حکم ارث فرزندان پسری که در حیات پدرش وفات نموده باشد
حکم ارث فرزندان پسری که در حیات پدرش وفات نموده باشد
نویسنده : دکتر یوسف قرضاوی/ مترجم: دکتر احمد نعمتی
سؤال: ما سه برادر هستیم. بزرگترین ما چهارده سال سن دارد، پدر ما موقعی که پدر خودش در قید حیات بود، وفات یافت، پس از او پدربزرگ ما نیز زندگی را بهدرود گفت، عموهای ما همۀ ارث پدربزرگ ما را تقسیم کردند و چیزی از آن را نه کم و نه بیش به ما ندادند و گفتند: وقتی که پسر در حال حیات پدرش بمیرد، فرزندان او پس از فوت پدربزرگ از ارث محروم خواهند شد، و این قانون شریعت است. به این صورت، ما از ترکه جدمان چیزی به ارث نبردیم در حالی که عموهای ما ثروتمند بودند، و ما یتیم و فقیر و تحت تکفل مادرمان بودیم. مادرمان هم برای تأمین مخارج و هزینههای زندگی متحمل رنجها گردید، تا ما بزرگ شدیم و تعلیم و تربیت یافتیم، و عموهای ما به ما خرجی ندادند و ما را کمک نکردند. آیا آنچه عموهای ما میگویند صحیح است؟ و از نظر شرع ما از ترکه پدربزرگ که نوۀ ایشان هستیم، محروم خواهیم بود، و تأمین مخارج ما تنها بر عهدۀ مادرمان است؟ ما خواستار جواب شافی و حل این مشکل از جانب شریعت اسلام هستیم.
(خردسالان محروم از ارث)
جواب: این یک مشکل پسری است وقتی که در زمان حیات پدرش میمیرد و بعد از خودش فرزندانی دارد و از آن پس پدربزرگ این فرزندان وفات نماید. در اینجا عموها و عمهها ترکه پدرشان را به ارث میبرند و فرزندان پسر (نوادگان) سهمی ندارند.
در حقیقت این از نظر احکام میراث صحیح است که این فرزندان پسر، با وجود پسران میت از پدربزرگشان ارث نمیبرند، زیرا که میراث بر اساس قوانین مشخصی استوار است و آن اینکه همواره خویشاوندان نزدیک به میت، مانع ارث خویشاوندان دورتر میباشند. اینجا، پدر از دنیا رفته و دارای پسران و نوادگانی میباشد. در این حالت پسران ارث میبرند ولی نوادگان ارث نمیبرند؛ زیرا پسران میت یک درجه از آنان نزدیکترند. به این معنی، پسران، خویشاوندان درجه اول و نوادگان خویشاوندان درجه دوم هستند. در این صورت با وجود اقارب درجه اول، اقارب درجه دوم از ارث محروم میشوند. همچنانکه اگر کسی بمیرد و برادران پدری و مادری (تنی) و برادران (ناتنی) داشته باشد، در این صورت، برادران پدری و مادری ارث میبرند ولی برادران پدری ارث نمیبرند، چرا؟ به دلیل اینکه برادران تنی به میت نزدیکترند؛ یعنی هم از جانب پدر و هم از جانب مادر به میت میرسند ولی برادران ناتنی فقط به واسطۀ پدر با میت خویشاوندی دارند. بنابراین، در قانون شریعت خویشاوندان نزدیکتر و مرتبطتر به میت ارث میبرند و غیر خود را از ارث محروم مینمایند. در اینجا، نوادگان با وجود عموها از ارث محروم میشوند.
اما، آیا این بدان معناست که نوادگان از ورثه خارج میشوند و چیزی به آنان تعلق نمیگیرد؟ در اینجاست که شریعت از چند راه به حل این مسأله پرداخته است:
راه اول: پدربزرگ میتوانست برای این نوادگانش چیزی وصیت کند. چنین وصیتی از نظر بعضی فقهای سلف در چنین مواردی واجب و فرض میباشد. نظر آن فقها بر این است که برای انسان واجب است که برای بعضی از خویشاوندان ـ به ویژه هنگامی که خویشاوندان، نزدیک، و فاقد میراث باشند ـ و برای بعضی زمینههای خیریه، وصیت نماید. شرط این گونه وصیت این است، کسی که برایش وصیت شده [موصی له] وارث نباشد. پیامبر خدا (ص) در این باره میفرماید:
«إن الله أعطی کُلَّ ذی حَقَّ حقُّه فَلا وَصِیَّهَ لوارِثِ»
«خداوند برای هر صاحب حقی سهمی را مقرر فرموده لذا وارث نیازی به وصیت ندارد.»
