم.» حسن البنا بعد از ذکر این دلایل اعلام می کند: « اجماع و توافق علما بر یک امر در فروع دین، موضوعی، نه تنها ناممکن؛ بلکه با طبیعت دین ناسازگار است.»
امام بنا برای اختلافات فقهی تاکید می کند: « اختلافات فقهی در فروع نباید سبب تفرق در دین و منجر به خصومت و دشمنی شود؛ زیرا هر مجتهدی پاداش خود را دارد و تحقیق علمی منصفانه و بی غل و غش در مسایل اختلافی در سایه ی دوستی به خاطر خدا و همکاری برای رسیدن به حقیقت؛ بدون آن که منجر به جدل نکوهیده و تعصب آمیز گردد، هیچ مانعی ندارد.» به همین دلیل است که او برای مخالفانش عذرمی آورد و از آنان می خواهد در اختلافات فقهی عذر بیاورند، از این رو می گوید: « ما به این امر معتقدیم؛ پس در بعضی از احکام فروع برای مخالفان خود پوزش می خواهیم و بر این باوریم که این اختلاف، هرگز مانع ارتباط و پیوند دل ها و محبت به یکدیگر و همکاری در کار نیک نخواهد شد و اسلام کامل و جامع با همه ی جنبه ها و محتویات گسترده اش، ما را فرامی گیرد.»
7- پرهیز از تکفیر مادامی که دلیلی بر آن نباشد:
امام بنا « اصول عشرین » خود را به اصلی خاتمه می دهد که این اصل به منزله ی نتیجه ی نهایی تمام اصل های قبلی است. وی می گوید: « مسلمانی را که به شهادتین اقرار دارد و به مفاد آنها عمل می کند و واجبات را طبق رای و نظری یا با معصیت ادا می کند، تکفیر نمی کنیم؛ مگر این که با کلمه ی کفر آمیزی به آن اقرار نماید یا واجبی روشن و واضح از دین را انکار کند یا آیه ی صریح قرآن را دروغ بشمارد یا طوری آن را تفسیر و تاویل کند که شامل هیچ یک از اسلوب های زبان عربی نشود یا عملی از او سرزند که تاویلی غیر از کفر نداشته باشد.»
محمد غزالی در شرح این اصل، تمایل به تکفیر مردم و کم ارزش کردن و بی احترامی به آنان و نسبت دادن اتهامات به آنها را یک بیماری روانی بسیار شدید و پلید به شمار آورده است.
http://fj-p.com/ByVisitorPen_Details.aspx?ID=1783