عدم تعارض بین مسلمان بودن و وطن دوستی
عدم تعارض بین مسلمان بودن و وطن دوستی و خدمت به وطن
نویسنده: حیدر غلامی
بعضی بر این باورند که نمی توان در آن واحد هم مسلمان بود و هم وطن دوستی دلسوز؛ و به عبارت دیگر این دو، قابل جمع نیستند و وجود یکی از آن ها مستلزم نفی دیگری است.
اصل محبت نسبت به وطن و ملت امری است فطری که در قلب تمام انسان ها – به جز در موارد نادر – وجود دارد. فرد، به خصوص آنگاه که از وطن و ملت خود دور شده و در دیار غربت باشد، این محبت و علاقه را بیشتر و بهتر درک می کند. به عبارت دیگر، وطن دوستی احساس و عاطفه ای درونی و فطری می باشد.
وطن دوستی در ذات خود، حامل عقیده ای معین نمی باشد که منادیانش ناچار به پذیرش آن باشند. اگر محبت به وطن و ملت مشخصی، مستلزم پذیرش عقیده ی مخصوص به آن می بود، بین ملت های مختلف نوعی مرزبندی عقیدتی به وجود می آمد که گذر از آن غیر ممکن بود. هیچ ملتی نمی توانست از عقیده ی خود دست برداشته و عقیده ی مختص به ملت دیگری را بپذیرد، چرا که این امر مستلزم نفی محبت وطن و ملت بود. با مطالعه ی تاریخ؛ خلاف این گفته، به وضوح مشاهده می شود. ملت ها بارها عقیده ی خود را تغییر داده اند، بدون اینکه ملیت آن ها دچار تغییر و تحول شده باشد. در طول تاریخ ملیت ثابت بوده و عقیده دچار تغییر و تحول شده است.
فرد، جهان بینی و روش زندگیش را در زمینه های مختلف سیاسی، اجتماعی و … از عقیده اش فرا می گیرد، نه از ملیت و علاقه به آن. محبت وطن و ملت به فرد نمی آموزد که دیدگاهش نسبت به هستی چگونه باشد و در زمینه های مختلف سیاسی، اجتماعی و … چگونه موضعی داشته باشد.
اگر فردی – بدون در نظر گرفتن عقیده اش – بخواهد فرزندانش را بر اساس محبت به وطن و ملت تربیت کند، تنها چیزی که می تواند به او بیاموزد، این است که وطن و ملت خود را دوست داشته است. این که رابطه اش با خدا چگونه باشد و در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی چگونه برخوردی داشته باشد را نمی تواند به او بیاموزد.
چگونگی رابطه با خدا، جهان هستی و همنوعان اموری هستند که نمی توان آن ها را از دل محبت به وطن و ملت – بدون داشتن عقیده ای مشخص – استنباط کرد.
مشاهده ی اختلاف، نزاع و درگیری بین منادیان وطن دوستی در میان یک ملت واحد، ناشی از اختلاف دیدگاه و عقیده ی آن ها می باشد.
این ادعا که مبنای خدمت به وطن و ملت، تفکری واحد و مختص به آن ملت می باشد – به عنوان نمونه سکولاریسم – بسیار غیرمنطقی و نادرست می باشد. پذیرش چنین ادعایی مستلزم انکار و چشم پوشی از خدمت دلسوزانه افراد غیر سکولار به وطن و ملت می باشد. در حالی که عملاً دیده و می بینیم که افراد با عقاید و دیدگاه های متفاوت به وطن و ملت خدمت می کنند.
وطن دوستی (محبت نسبت به وطن و ملت) بسان جسد و کالبدی است که می توان با ارواح مختلف، آن را به حرکت درآورد. ظرفی است که می تواند پذیرای مظروف های متفاوتی باشد و به همین دلیل است که در عمل می بینیم، افراد بر اساس عقاید خود (اسلام، لیبرالیسم و …) به وطن و ملت خدمت می کنند. با توجه به آنچه ذکر شد، درمی یابیم که وطن دوستی احساس و عاطفه ای است فطری و درونی؛ و مسلمان بودن، پذیرش آگاهانه و اختیاری برنامه ی اسلام، به عنوان یک عقیده می باشد.
اسلام، احساس و عاطفه نیست تا وجودش مستلزم نفی احساس و عاطفه ی وطن دوستی باشد؛ و محبت نسبت به وطن و ملت هم عقیده نیست تا وجودش مستلزم نفی هر عقیده ی دیگر از جمله عقیده ی اسلامی باشد.
مسلمانان بر اساس آموزه های قرآن و سنت، خدمت دلسوزانه به وطن و ملت را – در حد توان و وسع – واجب و تکلیفی الهی می دانند که شانه خالی کردن از آن، گناه بزرگی محسوب می شود. بنابراین می توان گفت: مسلمانان از وطن دوست ترین افراد جامعه می باشند.
—————————————————————–
منبع: بررسی ناسیونالیسم از دیدگاه تاریخی و اسلامی / مؤلف: حیدر غلامی / انتشارات: افق علم ۱۳۸۴