و هنگامی که خداوند متعال آیات میراث را نازل فرمود دیگر نیازی به وصیت برای وارث نیست. بنابراین، وصیت برای غیروارث است، مانند: وصیت برای نوادگان با وجود پسر، که وصیت در این مورد واجب است. همینطور، ظاهر قرآن کریم این را میرساند:
« کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّهُ لِلْوَالِدَیْنِ وَالأقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقِینَ » (بقره/۱۸۰)
«هنگامی که یکی از شما را (امراض مخوف و اسباب و علل) مرگ فرا رسد، اگر دارائی فراوانی (با توجّه به عرف محلّ) از خود به جای گذاشت، (از سوی خدا قانون) وصیّت بر شما واجب شده است (و باید) برای پدر و مادر و نزدیکان به طور شایسته وصیّت کند. این حق (واجبی) است بر پرهیزکاران (مؤمن به کتاب خدا).»
کلمۀ «کُتِبَ» در آیه وجوب بلکه تأکید وجوب را میرساند، همانطور که خداوند متعال میفرماید:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ» (بقره/۱۸۳)
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! بر شما روزه واجب شده است، همان گونه که بر کسانی که پیش از شما بودهاند واجب بوده است»
و یا آیۀ:
«کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَّکُمْ » (بقره/۲۱۶)
«بر شما قتال و کارزار واجب شده است در حالی که برای شما ناگوار است.»
در اینجا خداوند برای کسانی که دارایی قابل توجهی بر جای میگذارند واجب نموده است که برای خویشاوندانی که از آنان ارث نمیبرند، به طور متعارف، بخشی از ماترک خود را وصیت کنند، که این کار بر پرهیزگاران واجب است.
به همین لحاظ بعضی از فقهای سلف به واجب و فرض بودن چنین وصیتی فتوا دادهاند. بعضی دیگر از فقهای سلف نیز گفتهاند: چنین وصیتی سنت و مستحب است و واجب نمیباشد. ما در اینجا به جای قائل شدن به نسخ آیه، نظر کسانی را که به ظاهر آیه عمل مینمایند، ترجیح میدهیم؛ زیرا میتوان آیه را به همین شیوه فهمید.
حاصل مطلب اینکه بر پدربزرگ، واجب بوده است که برای این نوادگانش وصیتی بکند، به دلیل اینکه اینان نوادۀ او و از خویشاوندان نزدیک هم هستند، و همانطور که بیان میدارند، فقیر و یتیماند، و در این صورت برای این نوادگان یتیمی و فقر و محرومیت از ارث دست به هم داده است و بر جدّ آنان لازم بود که این مشکل را به وسیلۀ وصیت کردن برای آنان به مالی در حدود یک سوم ترکه چارهاندیشی مینمود؛ زیرا، در شریعت اسلام وصیت به بیش از یک سوم دارایی ممنوع است. پیامبر (ص) به سعدبن ابی وقاص هنگامی که از میزان آنچه انسان میتواند وصیت کند، از ایشان پرسید؛ فرمودند:
«الثّلثُ، و الثّلثُ کثیرٌ»
«تا یک سوم داراییات را وصیت کن و یک سوم هم زیاد است.»
این، تنها کاری است که پدربزرگ میتوانست برای نوادگانش انجام دهد.
بعضی از کشورهای عربی این آیه و فتوای آن فقهایی را که قائل به لزوم و وجوب وصیت شدهاند، به عنوان یک مادۀ قانونی در احوال شخصیه قرار دادهاند و آن را «قانون وصیت واجب» نام نهادهاند.
مفاد آن قانون این است که بر پدربزرگ واجب است که برای نوادگانش که از ارث محروم میشوند، به اندازۀ سهم پسر متوفایش از ترکه خود را وصیت کند، به شرط اینکه آن مقدار بیشتر از یک سوم کل ترکه نباشد. یعنی به این ترتیب، نوادگان هر یک از این دو سهم را که پایینتر باشد، ثلث، یا به مقدار سهم پدرشان، از ترکه پدربزرگشان برخوردار میشوند.
قانون پدربزرگ را به انجام چنین وصیتی ملزم نموده است؛ زیرا بسیاری از پدربزرگها برای نوادگانشان چنین وصیتی را نمیکردند و اینگونه فقها به اجتهاد خوب و صوابی دست یافتند، آنجا که این موضوع را به عنوان «وصیت واجب» در لوای قانون درآوردند.
راه دوم: در اینجا شریعت برای جبران محرومیت نوادگان از ارث، راهحل دیگری را ارائه میدهد، و آن اینکه: عموها وقتی که دارایی پدرشان را تقسیم میکنند، بخشی از آن مال و دارایی را به این فرزندان برادرشان بدهند، و این نص قرآن است آنجا که در سورۀ نساء ضمن بیان احکام ارث میفرماید:
«وَإِذَا حَضَرَ الْقِسْمَهَ أُوْلُواْ الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینُ فَارْزُقُوهُم مِّنْهُ وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَّعْرُوفاً » (نساء/۸)
«و هرگاه خویشاوندان، یتیمان و مستمندان در تقسیم ارث حاضر شدند بخشی از آن را به آنان بدهید و با آنان سخنان پسندیده بگویید.»
چگونه رواست که این خویشاوندان حاضر باشند و مال و دارایی پدربزرگ تقسیم شود، و آنان نظارهگر باشند، و چیزی به آنان داده نشود؟ وقتی آیه خویشاوندان را در بخشش بر دیگران مقدم داشته است، وضعیت پسران برادر، که یتیم هم هستند و همۀ آنان از یک پدر میباشند بایستی چگونه باشد؟ بنابراین، بر عموها لازم میگردد که به توافق خود سهمی از ترکه را به این فرزندان برادر خود بدهند تا آنجا که نیازمندی آنان را تأمین نماید، بهویژه هنگامی که دارایی میت از وسعت قابل توجهی برخوردار باشد. اگر پدربزرگ از انجام این وصیت واجب کوتاهی نموده است، بر عموها لازم است که با دادن مقداری از سهم خودشان به این فرزندان برادرشان که نزدیکترین خویشاوندان آنان هستند، کوتاهی و تقصیر پدرشان را جبران نمایند.
راه سوم: شریعت این موضوع را به نحو دیگری به نام «قانون نَفَقات در اسلام» حل و جبران نموده است. امتیاز اسلام نسبت به سایر شریعتها در این است که نَفَقه و مخارج خویشاوند نادار و تنگدست را بر اقوام ثروتمند واجب نموده است؛ به ویژه هنگامی که دهنده و گیرنده وارث همدیگر نیز باشند، بنا به مذهب حنبلی، و یا خویشاوندان محرم باشند مانند پسر برادر؛ بنا به مذهب حنفی.
در این صورت، نفقه و مخارج آن خویشاوند تنگدست و فقیر بر خویشاوندان ثروتمند واجب میباشد، و اگر چنین قضیهای به دادگاه ارجاع شود، قاضی به همین ترتیب حکم صادر خواهد کرد.
برای عموی دارا و ثروتمند روا نیست که دختران و یا پسران برادرش کنار او باشند و هیچ چیزی به آنان ندهد و بگذارد که مادر مسکینشان متحمل مخارج آنان گردد. چنین چیزی قطعاً در شریعت روا نمیباشد. از این لحاظ است که شریعت اسلام بر سایر شرایع امتیاز و برتری دارد.
مرحوم دکتر محمد یوسف موسی، هنگامی که در فرانسه به تحصیل اشتغال داشت، داستان جالبی را برای ما نقل میکرد. او میگفت: در خانهای بودیم دختر خانمی که از سیمایش شرف و عفت و اصالت نمایان بود، از ما پذیرایی میکرد. کسانی پرسیدند: که این دختر خانم کیست؟ بعضی جواب دادند که عموی او فلان میلیونر است. دکتر میپرسد: چرا عمویش مخارج او را نمیدهد؟ چرا به دادگاه شکایت نمیکند؟ میگویند در کشور ما قانونی نیست که عموی این دختر را ملزم به تأمین هزینه او نماید. آنگاه، کسانی از دکتر میپرسند آیا نزد شما مسلمانان چنین قانونی وجود دارد؟ دکتر جواب میدهد: بلی، در چنین موردی بر عمو واجب میشود که مخارج دختر برادرش که نادار و مسکین است، تأمین نماید، و اگر این دعوی به دادگاه اِحاله گردد، دادگاه برای چنین دختری رأی صادر خواهد نمود که حق خود را باید از عمویش بگیرد و عموی او را به این عمل ملزم مینماید. آن زن فرانسوی میگوید: اگر در کشور ما هم چنین قانونی میبود، زنی را نمییافتی که بیاید این گونه به کار و عمل سخت اشتغال ورزد، زیرا اگر به این کار دشوار تن ندهد، از گرسنگی خواهد مُرد.
بنابراین، قانون نفقۀ واجب فقط منحصر به شریعت اسلامی است و سایر شرایع و قوانین دیگر چنین قانونی را ندارند. بر این فرزندان صغیر محروم از ارث لازم است که اگر عموهایشان به شیوۀ دیگری حقوق آنان را پرداخت نمینمایند، به دادگاه شکایت کنند؛ والله اعلم.
——————————
منبع: دیدگاههای فقهی معاصر/ مؤلف: دکتر یوسف قرضاوی/ مترجم: دکتر احمد نعمتی
پس اگر فرزندان میت از پدر بزرگ ارث ندارند ماهم نیز رضایت نداریم که یک ششم ازمال یتیمان بگیرند وبه پسرانش ودختران دیگر بدهند.کسی که فوت شده مال یتیم نزدیک نشوید اگ به این به ترتیب باشد در قران هم دست کاری کردید.میت از گلوی زن وبچه اش زده کار کرده پدرزن برای دخترش خریده حالا میت خانه درست کرده طلای زنش رانیز فروخته خانه ساخته تمام کارهای خانه زن انجام داده حالا دو تا افعی بیایند بخورند حالا که اینطور ه باید پدر بزرگ ومادر بزرگ نفقه حق اوالاد پول وشهریه دانشگاه ایتام بدهند شوهر کسی دیگر مرده پدر یک عده دیگر فوت شده
وکالت می دهند به پسرش باید به وکالت بدهند به عروسش که شوهرش فوت شده.
سلام علیکم
این برای برخی شبه است که چرا الله متعال چنین یتیمانی را مستقیم جز ورثه قرار نداده که چنین مشکلی پیش نیاید؟